logo





"تمرين دموكراسى" و "مدارا" در "جمهورى" اسلامى

سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۹ ژوييه ۲۰۱۶

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami2.jpg
زمينه هاى دموكراسى و زايش آن منوط به بكارگيرى لفظ "تمرين دموكراسى" يا "مدارا"ى رواج يافته در "جمهورى" اسلامى نيست؛ "جمهورى" اسلامى با رواج اين مفاهيم بر سر زبانها دارد در فروپاشى اش موانع و سد ايجاد مى كند. آغاز زايش دموكراسى يا مداراى اصيل منوط است به رسميت يافتن "من" يعنى اينكه بايست مكانيسمى بوجود آيد تا "من" آدمى را حمايت و حفاظت كند و اين "من" بتواند با حضور نقاد خويش اولين اثر خويش را بر جا نهد. وقتى "منِ" آزاد حضور نداشته باشد يعنى در عدم باشد هر نوع روند دموكراسى يا "تمرين دموكراسى" صرفاً اسمى و لفظى است كه البته با روحيه و ذهن تنبل ما ايرانيان همخوانى دارد. ما ايرانيان بيشتر مى پسنديم كه اسماً چنين باشيم تا عقلن.
اصلاح طلبان اسلامىِ ايران براى مانع و سد ايجاد كردن در فروپاشى نظام، برخى مفاهيم را بر سر زبان ناراضيان از حكومت دينى در ايران انداخت و رايج كرد. مفاهيمى كه اسماً و به لفظ مى توانند سرگرم كننده توام با آرزوهاى خيالى باشند آنگاه كه اين مفاهيم بوسيله ارزشها و آرمانهاى اسلامى بى مايه مى شوند؛ مانند "گفتمان"، "مدارا و شكيبايى"، و يا "تمرين دموكراسى". اين مفاهيم بدون حضور زمينه هاى فكرى، سياسى و مواد اوليه اش در واقع بگونه اى به آحاد جامعه تحميل و تزريق شده كه گويا اين جامعه "مدنى" است بايد بدون توجه به ساخت قدرت و رفتارش، از درِ سازش با آن در بيايد. چنين مفاهيمى، اسماً، محرك و فعال كه نيست هيچ، بلكه حالت انفعالى است. اين حالت انفعالى، تاريخاً باب طبع ايرانى است چونكه ايرانى هيچگاه حال و حوصله ى اصل موضوع مفاهيم و در آن فعال بودن را نداشت و ندارد. از اينرو اين نوع مفاهيم بيشتر بر سرِ زبانها مى چرخد تا اينكه بخواهد در آن جدى و فعال باشد. خودى نشان دادن يا خود را در اينگونه مفاهيم تعريف كردن از سوى ايرانيان، تنها بر بستر برخى موقعيت هاى استثنايى مطرح شدند يا هستند؛ مثلاً در دوره خلافت عباسى كه برخى به غلط اين دوره را "عصر زرين فرهنگ ايران" ناميدند، ما شاهد بروز برخى زمينه ى مجادله نظرى و بحث ها هستيم، و ليكن اين نوع موقعيت ها همواره و تنها در جابجايى حكومت ها در ايران به وجود آمده اند و نمى توان از آن بعنوان شرايط نوين ياد كرد. زيرا شرايط نوين به جابجايى حكومت ها در تاريخ يك ملت نيست بلكه تحولِ حيات ذهن است كه در تمايز با گذشته، شرايط نوين را مهيا مى سازد. اما حركت ذهن ايرانى بيشتر شبيه حركت مستدير است كه در آن آغاز و پايانى وجود ندارد يا آغاز همان پايان است و پايان همان آغاز، مانند نظام سياسى ايران كه در ديروز و امروزش يا آغاز و پايانش بالحاظ يكنواختى زمان، همانه است.

مواد اوليه تمرين دموكراسى در مفهوم اصيل و در زادگاه واقعى اش غرب، به آغاز نقد روشنگرى - و روشنگرى قبل از هر چيز ظهور پديده ى "منِ" وقوف بر خويشتن خويش و متمايز از ديگرى - را گويند كه به اصيلترين شكلش به صورت "تمرين دموكراسى" جلوه مى كند چگونه ممكن است جايى كه "منِ" آدمى در آزادگى اش حضور ندارد يا حضورش تحمل ناپذير است، مى توان ادعا كرد كه داريم "تمرين دموكراسى" مى كنيم؟

جايى كه انسان مقيد به حد اعلاى رضايت حال ديگرى باشد و مجبور باشد زمينه اين رضايت و رعايت را فراهم آورد در واقع قبل از هر چيز خفقان را بر او تحميل كرده ايم. و در اين خفقان ابتكار عمل و خلاقيت را از او سلب كرده و شك كردن، پرسش و نقد كردن كه اينها مواد اوليه "تمرين دموكراسى" هستند را از او مى ستانيم. و در واقع آنچه از اين امر و بدين روش موضوعيت مى يابد يكسره "مداراى" يكنفره هست. ما چنين "مدارا"اى را در نوع خاصش در نزد سعدى نيز سراغ داريم وقتى مى گويد: "شکستن کمر کوه قاف چندان نیست / به مور هرکه مدارا کند سلیمان است/ مراست خاتم اقبال از جهان صائب/ كه مور من طرف حرف با سليمان است"، يعنى رابطه "مدارا" جويانه در قالب "مور" و سليمان"، و يا يعنى رابطه ميان مهتر و كهتر تا "مدارا" به خيال سعدى صورت پذيرد.در حاليكه مدارا در شكل واقعى اش "مدارا" ميان يك "من" با "من" ديگر است نه ميان "مور" و "سليمان" كه اين دومى پيغمبر است و آن اولى "مور" كه با هيچ "منى" از خويش طرف حرف با پيغمبر است.

بنابراين جايى كه "من" حضور ندارد و اصلاً به رسميت شناخته نمى شود يا بايست براى ملاحظه حال ديگرى، اين "من" مجبور باشد فعال بودن خويش را نفى يا پنهان بدارد و يعنى منفعل باشد، ديگر چگونه بايد "تمرين دموكراسى" صورت بگيرد وقتى "من" ى كه چنين تمرينى را بايست بيآغازد حضور فعال ندارد؟

زمينه هاى دموكراسى و زايش آن منوط به بكارگيرى لفظ "تمرين دموكراسى" يا "مدارا"ى رواج يافته در "جمهورى" اسلامى نيست؛ "جمهورى" اسلامى با رواج اين مفاهيم بر سر زبانها دارد در فروپاشى اش موانع و سد ايجاد مى كند. آغاز زايش دموكراسى يا مداراى اصيل منوط است به رسميت يافتن "من" يعنى اينكه بايست مكانيسمى بوجود آيد تا "من" آدمى را حمايت و حفاظت كند و اين "من" بتواند با حضور نقاد خويش اولين اثر خويش را بر جا نهد. وقتى "منِ" آزاد حضور نداشته باشد يعنى در عدم باشد هر نوع روند دموكراسى يا "تمرين دموكراسى" صرفاً اسمى و لفظى است كه البته با روحيه و ذهن تنبل ما ايرانيان همخوانى دارد. ما ايرانيان بيشتر مى پسنديم كه اسماً چنين باشيم تا عقلن.

"من"، حداعلاى وقوف بر خويشتن خويش و فاصله ميان خويش و غير خويش را يافتن است. "من"، يعنى "منِ" اكنون كه اينطرف "اكنون" آينده است آينده اى بيكران يا افق كه بى نهايت است و روان شدن بسويش يعنى گسستن از گذشته اى كه اين گذشته حامل موضوع و امورى نيست تا "منِ" امروزى بتواند از آنها بال بگشايد و با بال فراخ ببالد. ما در "اكنون" قرار داريم و "اكنون" عدد زمان است و نه خودِ زمان. "اكنون"، زمان را به دو نيم يعنى گذشته و آينده تقسيم مى كند و حائلى است ميان آنها و ما در آنطرف "اكنون" يعنى گذشته ايستاده ايم و هيچ نشانه اى براى اين سو حركت كردن مشاهده نمى شود چونكه به اين سو حركت كردن يعنى عبور كردن از گذشته ولى چون ما بر اين امر آگاه نيستيم كه در درازناى گذشته مان مقفول مانده ايم (و اين را مى توان بدينگونه فهميد كه كمترين نقدى بر گذشتگان ما، عكس العمل شديد ما را بر مى انگيزاند) در نتيجه "من"ى از ما كه متمايز از ارزشها يا هويت جمعى گذشته باشد از ما هنوز ظاهر نشده است. همين هويت جمعى و خويشكارى آن مجموعه ايست كه نظام فرهنگى ما را مى سازد و تعريف مى كند.

نيكروز اعظمى
Niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد