logo





سفری به وحشیگری

پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۴ اوت ۲۰۱۶

مجید صدقی

majid-sedghi.jpg
majidsedghi@yahoo.com

یک مستند تکان دهنده درباره ی قاچاق انسان در سینا , شبه جزیره ای سه گوش درمیان دریای مدیترانه و دریای سرخ که بخشی از کشورمصراست دریچه ای را برای آگاهی از وضعیت بازماندگان اردوگاه شکنجه گشود. این فیلم که ( سفری به وحشیگری ) نام دارد , سال پیش جایزه ی ( آلبرت لوندر ) که یکی از معتبرترین جوایز گزارشگری درفرانسه – برگرفته از نام یک روزنامه نگارونویسنده معروف فرانسوی – است را دریافت کرد (تخصص اصلی لوندر , گزارشگری و روزنامه نگاری تحقیقی بود ). این فیلم سپس موفق به کسب جایزه ی دیگری در جشنواره ی فیگرا ( جشنواره ی گزارش های بزرگ از رویدادها و مستند های اجتماعی ) شد . جایزه اخیر توسط Amnesty ( سازمان عفو بین المللی ) پایه ریزی گردید.



تلویزیون نمی تواند جهان را تغییردهد ولی برخی فیلمها قادر به بهبود هرچند اندک شرایط ناگواردر جهان امروزهستند این مستند یکی از نادر آثار ساخته شده در زمینه ی ساخت چنین فیلم هایی است که توسط دو زن مستند ساز فرانسوی ساخته شد : سسیل الگرا و دلفین دلوژه. سسیل که پدرش ایتالیایی ومادرش فرانسوی هستند درحال حاضربه پنج زبان زنده دنیا صحبت می کند : ایتالیایی , فرانسوی , آلمانی , انگلیسی و اسپانیایی . سیزده سال است که کارگردانی می کند و فیلمهای مستند ویا گزارشهای بلندی برای تلویزیون های معتبر فرانسوی مانند آرته و یا کانال پلوس ساخته که تم اصلی آن نقض حقوق بشر درجهان است .
مستند ساز دیگر دلفین دلوژه , زاده ی پامپول در فرانسه , درسال 2008 مستند بلند ( نه لندن امروز ) را ساخت که در جشنواره های متعددی به نمایش در آمد و جوایز بسیاری را نیزدریافت کرد از جمله جایزه ی نگاه نو در جشنواره Visions du reel در شهر نیون درسوئیس , جایزه سینما و حقوق بشردر جشنواره ی سینمایی پزارو, و... دلوژه درسال 2011 نخستین فیلم کوتاه غیرمستندش را به نام ( بابانوئل و گاوچران ) ساخت . وی پیش از آن از سال 2008 تا 2011 به عنوان گزارشگردرتلویزیون ناپل ایتالیا همکاری کرد.
فرار به سوی آزادی
این مستند دردآور روایت کسانی است که برای رسیدن به اروپا از دیکتاتوری می گریزند ولی همه آنها موفق نمی شوند . و البته دراینجا به اریتره ای ها اشاره میشود . 50 هزار خواستار پناهندگی عمدتا اریتره ا ی ربوده و شکنجه شدند و توسط عرب های بادیه نشین از آنان باج خواهی شد .سازندگان فیلم دوربین خودرا به شبه جزیره ی سینا درمصربردند که درسالهای 2010 تا 2014 تبدیل به مرکزی برای قاچاق انسان شده بود. البته امروز وضعیت کمی تغییرکرده از جمله آن که ارتش مصر در برابر گروههای جهادی می ایستد.
پخش این فیلم مستند از شبکه تلویزیونی Public Senatمتعلق به مجلس سنای فرانسه در پاییز 2014 فرصتی برای فیلمسازان بود تا افکارعمومی را متوجه این واقعیت ترسناک کند :
ما هرروز به ملاقات بازماندگان اردوگاه شکنجه می رفتیم و با آنها صحبت می کردیم چیزهایی که به ما می گفتند واقعا دردآور و هولناک بود ولی باعث شد تا کشورهای دیگردر مورد پناهندگان نرمش بیشتری از خود نشان دهند , بویژه درباره پناهندگان اریتره ای که درواقع بازماندگان اردوگاه شکنجه هستند .
جلادان سینا
برهانی یک مرد 23 ساله لاغراندام که همواره لبخندی برلب دارد واکنون در منطقه ای درنزدیک قاهره پنهان است از آنچه که براو گذشت می گوید . او در حومه ی اسمره پایتخت ارتیره – یکی از فقیرترین و سرکوبگرترین کشورهای جهان – زاده شد . از زمان استقلال در سال 1993 , ایسایاس آفورکی رئیس جمهور, کشورخودرا به یک زندا ن باز تبدیل کرده ا ست . برهانی که نمی خواست دیکتاتوری را بپذیرد در ژانویه 2013 از کشورفرارمی کند ولی درمارس همین سال بین مرز اریتره و کسلا ( اولین شهر سودان ) گرفتار قاچاقچیان انسان می شود و برای نخستین بار دریک خانه شکنجه محبوس می شود :
آنها در زندان را باز کردند ده مردجوان با غل و زنجیردیدم درحالی که چهره شان روبروی دیوار بود ابستاده بودند . در روی زمین پسرجوانی بود که به این دلیل که قادر به ایستادن نبود به حالت نزاری نشسته بود پشت او فقط گوشت و استخوان بود و بوی خون , مدفوع ... همه جا بوی مرگ می داد.
جلسات شکنجه همواره با یک تلفن همراه و سوزاندن بدن زندانیان برگزارمی شد. آنها باخانواده زندانیا ن از طریق تلفن همراه صحبت می کردند واز آنان درقبال عزیزانشان باج خواهی گزاف میکردند . همواره برروی خط یک مادر , یک پدر , و یا یک خواهر بود . وقتی نوبت من رسید فریاد زدم : پدر من در سینا هستم . پدر بیهوش شد و تا امروزبه این دلیل که قلبش خوب کارنمی کند همچنان در بیمارستان است ( برهانی دیگر آن لبخند همیشگی را ندارد . گریه امانش نمی دهد ).
بدترین زمان موقعی بود که جلادان از کتک زدن و شکنجه خسته می شدند وباید هرکاری که می گفتند انجام دهیم . آنها یک روز به من گفتند وحید ( یکی از زندانیان ) رابکش و زمانی که من از دستور آنان سرپیچی کردم , انگشتان دستان من را یکی پس از دیگری شکستند . آنها کسانی را که بستگانشان قادر به پرداخت پول نبودند در بیابان و درگورها ی دسته جمعی می انداختند.
برهانی از زندان ابوعمر می گوید :
در زندان ابوعمر , از زمین تاسقف پوشیده از خون بود . دیوارهای آلوده با مگس , سوسک و یا کرم های خزنده . من در حالیکه دست و پایم در زنجیربود روبه دیوار ایستاده بودم . زندانیان را باسرنیزه یا آهن داغ شکنجه می دادند و ضربات مکرر به پشت آنها وارد می شد . آویزان کردن زندانیا ن از دست مانند گوسفند بسیار متداول بود و سپس با مشعل بدن مارامی سوزاندند. سکوت بهترین دفاع بود. به زمین نگاه کن و فریاد نزن .
آیا روزی می رسد که چنین جنایاتی از روی زمین محو شود .برهانی می گوید : از موقعی که من بیرون آمدم بهترشده ولی تغیر اساسی نکرده است . ترس فراگیر همچنان پابرجاست . همواره کسانی که در پی آزادی هستند با خطراتی اینچنینی روبرو هستند حتی اگر اردوگاههای شکنجه برای اریتره ای ها نباشد جاهای دیگر همچنان پابرجاست .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد