logo





آیا زن ها باید آدم شوند؟
پسا – انسان در فلسفه فمینیستی

شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶

پیمان نعمتی

در فلسفه فمینیستی که از لحاظ تاریخی دوران اولیه رشد خود را می گذارد، در برابر پرسش اساسی فلسفه به معنای اینکه جهان در هستی خود چیست و چگونه است ، موضوع انسان – انسانیت را مورد پرسش و چالش قرار می دهد.

آیا مفهوم انسان – انسانیت بخشی از جوهر بی کران هستی جهان و ازلی - ابدی است و یا بخشی از طبیعت در حال تغییر دائمی است و جایگزینی برای این انسان وجود دارد؟

این نوشته با نظرات رزی برادوتی و اثر جدال برانگیز متفکر برجسته فمینیست دانا هاروی به این پرسش می پردازد. " میمون ها، سایبورگ و زنان" : بازآفرینی طبیعت 1991 – " مانیفست سایبورگ : علم، تکنولوژی و سوسیال – فمینیسم در پایان قرن بیستم" 1991

انسان در طبیعت ساخته شده

دانا هاروی بعنوان یک استاد دانشگاه، تاریخدان علم و دکترای زیست شناس - بیولوژیست به مفهوم انسان از دریچه طبیعت و حقیقت ساخته شده – ساخت بندی می نگرد، طبیعتی که خود را بازآفرینش می کند. از نظر هاروی این انسان معناهایی ساخته است که انسان – مرد بعنوان سازننده کیهان – جهان نامیده می شود و این معناها را طبیعی و ذاتی معرفی می کند.

این انسان زنان را در متن خود نمی بیند بلکه بعنوان ابزار – دیگران به آنها می نگرد. اجبار خروج زنان از خانه در چند قرن اخیر صرفا نیاز ابزاری به زنان کارگر جهت رشد سرمایه بوده است.

از نظر هاروی این انسان روایت ها - افسانه هایی ساخته است که دوآلیسم – سلسله مراتبی جهت برتری خود را طبیعی - ذاتی جلوه می دهد : در این افسانه های آغازین همه ما مستعمره شده ایم. در شرایط حال این افسانه های نرگی مدار در فرهنگ، ادبیات و تکنولوژی باز سازی می شوند و جهان را می نویسند.

در تفکر هاروی ساختمان طبیعت بعنوان یک روند فرهنگی در نظر گرفته می شود. انسان و تمام جهان او بخشی از طبیعت ایی است که خود و اجزا خود را شامل تن - بدن انسان در آن بازسازی می شوند و نمی توان آن را ذاتی و ابدی تلقی کرد. می توان گفت از نظر هاروی طبیعت ذاتی و ابدی وجود ندارد و از این جهت انسان و معناهای او از جهان ذاتی - ابدی نبوده و در حال تغییر هستند. انسان بعنوان عضوی ساخته شده در طبیعت مانند اجزا دیگر این طبیعت آغاز و پایانی دارد.

پسا - انسان در حقیقت ساخته شده

رزی برادوتی در کتاب " پسا - انسان" 2013 به نقد انسان – انسانیت می پردازد. کاترینا کارچر 2014 درباره این کتاب می نویسد که برای برادوتی " قبل از همه چیز در ابتدا " او" ایده کلاسیک مرد وجود دارد(صفحه 13). یک اصل – مفهوم کلی از الگویی از انسان همانطور که لئوناردو داوینچی در اثر "مرد" نشان می دهد.

برادوتی معتقد است که این الگو انسان کامل و ایده انسانیت از انسان خود – رایان با ادعای قدرت اخلاقی ذاتی وجود انسان برای خود، به یک مدل فرهنگی برتر – هژمونیک تبدیل شده است. او همچنین می نویسد که تفکر پسا ساختارگرایی مفهوم انسان را بعنوان یک اصل هنجاری – طبیعی نفی می کند و ضد انسانیت آنها مبنع مهمی برای تفکرات پسا انسان بوجود آورده است.

از نظر برادواتی آینده پسا – انسانیت بستگی به استفاده از امکانان و چالش هایی دارد که شامل رابطه با تکنولوژی، تعییرات اقلیمی و دیگر تغیرات اجتماعی است. از نظر کاترینا کارچر کتاب "پسا – انسان" برادوتی منبع مهمی برای فمینیست ها از تمام گرایشات فکری است و یک ابزار تحلیلی برای فلسفه و علم فمینیستی، اکوفمینیسم و مطالعات تکنولوژی است.

الگوی جایگزینی انسان در نظرات دانا هاروی

هاروی از دهه 80 میلادی بحث فلسفی خود را مطرح کرده است. کتاب . " میمون ها، سایبورگ و زنان: بازآفرینی طبیعت" نطقه عطفی در مورد این بحث در فلسفه فمینیستی است. بعلت پیچیدگی و تازگی تاریخی بحث هاروی در میان فمینیست ها برداشت های متفاوتی درباره آن وجود دارد. در مجموع بحث هاروی را می باید بعنوان آغاز این بحث در نظر در گرفت.

چرا بحث پسا – انسان ضرورت دارد؟ به این علت ساده که این انسان در طول تاریخ شرایط اجتماعی بوجود آورده که جامعه و خود انسان را فاسد و بیمارگونه ساخته است.

فلسفه فمینیستی می باید به این موضوع بپردازد که آیا زنان اجبار به پذیرش الگوی موجود انسان با شرایط اجتماعی فاسد و خصوصیات روحی بیمارگونه آن دارند و باید جهت برابر- همانند شدن با این انسان تلاش کنند و یا به فکر جایگزینی با تکیه با خصوصیات درونی طبیعی خود و امکانات جدید تکنولوژیک باشند؟

آیا باید بطور نمونه جهت برابری - همانندی با این انسان می باید عاجزانه با درخواست پیوستن به سازمان های نظامی – پلیسی، سرکوب و کشتار انسان ها را بخش طبیعی – ذاتی خود قرار دهند؟

شرایط اجتماعی و سایبورگ فمینیسم

هاروی توضیح می دهد که چگونه تکنولوژی پیشرفته در حال بازسازی تن - بدن است. تن ها نقشه راه قدرت و هویت هستند. ارتباطات تکنولوژیک و بیو- تکنولوژی ابزار حیاتی برای بازسازی تن هستند. این ابزارها روابط اجتماعی جهانی زنان را را بطور زیادی تقویت می کنند. این ابزارها معناها و روایت ها – افسانه های جدیدی را می سازنند. او این جایگزین را با خصوصیات سایبورگ فمینیسم معرفی می کند.

در سایبورگ فن - تکنولوژی و دستگاه – ماشین بخشی از تن می شوند. ماشین خود ما می شود، روندی دورنی ما می شود، بخشی از درون ما است. ما می توانیم مسولیت دستگاه را داشته باشیم. دستگاه ما را کنترل نمی کند و تهدیدی علیه ما نیست. تنها با جدا شدن از طبیعت ساخته شده برای ما است که می توانیم از آن لذت ببریم و بخش ارگانیک – اندامی ما شود.

سایبورگ نیاز به یک تئوری عام جهانشمول ندارد. ساخت کامل از اجزا و نقش بالا – کنترل کننده معنا ندارد. آگاهی های موجود از جنسیت، نژاد و طبقه دستاوردیی هستد که بوسیله تجربیات منفی تاریخی از روابط اجتماعی پر تناقض پدرسالاری، استعمار و سرمایه داری بر ما تحمیل شده اند.

مارکسیست فمینیست ها عوامل اجتماعی مانند کار دستمزدی و آگاهی های اجتماعی ناشی از آن را طبیعی – ذاتی جلوه می دهنند و خواهان اتحاد بر اساس آنها هستند. رایکال فمینیست ها نیز ساختار سکس – جنسیت و آگاهی های ناشی از آن را عامل وحدت بخش می دانند و زن را به یک موضوع – ابژه جنسی پایین می آورند. مارکسیست و رادیکال فمینیست ها با تکیه بر تئوری عام و کلیت بخشی زن، برنامه های خود را قرار می دهند و این در راستای ابزار پدرسالاری غربی است.

می باید بر اقتدار مفاهیم کلیت – عمومیت بخش مانند جنسیت، نژاد، سکشوالیتی و طبقه که خواهان اتحاد بنیادی – ذاتی براساس این کلیت بخشی است مقابله کنیم. درسایبورگ دیگر نیازی بر اتحاد بر اساس طبیعت زنانه نداریم، هیچ ساختی کامل نیست، ادعای بی گناهی و اصرار بر قربانی بودن برای پایه تفکر و عمل ما به اندازه زیادی به ما آسیب رسانده است.

جایگزین انسان: سایبورگ فمینیسم چیست؟

سایبورگ یک موجود دو رگه – پیوندی شامل ارگانیسم و دستگاه – ماشین است. این سایبورگ از دو روند بوجود می آید، اول از پیوند با دیگر مخلوقات زنده و دوره به اجبار تحمیل شده تکنولوژی عالی که پوششی برای برای سیستم های اطلاعاتی، متن ها، کنترل عادت نیروی کار، باز تولید و انتخاب سیستم ها است. دوم دستگاهها با پوشش سیسم ارتباطی، متن ها و دستگاههایی که عادات را می سازنند.

سایبورگ مخلوق واقیعت اجتماعی و روایت – افسانه است. سایبورگ ها داستانها و افسانه های جدید برای نجات می سازند برخلاف روایت های دوآلیسم – سلسله مراتبی که هویت های ساخته شده در طبیعت را ذاتی معرفی می کند.

سایبورگ فمینیسم ارتباطات و آگاهی های سری و بازگشایی رمزگذاری آنها است که هدف کنترل و اقتدار همه آنهایی را دارند که "دیگران" قلمداد می شوند.

سایبورگ فمینیسم از منشا واحد – وحدت دوری می جوید و بدنبال برابری - همانندی با جفت گمشده – مرد نیست. سایبورگ یک موضوع افسانه ای و تجربیات زنده است که آنچه تجربیات زنانه نامیده می شود را تغییر می دهد. سایبورگ تصویری از واقعیت مادی و تصورات ما است که در حال ساخت تغییرات تاریخی است.

سیستمی از روایت ها – افسانه ها وجود دارد که در انتظار است تا به یک زبان سیاسی تبدیل شود تا نگاهی جدیدی به علم و تکنولوژی داشته باشد و اقتدار و کنترل بوسیله اطلاعات را به چالش بکشد و این زبان سیاسی به سیستم از روایت ها توانمندی و قدرت منقل کند.

سایبورگ می توا ند بطور جدی سیالی سکس - جنسی درونی ما را در نظر بگیرد. جنسیت هویت عام – کلی ما نیست هر چند نقش تاریخی عمیقی داشته است. این طنز تاریخی است که ما می توانیم از هم آمیزی با حیوانات و ماشین یاد بگیریم که چطور انسان – مرد نباشیم، مردی که تجسم – تن یافتگی خرد جهانی فرهنگ غربی است.

برای نتیجه: انسان در طبیعت ساخته شده است و مانند بخشی از آن مانند دیگر اجزای این طبیعت در حال تغییر و دارای آغاز و پایانی است.

این انسان بیمارگونه که ابلهانه خود را تجسم – پنداشت آفرینده طبیعت می داند با خلق شرایط اجتماعی فاسد دهشتناک، ضرورت جایگزین خود را بوجود آورده است.

سایبورگ فمینیسم دانا هاروی آغازگر بحث موضوع جایگزینی این انسان است. پنداشت – خیالی که می تواند راهی برای خروج از دوآلیسم بدهد که ما تن و ابزارهای خودمان را دوباره سازی کنیم.

سایبورگ فمینیسم در برابر اجبار به برابر – همانند شدن با این انسان، با شناخت روند های عمیق اجتماعی و تکیه بر تاثیرات بیولوژیک – تکنولوژیک بر تن، یک جایگزین معرفی می کند هر چند به تجربه و دوره طولانی تاریخی جهت قوام خود نیاز دارد.

پذیرش تفکر ساختمان طبیعت بعنوان یک روند اساسی فرهنگی، برای مردمی که هدف زندگی بدون هویت های ساخته شده ناشی از اقتدار و کنترل نژاد، استعمار، طبقه، جنسیت را دارند، یک امید بوجود می آورد.

دانا هاروی : سایبورگ ها و الاهه ها ( ماده – ایزدها ) در بند رقص تنگاتنگ با هم هستند اما من ترجیج می دهم سایبورگ باشم تا الاهه، هر چند نه تنها خدا بلکه الاهه ها نیز مرده اند.

منابع

Donna j. Haraway. Simians, Cyborgs, and Women. The Reinvention of Nature.

Routledge. New York 1991

Donna Haraway, "A Cyborg Manifesto: Science, Technology, and Socialist-

Feminism in the Late Twentieth Century," 1991

Rosi Braidotti, the posthuman. Polity Press, Cambridge, 2013,

Katharina Karcher. University of Warwick. feminist review.107 2014


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد