logo





تصویر ما از دهه خونین وضرروت وچرایی جنبش دادخواهی و حقیقت طلبی!

بررسی دهه خونین ۶۰ در سمینار یوتوبوری

پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۹۵ - ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶

علی دماوندی

ali-damavandi.jpg
با سلام به شما حضار گرامی ،رفقا ودوستان ؛ با تشکر از برگزارگنندگان این سمینار و با یاد همه جانباختگان را ه آزادی وبرابری وسوسیالیسم و با درود به مبارزه دلیرانه وفداکارانه خانواده های بزرگ جانباختگان واسیران این چهار دهه .
سمینار وگفتگوی امروز در باره دهه خونین شصت است ؛ دهه ای که تصویر راهپیمایی خونین روحانیت را در کسب و تثبیت قدرت مطلقه اش به نمایش میگذارد ؛ تصویر ما که این دهه خونین را تجربه کرده ایم ؛تصویری متفاوت از تاریخی ست که روایت های رسمی بدست میدهند.روایت ما از این تاریخ را بدینگونه میتوان به تصویر کشید؟
بعد از شکست انقلاب 57 و سرنگونی رژیم شاه ،مردمی که با قدرت گیری وقبضه قدرت توسط کاست روحانیت و ولایت فقیه مخالف بودند و خواهان بثمر رسیدن اهداف انقلاب بزرگ 57 –یعنی آزادی وبرابری و برابر حقوقی بودند ،بشدت مورد سرکوب آشکار قرار گرفتند. وقتی انقلاب اسلامی پیروز شده بود و گلوی انقلاب 57 در زیر نعلین روحانیت ونعره های هادی غفاری وخلخالی اعدام میشد و اولین قربانیان بیدادگاههای شرع انقلاب اسلامی، در پشت بام مدرسه رفاه برای اعدام آماده میشدند تا زمینه های کشتارهای بزرگ را به نام شریعت و انقلاب اسلامی فراهم کنند...وقتی که لحظه های مرگ و ترس محکومین و آغاز بیدادگاههای انقلاب اسلامی با شادمانی وهلهله در خیابانها جشن گرفته میشد ، شیفته گان مرگ و ترس و اضطراب محکومین و بید دادگاههای اسلامی نمیدانستند فردا این روحانیون عدل اسلامیشان را باهم سرعت از پشت بامهای مدرسه رفاه به سراسر ایران گسترش میدهند.
اولین سرکوب ها با کشتار برخی از وابستگان نظام پیشین آغاز شد و سپس زنان و تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری مورد تهاجم قرار گرفت ؛ آنگاه روحانیت حاکم شمشیر ها رااز روبست و تهاجم به کردستان در نوروز58 ، سرکوب خلق عرب در اهواز، کشتار رهبران خلق ترکمن، بستن ستادهای سازمانها ،احزاب ،گروهها و نهادهای دمکرات و ترقیخواه ،بستن وبه آتش کشیدن روزنامه ها و مجلات ترقیخواه نظیر پیغام امروز و آیندگان ، بستن دانشگاهها و مدارس عالی واخراج و تصفیه همه مخالفین از محیطهای آموزشی ، سنگر به سنگر نیروی انقلاب و ترقیخواهی را به عقب راند. با آغاز سال 60 تصفیه و کشتار ابعادی سراسری گرفت. تصفیه و کشتاری که در بستر جنگ ارتجاعی ایران وعراق در مقابل چشمان جهانیان صورت گرفت ،بی آنکه اعتراضی بزرگ علیه آن صورت گیرد. کشتاری که خفقان تاریک و وحشتناکی را بر کشور تحمیل کرد. همانزمان آیت الله خمینی مطرح میکرد که اشتباه کرده اند میبایست از اول همه روزنامه های مفسد را تعطیل میکردند،در میدانهای شهرها چوبه های دار برپا میکردند،سران گروهها واحزاب را اعدام میکردند. او قیام کنندگان علیه حکومتش را مفسد فی الارض میدانست که باید به فجیع ترین شکل اعدام شوند. در صریح ترین خطابه ها ی نماز جمعه امامان جمعه و سخنان تلویزیونی آیت الله گیلانی –حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی ،کشتن مخالفان و شکنجه وزجردادن تظاهرکنندگان را جزیی ازوظایف دینی مردم مسلمان اعلام کرده بود و آیت الله خمینی همه را به جاسوسی از همدیگر،معرفی مخالفان به دستگاههای سرکوب و پاسداران آن دعوت میکرد.
این موج کشتار و جنایت سازمانیافته ، این موج خففان و سرکوب و جاسوسی ، این موج ویرانگرانه هستی کش نابودکننده انسانیت در تمام تار و پود جامعه رسوخ پیداکرد. مردم ایران در محل کار و زیست ،کارخانه و اداره و دانشکاه و دبیرستان و مدرسه وبازار و شهر و روستا همه و همه جا با سرکوب فرهنگی ،عقیدتی ، سیاسی و اجتمایی روبروشدند تا “آدمهای اسلامی” تابع حکومت اسلامی تولید شود.فضا ،فضای جنگی بود نابرابر که در همه عرصه های زندگی اجتمایی ،مارا هدف خود قرارمیداد.
درليست دههاهزارنفري اعدام شدگان سياسي دهه 60 - در لیست هایی که توسط انجمن های دفاع از زندانیان سیاسی ، ایران تریبونال ، بنیادهای دفاع از حقوق بشر انتشار یافته –ویژیگیهای نظام اسلامی ومیزان خشونتی که برای تحکیم یک نطام دینی بر کشور ما تحمیل شده را میتوان به تماشا نشست. در این لیست ها يك اعدامي هست كه به تنهايي ميزان خشونت جمهوري اسلامي است، او كوچكترين واحد اعدامي است، واحد كشتار است. او نفيسه اشرف جهاني، كودك دبستاني است، كه به جرم محاربه با خدا در دادگاه اسلامي، جلوي جوخه اعدام تيرباران قرار میگرفت. او در ده سالگي ،در ليست حدود 2000 نفري اعداميان سياسي زن قرار میگیرد . اما نفیسه تنها نیست در کنار او ، مريم اسدي يازده ساله، افسانه فارابي دوازده ساله، جزو 9 دختر بچه اعدام شده زير 13 ساله و فاطمه جبارزاده انصاري، شهلا قرباني، فاطمه ساجدي، سه دختر بچه سيزده ساله، جزو 22 دختر بچه اعدام شده بين 13 و پانزده سال اند. نسرين نوري ماني 15 ساله، فرزانه صبوري و مريم صدرالاشراف هفده ساله (هر سه حاق آويز شده)، جزو 187 دختر نو جوان اعدامي زير 18 سال اند. اگر نفیسه جوانترين كودك اعداميست، جوانترين اعدامي زن و جوانترين محارب با خداست سکینه محمدی اردحالی 70 ساله ،مادر 9 فرزند از اعدام شده گان بالای 70 سال است. اینجا از زیر شکنجه شده کشته شده گان ولیست طولانیشان چگونه باید گفت؛ از صدها زندانی سیاسی که به جوخه های مرگ نرسیدند –از طاهره آقاخان مقدم –زنی حامله با جنین 8 ماهه اش باید گفت که د رلیست 47 زنی حامله ای است که در مقابل جوخه های مرگ ایستاد تا ویژیگیهای روشن این بیداد اسلامی را علیه مخالفان نشان دهد. مخالفانی که اکثریت بالاتفاقشان از سازماندهندگان شرکت کنندگان در انقلاب ضدسلطنتی بودند.
اعدام ها ي جمهوري اسلامي به مثابه سیاستی برای نابودی ومحو هر آنچه که با ایده های آزادی وبرابری و مدرنتیه ،با شادی و زیبایی و انسانیت همخوانی داشت در دهه اول استقرار نظام اسلامی بکار رفت. نوروز شادمانه سنندجیها در سه ماهه اول ، بهار 58 عربها در جهارشنبه سیاه ، روزنامه ها ونشریات وستادهای سازمانهای سیاسی در تابستان 58، مرداد خلخالی شده کردستان، پاییز گلگون به خون توماجها و جرجانیهای ترکمن آفریده شدند تا زمینه های کشتار بزرگتر فراهم شود. در این دهه با یاسها با داس مرگ سخن گفتند و چنان شیاری خونین بر جان وحیات این مردمان زدند که بی مانند بود ، اما ویژه یک دوره نبود به ویژگی این نظام تبدیل شد.
دادگاه ها و احكام شرعي هم به خودي خود ويژگي نبود.دادگاههای شرع روزهای اولیه وحکمهای فله ای اعدام ، به دادگاههای صحرایی کردستان و خوزستان وترکمن صحرای خلخالی ارتقا یافتند تا در سیر تکاملیش دادگاههای شرع گیلانی وموسوی تبریزی و ری شهری و صانعی و لاجوردی را به نمایش روزانه رسانه های حکومتی وسیاست سرکوبش تبدیل کند.
در عین حال ويژگي این سرکوب ، در نمايش جسد اعدامي نبود. ويژگي در ممنوعيت بدن اعدامي بود. جسد نفيسه را اگر مي خواستيد هم نمي توانستيد ببينيد. او مثل همه زنان سياسي در سال هاي 60 تا 64 و 67 بي چهره، پوشيده دراونيفورم زندانبانانش، درچادر سياه به قتلگاه برده شد، مثل همه زنان ديگر محارب عليه خدا، و همراه هزاران دختر و زن، متهمين به جنايت عليه عفاف. در آنجا بود كه تفكيك زنداني سياسي از غير سياسي ، اخلاقي از عقيدتي و مذهبي بي معني شد. نفيسه جزو انبوهي، ليست شده و ليست نشده، از اعدامي هاست، كه زير چادر سياه، كه رنگ خون هم به آن نمي نشيند به قتل رسيده اند.
ویژگی دیگر در سیاست سرکوب این دهه ، رفتاریست که با اسيران و قربانيان روا داشته شد .نمونه ای را برایتان نقل میکنم:
"گونی کهنه و کثيف و چرک‌آلود ديگری را آوردند و اين بار معلم و پزشک، نخستين زن مدير کل، نخستين زن وکيل مجلس شورای ملی، نخستين بانوی معاون وزير و نخستين زن وزير و زنی مدافع تساوی حقوق زنان را به زور در گونی کردند و برای آن که دست و پايی نزند، طنابی را بر پاهای او بستند و طناب ديگری را از روی گونی به دور گردن او پيچيدند و او را به درخت اعدام آويزان کردند. طناب دار را که بالا کشيدند، طناب پاره شد و فرخ‌رو پارسای، در فاصله يک متری به زمين افتاد. حالا ديگر به کلی از حال رفته و بی‌هوش شده بود. طناب را از سر و رو و بدن او باز کردند و او را به داخل حياط بردند و در کنار حوض کثيف و آب خزه گرفته‌ای مشتی آب بر سر و روی او زدند و مجددا او را به هوش آوردند.
خانم پارسای که به هوش آمد نفسی به راحتی کشيد و تصور می‌کرد… با پاره شدن طناب بی‌گناهی او نيز به اثبات رسيده و مورد لطف خداوندی قرار گرفته است. کمی آرام گرفته بود و ديگر گريه و زاری و ناله هم نمی‌کرد. پس از گذشت نزديک به يک ربع ساعت مجددا او را به محل قتلگاه بردند. کارش به جنگ تن به تن کشيده بود. اين بار سيم قطور و مقاوم بکسل آوردند و به بالای درخت بستند و سپس سيم دار را بر گردن فرخ‌رو پارسای انداختند و چند جعبه خالی پپسی را زير پای او گذاردند و دقايقی بعد يکی از دژخيمان مرگ لگد محکمی به جعبه‌ها زد و جعبه‌ها را از زير پای خانم پارسای به گوشه‌ای پرتاب کرد... ساعت يک و نيم صبح روز ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ بود. سه تير خلاص بر پيکر بی‌جان وی شليک شد."
تنها این مثال کافیست که نشان دهد که یکی دیگر از ویژیگهای سرکوب علیه زنان ایران چگونه بود. خانم پارسا ،سمبل مدرنیته ای بود که در آموزش وتربیت مدرن ،دست روحانیت را از حوزه آموزش کوتاه میکرد. به این لحاظ بیرحمی و شقاوت وسیاست انتقام طلبانه ای که با او رفت نشانه انتقام روحانیت از زن مستقل وآگاه ،از زن مدرن ،ومشارکت زنان در حیات اجتمایی بود. متاسفانه نیروی آگاه وترقیخواه جامعه با بی تفاوتی از کنار این همه بیرحمی وشقاوت گذشت . مردمان ایران نمیدانستند که این رویه پس از چندی بی تفاوتی ، به روال وفرهنگ سیاسی حاکم تبدیل خواهد شد.
این روال وسیاست سرکوب و ومحو مخالفین در ابعاد گسترده ، در همه شهرها ، در همه جای این کشور در محل کار و زیست مردمان ایران ؛ با شنیعترین اشکال بربریت واستفاده از تکنیک مدرن در کنترل شهروندان ایران به اجرا درآمد. بزرگترین تصفیه های سیاسی – ایدئولوژیک –عقیدتی در همه کشور –در دانشگاه و مدارس و کارخانه و کارگاه و اداره علیه زن ومرد وکودک وجوان و پیر با بیرحمی وشدت عمل علیه جریانات مخالف به اجرا درآمد. همه بیاد داریم که رژیم اسلامی در اوایل بقدرت رسیدن و خصوصا در ماههای تیر و مرداد 60 لیست اعدامیان را اعلام میکرد تا با ایجاد وحشت از شکلگیری اعتراض گسترده مردمانی که تازه انقلاب کرده بودند و خیابان آمدن و اعتصاب کردن و شورش را تجربه کرده بودند ،جلوکیری کند. اما پس از آن از اعلام علنی بسیاری از اعدامها خودداری میکرد و تنها بخشی از اعدامها را علنی میکرد. در فاصله 61 تا 67 اعدامها بصورت علنی اعلام نشد . اما در کشتار دسته جمعی سا ل 67 هزاران زندانی را به دار آویخت و هرگز به مسئولیت خود در این جنایت سهمگین اعتراف علنی نکرده بود. تنها نامه ها و مصاحبه های آیت الله منتظری و اخیرا نوار صوتی ملاقات نایب رهبری نظام با قاتلان است که مبنایی برای پذیرش این جنایت و عاملین اصلی این جنایت را اعلام میکند.
اعتراضات اجتمایی علیه سیاست “جنگ ،جنگ تا پیروزی و راه قدس از کربلا میگذرد”،افزایش تنگناههای اقتصادی و نظامی درعرصه های مختلف، بیماری خمینی و مسئله جایگزینی او ، رژیم اسلامی را به پذیرش آتش بس و پایان جنگ خونین هشت ساله در تابستان 67 مجبور کرد. ترس و هراس از جنبش اجتمایی مردم ،سران رژیم اسلامی را به برنامه ریزی دقیقی برای قتلعام وحذف کادرها و فعالین سیاسی و فکری گروههای مخالف واداشت. هزاران زندانی سیاسی که سالها دوره زندان و محکومیت خود را گذرانده بوده یا میگذراندند،اولین قربانیان هزینه نگهداری رژیمی شدند که میخواست به هر صورتی بماند. آنهم در دوره ای بحرانی با میلیونها آواره جنگی،صدها هزار خانواده داغدار جنگ و صدها هزار معلول و مجروح جنگی ،کشوری درهم ریخته و ویران و اقتصادی در بحران روبروبود و با پذیرش آتش بس و صلح با رژیم عراق ،همه شعارها و افسانه های عظمت طلبی اسلامیش برباد رفته بود وبه یکباره با حمله نظامی مجاهدین به غرب کشور روبروشده بود. اینها همه کافی بود که تصفیه زندانها را با کشتار وسیع و همگانی زندانیان سیاسی به اجرا گذارند. هزاران زندانی سیاسی در همه زندانهای کشور در بیدادگاههای چند دقیقه ای تفتیش عقاید در مقابل کمیته مرگ قرار گرفتند و در سکوت و تاریکی بدار آویخته شدند.متاسفانه باید گفت که این روند سرکوب وتصفیه و جنایت ونابودسازی ،بطور مدام ادامه یافت،قتلهای زنجیره ای ، اعدامهای فله ای و سرکوب رهبران وفعالان جنبشهای اجتمایی ،سرکوب 18 تیر دانشجویی و جنبش 88 همه وهمه نشانه های ادامه آن روند نابود سازی و ومحو مخالفان نظام اسلامیست.
اما در مقابل این روند چه کرده ایم ؟ کارزار خانواده های جانباختگان نزدیک به چهار دهه است، ادامه دارد . خانواده ها سالهاست برای روشن شدن حقیقت تلاش میکنند. این کارزاری هست که عموم مردم شریف و آزادیخواه از آن حمایت میکنند. روشن شدن سرنوشت دهها هزار زندانی سیاسی در سه دهه گذشته ، دلایل دستگیری و زندان و اعدام آنها، محل دقیق دفن اجساد هزاران جانباخته برای این کارزار از اهمیت زیادی برخوردار است. پیروزی این تلاش، یکی از اصلی ترین راههای آشکار شدن حقیقت است. بیش از سه دهه است که خانوده ها با ناپدید شدن فرزندان و عزیزانشان ، آواره و سرگردان جلوی درب زندانها ، بیمارستانها ، پزشک قانونی و کلانتریها و کمیته ها بودند و عاقبت برخی نشانه ها را در خاوران ها و کفرآبادها یافته اند و از طریق اخبار و گزارشات انتشار یافته توسط زندانیان سیاسی سابق ، توانسته اند خبرهایی از زمان اعدام و بدار آویختن آنها بگیرند. در تمام این سالها خانواده ها خصوصا مادران و همسران و کودکان دردی عظیم و غیر قابل باور کشیده اند. درد و فقان دوری از فرزندان و عزیزان از یک سو و سیستم تحقیر و سرکوب در تمام این سالها نوعی از شکنجه و آزاری بوده است که رژیم اسلامی علیه خانواده ها بکار برده است. در کنار وراستای این حرکت وجنبش شریف، کانونها و انجمن های دفاع از زندانیان سیاسی ،کانونهای مدافع حقوق انسانی در گوشه وکنار ایران و جهان شکل گرفته است و سالهاست با برگزاری یادمانها وسازمان دادن کارزارهای دفاعی و روشنگرانه ، سمینارها ،گفتگوها، اکسیونها ودادگاه بین المللی ومردمی ایران تریبونال با حضور شاهدین وزندانیان سیاسی آزاد شده و خانواده های اعدام شده گان ،و بسیار وبسیار ابتکارات دیگر مانع از فراموشی این تاریخ خونین شوند. در عین حال انتشار اسناد و گزارشات توسط زندانیان آزاد شده توانسته است دوران "طلایی امام خمینی" را بمثابه دورانی از خون وکشتار وسانسور و وحشت، با نامهای جنایتکاران و تبهکاران اسلامی همچون ایت الله خمینی ،گیلانی و موسوی اردبیلی ، موسوی تبریزی، صانعی ،لاجوردی ، خلخالی و قدوسی وحاج داوود ورفسنجانی و خامنه ای و موسوی و احمد خمینی و بیدادگاههای اسلامی ، دادگاههای صحرایی ،خاوران و لعنت آباد و کفرآباد معنا دهد. دورانی که تلاش حکومت اسلامی را برای محو مخالفین نه تنها از طریق کشتارهای گسترده بلکه از بین بردن همه شواهد و آثار آنها، گورستانهای پنهان و گورهای پنهان، ویران کردن سنگ ها و..و نشان میدهد.
برای فراترفتن از این موقعیت وایجاد یک جنبش دادخواهی ، برای استمراراین حرکت و مبارزه برای عدالت وروشن شدن حقیقت ، برای پایداری آن ،برای تبدیل این خواست به یک موضوع گفتگو واقدام عمومی ،میبایست از آیینی کردن این خواست ومناسبتها خودداری کنیم. بجای تبدبل مراسمهای یادمانهای اعدام شده گان این مبارزه شریف وسترگ؛ به مراسم ختم وسوگواری، برروی آرمانهای جانباختگان تاکید کنیم. آرمانهای شریف وآزادیخواهانه وانسانی اعدام شده گان را پرچم مبارزه خود کنیم. بحث و گفتگو روی ارمانهای آنها را عمومی کنیم. نام و نشانه وآثا ر هر یک از جانیاختگان را بمثابه علامت و یادگار آنان را در هر جایی که امکان آن هست نگهداری کنیم ، به همگان این نشانه ها را یادآوری کنیم، هر نشانه از انسانی اعدامی ، نشانه یک فریاد واعتراض علیه بیداد و ستم ،نشانه ای از امید وهمبستگی انسانی بوده است باید این نشانه ها را شناسایی کنیم، به همگان بشناسانیم واز طریق این شناسه هاست که میتوانیم باردیگر حس شریف همبستگی و مبارزه جمعی را فراگیریم و آنرا عمومی کنیم. باید همه کسانی را که به انسانیت و آزادیخواهی و ترقیخواهی باور دارند، از همه هنرمندان ،نویسندگان ، شاعران ،مجسمه سازان ،نقاشان ،خواننده گان ، از همه کانونها و انجمنهای دفاع از حقوق انسانی در ایران وهمه مکانهایی که تبعیدیان وفراریان از جهنم اسلامی حضور دارند بخواهیم برای روشن ماندن مشعل مبارزه برای حقیقت و عدالت ، در این باره ابتکارات متنوع خود را بکار گیرند. برپا کردن نمایشکاههای عکس و نقاشی و یادگارها ، برافراشتن پرجمها و مجسمه ها ، ساختن فیلم وسرودن شعر و ..همه و همه میتواند به این حضور دائمی یاری رساند و استمرار این جنبش را در سطح داحلی ومنطقه ای و بین المللی ممکن کند. در عین حال سازمان دادن تریبونالهای گسترده وبین المللی وبه زبانهای بین المللی میتواند گستره حرکت را انکشاف دهد و هزینه اقدامات سرکوبگرانه توسط رژیم را بالا برده و به جنبش اجتمایی عدالت خواهی و آزادیخواهی یاری رساند.
ضروری است از همه امکانات بالفعل و بالقوه ، رسانه ها ، رادیو و تلویریون و مطبوعات و اینترنت برای بیان وقایع دهشتناک زندانهای ایران اسلامی استفاده شود. از طریق ارگانها و سازمانهای بین المللی حقوق بشر و نهادهای مدافع حقوق کودکان ، زنان ، اقلیتهای ملی و مذهبی ، کارگران و.... تلاش کرد تمامی فجایعی را که بر مردم ما رفته است را برای مردم ایران و جهان بازگو کرد . این حقیقت میتواند چراغی برای راه آیندگان باشد و نتایج خوفناک حاکمیت نظاامی اسلامی سرمایه را بر ملا سازد وخوش بینی های احتمالی را از اجرای شرع انور و جکومت اسلامی برای مردم خاورمیانه و جهان بزداید. بگذارگذشته ما چراغ راه آینده مردم جهان وخصوصا خاورمیانه باشد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد