در شبی خوش، فصلِ پائیز، پلک هایم رویهم
عطرِ گرم سینه هایت را فرو چون می دمم
ساحلی زیبا به چشم ام میشود در آن پدید
شعله ور در آتشِ پیوسته ی شیدانِ شید
آبخوستی لَخت که خاک اش پروَرَد از مُعجزه
نو درختانی غریب با میوه های خوشمزه
مردهائی که بدن هاشان قوی و لاغر است
و زنانِ بی غَل و غَشی که اعجاب آور است
سوی آبی وهوائی خوش پَسِ بوی ات روان
بندری بینم پُر از تیر و دَکل با بادبان
کُفته ازا موجِ دریا و هنوز زخم اش به تن...
سبز درختِ تمرِ هندی هم کز عطرش دائمن
باد بینی میکند، و در هوا چرخان میخیزد
و با آوازِ ملاحان با روحم در آمیزد.
شارل بودلر
(Charles Baudelaire(
برگردان از مانی
* این شعر از اشعار آغازین سیکل ملهم از " ژَن دووال "، معشوقه دو رگه بودلر، در " گلهای شر" است.
Jeanne Duval
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد