logo





انتخابات امریکا مرا متعجب نکرد. مأیوس شدم!

پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶

محمد علی مهرآسا

mehrasa.jpg
من در کشور ایالات متحد آمریکا زندگی می کنم و حدود سی و چند سال است در این کشور می زیم. به طور طبیعی و قانونی سیتیزن هم شده ام و سالهاست می توانم مانند یک امریکائی متولد این سرزمین در انتخابات شرکت کنم و به فرد مورد نظرم در هر مورد رأی بدهم. چه او برنده شود و چه ببازد. چون این حق در ایران و در هر دو رژیم مشروطه و آخوندی از من سلب شده بود و من هرگونه نامی در ورقه ی رأی می نوشتم خوانده نمی شد و در عوض نامزد مورد نظر حکومت سر از صندوق بیرون می آورد، در اینجا بسیار راغب و حتا عاشق بودم که در انتخابها شرکت کنم و نظرم را ابراز دارم و حقم را هم ادا کنم و هم بگیرم.

اما انتخابات دو دوره ریاست جمهوری این کشور به من نشان داد که مردم این کشور در حدود و معیار اکثریّت، مردمی نادان و ابله و در بیشتر موارد «پرژدیست» یا به عبارتی دیگر فاشیستند و از کسانی پشتیبانی می کنند که در ذهنشان نوعی بیزاری و حتا دشمنی نسبت به مهاجران تازه این سرزمین وجود دارد و مغزشان انبانی است از نفرت نسبت به هر غیر خودی اعم از سیاه پوست و سفید پوست. چنین تظاهراتی را در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ها در اکثریّت ایالات به نحوی چشمگیر با انتخاب ناشایست نشان می دهند.

پس از آقای کلینتون، کسی رئیس جمهوری این کشور شد که به همان میزان معلومات احمدی نژاد ایران از سیاست و کشورداری آگاه بود و سررشته داشت. رقیبش آقای «ال گور» درعوض استاد دانشگاه بود و هشت سال نیز معاونت ریاست جمهوری را در کارنامه سیاسی داشت و قبلاً نیز سناتور بود. بنابراین این شخص از هر نظر لایق و شایسته مقام ریاست جمهوری امریکا بود. اما این ملت احمق و احمق پسند، جورج بوش پسر را که گفتم فرقی با احمدی نژاد ایران نداشت به جای او برگزیدند.

هنوز در این کشور بسیار کسانی هستند که تصورشان این است خدای مورد پرستش این ملت، اجداد آنان را از آسمان به این سرزمین پرتاب کرده و امریکا ملک شخصی این حدود 100 میلیون نفر چشم آبی است. آنان نه تاریخ آمریکا را خوانده اند و نه اگر هم خوانده باشند توجهی به این مورد داشته اند؛ و یا مسئله برایشان اهمیّت ندارد که این کشور صاحب اصلی اش سرخ پوستانی هستند که اکنون به تعداد کمی در یک دو سه ایالت نتیجه ها و باقیمانده هایشان به زندگی پست و حقیری تن سپرده اند و بیشترشان شبانه روز غرق در الکل و مشروبات الکلی اند.

روستائیان این کشور نیز به کل هیچ فرقی با روستائیان کشورهای جهان سوم ندارند و در بعضی روستاهای ایالات متحد، برخی والدین از فرستادن دختر به مدرسه جلوگیری می کنند و دختر بی سواد درون مزرعه کار کشاورزی می کند.

این روستائیان نیز ترقی خود را در وجود ثروت دونالد ترامپ جستجو می کنند و پندارشان این است که ثروت میلیاردی ترامپ به گونه ای به آنان نیز خواهد رسید و چنان ابله و لاشعورند که می پندارند ترامپ آنان را چون خودش به ثروت و مکنت خواهد رساند. یعنی در دوران ترامپ تمام آنان میلیونر خواهند شد.

خانم من تعریف می کرد که هنگام طرح بیمه همگانی درمانی اوباما، روزی سوار تاکسی شده بود و راننده تاکسی به او گفته بود این اوباما کمونیست است. پرسیده بود دلیلت چیست؟ پاسخش این بود که می خواهد برنامه کمونیستها را در اینجا پیاده کند. این درحالی است که آن بیمه درمانی در مرحله نخست شامل حال همان راننده تاکسی و خانواده اش می شد.

آری این مردمان عامی امریکا را سرمایه دارن دولتی و دولتهای سرمایه داری چنان از کمونیست ترسانده اند، که من یقین دارم رأیشان به احمقی به نام ترامپ نیز در همین زمینه است. فکر می کنند امثال ترامپ با ثروتشان خوب می توانند در مقابل کمونیستها بایستند و مقاومت کنند.

اگر در حدود هشت سال پیش در همین زمینه به یک آمریکائی مهاجر نیمه سیاهپوست رأی بالائی دادند و او را رئیس جمهوری مملکت کردند، بی تردید خرد در آن دخالت نداشته و آن هم از بی خردی و لا شعوری بویژه درطبقه نسوان بود که از یک سو از کارکرد جنگهای جرج بوش در عراق و افغانستان دلِ خوشی نداشتند و غالب خانواده ها و مادران عزادار فرزندان سرباز خود بودند که در جنگی بی هوده که ربطی به امریکا نداشت، کشته شده بودند؛ و از سوی دیگر رقیب مهم اوباما در این رزم پیر مردی بود که او هم نادانسته زنی بی شعور را برای معاونت خود برگزیده بود. در نتیجه هم دل خوشی از او نداشتند و هم آزمایشی تازه را می خواستند و فردی جدید را طالب بودند. چنین بود که یک نیمه سیاه پوست برنده انتخابات سال 2008 شد که امکانش اندک بود و مایه ی تعجب شد. زیرا او نیز خانم کلینتون را در انتخابات نخستین حزبی شکست داد. که بازهم دلیل شعور پائین زنان این کشور است.

در این کشور زنان رل مهمی در سرنوشت دولت و ملت دارند. زن امریکائی حتا اهل شهرش نیز اگر تحصیلات عالی نداشته باشد، بی شک یک الدنگ است و هیچ تفاوتی با یک دهاتی هم عنان خود که شهرها را ندیده و کارش مرغداری و دوشیدن شیر بوده است، ندارد. من چون خود گرفتار این مسئله و چنین مشکل خانوادگی ام قضاوتم بر روی دیده ها و لمس کردنها و دریافتهایم بوده و اغراقی در کارم نیست. من به رأی العین دیده ام و می دانم که خرد زن ایرانی بیش از یک زن امریکائی است. زن امریکائی خانه دار اندک سواد، صبح بعد از کارهای روزانه خانه، با خرید یک کاسه ذرت بو داده در پای تلویزیون می نشیند و کارش دیدن سریالهائی چرند و جفنگ در مورد خانواده های ثروتمند امریکائی است که همراهش دانه های ذرت بو داده را به حلقومش سرازیر کند و از سریالی که طبقه او را به ریشخند می گیرد استفاده کند و بسیار هم خوشش می آید. من این سخن را نیز از روی هوا و هوس نمی گویم بل خود بار ها دیده ام زمانی که در محلی کار می کنند و با حد اقل در آمد اگر بتوانند امرار معاشی سرهم کنند، مرتب این سریالها را می بینند و برای قهرمانانش آفرین و زها زها می گویند و هیچ در فکر سر نوشت پر از غم و بیچارگی خود نیستند.

شکست خانم کلینتون و پیروزی ناباورانه ی فردی کاملاً بی تجربه در سیاست ولی پر تجربه در مسائل و اوضاع پورنوگرافی، مرا بر آن داشت که تصمیم بگیرم دیگر در هیچ نوع انتخاباتی درون این کشور شرکت نکنم. زیرا هنوز عامه ی مردم این کشور پهناور را مشتی بی سواد و نابخرد و به ذات احمق می سازد. و این جمع به نسبت فراوانند که سرنوشتها را رقم می زنند و روشن بینان را مأیوس و اندوهگین می کنند.

من تردید ندارم که زنان امریکا به یک هم جنس خود از اینکه می خواهد رئیس جمهوری کشور شود حسد برده و به او رأی نداده اند. زیرا خانم کلینتون تنها با رأی بانوان این سامان در انتخابات پیروز می شد. اما شوربختانه همین بانوان ذرت بوداده خور و مشتری همیشگی سریالهای جفنگ و مهمل تلویزیون مانع پیروزی او شدند. آری خانم کلینتون از رأی زنان امریکا تنها درسد اندکی را به خود اختصاص داد و اکثریّت مطلق زنان به کسی رأی دادند که همانند جناب مدیر مجله ی «پلی بوی» بود که شوهای تلویزیونی اش مشهور خاص و عام است. در این شوها اغلب با دختران زیبا شرکت می کرد و با آنها گاه باتندی آمیخته به شهد شوخی و مزاح سخن می گفت و برایشان تعیین تکلیف می فرمود.

آری چنین شخصیّتی در آینده ای نه چندان دور ساکن کاخ سفید واشنگتن دی سی می شود که اوضاع جهان را سامان دهد. وای بر جهان...

کالیفرنیا جنوبی دکتر محمد علی مهرآسا 9/11/2016


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد