logo





حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود

يکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ - ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶

کوروش گلنام

نگاهی به تاریخچه حزب چپ سوئد

با بروز اختلاف در کنگره دهم حزب سوسیال دمکرات سوئد در سال 1917 بر سر چگونگی برنامه و روش حزب برای دگرگونی بنیادی در جامعه سوئد، حزب چپ سوئد وسیله سه تن از اعضای جدا شده از حزب سوسیال دمکرات سوئد: ذت هگلوند، کارل ویندبری و کارل کیلبوم* و هوادارانشان(همه سازمان جوانان سوسیال دمکرات ها)، با نام "حزب چپ سوسیال دمکرات سوئد"(1) تشکیل می شود. در آن زمان 28 سال از شکل گیری رسمی حزب سوسیال دمکرات سوئد،که در سال 1889تشکیل شده بود، می گذشته است. البته سوسیال دمکرات ها از سال های 1881 فعالیت داشته اند. بنا بر آن چه در تاریخچه حزب سوسیال دمکرات سوئدآمده است، سوسیال دمکرات ها بر روش "پارلمانی" و رفرم های اجتماعی از این طریق باور داشته و جناح چپ درون حزب بر انقلاب و نفی سیستم پارلمانی پا فشاری می کرده است.

1919 حزب چپ سوسیال دمکرات به "کمینترن" یا انترناسیونال کمونیستی می پیوندد و خود در ایجاد آن شرکت دارد.

1921 حزب نام خود را به"حزب کمونیست سوئد"(2) تغیر می دهد.

1924 حزب دچار انشعاب شده و یکی از بنیانگذاران نخستین حزب بنام" ذت هوگلوند"(3) و هوادارانش پس از 7 سال، دوباره به حزب سوسیال دمکرات باز می گردند.

1929 حزب دوباره بر سر ماندن و یا جدا شدن از کمینترن، دچار انشعاب بزرگی شده و جدا شدگان دست به تشکیل یک حزب دیگر کمونیست می زنندبا همآن نام "حزب کمونیست سوئد". بدین ترتیب سوئد دارای دو حزب کمونیست با یک نام می شود.

1934 این حزب دوم که از رهبران پیشین حزب نخستین هستند، نام حزب را به "حزب سوسیالیست" تغیر می دهند.

1937 یکی از رهبران همین حزب تازه، کارل کیلبوم، از حزب جدا شده و پس از بیست سال دوباره به حزب پیشین خود سوسیال دمکرات ها می پیوندد و این حزب به حاشیه رانده می شود.

23 اوت 1939، پیمان "مولوتف ـ ریبن تروپ"(4) میان شوروی پیشین و آلمان نازی منعقد می شود، حزب کمونیست سوئد(حزب نخستین) نیز به پیروی از شوروی و کمینترن، جنگ را برنامه "امپریالیستی" خوانده و به مدت دو سال از سیاست شوروی پیروی می کند. در تاریخچه حزب چپ در سایت حزب و در سایت های دیگر حزبی، به این مورد اشاره ای نشده و در باره سیاست این حزب در سال 1940 و اشغال دو کشور همسایه، دانمارک و نروژ وسیله نازی ها نیز سکوت شده است.

پس از این پیمان، در30 نوامبر 1939شوروی به فنلاند و بالتیک حمله می کند و در سال 1940 بخشی از خاک فنلاند را ضمیمه خود می کند. حزب چپ سوئد در باره موضع گیری حزب کمونیست آن زمان (که ریشه در آن دارد) نیز آگاهی ای در این مورد به دست نمی دهد.

1941 پیمان مولوتف ـ ربین تروپ گسسته می شود.

1951 با رهبری"هیلدینگ هاگبری"(5) وابستگی به شوروی بیشتر می شود. حزب در سال 1953، در مرگ استالین مراسم یادبود بزرگی بر پا کرده و مرثیه سرایی می کند.

1967 نام حزب دوباره دست خوش دگرگونی شده و به "حزب چپ کمونیست ها"(6) تغیر می یابد. در همین سال حزب باز هم دچار انشعاب شده و همه سازمان جوانان حزب با هواداری از مائو و استالین از حزب جدا شده و حزبی بنام"فدراسیون یا اتحادیه کمونیست های مارکسیست ـ لننیست" با نام اختصاری: ک ـ اف ـ ال ـ ام(7) را تشکیل می دهند. چندی بعد این جریان تازه نیز نام خود را به:"حزب کمونیست سوئد"(اس ـ ک ـ پ)(8) تغیر می دهد.

1968 با وجود این که حزب چپ در بهترین سال های تا آن هنگام خود قرار دارد ولی در انتخابات شکست سنگینی خورده و بیش از 3% آرا را به دست نیاورده و نمی تواند در پارلمان سوئد نماینده ای داشته باشد. انگیزه روشن این رویداد: یورش نظامی شوروی پیشین به چکسلواکی پیشین است.

1970 گروهی دیگر از مائوئیست ها و استالینیست های تند رو از حزب تازه تاسیس ک.اف.ال.ام جدا شده و حزب دیگری تشکیل می دهند. امروزه هیچ یک از سازمان های مائوئیستی جایگاهی در جامعه سوئد ندارند.

از 1975 "لارش ورنر"(9) که خود از هواداران شوروی پیشین است، به رهبری حزب بر گزیده می شود ولی نمی تواند از جدایی هواداران تندرو تر شوروی از حزب در سال 1977 حلوگیری کندو شماری دیگر ازحزب جدا می شوند. لارش ورنر با نرم خویی خود، در جامعه سوئد دارای محبویبت خوبی می شود.

با فروریختن دیوار برلین در سال 1989 و فروپاشی شوروی پیشین در سال 1990، حزب کمونیست سوئد نیز به ناچار واژه "کمونیست" را از نام حزب خود برداشته و به "حزب چپ سوئد" تبدیل شده و دوره تازه ای را آغاز می کند.

سه رهبر آخر حزب و رویدادها

اگر به میزان رآی حزب چپ سوئد در همه سال های فعالیت آن یعنی از سال 1917توجه شود، این حزب تنها در دو انتخابات پارلمانی سوئد توانسته است به آرای بالایی دست یابد. یکی در سال 1944 با 10،3% که نتیجه پیش روی و پیروزی های ارتش شوروی پیشین در جنگ علیه نازی ها است که وزنه این حزب را در جامعه آن روز سوئد بسیار بالا می برد. اعضای حزب در سال 1946 بیش از دو برابر شده واز 21،234 تن به 48000 تن افزایش پیدا می کنند؛ میزانی که هرگز دیگر تکرار نشده و امروز برای این حزب بسیار دست نیافتنی است. دیگری در سال 1998 است که بالاترین میزان رآی تا کنونی تاریخ این حزب یعنی 12% با رهبری بانو گودرن شیمن(10) به دست می آید .او یکی از رهبران برجسته تاریخ این حزب و سخنرانی بسیار توانا بود. او پس از لارش ورنر، از سال 1993 تا 2003 رهبر حزب شده و نقش مهمی در سیاست این حزب در همکاری با سوسیال دمکرات ها، پر رنگ کردن مسئله فمینیسم در حزب و.. ایفا کرد. حزب چپ در زمان او برای دوره ای توانست به سومین حزب بزرگ سوئد تبدیل شود. شیمن پس از یک مسئله مالیاتی در سال 2003 از رهبری حزب کناره گرفته و در سال 2004 به کلی حزب را ترک کرد. او در سال 2005 با تنی چند از کوشندگان حقوق زنان، یک حزب تازه فمینیستی بنام "ابتکار فیمینیستی"(11) تشکیل داد که در جامعه سوئد جایگاه فابل توجهی نیافته است.**

در باره گودرون شیمن می بایست این نکته را نیز افزود که او بانویی بیسار دلیر، خود ساخته و مبتکر بود و از روبرو شدن با حقیقت زندگی و رویدادها ابایی نداشت. او شاید نخستین زنی است که اجازه داد تا شریک زندگی آن هنگامش "لاسه وستمن" (12)که فیلم ساز بود در سال 1979 از زایمان نخستین فرزند مشترکشان به شکلی کاملن آشکار فیلم برداری نموده و آن را به نمایش بگذارد. آین فیلم بنام "زایمان"*** در یوتیوب قابل دسترسی است. شیمن در سال 1996 با شهامت اعلام داشت که معتاد به الکل است، مدتی برای ترک اعتیاد به مرکزی درجنوب سوئد رفت ولی مدتی پس از آن دوباره اعتیاد را از سر گرفت. سال 1997 را در مرخصی به سر برد و در مبارزه ای سخت اعتیاد به الکل را کنار گذاشت و سال 1998 دوباره به رهبری حزب انتخاب شد.

پس از گودرون شیمن در سال 2003 مدتی کوتاه "اولا هوفمن"(13) به رهبری حزب رسید که نه محبوبیتی داشت و نه توانایی ویژه ای و در انتخابات درون حزبی سال 2004 در رقابتی سخت بین دو گروه "نوگرایان" و"سنت گرایان"، این گروه سنت گرایان بودند که پیروز شده و لارش اولی(14) به رهبری حزب بر گزیده شد.

آن چه که جامعه امروز سوئد نمی پذیرد

نخستین اشتباه سیاسی لارش اولی این بود که در یک مصاحبه تلویزیونی خود را "کمونیست" خواند. در این زمان آراء حزب هر روز کمتر شده، حزب درگیر مبارزه درونی بوده و وضع سختی برای حزب پیش آمده بود. در چنین وضعی او با وجود تیز هوشی و سابقه کوشش های سیاسی دراز مدت، این را درست درک نکرده بود که:

ـ مردم سوئد هیچ دل خوشی از کمونیست ها با آن چه که در دوران شوروی پیشین گذشته بود ندارند؛

ـ حتا پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن حکومت تازه روسیه به ویژه پس از روی کار آمدن "پوتین"، مردم سوئد همواره خود را در معرض تهدید از جانب روسیه دیده و می بینند. باید یاد آور شد که در همین دهه گذشته بارها روسیه برای جاسوسی به فضای هوایی و دریایی سوئد نفوذ و تجاوز کرده است. در خبر چند شب پیش تلویزون سوئد، امر نادری روی داد و وزیر دفاع سوئد رازهای پنهانی آشکار کرده و به مردم سوئد هشدار داد که هشیار باشند زیرا روسیه به هر وسیله ای در اندیشه جاسوسی در خاک سوئد است. این امر نشان از جدی بودن تهدید ها از جانب روسیه دارد.

ـ افزون بر این، روسیه به شکلی آشکار مخالفت خود را با همکاری سوئد با ناتو بیان می دارد و این در حالی است که هنوز سوئد عضویت ناتو را ندارد ولی اجازه استفاده از پایگاه نظامی در شمال سوئد را برای تمرین های نطامی به ناتو داده است که این امر سبب اعتراض های شدید روسیه و مخالفت هایی در خود جامغه سوئد شده است از آن میان مخالفت حزب چپ. به این نکته هم باید توجه داشت که هر روز فشار ها از سوی چهار حزب جناح راست سوئد برای عضویت در ناتو بیشتر و بیشتر شده است. سوسیال دمکرات ها نیز خود به سبب نگرانی امنیت آینده سوئد و خطر روسیه در این اندیشه بوده و امروز با ناتو گفت وگو هایی دارند.

بنا بر این سخنان لارش اولی اثر بسیار منفی در جامعه سوئد داشت به شکلی که نه تنها آرای حزب چپ پایین تر آمد که پس از زمان کوتاهی او مجبور شد سخن خود را پس گرفته و اعلام دارد که کمونیست نیست!

" من فکر کرده ام که دیگر از این واژه استفاده نکنم زیرا شمار زیادی از چپ ها این مسئله را مانعی در راه پیشرفت سیاست های حزب می بینند..." بخشی از مصاحبه تلویزیونی لارش اولی به نقل از روزنامه افتن بلادت، 30 اکتبر 2005

افزوده شود که رفتار های چند سال گذشته روسیه در تجاوز به اوکراین و اینک شرکت مستقیم در جنگ سوریه با انگیزه داشتن یک پایگاه نظامی مهم در سوریه؛ نفوذ هر چه بیشتر در ایران آخوند زده که روسیه در راه سیاست های جهانی جهت منافع کوتاه و دراز مدت خود، آنان را به هر سو که بخواهد می کشاند و با کارت آن ها با مهارت بازی می کند، نمونه های روشنی است برای این که نگرانی ها را افزایش داده و سوئد در اندیشه آینده خود و داشتن پشتوانه محکمی در برابر گردنکشی ها و زیاده خواهی های روسیه باشد که آشکارا می خواهد در سیاست های بین المللی سوئد دخالت کرده و تعین تکلیف کند؛ امری که گویا برای سوئد راهی جز پیوستن به ناتو باقی نخواهد گذاشت.

ولی باز گردیم به رهبری حزب چپ. لارش اولی سابقه سال ها کارگری در راه آهن را داشته است. او از سال 1976 تا سال 1994 که برای کار تمام وقت سیاسی از راه آهن مرخصی می گیرد، در راه آهن کار می کرده است. اولی کار خود در راه آهن را از پایین ترین رده ها چون نگهبان تعویض ریل و نگهبان ریل ها آعاز و تا رسیدن به ریاست در راه آهن پیش می رود. هم زمان با کار، او در فعالیت های اتحادیه های کارگری بسیار فعال بوده و سال ها در کنگره های گوناگون از سوی کارگران نمایندگی داشته است. لارش اولی نیز شخصیت جالبی بود که مورد توجه بود اگر چه آراء حزب در انتخابات پارلمانی سوئد در دوران او، هیچ گاه بیش از 5،7% نشده و به سال های اوج در زمان گودرون شیمن نرسید.

در زمان او در سال 2008 این حزب با سوسیال دمکرات ها و حزب سبز ها در برابر بلوک راست که زیر عنوان "آلیانس"(15) متحد شده بودند، بلوک" قرمز و سبزها"(16) را به وجود آوردند با این تفاوت که چهار حزب شرکت کننده در آلیانس یک برنامه مشترک انتخاباتی برای تشکیل دولت مشترک معرفی کردند در حالی که بلوک مقابل تنها برای مبارزه با بلوک راست و بر مبنای هم خوانی هایی با هم همراه شده و برنامه ای مشترک برای تشکیل دولت مشترک نداشتند. البته در آن چه که بیشتر به حزب چپ مربوط می شود زیرا سوسیال دمکرات ها با شرکت سبزها در دولت مخالفتی ندارند و هم اکنون در دولت خود آنان را شرکت داده اند و سبزها نه تنها شش وریر در دولت سوسیال دمکرات دارند که پست معاون نخست وزیر را نیز دارا هستند.

رهبر کنونی حزب

شش ژانویه 2012 "یوناس شوستد"(16) به رهبری حزب چپ بر گزیده شد که هم چنان در رهبری حزب است. او نیز پیشینه کارگری در کارخانه( فلزکاری) دارد. در همه پرسی سال 1994 در باره عضویت سوئد در اتحادیه اروپا در شمار مخالفین بود.(17) او با وجود مخالفت ولی از سال 1995 تا سال 2006 به عنوان یکی از سه نماینده حزب چپ سوئد در پارلمان اروپا حضور داشته و پس از انتخابات پارلمانی سال 2010 در سوئد، هم زمان یکی ازنمایندگان حزب چپ در پارلمان سوئد نیز بوده است.

چرا حزب چپ جدی گرفته نمی شود؟

گرفتاری بزرگ حزب چپ، درک نادرست رهبران این حزب از آن چه که "رئال پولیتیک" نامیده می شود است. آنان پس از چنین پیشینه سیاسی که سال آینده یک قرن می شود، هم چنان در تحلیل و تفسیر ار رویدادهای داخلی و خارجی و چگونگی رفتار و سیاست ها در جامعه سوئد دچار مشکل هستند. آن چه که پیش تر در باره لارش اولی به میان آمد خود یک نمونه روشن است. او به رهبری حزب می رسد، به روشنی در برابر دوربین های تلویزیون و خبرنگاران خود را "کمونیست" می خواند ولی به فاصله کوتاهی در برخورد با دیوار سخت واقعیت موجود در جامعه سوئد، مجبور می شود سخن خود را پس گرفته و اعلام دارد که دیگر این واژه را در باره خود بکار نمی برد!

اشتباه تاکتیکی و شاید بتوان گفت ساختاری این حرب دشمنی و رقابتی بیهوده با حزب سوسیال دمکرات است که هر دو به سوسیالیسم و دمکراسی اعتقاد داشته و شاید برای خوانندگان جالب باشد که بدانند که هر دو حزب کنگره های خود را همیشه با سرود "اینترناسیونال" پایان می دهند؛ هر دو حزب از شرکت کنندگان اصلی تظاهرات اول ماه مه، روز کارگر هستند(اگر چه هرگز با یکدیگر این تظاهرات را انجام نمی دهند و هر یک زمان خود و صف جدای خود را دارد)؛ هر دو برای بهبود وضعیت رده های کم درآمدتر جامعه و رفاه همگانی کوشش می کنند و هر دو در صف مقابل جناح راست قرار دارند و در همه مناظره های تلویزیونی در کنار هم قرار می گیرند با این تفاوت اصلی که جایگاه سوسیال دمکرات ها چنان بوده است که گاه جناح راست با حضور آن ها توانسته است دولت تشکیل دهد هم چنان که گاه سوسیال دمکرات ها هم در درازی زمان با یک، دو یا سه حزب بورژواری دولت خود را تشکیل داده اند:

"سوسیال دمکرات ها در مجموع از سال 1932 تا سال 2006،[74 سال] 48 سال به تنهایی دولت تشکیل داده اند. در فاصله هایی میان این سال ها یا در دولت های جناح راست شرکت داشته، یا با آنان دولت تشکیل داده و یا در اپوزیسیون بوده اند."(18)

بنا بر این سوسیال دمکرات ها ده ها سال پیشینه تشکیل دولت، پذیرش مسئولبت های سنگین اداره کشور و به سخنی دیگر کار عملی داشته و تنها سخن نگفته و شعار نداده اند. پیشینه آنان نیز از دنباله روی و آلت دست شدن شوروی پیشین نیز به دور است و چون حزب چپ نیز بارها دچار انشعاب های گوناگون و یا دگرگونی های اساسی و پایه ای در دیدگاه های خود نشده اند. بی گمان در این سال های دراز که نقش فراوانی در سیاست کشور داشته اند، گاه تن به سازش با جناح راست داده و از برخی دیدگاه های خود چشم پوشیده و دچار اشتباه هم شده اند ولی حزبی بسیار با تجربه است و کارشناسان فراوانی، کسانی که بتوانند مسئولیت های سنگینی را عهده دار شوند، در همه زمینه ها دارند. در برابر حزب چپ هرگز نه در دولتی شرکت داشته، نه هیچ تجربه کار دولتی و داشتن مسئولیت های سنگین و حساس دولتی را تجربه کرده و نه در داشتن کارشناسان درزمینه های گوناگون بنیه ای قوی ای دارد. بنیان و سنگ بنای سوئد نوین و پیشرفته و آن چه که امروز بنام"مدل سوئد" خوانده می شود را پیش از همه می توان دست آورد کوشش های به ویژه سوسیال دمکرات ها دانست.

حزب چپ به جای همراهی بیشتر با بزرگترین، با پیشینه ترین و با تجربه ترین حزب سوئد که از دیدگاه ایدئولوژی وسیاسی از همه بیشتر به او نزدیک است، گاه به شکلی کودکانه عناد و دشمنی نشان می دهد. برای نمونه در این روزهایی که دولت سوسیال دمکرات ها که با سبزها دولت اقلیتی را تشکیل داده اند و با هجوم گسترده و ناگهانی بیش از160000 پناهنده روبرو شده اند و جناح راست از هیچ مجالی برای به چالش کشیدن و چوب لای چرخ گذاشتتن در کارهای دولت خود داری نمی کند، حزب چپ در بسیاری زمینه ها با انتقاد های سخت و بی هنگام خود به دولت، خواسته یا نا خواسته در کنار جناح راست قرار می گیرد. این حزب با وجود آن که به خوبی می داند که هجوم یک باره چنین شماری از پناهندگان چه هزینه های سنگین مالی و کاری بر دوش دولت می گذارد حتا با سخت گیری دولت هم برای کنترل مرز بین سوئد و دانمارک وجلوکیری، که با رآی پارلمان تصویب شده، و همکوشش برای عدم پذیرش همه مهاجران(که برای کشور کوچکی چون سوئد بار گرانی است)، مخالفت کرده و می پندارد با چنین مخالفت ها و با ادعای پشتیبانی از پناهندگان و مهاجران، نظرها را به سوی خود جلب کرده و هوادارانی می یاید. مورد دیگر فرصت طلبی هایی است که نتیجه ای جز ضربه زدن به خود این حزب را ببار نمی آورد. برای نمونه پس از این که در بریتانیا مردم رأی به ترک اتحادیه اروپا دادند، رهبر حزب چپ که خود 11 سال در پارلمان اروپا نماینده بوده است، فورن خواستار یک چنین همه پرسی در سوئد شد که نه مورد توجه قرار گرفت و نه هیچ نمودی در جامعه یافت.

رانده از هر دو سو

پیشینه حزب چپ سوئد و سیاست های ناپخته، شعاری و به دور از واقعیت های جامعه سوئد و چپ روی هایی که به هر رو در این جامعه خریدار ندارد سبب شده است که این حزب از هر دو سو، چه از جانب بلوک راست و چه از جانب دو حزب دیگر بلوک چپ(سوسیال دمکرات ها و سبزها) جدی گرفته نشده و هیچ گاه از سوی هیچ یک از دو بلوک که به قدرت رسیده اند، ازاین حزب درخواست شرکت در دولت نشده است.

من با تاکید بر یک نکته مثبت در باره حزب چپ این نوشته را که با پوزش از خوانندگان به ناچار اندکی به درازا کشید، به پایان می برم. باید گفت که در مبارزه با نژاد پرستی و راسسیم و راسیست، حزب چپ به ویژه سازمان جوانان آن همیشه در صف نخست مبارزه بوده است. بی انگیزه نیست که بخشی از رأی حزب چپ با هواداری مهاجران و پناهندگان سیاسی از این حزب به دست می آید.

در تهیه این نوشته از سایت های سوئدی:
دانش نامه ویکیپدیا،
سوسیال دمکرات ها،
حزب چپ،
و ویلاگی بنام"آلبا" بهره گرفته شده است.

شنبه 3 مهر 1395 ـ 24 سپتامبر 2016
کوروش گلنام
________________________

پا نویس:

Zeth Höglund, Carl Winberg och Karl Kilbom *

Socialdemokratiska Vänsterpartiet - 1

Sveriges Kommunistiska Parti - 2

Zeth Höglund - 3

Molotov-Ribbentrop-pakten - 4

Hilding Hagberg - 5

Vänsterpartiet Kommunisterna - 6

KFML, Kommunistiska Förbundet Marxist-Leninisterna - 7

SKP, Sveriges Kommunistiska Parti - 8

Lars Werner - 9

Gudrun Schyman - 10

Feministiskt initiativ -11

**تنها در انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در سال 2014، این حزب برای نخستین بار به آرای قابل توجهی 5،3 % دست یافته و دارای یک کرسی در پارلمان اروپا می شود. البته در همین سال با وجود آن که بیش از 3،1% آرا در انتخابات پارلمانی سوئد به دست نیاورده و نمی تواند نماینده ای در پارلمان داشته باشد ولی در انتخابات کمون ها، در 13 کمون سوئد در مجموع دارای 26 کرسی می شود. این نخستین پیشرفت قابل توجه این حزب در جامعه سوئد است.

Lasse Westman -12

Födelsen (dokumentärfilm)***

Ulla Hoffmann -13

Lars Ohly - 14

Alliansen -15

آلیانس(پیوستگی، اتحاد)، وسیله چهار حزب جناح راست سوئد: حزب میانه رو ها، حزب مرکزی، حزب دمکرات مسیحی و حزب مردم، که از چند ماهی پیش نام خود را به "لیبرال" تغیر داده است، حول یک برنامه مشترک برای انتخابات پارلمانی 2006 شکل گرفت. آنها پیروز این انتخابات شده و توانستند اکثریت پارلمانی را نیز به دست آورده و دولتی قوی را تشکیل دهند. آن ها در انتخابات چهار سال بعد(2010) نیز پیروز شدند ولی دولت اقلیتی تشکیل دادند که در بسیاری تصمیم گیری ها به رای اپوزیسیون نیاز داشت (هم چون وضع امروز دولت سوسیال دمکرات ها و چند بار دیگر در نوبت های گذشته که سوسیال دمکرات ها به قدرت رسیدند). این اتحاد پس از شکست در انتخابات پارلمانی 2014 و پیروزی بلوک قرمز و سبزها(سوسیال دمکرات ها، حزب سبزها و حزب چپ) و استعفای رهبر حزب میانه روها(فردریک رینفلد****) که بزرگترین حزب جناح راست یوده و هشت سال سمت نخست وزیری را داشت، دچار تزلزل شده و امروز آن یکپارچگی گذشته خود را از دست داده است. این چهار حزب بیش از تشکیل آلیانس نیز چندین بار به هنگام پیروزی جناح راست در انتخابات، در تشکیل دولت های اقلیتی با هم همکاری داشته اند.

Fredrik Reinfeld****

Jonas Sjöstedt-16

17 ـ در این همه پرسی هواداران پیوستن به اتحادیه اروپا با 52،3% پیروز شدند. مخالفان 46،8% رای آوردند و 09% نیز رای سفید دادند. همین مخالفت ها و دوراندیشی سیاستمداران سوئد سبب شد که سوئد در اتحاد پولی(یورو) وارد نشود که ثمره اش را در بحران مالی ای که سال ها یی پس از آن پیش آمد، ببیند و توانست اقتصاد خود را بهتر از بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا اداره کرده و آسیب کمتری ببیند.

18 ـ به نقل از وبلاگی بنام "آلبا"، چهارشنبه 11 آپریل 2007

Alba -18




google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

کل و جزء در سوئد یعنی راست ها و چپ
مانی فرزانه
2016-09-29 16:58:40
با درود و سپاس از پاسخ شما.
روش برخورد ما متفاوت است ؛ در سوئد انتخابات نهادینه شده است . مردم با پست هم رای میدهند.
برگه انتخابات در موقع مناسب به فرد فرد شهروندان واجد شرائط میرسد.
رای گیری مخفی است مردم رای خود را کم و بیش عوض می کنند.
بزرگترین حزب سوئد ـ سوسیال دموکرات کارگری ـ که روزی 50 در صد آرا را بخود اختصاص می داد و سالها حکومت کرد و در ایجاد سوئد نوین و مرفه نقش تعیین کننده داشت .امروز فقط حدود 30 در صد از آرا را کسب می کند. مسئله این است.
از سال 2006 حزب دست راستی افراطی ، بیگانه ستیز و فاشیست 13 در صد رای آورده. بیش از 800 هزار سوئدی به آنها رای داده اند. این 800 هزار نفر در کشور 9 میلیونی سوئد زیاد است . این "خلایق" قبل از سال 2010 و 2006 به احزاب دیگر رای می دادند.اگر در سال 2018 این حزب 20 در صد رای بیاورد آیا از 5 سوئدی رای دهند یکی فاشیست است ؟ شما خوب می دانید که دیگر احزاب مثل چپ و میانی مثل ؛ دموکرات مسیحی ، سنتر( کشاورزان) ، حزب مردم ( لیبرال )، محیط زیست ( سبزها) و حتی دومین حزب بزرگ مودرات ـ محافظه کار راست ـ از نظر میزان آرای دریافتی چندان تغییری نداشته اند.
پس این 800 هزار نفر از کجا آمده اند؟
آنچه بنظر نگارنده میرسد. عبارت است از:
اول ـ اعتراض بخش هائی از لایه های مختلف اجتماعی سوئد که از سیاست های سوسیال دموکراتها ناخشنود شده اند . آنها این حزب را مسبب پناهنده پذیری "دست و دلباز " می دانند.
بی توجهی دولت های سوسیال دموکرات به امر به آموزش و جذب پناهندگان در بازار کار را غیر قابل قبول می دانند. حاشیه نشینی را محکوم می کنند
و بودجه های رفاهی اداره "رفاه اجتماعی " در قبال پناهندگان را باعث کسری بودجه و کاهش کیفیت خدمات اجتماعی شهر وندان بحساب میاورند.
به این دلایل به حزب خارجی ستیز که مخالف پناهنده پذیری و حتی ورود شهروندان اتحادیه اروپا می باشد رای می دهند.
رسانه های سوئد و احزاب راست سوئد اغلب وقت خود را به بحث در مورد خارجی ها اختصاص می دهند. دیگر صحبت از توسعه و پیشرفت اقتصادی واجتماعی نمیشنویم. تمام بحث ها "تبلیغ مجانی" برای حزب خارجی ستیز می باشد که در نظر سنجی ها جلو تر میرود.
دوم ـ در سال 1988 مطابق آمار اداره ی کاریابی ،سوئد بیکاری نداشت ولی با رفورم های نئولیبرالی حزب سوسیال دموکرات و مودرات و حمایت بقیه احزاب راست بخصوص خصوصی سازی ها و تعطیل صنایع و انتقال آنها به کشور های "ارزان" سوئد نیز به جرگه کشورهائی که قبلا مزه ی بیکاری را جشیده بودند پیوست .
سوم ـ راست ها هر چند از گاهی موضوع پیوستن به ناتو را طرح می کنند. خطر روسیه هم همیشه قبل از شوروی وجود داشته و کماکان وجود دارد که با "اسلام ستیزی" ملغمه ی از ترس و ترور تبلیغ میشود تا سوئد بتواند به تولید صادرات اسلحه با فراغت بیشتری ادامه دهد. راست ها می خواهند تمام دستاورده ای سوئد بعداز جنگ جهانی دوم در قبال سیاست بیطرفی و دفاع از صلح در جهان را بکلی زیر پا بگذارند.
چهار ـ دولت مسئول و مجری تصمیم گیری هستند و سوئد را به این روز انداخته اند.
حال در زیر این آسمان غمزده دیواری کوتاه تر از حزب چپ پیدا نکرده اید که یک تنه در مقابل خصوصی سازی ها ، پیوستن به ناتو ، خارجی ستیزی ، لغو حقوق پناهندگی ، بی توجی به منشور جهانی حقوق بشر و.و. ایستاده است و آنرا بخاطر "اشتباهات" و "انحرافات" غیر مستند و نا معتبر بحای مسببین وضع فعلی به نقد می کشید؟
بیشتر بنویسد . در ضمن نگارنده کنشگر حقوق بشر می باشم. عضو هیچ حزب سوئد نبوده ام.


کوروش گلنام
2016-09-27 06:08:13
دوست گرامی جناب مانی،
با سپاس از این که شما هم دیدگاه خود را نوشتید. من تنها در باره حزب چپ سوئد نوشته ام در غیر این صورت گفتنی ها در باره سیاست حزب های هشت گانه امروز سوئد بسیار است به ویژه در باره قدرت یابی حزب دست راستی نوی پای "دمکرات های سوئد" که امروز شوربختانه به حزب سوم سوئد مبدل گشته است. شما یک یررسی کوتاهی نیز بفرما که چرا حزب چپ در تاریخچه خود از دوران گذشته همکاری با شوروی در سال های آغاز جنگ جهانی دوم واشغال فنلاند وسیله شوروی پیشین، نروژودانمارک وسیله آلمان نازی سخنی نمی گوید وآن را پنهان می کند. حقیقت گاه بسیار تلخ است ولی چاره ای جز پذیرش آن نیست. در ضمن یاد آور شود که من خود تا سال 2003 عضو حزب چپ بوده ام وبرای همیشه این حزب را ترک کرده ام.
شاد باشید

اتفاق خاصی بین مردم سوئد و حزب چپ بیفتاده است.
مانی فرزانه
2016-09-26 11:32:39
بر مردم سوئد چه رفته است که حزب نژادپرستان آن سومین حزب سوئد شده است؟
حزب چپ سوئد از آغاز سال 1917 تا امروز بین 3 تا 12 در صد( فقط یکبار) از آرای مردم را بخود اختصاص داده است. بعداز جنگ جهانی دوم فقط در سال 1958 و 1968 با تشدید جّو ضد کمونیستی بخاطر دخالت نظامی شوروی در مجارستان و چکسلواکی با کسب کمتر از 4 در صد آرا از حضور در پارلمان محروم شد.از سال 1394 تا امروز بلا انقطاع نزدیک به 6 درصد از آرا کسب کرده است .( فقط در سال 1998 و2002 به ترتیب بیش از 12 و 8 در صد رای داشته است) می توان گفت علیرغم تمام تبلیغات ضد کمونیستی رسانه ها و دیگر احزاب این حزب باثبات و اراده ای استوار یک تنه در مقابل تمام سمپاشی ها سربلند بوده است.
اما ببینیم در100 سال گذشته در سوئد چه اتفاق افتاده است که حزب چپ در زیر 10 درصد آرا باقی مانده است؟
چرخش تاریخی اول برای عدالت اجتماعی
سوئد یک جامعه اشرافی بود که در سال 1911 احزاب راست لیبرال مردم و محافطه کار مودرات در مجلس به ترتیب بزرگترین احزاب بودند. حزب سوسیال دموکرات بعداز این دو حزب در ردیف سوم قرار داشت. در سال 1917 همزمان با انقلاب سوسیالیستی روسیه، حزب سوسیال دموکرات به بزرگترین حزب سیاسی سوئد تبدیل شد. این چرخش سیاسی تاریخی در جامعه ی اشرافی سوئد چنان شوک و شکافی براحزب بلوک راست سوئد وارد کرد که دیگر به آن هزمونی سالهای اقتدار بازنگشتند. فقط بر تبلیغات ضد کمونیستی و ضد سوسیالیستی خود افزودند که آماج تبلیغات آنها حزب سوسیال دموکرات و حزب کمونیست بود.
بهر تقدیر حاصل فعالیت های حزب سوسیال دموکرات سوئد و چپ ها ایجاد" جامعه رفاه " بود که به مدل سوئدی معروف شد.
و بعداز جنگ جهانی دوم ، سوئد بطور دائم در حال رشد اقتصادی بود. در صحنه سیاسی جهان نیز بعنوان حزبی بی طرف در جنبش صلح نقش تعیین کنند داشت. در ضمن حز سوسیال دموکرات ها نیز در کمونیست ستیزی دست کمی از بلوک راست نداشتند. بهر تقدیر حزب سوسیال دموکرات به تنهائی کمتر نیمی از آرا را تا قبل از سال 1991 به خود اختصاص و با نخوت کم نظیری با آرای حزب چپ دولت تشکیل میداد بدون اینکه از حزب چپ برای همکاری در دولت دعوت کند. در این دوره تعداد احزاب سوئد به 7 حزب افزایش یافته بود .
چرخش تاریخی دوم بسود نئولیبرالیزم و نژا دپرستی
بعداز سقوط" سوسیالیزم واقعا موجود" در انتخابات سال 1991 مجلس در سوئد ، احزاب دست راستی با شعار "سوئد را از سیوسیالیزم نجات دهیم " به رقابت پرداختند و برنده ی انتخابات شدند.در ضمن حزب جدید دیگری وارد مجلس شد که خارجی ستیز و نژاد پرست بود. در این دوره دستاورد های تاریخی سوسیال دموکراسی مورد یورش راست ها قرار گرفت و تا توانستند رفرم های خصوصی سازی ها و انتقال کار و سرمایه به دیگر کشور ها که قبلا توسط تاچر ـ ریگان و کهل در سایر کشور ها پیاده شده بود را دنبال کردند.
در سال 1994 حزب سوسیال دموکرات با کسب 45 در صد دوباره به قدرت رسید و تا سال 2006 راست ترین سیاست های ممکن را بنفع سرمایه داران و طبقات ممتاز جامعه انجام داد. حاصل این دو دهه دگرگونی اجتماعی در سوئد بود و اقشار میانی سوئد بشدت رشد کرده و حزب سوسیال دموکرات بتدریج آرای خود را که در گذشته از طبقه کارگر کسب میکرد را از دست داد.
حزب سوسیال دموکرات هنوز بزرگترین حزب سوئد می باشد ولی فقط در حدود 30 در صد از آرا را بخود اختصاص می دهد.
در آخرین انتخابات 3 حزب سوسیال دموکرات ، محیط زیست ـ سبزها ـ و چپ ها در مجموع با 46 در صد از آرا برنده ی انتخابات شدند و حزب سوسیال دموکرات مامور تشکیل دولت شد . برای اولین بار از اوج نخوت پائین آمد و حزب دیگری بعنی محیط زست را برای تشکیل دولت ائتلافی دعوت کرد. ولی با وقاحت کامل با وجودیکه با کمک آرای دو حزب چپ و محیط زیست به پیروزی رسید. تمایالات ضد کمونیستی و ضد چپ خود را با عدم دعوت از حزب چپ ارضا نمود و از حزب چپ برای تشکیل دولت ائتلافی دعوت نکرد. این ها ربطی به مردم سوئد ندارد . این ها ریشه در کمونیست ستیزی احزاب غیر چپ دارد.
آری جامعه سوئد در سخت ترین شرائط تاریخی خود دست و پا میزند ، وضع بلوک چپ غم انگیز است .علت اساسی آن بزرگترین حزب سیاسی سوئد و سازنده ی سوئد پیشرفته و مرفه یعنی حزب سوسیال دموکرات می باشد که از 50 در صد آرا به 30 در صد کاهش یافته است. مشکل سوئد را این حزب باید حل کند و بجای سیاست های نادرست و راست روانه به اقشار متوسط و حقوق بگیران و بازنشستگان روی بیاورد تا با کمک آرای سندیکاهای کارگری به مقبولیت خود بیافزاید وگرنه راست ها حتما با کمک آرای نژاد پرستان مثل تمام تجربیات تاریخی برای قدرت دست به هر جنایتی خواهند زد.
راست ها به تنهائی قادر به کسب هژمونی نیستند و در دو دوره ی آخری دولت دست راستی علاوه بر شکست در اجرای سیاست های لازم موجب رشد بیگانه ستیزی و نژادپرستی در جامعه شدند که حزب نژادپرستان با 13 در صد آرا به سومین حزب بزرگ سوئد تبدیل شد. بر مردم سوئد چه رفته است که بیم آن میرود در انتخابات آینده تعداد بیشتری به نژاد پرستان رای دهند؟
حزب چپ هیچوقت در جامعه ی سود اتوریته ی لازم برای پیشبرد سیاست های خود نداشته است و 5 تا 10 در صد از شریفترین مردم سوئد برای آینده ای بهتر ؛ آزادی ،برابری ، همبستگی ، استقلال ، پیشرفت ، رفاه و عدالت اجتماعی تلاش کرده اند.
اتفاق خاصی بین مردم سوئد و حزب چپ نیفتاده است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد