1-
تنهاازدوچیز
کینه دارم
اول:تبری که
شاخه درخت سرزمینم را
قطع کند
دوم:دختری که
دل شاعری رابشکند
بخاطربوسه ای
......................................................
2-
نمی دانم:
ازکی همدیگررامی شناسیم؟
اما!
پانزده ...بیست سده است
دریک رخت آویز
لباسهایمان رامی آویزیم
........................................
3-
مادرم!
که کوچ کرد
درمسیرگورستان
کودکی ام را
گم کردم
.......................................
4-
دستم راکه می فشاری
واژه می بارد
شعرمی چکد
دستت راکه می فشارم
پنج شیشه ی عطر
دردستانم می شکند
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد