در عین حال تنها انتخابات نیست که به احتکار و گرانی کاغذ دامن میزند. چون شش ماه دیگر همزمان با انتخابات نمایشی ریاست جمهوری، نمایشگاه سالانهی کتاب تهران هم آغاز به کار خواهد کرد. این نمایشگاه برای ناشران داخلی فرصت و فرجهای فراهم میبیند تا کتابهای خود را در غرفههای "نمایشگاه بینالمللی" به فروش برسانند. با گرانی کاغذ کاستیهایی را نیز باید در این عرصه انتظار داشت. اما به طبع این کاستیها که گرانی و بازارِ سیاهِ آن را به پای مردم و تودههای کتابخوان کشور مینویسند، در نهایت به نفع دلالان حرفهای کاغذ به پایان خواهد رسید. | |
اقتصاد جمهوری اسلامی هم مثل هر اقتصاد دیگری تعریف خودش را دارد. اما این تعریف را واسطهچیها و دلالان کشور بهتر و بیشتر از هر اقتصاددان درس خوانده و حرفهای میفهمند. با این نگاه محتکران و قاچاقچیها هرگز قرار نیست جایی پشت میز کلاس درس بنشینند و نادانستههای خود را از استاد و آموزگاری کارکشته بیاموزند. چون آنان همه چیز را با تجربههای منفی خود در پستوی حجرههای دلالی و انبارهای پنهانی و تاریک شهر میآموزند. بیشک کاسب هم ابنالوقت است و خوب میفهمد که انتخاباتی در راه است و انتخابات هم در ایران اقتصاد ویژهی خودش را تعقیب میکند. چنانکه واسطهگران و محتکران کاغذ از هماکنون راه افتادهاند و دارند خوابهای خوش شش ماه آینده را میبینند. آنها بنا به تجربهای که قریب چهل سال از جمهوری اسلامی اندوختهاند به حتم میدانند که این خوابهای خوش سرآخر تا آن روز تعبیر خواهد شد.
چنانکه به تازگی ماه محرم آمد و اقتصاد پررونق آن برای دلالان ارزاق عمومی به اجرا درآمد. آنوقت قیمت کالاهای ضروری همانند برنج، گوشت، حبوبات و شکر بالا کشید تا کار نذری دادن و نذری خوردن هم بالا بگیرد. چند ماه دیگر هم رمضانالمبارک حضرات از راه خواهد رسید و رمضان نیز گرانی محرم را دوباره تکرار و دنبال خواهد کرد. یعنی دوباره از سر برکت سفرههای افطاری و سحری، قحطی راه میاندازند تا از نو قیمت برنج، مرغ، روغن و حبوبات بالا بکشد. به هر حال اقتصاد محرمالحرام و رمضانالمبارک در گرانی و قحطی چیزی از هم کم نمیآورند. چون عدهای همراه با سفرههایی که برای مردم میگسترانند، گرانی را نیز به خانههای همین مردم سوغات میفرستند. هزینههای گرانی را هم مردم از جیب خودشان میپردازند. ولی این پولهای به غارت رفته از مردم، سرآخر در جیب دلالان و محتکران حرفهای تلنبار میگردد.
گویا خیز اصلی گرانی، چند ماه پس از آنکه سفرههای رمضان ورچیدند با آمدن بهار و نمایش انتخاباتی حکومت از راه خواهد رسید. ولی دلالان و واسطهچیها این بار کاغذ را هدف گرفتهاند. تا آنجا که از حالا به پیشواز آن میروند. چون اینک گرانی کاغذ به همراه بسیاری از کالای اساسی و ضروری مردم خیز برداشته تا همان سناریوی پیشین خود را در انتخابات سال ۹۲ از نو در اقتصاد بیرمق کشور به اجرا بگذارد. در این خیز جدید در کمال ناباوری قیمت هر رولِ بیست کیلویی کاغذ از مبلغ پنجاه و شش هزار تومان به مبلغ هشتاد هزار تومان رسیده است. از سویی با زمینههایی که در بازار فراهم دیدهاند به ظاهر قرار نیست کسی یا نهاد مسؤولی این قیمت ساختگی و تصنعی را پایین بکشاند. گفتنی است که قیمت کاغذ در شرایطی رشد صعودی میگیرد که در برابریِ ریال با ارزهای خارجی چندان تفاوت آشکاری به چشم نمیآید. حتا برای خرید و فروش کاغذ در بازار نیز کمبودی حس نمیشود. چون کاغذ هست و به قدر کافی هم هست، اما گران به دست مردم میرسد.
شایعات فراوانی هم بین واسطهگران ریز و درشت کاغذ پا میگیرد تا شاید بتوانند همچنان به گرانی آن دامن بزنند. در این بازار آشفته عدهای دولت را مقصر میدانند. چون مدعی اند که دولت جلوی واردات کاغذ را گرفته است.
یادآور میشود که سالانه چیزی حدود یک میلیون و ششصد هزار تن کاغذ از خارج به بازار داخلی راه مییابد که حجم اصلی مصرف داخلی را تأمین مینماید. ضمن آنکه چین و اندونزی کشورهای اصلی تأمینکنندهی کاغذ ایران به شمار میآیند که در این خصوص چیزی از صادرات کاغذ آنها به ایران کاسته نشده است. ضمن آنکه هرگونه اخلالی در واردات آن میتواند به گرانی بیرویهی کاغذ در بازارهای داخلی بینجامد.
در شرایط حاضر گروهی نیز احتکار کاغذ از سوی واسطهگران و دلالان را دلیلی برای گرانی آن میدانند. گویا با شروع سال تحصیلی جدید گروهِ پرشماری از فعالان عرصهی چاپ و نشر انبارهای خود را از کتابهای درسی و کمک درسی تخلیه کردهاند و آن را از کاغذهای خریداری شده آن هم به قیمت نازل انباشتهاند. این کاغذها قرار است در نمایش انتخاباتی سال آینده به بازار چاپ و نشر راه یابد. با این اوصاف باید انتظار داشت که سیر صعودی قیمت کاغذ، بدون وقفه تا انتخابات سال آینده ادامه داشته باشد.
حجم اصلی مصرف کاغذ در ایران به چاپ و انتشار کتابهای درسی و کمک درسی بازمیگردد. ناشران این گروه از کتابها هم اینک گرانی چهل درصدی قیمت هر رول کاغذ را بهانه کردهاند تا چهل درصد به قیمت کتابهای کمک آموزشی بیفزایند. عدهای از ناشران هم از کار توزیع و فروش کتابهای تازه به طور موقت دست کشیدهاند تا شاید بتوانند کتابهای چاپ شدهی خود را در آیندهای نزدیک با قیمتهای جدیدتری عرضه نمایند.
از سویی دیگر روزنامههای غیر دولتی یکی یکی تاب و توان خود را در برابر گرانی بیرویهی کاغذ از دست میدهند تا به جای پانصد تومان با قیمت هزار تومان به دست مشتری برسند. هفتهنامهها، ماهنامهها و فصلنامههای غیر دولتی از همین حالا از گرانی پیش آمده جان به لب شدهاند. طبیعی است که بسیاری از آنان در این بازار آشفته و سیاه چندان دوام نخواهند آورد. در خانوادهها نیز هر روز مادر و پدر با فرزندان خودشان دعوا دارند که چرا این همه برای دفتر و کتابهای کمک آموزشی پول میپردازند.
ناشران دولتی و شبه دولتی که اکثر آنها تحت پوشش وزارتخانهها و نهادهای حکومتی به سر میبرند، بیشترین حجم واردات کاغذ را در انحصار دارند. این گروه همواره بخشی از کاغذ مازاد خود را در بازار داخلی عرضه میکنند. ولی اکنون بسیاری از آنان با بهانه نهادن شرایط هیجانی و ملتهب بازار از فروش کاغذهای وارداتی خویش سر باز میزنند. چون بنا به تجربه، روزهایی را انتظار میکشند که با فرارسیدن فصل نمایشهای انتخاباتی، کاغذ انبار شده را با قیمت بیشتری به مصرف کنندهی اصلی بفروشند.
در عین حال تنها انتخابات نیست که به احتکار و گرانی کاغذ دامن میزند. چون شش ماه دیگر همزمان با انتخابات نمایشی ریاست جمهوری، نمایشگاه سالانهی کتاب تهران هم آغاز به کار خواهد کرد. این نمایشگاه برای ناشران داخلی فرصت و فرجهای فراهم میبیند تا کتابهای خود را در غرفههای "نمایشگاه بینالمللی" به فروش برسانند. با گرانی کاغذ کاستیهایی را نیز باید در این عرصه انتظار داشت. اما به طبع این کاستیها که گرانی و بازارِ سیاهِ آن را به پای مردم و تودههای کتابخوان کشور مینویسند، در نهایت به نفع دلالان حرفهای کاغذ به پایان خواهد رسید.
سوای از این گروههایی از مردم و رسانههای همگانی به دنبال سلطان کاغذ میگردند تا مشکلات و کاستیهای پیشآمده را به گردن این سلطان نوظهور بیندازند. شکی نیست که همین سلطانها با قاچاقچیگری و احتکار کالا ضمن تبانی با کارگزاران بیانگیزه و واسطهچی جمهوری اسلامی بازار سیاه اقتصاد کشور را قبضه کردهاند. گرچه زمانی تنها از سلطان چای صحبت میشد اما اکنون برنج، روغن نباتی، گوشت، شکر و خلاصه کاغذ هرکدام سلطانهای خودشان را دارند که در گسترهی تجارتشان بر مردم حکم میرانند.
اما وزارت ارشاد تمامی شنیدههایش را در این خصوص از رسانهها نادیده میگیرد، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. مدیران ارشد وزارت ارشاد بدون آنکه خم به ابرو بیاورند همچنان داوران خود را برای انتخاب کتاب سال به رسانهها معرفی میکنند و جشنوارههای ساختگی و تصنعی کتاب راه میاندازند. حتا قرار است به زودی هفتهی کتاب و کتابخوانی راه بیفتد. اما با این همه ضمن گران کردن کاغذ، برای کتاب و کتابخوانی توان و طاقتی بر جای نگذاشتهاند. البته وزارت ارشاد تمامی کاسه کوزهها را سر وزارت صنعت، معدن و تجارت میشکند و وزارت صنعت، معدن و تجارت هم خبرنگاران را سراغ وزارت ارشاد میفرستد. سوای از این موسوی گرمارودی یکی از شاعران دولتی هم نه از وزارت ارشاد توضیحی میخواهد و نه از وزارت صنعت، معدن و تجارت. چون او میگوید: "همه دعا کنیم که مشکل کاغذ و ممیزی کتاب حل شود." خلاصهی کلام راهکاری بهتر از این نمیشود. چون قرار است که مشکل کاغذ هم مثل هر مشکل دیگری در جمهوری اسلامی با دعای موسوی گرمارودی حل و فصل گردد./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد