logo





هاشمی رفسنجانی،
سازمانده و مدافع همیشگی استبداد دینی

پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۲ ژانويه ۲۰۱۷

ارژنگ بامشاد

مرگ "ناگهانی" او، شوک سیاسی بزرگی بر ارکان قدرت در ایران وارد کرده است. در متن این شوک سیاسی، تشیع جنازه او فرصتی به مردم داد تا بیزاری خود از ولایت فقیه و شخص ولی فقیه را به شکل برجسته ای نشان دهند. آنها با شعارهای خود برای آزادی زندانیان سیاسی و همچنین در حمایت از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی ؛ مغضوبین شخص رهبر، خشم و بیرازی خود از ولی فقیه و دستگاه های سرکوب او را به شکل برجسته ای نشان دادند. تلاش دستگاه ولایت برای مصادره مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری ، با شکست کامل روبرو گشت و این نشان داد که جامعه امروز ایران که یک چرخش روانی را از سر می گذراند، در نفی ولایت فقیه، از هیچ امکانی نمی گذرد.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی، از معماران هیولای جمهوری اسلامی در نوزدهم دی ماه ۱۳۹۵، "ناگهان" درگذشت. حسن روحانی از مرگ او "در ایام سوگ فاطمه معصومه (س) و شهادت مظلومانه امیر کبیر" سخن گفت و خانواده اش در اطلاعیه خود نوشتند " در شب شهادت امیرکبیر دار فانی را وداع کرد و .... به همرزمانش بهشتی، مطهری و باهنر پیوست". آیا اشارۀ آنها به شهادت امیرکبیر معنای خاصی ندارد؟ یا اشاره به پیوستن به همرزمان ترور شده؟ قاضی زاده هاشمی وزير بهداشت در حسینیه جماران در کنار تابوت او در جمع خبرنگاران گفت: «آیت الله هاشمی دچار عارضه قلبی و تنفسی شدند که متاسفانه تلاش همکاران ما بی نتیجه بود.آن طور که به من گزارش شده ظاهرآ تیم پزشکی همراه ایشان نبوده، درحالی که همراه شخصیت‌ها باید تیم پزشکی حاضر باشد. تیم پزشکی زمانی هم که متوجه شدند، فرصت از دست رفته بود و شاید اگر بودند هم نمیتوانستند کاری کنند. اما اگر این گزارشی که به من داده شده درست باشد کوتاهی کردند». و روزنامه "وقایع اتقافیه" هم نوشت: «وزير بهداشت هم گفته است: هيچ ابهام پزشکي‌ای، درباره مرگ ايشان وجود ندارد. پس بايد انتظار داشت در گواهي فوت ايشان، علت مرگ، ايست قلبي ذکر شود؛ مانند بسياري ديگر از شهروندان که قرباني آلودگي‌ هوا مي‌شوند و در گواهي فوت هيچ‌کدام نوشته نمي‌شود "علت مرگ: آلودگي هوا" اما شايد بايد آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني را بزرگ‌ترين قرباني آلودگي ‌هواي تهران دانست؛ معمايي که احتمالا هيچ‌وقت پاسخي داده نخواهد شد.» به نظر می رسد که معمای مرگ هاشمی رفسنجانی در رژیم خونریزی که معمای مرگ محمود طالقانی، حسن لاهوتی، احمد خمینی، در آن همچنان ناگشوده مانده، هیچ گاه گشوده نخواهد شد. در کنار این معما، جابجائی محل دفن او نیز سئوال برانگیز است. در حالی که در ابتدا در اطلاعیه خانواده گفته شده که جنازه او در "کنار مرقد مطهر فاطمه معصومه(س) در قم"، دفن خواهد شد، با این حال بده بستان های پشت پرده و جنگ قدرت در میان جناح ها، باعث شده است که ولی فقیه به دفن جنازه رفسنجانی در کنار قبر خمینی رضایت دهد.

مرگ "ناگهانی" او، شوک سیاسی بزرگی بر ارکان قدرت در ایران وارد کرده است. در متن این شوک سیاسی، تشیع جنازه او فرصتی به مردم داد تا بیزاری خود از ولایت فقیه و شخص ولی فقیه را به شکل برجسته ای نشان دهند. آنها با شعارهای خود برای آزادی زندانیان سیاسی و همچنین در حمایت از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی ؛ مغضوبین شخص رهبر، خشم و بیرازی خود از ولی فقیه و دستگاه های سرکوب او را به شکل برجسته ای نشان دادند. تلاش دستگاه ولایت برای مصادره مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری ، با شکست کامل روبرو گشت و این نشان داد که جامعه امروز ایران که یک چرخش روانی را از سر می گذراند، در نفی ولایت فقیه، از هیچ امکانی نمی گذرد. در این میان رسانه های مدافع نئولیبرالیسم ایرانی و نوحه سرایان "اعتدال" و "میانه روی" در تجلیل از شخصیت هاشمی رفسنجانی گوی سبقت از یکدیگر ربودند. رسانه های ولائی از صدا و سیما تا روزنامه "کیهان" نیز در راستای تاکتیک رهبر برای "بغل کردن" «رفیق دیرین»، فتیلۀ حمله به "فتنه گر" اصلی و "صالح بی بصیرت" را پائین کشیده اند تا خوشحالی شان از حذف رهبر شورشیان کاست حکومتی علیه ولی فقیه، به چشم نیاید. با این حال نمی توان از بررسی کارنامه سیاسی هاشمی رفسنجانی به سادگی طفره رفت و جایگاه او در سیاست کشور را مورد بررسی قرار نداد.

هاشمی رفسنجانی یکی از معماران اصلی جمهوری اسلامی و پرونده او با تمام پرونده های جهنم جمهوری اسلامی گره خورده است. او در شکل گیری نهضت اسلامی و سپس پیروزی "انقلاب اسلامی" نقش برجسته ای داشت و در جریان سرکوب انقلاب مردم پس از حاکمیت روحانیت با خشونت تمام، همواره از اصلی ترین تصمیم گیرندگان بود. او نزدیک ترین فرد و تاثیرگذارترین شخص بر خمینی بود. تداوم جنگ هشت ساله، سرکوب خشن مبازرات مردم ترکمن صحرا و کردستان، قلع و قمع همه مخالفان سیاسی حکومت اسلامی از لیبرال ها، ملی ـ مذهبی ها تا چپ ها، سازماندهی ترور رهبران سیاسی گروه های اپوزیسیون و قتل عام زندانیان سیاسی، از سیاست هائی بود که او در شکل گیری، تداوم و اجرایش نقش اساسی داشت. هاشمی رفسنجانی در راستای حفظ حکومت اسلامی، سیاستمداری بیرحم و خشن و در پیشبرد برنامه های سیاسی خود طرفدار توسعه استبدادی بود. سیاست توسعه اقتصادی او با سرکوب سیاسی و استبداد خشن همراه بود. مدل اقتصادی بازسازی او پس از جنگ، نئولیرالیسم هار برای راه اندازی چرخ های اقتصاد از طریق غارت اموال عمومی و چپاول دسترنج کارگران و کاهش هر چه بیشتر مسئولیت های دولت در قبال جامعه بود. سیاستی که همچنان ادامه دارد. بی جهت نیست که در دوران ریاست جمهوری او نیز با سرکوب خشن جنبش های اعتراضی حاشیه نشینان شهرک های مختلف روبرو بوده ایم. محمد نوری زاد در پیام تسلیت خود در رابطه مرگ او نوشت" هاشمی رفسنجانی شاید تآثیرگذارترین شخصیت این سال های انقلاب اسلامی بود. او رفت و هزار هزار اسرار ناگفته ی این سوی انقلاب را با خود به خاک برد. در تنها دیدار رخ به رخی که با وی داشتم به ایشان گفتم: شما یکی از دو نفری هستید که عده ای بی گناه را زده اید و کشته اید و بسیاری را به زندان انداخته اید و اموال بسیاری را مصادره کرده اید و جمعیتی را خانه نشین یا از سرزمین شان بیرون رانده اید. و پیشنهاد دادم: بیایید و یک به یک، این بی گناهان را بربشمرید و از صاحبان حق حلیت بطلبید".

هاشمی رفسنجانی با مرگ خمینی و جانشینی خامنه ای به توصیه خودش، وارد دوران سیاسی تازه ای شد. شیوه مدیریت ایدئولوژیک علی خامنه ای با شیوه مدیریت سیاسی هاشمی رفسنجانی، بتدریج در برابر و در تقابل با هم قرار گرفت. هاشمی رفسنجانی به عنوان یک سیاستمدار عملگرا، خیلی زود متوجه شد که جامعه ای بزرگ و پیچیده چون ایران را نمی توان با شیوه های ایدئولوژیک اداره کرد. تلاش او برای پیوند با سرمایه جهانی شده، سیاست حسن همجواری با همسایگان بویژه با عربستان و شیخ نشین های جنوب خلیج فارس و بویژه بازگرداندن عمان به جرگۀ دوستان ایران و تلاش برای تنش زدائی با غرب و حل مشکلات با آمریکا از طریق تدوین دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی، در کنار گشایش کنترل شده در داخل از طریق اصلاح ساختار قدرت در جمهوری اسلامی، با نگاه مشکوک رهبر رژیم روبرو شد. رهبر رژیم که از شیفتگاه دیدگاه های سید قطب؛ از منادیان بازگشت به نهضت سلفی؛ بر نقش ایدئولوژی در حکومت تاکید ویژه ای دارد و از همین روست که با سفت کردن پیچ و مهره های ماشین خشن سرکوب، مهار اوضاع را در دست گرفته است. سیاست خارجی علی خامنه ای نیز تا حد زیادی متاثر از همین نگاه ایدئولوژیک اوست. نگاهی که بر این نظر است که بدون داشتن دشمن خارجی نمی توان از ارکان قدرت مستبد دینی در دریای نارضایتی مردم، محافظت کرد و برای برجسته ساختن این دشمن، پوشش ایدئولوژیکی در دفاع از اسلام، وحدت اسلامی و بویژه وحدت شیعیان را ضروری می داند. این سیاست او را سپاه قدس به پیش می برد. او بر این نظر است که بدون "دشمن خارجی" نمی توان نیروهای حزب اللهی را بسیج کرد. تقابل این دو نگاه به تدریج به حذف و کنار گذاشتن هاشمی رفسنجانی از بخش های تاثیرگذار قدرت منجر شد و حتی سبب گشت تا در انتخابات ریاست جمهوری سال۱۳۹۲ صلاحیت او توسط شورای نگهبان رد شود. چنین رد صلاحیتی بدون نظر مثبت خامنه ای امکان پذیر نبود. سیاست مرزبندی با هاشمی رفسنجانی نه تنها زمانی که خامنه ای نظر خود را به نظر احمدی نژاد نزدیک تر اعلام کرد دیده شده ، بلکه حتی در پیام تسلیت او به مناسبت مرگ "رفیق دیرین" نیز به شکل غیرمنتظره ای بر آن تاکید گشته و در نماز میت نیز به شکل برجسته ای نشان داد که از رفتارها و سیاست های آن "مرحوم" زخمی است. و آن کینه معروفش اینجا نیز خود را نشان داد.

دهۀ پایانی زندگی سیاسی هاشمی رفسنجانی، دهۀ رودرروئی آشکارتر با ولی فقیه بود. از آخرین نماز جمعه اش در ۱۳۸۸ که به سرکوب اعتراضات خیابانی اعتراض کرد و سپس حمایت پنهان و آشکارش از میرحسین موسوی و مهدی کروبی تا حمایت آشکارش از حسن روحانی و سیاست های او، سبب شد که دستگاه ولایت و سیستم نظامی ـ امنیتی اش برای کنار زدن او تلاش گسترده تری را سازمان دهد. در این دوران هاشمی رفسنجانی بیش از گذشته به بن بست های ساختار حکومتی جمهوری اسلامی پی برده بود. او با مادام العمر بودن ولی فقیه، با غیرقابل کنترل بودن نهادهای زیر نظر رهبر رژیم، با جدائی ارتش و سپاه، با "مهندسی انتخابات" به نفع یک جناح و با کاهش نقش و قدرت نهادهای "انتخابی" در ساختار قدرت جمهوری اسلامی مخالف بود. از دیگر سو به این نتیجه رسیده بود که سخت گیری های داعشی ـ فقاهتی در امور زندگی مردم، مخالفت با دین را در میان جوانان گسترش می دهد و از همین رو با سختگیری ها در جمع آوری ماهواره ها و قطع و فیلتر کردن اینترنت مخالف شده بود. در زمینه سیاست خارجی نیز خواهان پیوستن کشور به سرمایه جهانی و حل و فصل اختلافات با همسایگان و با آمریکا بود تا فضای تنفسی لازم برای اقتصاد کشور بر پایه سیاست های نئولیبرالیستی فراهم گردد. با چنین نگاهی به سیاست، او بعنوان متحدکننده شورش خودی ها علیه سیاست های ولی فقیه و نهادهای نظامی ـ امنیتی تحت امرش وارد میدان شد. گردهم آمدن این مخالفان، در انتخابات ۹۲ باعث پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری شد و در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان ۱۳۹۴، علیرغم قلع و قمع گسترده کاندیداها توسط شورای نگهبان، توانست ضربه سختی به اعتبار ژنرال های رهبر بزند. ضربه ای که کینه طرفداران جناح ولائی نسبت به او را به شدت افزایش داد تا جائی که در بسیاری گردهم آئی های درونی این طیف، شعار مرگ بر "فتنه گر" به معنای مرگ بر هاشمی تلقی می شد. در یکی از آخرین سخنرانی علیه هاشمی رفسنجانی، درچند هفته پیش، حسن عباسی از مدافعان سیاست های رهبر، در جمع حزب اللهی ها به صراحت اعلام کرد که دوران مماشات با هاشمی به پایان رسیده است. هشدار نسبت به "فتنه" ۹۶ بارها در رسانه ها و سایت ها ولائی و در خطبه های خطیبان جمعه منعکس شده است . با این حال نباید از نظر دور داشت که هاشمی رفسنجانی همچنان در این توهم به سر می برد که امکان اصلاح در ساختار قدرت جمهوری اسلامی برای بقای آن وجود دارد. او بر خلاف حسین علی منتظری که به گفته فرزندش در پایان عمر به ادغام دین و دولت تردید کرده بود، همچنان بر این ادغام تاکید داشت و نمی توانست بپذیرد هیولائی که او هم از معمارانش بوده است، قابل اصلاح نیست.

حذف هاشمی رفسنجانی از صحنۀ سیاسی جمهوری اسلامی ایران، هر چند با خوشحالی استتار شدۀ رهبر رژیم و جناح ولائی و رضایت خاطر جنگ افروزان آمریکائی و نوکران بی مواجب یا با مواجب شان روبرو شد، اما در میان اصلاح طلبان حکومتی و طرفداران خط "اعتدال" حفره ای بزرگ بر جای گذاشت. این حفرۀ بزرگ از یک سو، این طیف گسترده از شورشیان علیه دستگاه ولایت را بی "سر" کرد و از دیگر سو حلقه "اتصال" با رهبر رژیم را به گسست کامل نزدیک تر ساخت. توجه داشته باشیم که هاشمی رفسنجانی در بعد از ظهر روزی مُرد که رهبر رژیم تمام قد از قوه قضائیه و رئیس آن در برابر حملات حسن روحانی دفاع کرد و نشان داد که حملات قوه مجریه و طیف طرفداران دولت علیه قوه قضائیه و نهادهای تحت امر بیت را بر نمی تابد. اکنون با نبود هاشمی رفسنجانی، مقاومت در برابر رهبر رژیم و نهادهای غیرانتخابی تحت امرش، بسیار دشوارتر از گذشته خواهد شد. این امر شاید به این نیز منجر شود که وزن و نقش مغضوبین رهبر؛ میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی، بتدریج برجسته تر گردد. در چنین حالتی، اپوزیسیون درونی رژیم مجبور می شود بیش از گذشته در برابر دستگاه ولایت ایستادگی کند. شعارهای مردم و بویژه جوانان در مراسم تشییع جنازۀ هاشمی رفسنجانی، از جمله شعارهای "وصیت هاشمی، حمایت از خاتمی" یا " پیام ما روشنه ، حصر باید بشکنه" ؛ " موسوی، کروبی، تسلیت تسلیت" ؛ به شکل آشکاری نشان از تلاش و تمایل آنها برای گستسن پیوندهای این جریان با بند ناف ولایت بود. چنین فشاری از پائین، زمینه شکاف در میان شورشیان علیه دستگاه ولایت را فراهم خواهد آورد و این نکته ای است که دستگاه ولایت نیز تلاش خواهد کرد از آن به نفع خود بهره برداری کند. با حذف هاشمی رفسنجانی از عرصه سیاست جمهوری اسلامی، دستگاه ولایت و نهادها و ارگان های ولائی همسو، تلاش خواهند کرد پروسه یک پارچه سازی قدرت را با شدت بیشتری به پیش ببرند. شرکت میلیونی مردم در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی و شعارها و پیام های روشن شان، نشان می دهد که چرخش روانی جامعه ایران، یک بار دیگر مخالفت و بیزاری خود از ولایت فقیه و شخص ولی فقیه را با فریاد رسا نشان دادند. همین بیزاری مردم که در این فرصت پیش آمده ابراز شد، بر وحشت دستگاه ولایت و نهادهای تحت امرش خواهد افزود. تجدید سازمان نهادهای نظامی، بسیجی ، انتظامی و امنیتی، که از مدتی پیش آغاز شده است، در شرایط کنونی شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت. این غرور دستگاه ولایت و احساس پیروزی و حذف شدن حائلی چون رفسنجانی میان دستگاه ولایت و بخش هائی از اپوزیسیون درونی؛ که این اپوزیسیون درونی، خود به نوعی همچون حائلی میان مردم و هسته اصلی قدرت عمل می کند، باعث رودروئی مستقیم مردم با دستگاه ولایت و نهادهای اصلی قدرت خواهد شد. در چنین شرایطی جناح ولائی تلاش خواهد کرد با شتاب دادن به درگیری ها، و فراهم آوردن شرایط جنگ زودرس، امکان سرکوب در نطفه را فراهم آورد. به نظر می رسد فصل رویاروئی های بزرگ آغاز شده است.

پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵ برابر با ۱۲ ژانويه ۲۰۱۷




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد