هنگامی که، در سال 1853، ناخدا پِری آمریکایی در رأس ناوگانی جنگی به ژاپن آمد و این کشور فئودالی را وادار کرد که به انزوایش پایان بدهد و درهایش را به روی تجارت با آمریکا و دیگر کشورها بگشاید شاید به فکر هیچ کسی نمی رسید که این کشور عقب مانده ی آسیایی ظرف چند دهه به یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان تبدیل شود و کشورهای پرقدرت غربی را به چالش بکشد. ژاپنی های هوشمند اما علم و فن آوری و مدیریت غربی را با شتاب فرا گرفتند و به کار بستند و ژاپن را ظرف نیم قرن به کشور صنعتی پیشرفته ای تبدیل کردند. نیاز روزافزون کارخانه های ژاپن به مواد خام (به ویژه نفت، ذغال سنگ، و آهن) این کشور را که منابع طبیعی اندکی دارد به واردات مواد خام از خارج وابسته کرد و بر آن داشت که سیاست خارجی توسعه طلبانه ای در پیش بگیرد و به اشغال دیگر کشورها همت بگمارد.
ژاپن که نیروی دریائی اش را از نیروی دریائی بریتانیا و نیروی زمینی اش را از نیروی زمینی آلمان الگوبرداری کرده بود در سال 1894، با ارتشی نیرومند، بر سر نفوذ در کُره، با چین وارد جنگ شد و این کشور را شکست داد. به موجب عهدنامه شیمونوسِکی (Shimonoseki) که در آوریل 1895 میان ژاپن و چین بسته شد چین مجبور شد که استقلال کره را به رسمیت بشناسد، به ژاپن غرامت بپردازد، جزیره فُرمُز (تایوان) را به ژاپن واگذار کند و برخی از بنادر چین را به روی تجارت با ژاپن بگشاید. ده سال بعد، در سال 1904، ژاپن بر سر استیلا بر شبه جزیره کره ومنچوری با روسیه تزاری جنگید و بر روسیه پیروز شد. به موجب پیمان صلح پُرتسمِس (Portsmouth)، که در سپتامبر سال 1905 با میانجی گری رئیس جمهور آمریکا منعقد شد، روسیه نیمه ی جنوبی جزیره ساخالین را به ژاپن واگذار کرد و کنترل ژاپن را بر کره به رسمیت شناخت. ژاپن، 5 سال بعد، در 1910، کره را به خاک خود ملحق کرد و تا پایان جنگ جهانی دوم بر آن فرمان راند.
جنگ جهانی اول به ژاپن فرصت مناسبی برای ادامه سیاست های امپریالیستی داد. ژاپن که پیروزی متفقین را پیش بینی می کرد در اوت 1914 به آلمان اعلان جنگ داد و مستعمرات آلمان در اقیانوس آرام (جزایر ماریانا، کارولین و مارشال) را تصرف کرد. سال بعد ژاپن یک اولتیماتوم 21 ماده ای به چین داد که در صورت اجرا چین را تحت الحمایه ی ژاپن می کرد اما به دلیل مخالفت آمریکا و بریتانیا موفق به اجرای کامل آن نشد. در سال 1918، ژاپن از هرج و مرج ناشی از انقلاب کمونیستی روسیه استفاده کرد و نیروی نظامی بزرگی به سیبری فرستاد و بخشی از آن را تا سال 1922 اشغال کرد.
ژاپن که خواهان دستیابی به نفت، ذغال سنگ، آهن و دیگر مواد معدنی منچوری بود در سال 1931 این سرزمین را اشغال و دولت دست نشانده ای به نام مَنچوکو در آنجا مستقر کرد. شش سال بعد، در 1937، ژاپن به چین حمله کرد و نانکینگ و شانگهای را تصرف کرد. سربازان ژاپنی در نانکینگ به هزاران دختربچه و زن چینی تجاوز کردند و حدود 300 هزار نفر از ساکنان این شهر را کشتند. مداخله نظامی ژاپن در چین، که تا شکست ژاپن در سال 1945 ادامه داشت، به مرگ میلیون ها چینی انجامید (1).
ژاپن، در سال 1939، در مرز مغولستان و منچوری با شوروی جنگید اما، در اوت 1939، در نبرد خالخین گُل (Khalkhin Gol) از نیروهای اتحاد شوروی به فرماندهی گئورکی ژوکف شکست خورد. این شکست پی آمدهای سرنوشت سازی داشت: ژاپن که شوروی را حریف زورمندی می دید بر آن شد که به جای دست اندازی به خاک شوروی به مصاف آمریکا در اقیانوس آرام برود.
ژاپن و جنگ جهانی دوم
شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم و شکست فرانسه از آلمان نازی فرصت بیمانندی به ژاپن برای دست اندازی به هندوچین فرانسه (ویتنام، لائوس و کامبوج) در آسیای جنوب شرقی داد. ژاپن، در ژوئیه 1940، بر پایه قراردادی که بر دولت ویشی فرانسه تحمیل شد بخش شمالی هندوچین را اشغال کرد.
ژاپن دو ماه بعد، در 27 سپتامبر 1940، با امضای پیمان سه جانبه (Tripartite Pact) با آلمان نازی و ایتالیا متحد شد. به موجب این پیمان که مدت آن 10 سال بود سه کشور متعهد شدند که اگر هر یک از آنها از سوی کشوری که در زمان امضای این پیمان با آنها در جنگ نبود مورد حمله قرار بگیرد دو کشور دیگر او را یاری دهند. این پیمان علیه آمریکا بود و امضای آن توسط ژاپن موجب شد که بسیاری از آمریکائیان ژاپن را کشوری فاشیستی به حساب آورند.
ژاپن چند ماه بعد، در 13 آوریل 1941، با اتحاد شوروی پیمان بی طرفی (Neutrality Pact) پنج ساله ای بست که قرار بود تا 5 سال پس از تصویب اعتبار داشته باشد. به موجب این پیمان، اگر هر یک از این دو کشور با کشور ثالثی وارد جنگ می شد کشور دیگر باید تا پایان مخاصمه بی طرف می ماند. در نتیجه، ژاپن در جنگ میان آلمان نازی و شوروی که در ژوئن 1941 آغاز شد بی طرف ماند و شوروی هم، تا 9 اوت 1945، بی طرفی خود را در جنگ میان ژاپن و آمریکا حفظ کرد. پیمان بی طرفی به ژاپن امکان داد که نیروهایش را در اقیانوس آرام برای استیلا بر جنوب شرقی آسیا و رویارویی با آمریکا متمرکز کند.
ژاپن در ژوئیه 1941 نیمه جنوبی هندوچین را هم اشغال کرد. در نتیجه، روزولت رئیس جمهور آمریکا صدور کالا به ژاپن را ممنوع و دارایی های ژاپن در بانک های آمریکا را منجمد کرد. چهار ماه بعد، در 26 نوامبر 1941، کُردِل هال (Cordell Hull) وزیر خارجه آمریکا از سرگیری تجارت با ژاپن را به خروج سربازان ژاپنی از چین و هندوچین مشروط کرد. پاسخ ژاپن به اقدامات آمریکا حمله غافلگیرانه به پِرل هاربِر، پایگاه دریائی آمریکا در اقیانوس آرام، بود. این حمله که در صبح یکشنبه 7 دسامبر انجام شد به مرگ حدود 2400 آمریکایی و نابودی شماری از کشتی ها و هواپیماهای آمریکا انجامید. آمریکا در 8 دسامبر به ژاپن اعلان جنگ داد. سه روز بعد، در 11 دسامبر، آلمان نازی و ایتالیا در حمایت از ژاپن با آمریکا وارد جنگ شدند. بدینسان جنگی که از سال 1939 میان کشورهای اروپایی در جریان بود به جنگ جهانی دوم تبدیل شد.
ژاپن در آغاز به فتوحات درخشانی دست یافت و ظرف شش ماه جزیره گوام، هنگ کنک، شبه جزیره مالای، سنگاپور، هند شرقی هلند، فیلیپین و برمه را تصرف کرد و در ماه مه 1942 به مرزهای هندوستان رسید. فتوحات ژاپن و آلمان نازی موقعیت متفقین را سخت متزلزل کرد. اگر آلمانی ها در نبرد استالینگراد و العلمین پیروز شده بودند می توانستند سراسر خاورمیانه را تصرف کنند و به نیروهای ژاپن در هندوستان بپیوندند و بریتانیا را از نفت خاورمیانه و کانال سوئز و منابع عظیم طبیعی و انسانی هندوستان محروم کنند و موجودیت متفقین را به طور جدی مورد تهدید قرار بدهند.
ستاره اقبال ژاپن اما به زودی رو به افول گذاشت. آمریکا، در ژوئن 1942، با پیروزی در نبرد دریائی میدوِی (Midway) تلاش ژاپن را برای تصرف جزیره میدوی ناکام گذاشت و نقطه عطفی در جنگ در اقیانوس آرام پدید آورد. هواپیماهای آمریکایی 4 ناو هواپیمابر و یک رزمناو ژاپن را غرق و 322 هواپیمای ژاپنی را نابود کردند و نیروی دریائی ژاپن را به عقب نشینی واداشتند. در این نبرد 5000 ژاپنی و از جمله بسیاری از ورزیده ترین خلبان های این کشور کشته شدند. آمریکا اما فقط یک ناو هواپیمابر و 137 هواپیما از دست داد (2). آمریکا و متحدانش دو ماه بعد، در اوت 1942، به جزیره گوادال کانال، در مجمع الجزایر سلیمان، حمله کردند و نیروهای ژاپنی را پس از شش ماه نبرد خونین از این جزیره بیرون راندند. از آن پس، متفقین جزایر اقیانوس آرام را به تدریج تصرف کردند و به سوی ژاپن پیش رفتند.
بمباران شهرهای ژاپن
آمریکا نیروی هوایی نیرومندی داشت و خواهان بمباران صنایع نظامی ژاپن بود اما در دو سال و نیم اول جنگ، به دلیل دوری پایگاههای هوایی اش از ژاپن، قادر به انجام این کار نبود. بمب افکن های آمریکایی به فرض هم که به شهرهای ژاپن می رسیدند سوخت کافی برای بازگشت به پایگاه هایشان نداشتند. با اینهمه، آمریکا تصمیم گرفت که، به تلافی حمله ی ژاپن به پرل هاربر، توکیو و چهار شهر دیگر ژاپن را با هواپیماهای بی-25 (B-25)، که از عرشه ی ناو هواپیمابر آمریکایی هُرنِت (Hornet) در اقیانوس آرام پرواز می کردند، بمباران کند. این بمباران آسیب اندکی به ژاپن وارد می کرد اما ارزش تبلیغاتی و روانی فراوانی داشت. در این عملیات که در 18 آوریل 1942 انجام شد 16 هواپیما و 80 هوانورد شرکت داشتند. قرار شد که هواپیماها، پس از انجام مأموریت، در خاک چین فرود آیند و با کمک چینی ها خود را به پایگاههای آمریکا برسانند.
پس از انجام مأموریت، یکی از هواپیماها در روسیه به زمین نشست و خدمه ی آن که 5 نفر بودند توسط روسها بازداشت شدند اما 14 ماه بعد، با کمک پلیس مخفی شوروی، به ایران گریختند. بقیه ی هواپیماها به سوی چین پرواز کردند و در آنجا سقوط کردند. 8 نفر از هوانوردان به دست ژاپنی ها اسیر و شکنجه شدند و پس از محاکمه ای نمایشی به اعدام محکوم و 3 نفر از آنها اعدام شدند. اکثر هوانوردان اما با کمک روستائیان چینی نجات یافتند. ژاپنی ها، که از بمباران شهرهایشان و کمک چینی ها به خلبان های آمریکایی به خشم آمده بودند، به هر شهر و روستایی که که به گمان آنها به خلبانها پناه داده بود حمله کردند، به زنان و دختر بچه های چینی تجاوز کردند و حدود 250 هزار نفر از مردم چین را کشتند (3).
مجهز شدن نیروی هوائی آمریکا به بمب افکن های دورپرواز بی-29 (اَبَردِژ Superfortress)، و تصرف جزایر ماریانا در ژوئن 1944 توسط آمریکا، شهرهای ژاپن را در بُرد بمب افکن های بی-29 آمریکا قرار داد و به نیروی هوایی آمریکا امکان داد که این شهرها را یکی پس از دیگری ویران کند.
آمریکا توکیو را در 9 و 10 مارس 1945 با 334 بمب افکن بی-29 بمباران کرد. این بمباران، که با بمب های آتشزا انجام شد، ویرانگرترین بمباران تاریخ است. دولت ژاپن شمار کشته شدگان را 78650 نفر اعلام کرد اما برخی از تحلیل گران بر این باورند که در این بمباران دست کم 150 هزار نفر کشته، یک میلیون نفر زخمی و یک میلیون نفر بی خانمان شدند. افزون بر این، دست کم 267 هزار ساختمان (یعنی یک چهارم ساختمان های توکیو) ویران و 40 کیلومتر مربع از شهر نابود شد (4). نیروی هوایی آمریکا تا زمانی که ژاپن تسلیم شد ده ها شهر این کشور را با بمب های آتشزا ویران کرده و صدها هزار نفر را کشته بود.
نگرانی آمریکا از تلفات ناشی از تصرف ژاپن
هنگامی که سال 1945 فرا رسید ژاپن در محاصره نیروی دریائی آمریکا قرار داشت، متصرفاتش را به تدریج از دست می داد و شهرهایش یکی پس از دیگری با بمباران های هوایی آمریکا ویران می شد. آمریکا از لحاظ وسعت، منابع طبیعی، قدرت اقتصادی، تکنولوژی و مدیریت برتری شگفت انگیزی بر ژاپن داشت. آمریکا و بریتانیا تقریباً به تمام منابع طبیعی جهان، غیر از منابع تحت کنترل شوروی و ژاپن، دسترسی داشتند در حالی که ژاپنی ها حتی برای هواپیماهای جنگی شان سوخت کافی نداشتند.
آمریکا در سال 1945 هزاران کشتی جنگی در اختیار داشت در حالی که نیروی دریائی ژاپن تقریباً مضمحل شده بود. آمریکا از سال 1941 تا پایان جنگ حدود 306 هزار هواپیما تولید کرده بود در حالی که ژاپن فقط حدود 70 هزار هواپیما ساخته بود (5). آمریکا می توانست، با استفاده از انبوه ماشین آلات ساختمانی اش، ظرف یک هفته یک پایگاه هوایی ایجاد کند در حالی که این کار برای ژاپن که چنین ماشین آلاتی را در اختیار نداشت ماهها طول می کشید (6). ژاپن با کمبود سوخت، مواد خوراکی، و مواد خام برای تولید اسلحه و مهمات رو به رو بود و در آستانه شکست کامل قرار داشت.
با اینهمه، این کشور کتک خورده ی مجروح که خون از سر و رویش می ریخت هنوز بر منچوری و کره و هندوچین فرمان می راند و میلیون ها سرباز و هزاران هواپیما و از جمله تعداد زیادی هواپیمای انتحاری کامیکازی (Kamikaze) در اختیار داشت. افزون بر این، فرهنگ نظامی ژاپن تسلیم شدن در برابر دشمن را اقدامی بزدلانه و ننگین می شمرد و مقاومت در برابر دشمن تا آخرین نفس را می ستود. رهبران نظامی ژاپن بر آن بودند که با مقاومت در برابر نیروهای آمریکایی و وارد کردن تلفات سنگین به آنها هزینه تصرف ژاپن را برای آمریکا آنقدر بالا ببرند که آمریکا ناچار شود که از تقاضای تسلیم بدون شرط دست بردارد و با ژاپن برای پایان دادن به جنگ مذاکره کند.
توان بالای ژاپن برای وارد کردن تلفات سنگین به نیروهای مهاجم در نبردهای ایوُجیما (Iwo Jima) و اوکیناوا (Okinawa) به اثبات رسید.
در فوریه ی 1945 نیروهای آمریکایی که به جزیره ایوُجیما، در 1200 کیلومتری توکیو، حمله کرده بودند با مقاومت سرسختانه ژاپنی ها، که مرگ را بر تسلیم شدن ترجیح می دادند، رو به رو شدند. در نتیجه، تصرف این جزیره کوچک که فقط 21 کیلومتر مربع مساحت دارد حدود 40 روز طول کشید. از حدود 22000 سرباز ژاپنی که از جزیره دفاع می کردند حدود 212 نفر اسیر و بقیه کشته شدند. نیروهای آمریکایی حدود 6800 کشته دادند.
در نبرد اوکیناوا، که از 23 مارس تا 23 ژوئن 1945 ادامه داشت، حدود 12400 آمریکایی، 127000 سرباز ژاپنی، و 75000 نفر از ساکنان غیر نظامی اوکیناوا کشته شدند. به عبارت دیگر، تصرف این جزیره کوچک که فقط 1200 کیلومتر مربع مساحت داشت به مرگ حدود 214000 انسان انجامید. در این نبرد، هواپیماهای کامیکازی به 330 ناو متفقین آسیب رساندند و 21 کشتی آمریکایی را غرق کردند. آمریکا 736 هواپیما و ژاپن 4000 هواپیما از دست داد. تا ماه ها پس از پایان نبرد برخی از سربازان ژاپنی که در غارها مخفی شده بودند علیه سربازان متفقین به عملیات انتحاری دست می زدند و تلفاتی به آنها وارد می کردند (7).
نبرد ایوجیما و اوکیناوا نشان دادند که تصرف جزایر ژاپن، حتی در سال 1945 که توان نظامی این کشور بسیار تحلیل رفته بود، تنها به قیمت تلفات سنگین سربازان آمریکائی و تلفات به مراتب سنگین تر نظامیان و غیر نظامیان ژاپنی امکان پذیر است.
هدف آمریکا پس از پیروزی در اوکیناوا این بود که در اول نوامبر 1945 به کییوشو (Kyushu)، سومین جزیره بزرگ ژاپن، حمله و آن را تصرف کند. مقامات اطلاعاتی آمریکا شمار مدافعان کییوشو را حدود 600 هزار نفر برآورد می کردند که چند برابر نیروهایی بود که از اوکیناوا دفاع کرده بودند (8). ژاپنی ها صدها هواپیمای کامیکازی برای حمله به کشتی های آمریکایی آماده کرده بودند و می توانستند با حملات انتحاری شماری از کشتی های نفربر آمریکایی را غرق کنند و هزاران سرباز آمریکایی را به اعماق دریا بفرستند. مساحت نسبتاً اندک جزایر ژاپن به ژاپنی ها امکان می داد که در سراسر این جزایر هزاران آشیانه مسلسل، خندق و مانع ضد تانک ایجاد کنند و سنگرها و دیگر استحکامات دفاعی شان را با ده ها کیلومتر تونل زیرزمینی به یکدیگر بپیوندند و سدی مرگبار در برابر پیشروی نیروهای مهاجم قرار دهند و تلفات سنگینی به آنها وارد کنند.
رهبران نظامی آمریکا پیش بینی می کردند که تصرف جزایر ژاپن به مرگ ده ها هزار آمریکایی خواهد انجامید. اما آزمایش موفقیت آمیز بمب اتم در ژوئیه 1945 رهبران آمریکا را امیدوار کرد که می توانند با استفاده از این سلاح ژاپن را به تسلیم وادارند.
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و تسلیم ژاپن
در 26 ژوئیه 1945، آمریکا، انگلیس و چین با صدور اعلامیه پوتسدام خواستار تسلیم بدون شرط ژاپن شدند. در این اعلامیه آمده بود که اگر ژاپن تسلیم نشود با انهدام کامل و فوری رو به رو خواهد شد. در 28 ژوئیه، سوزوکی نخست وزیر ژاپن در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد که ژاپن به این اعلامیه اهمیت چندانی نمی دهد و آن را نادیده خواهد گرفت و به جنگ ادامه خواهد داد (9). در نتیجه آمریکا، در 6 اوت، در ساعت 8 و پانزده دقیقه صبح به وقت ژاپن، یک بمب اتمی بر فراز شهر هیروشیما منفجر کرد. ترومن چند ساعت بعد در پیامی رادیوئی جهانیان را از این بمباران باخبر کرد و اعلام کرد که اگر ژاپن تسلیم نشود بمباران اتمی شهرهای ژاپن ادامه خواهد یافت. در 8 اوت امپراتور ژاپن به توگو، وزیر خارجه این کشور، گفت که حالا که آمریکا از سلاح جدیدی استفاده کرده است ژاپن باید به جنگ پایان بدهد. سوزوکی، نخست وزیر ژاپن، کوشید که جلسه شورای عالی رهبری جنگ را برای بررسی این موضوع تشکیل بدهد اما چون یکی از اعضای شورا نمی توانست در این جلسه شرکت کند جلسه تشکیل نشد (10). در ضمن، شوروی، در اجرای قولی که به آمریکا داده بود، به ژاپن اعلان جنگ داد و در 9 اوت به منچوری حمله کرد. چند ساعت بعد آمریکا ناکازاکی را با بمب اتم هدف قرار داد. موقعیت ژاپن فاجعه آمیز شده بود: نیرومندترین قدرت های جهان یعنی آمریکا، شوروی و امپراتوری بریتانیا علیه این کشور متحد شده بودند.
در شامگاه 9 اوت، به دستور امپراتور ژاپن، جلسه اضطراری شورای عالی رهبری جنگ با شرکت نخست وزیر (سوزوکی)، وزیر خارجه (توگو(، وزیر نیروی دریائی، وزیر ارتش، رئیس ستاد نیروی دریائی و رئیس ستاد ارتش تشکیل شد. سه نفر از اعضای این شورای شش نفره (یعنی نخست ویر، وزیر خارجه و وزیر نیروی دریائی) خواهان تسلیم و سه نفر دیگر خواهان ادامه جنگ بودند اما هنگامی که امپراتور اعلام کرد که ژاپن چاره ای جز تسلیم ندارد شورای عالی از تصمیم امپراتور حمایت کرد. اندکی بعد هیئت دولت تشکیل جلسه داد و تصمیم امپراتور دایر بر تسلیم شدن را تصویب کرد. این تصمیم در همان روز از طریق دولت سویس به متفقین اطلاع داده شد. در یادداشت دولت ژاپن به متفقین آمده بود که ژاپن اعلامیه پوتسدام را با این استنباط که مواد آن به امتیازات ویژه امپراتور لطمه ای نمی زند می پذیرد. اما آمریکا در 11 اوت پاسخ داد که امپراتور و دولت ژاپن باید از لحظه ی تسلیم ژاپن از دستورات فرمانده کل متفقین پیروی کنند. (11) دو روز گذشت و پاسخ ژاپن دریافت نشد. در نتیجه، آمریکا، در 13 اوت، توکیو را با 1000 هواپیما بمباران کرد.
در 14 اوت، وزیر خارجه ژاپن به سفیران این کشور در سوئیس و سوئد اطلاع داد که ژاپن شرایط متفقین را پذیرفته است. امپراتور ژاپن در همان روز پیامی خطاب به مردم ژاپن روی ضبط صوت ضبط کرد. در این پیام که روز بعد از رادیو پخش شد آمده بود که ژاپن شرایط اعلامیه پوتسدام را می پذیرد. امپراتور در پیام رادیوئی اش از واژه «تسلیم» استفاده نکرد و از اعلان جنگ شوروی به ژاپن هم سخنی به میان نیاورد اما گفت که دشمن علیه ژاپن از بمب وحشتناکی استفاده کرده است که می تواند ملت ژاپن را نابود کند. امپراتور در پایان سخنرانی اش از مردم خواست تا بکوشند تا «بر شکوه ژاپن بیفزایند و با پیشرفت های جهانی همگام شوند.» (12)
ژاپن، در 2 سپتامبر، اسناد تسلیم بدون شرط را در عرشه ی ناو نیمیتز در خلیج توکیو در حضور نمایندگان متفقین امضا کرد. بدینسان جنگ خونین ویرانگری که به مرگ میلیون ها انسان انجامیده بود رسماً پایان یافت.
نقش شوروی در پایان دادن به جنگ
استالین در کنفرانس تهران (نوامبر سال 1943) به روزولت قول داد که شوروی، پس از پایان جنگ در اروپا، با ژاپن خواهد جنگید. استالین در کنفرانس یالتا (فوریه 1945) توافق کرد که شوروی، در برابر دریافت بخش جنوبی ساخالین و جزایر مجاور آن و جزیره کوریل و برخی امتیازات دیگر، ظرف 3 ماه پس از تسلیم آلمان علیه ژاپن وارد جنگ بشود. شوروی در 5 آوریل 1945 به ژاپن اطلاع داد که پیمان بی طرفی با این کشور را تمدید نخواهد کرد. این پیمان چون در 25 آوریل 1941 از سوی این دو کشور تصویب شده بود تا 25 آوریل 1946 اعتبار داشت. شوروی خواهان نقض این پیمان بود اما به منظور اغفال ژاپن به این کشور اطمینان می داد که پیمان بی طرفی را پیش از پایان یافتن اعتبارش نقض نخواهد کرد.
در ژوئیه 1945 امپراتور ژاپن با اعزام نماینده ای به شوروی از این کشور تقاضا کرد که میان ژاپن و آمریکا میانجی گری کند. استالین که برای حمله به ژاپن و کسب امتیازات ارضی و گرفتن انتقام شکست روسیه از ژاپن در جنگِ 1904-1905 آماده می شد خواهان میانجی گری نبود اما این موضوع را به ژاپنی ها اطلاع نمی داد و آنها را بلاتکلیف نگه می داشت. اگر استالین به موقع به ژاپن اطلاع داده بود که میان این کشور و آمریکا میانجی گری نخواهد کرد ژاپنی ها به احتمال زیاد رغبت بیشتری به پذیرش اعلامیه پوتسدام پیدا می کردند.
شوروی در 8 اوت 1945، درست سه ماه پس از تسلیم آلمان نازی و دو روز پس از بمباران اتمی هیروشیما، پیمان بی طرفی اش با ژاپن را که هنوز 9 ماه دیگر اعتبار داشت نقض کرد و به ژاپن اطلاع داد که از روز بعد، یعنی 9 اوت، با این کشور در حال جنگ خواهد بود. شوروی در 9 اوت، یک دقیقه پس از نیمه شب به وقت خاور دور و چند ساعت پیش از بمباران اتمی ناکازاکی، با بیش از یک میلیون و نیم سرباز، در جبهه ای به طول 4400 کیلومتر، به ارتش 700 هزار نفری ژاپن در منچوری حمله کرد. ارتش ژاپن در منچوری که کوانتونگ نام داشت در سال 1941 ورزیده ترین نیروی نظامی ژاپن به شمار می رفت و شمار افرادش به یک میلیون نفر می رسید اما در 1945، به دلیل آن که در طول جنگ بسیاری از واحدهای ورزیده اش به دیگر میدان های جنگ فرستاده شده بودند، بسیار ضعیف شده بود.
در 1945، استراتژی ارتش کوانتونگ این بود که اگر از سوی شوروی مورد حمله قرار بگیرد با تاکتیکهای تدافعی از سرعت پیشروی شوروی بکاهد و سپس به مواضع دفاعی اش در عمق منچوری عقب نشینی و پیشروی شوروی را در آنجا متوقف کند. اما ارتش سرخ که در پی 4 سال جنگ خونین با آلمان نازی به ارتشی مدرن و کارآمد تبدیل شده بود عملیات پیچیده ی بزرگی را با رعایت اصول مخفی کاری و فریبکاری طراحی و ماهرانه اجرا کرد. رهبران نظامی ژاپن که تسلیم بدون شرط را پذیرفته بودند دیگر انگیزه ای برای جنگیدن نداشتند و نمی توانستند نیروهایشان را به گونه موثری رهبری کنند. ارتش کوانتونگ، با وجود مقاومت سرسختانه برخی از واحدهایش، ظرف یک هفته در هم شکست و تار و مار شد. در این جنگ حدود 12000 سرباز شوروی و 84000 سرباز ژاپنی کشته شدند (13).
برخی از تاریخ نگاران بر این باورند که اعلان جنگ شوروی به ژاپن موجب تسلیم ژاپن شد. به باور این افراد بمباران شهرهای ژاپن برای رهبران این کشور امری عادی شده بود و برای آنها فرقی نمی کرد که شهرهایشان با بمب های معمولی یا با بمب اتم ویران بشوند. در نتیجه، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی نمی توانست چنان شوک بزرگی به رهبران ژاپن وارد کند که تسلیم بشوند. اما ورود شوروی به میدان جنگ موجب شد که ژاپنی ها از ترس آن که کشورشان توسط شوروی اشغال شود تسلیم بدون شرط را بپذیرند. به عنوان مثال، وارد ویلسُن (Ward Wilson) در مقاله ای با عنوان «بمب اتم ژاپن را شکست نداد استالین ژاپن را شکست داد» می نویسد که پس از بمباران هیروشیما شورای عالی رهبری جنگ که عالی ترین مرجع تصمیم گیری در ژاپن بود برای بررسی تسلیم تشکیل جلسه نداد اما پس از اعلان جنگ شوروی به ژاپن تشکیل جلسه داد. این موضوع، به باور این نویسنده، نشانگر نقش تعیین کننده شوروی در مجبور کردن ژاپن به تسلیم است (14).
اعلان جنگ شوروی به ژاپن مسلماً در تضعیف روحیه رهبران ژاپن و متقاعد کردن آنها به این که گزینه ای جز تسلیم بدون شرط ندارند نقش مهمی ایفا کرده است. اما ما هرگز نخواهیم دانست که اگر ژاپن آماج بمباران اتمی قرار نگرفته بود رهبران ژاپن چه واکنشی در برابر ورود شوروی به جنگ نشان می دادند و آیا بی درنگ تسلیم می شدند و یا این که، به رغم تحمل تلفات سنگین، به جنگ ادامه می دادند.
مسئله عذرخواهی به خاطر بمباران اتمی
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به جنگ جهانی دوم که بزرگترین کشتار انسان به دست انسان در تاریخ است پایان داد. در این دو بمباران ده ها هزار نفر - و از جمله هزاران نفر از کارگران خارجی که ژاپنی ها از کره، چین و دیگر متصرفاتشان برای کار اجباری به این دو شهر آورده بودند و نیز معدودی از اسیران جنگی متفقین که در این شهرها نگه داری می شدند- در لحظه ی انفجار یا اندک زمانی پس از آن کشته شدند و هزاران نفر هم در روزها و سال های بعد بر اثر سوختگی و بیماری های پرتوی مردند. در سال 1946، ارتش آمریکا تخمین زد که تا پایان سال 1945 حدود 105000 نفر از ساکنان هیروشیما و ناکازاکی بر اثر بمباران اتمی جان سپرده بودند (15). بسیاری از تحلیلگران اما بر این باورند که شمار کشته شدگان از این رقم بسیار بیشتر بوده است (16).
عواقب هولناک بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی پرسش های بسیاری را در باره ضرورت کاربرد این سلاح مخوف مطرح کرده است. گروهی از منتقدان بر این باورند که بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی جنایت علیه بشریت بوده است (17).
برخی از منتقدان ادعا می کنند که ژاپن، پیش از حمله ی اتمی آمریکا به این کشور، حاضر بود که به شرطی که آمریکا به امپراتور ژاپن کاری نداشته باشد تسلیم شود. اما مدرکی در دست نیست که نشان بدهد که ژاپنی ها چنین پیشنهادی به آمریکا داده باشند.
گروهی از منتقدان هم می گویند که آمریکا به منظور مرعوب کردن اتحاد شوروی و وادار کردن این کشور به کوتاه آمدن در برابر آمریکا تصمیم به بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی گرفت. برای اثبات این ادعا هم مدرک محکمی ارائه نشده است. حمله ی آلمان نازی به شوروی چنان شوروی را ویران کرده بود که گویی این کشور با صدها بمب اتم بمباران شده است. جنگ جهانی دوم به قیمت جان 27 میلیون نفر از مردم شوروی تمام شده بود. شمار کشته شدگان شوروی در نبرد استالینگراد بیش از شمار کل کشته شدگان آمریکا در جنگ جهانی دوم بود. این ویرانی ها و تلفات سرسام آور شوروی را مرعوب نکرده بود. بنابراین، تعجب آور خواهد بود اگر رهبران آمریکا شهرهای ژاپن را به خاطر مرعوب کردن شوروی بمباران اتمی کرده باشند. تلاش آمریکا برای مرعوب کردن شوروی از طریق بمباران اتمی ژاپن می توانست شوروی را بر آن دارد که تمام منابعش را برای دستیابی هر چه زودتر به بمب اتم بسیج کند. آمریکا مسلماً خواستار چنین پی آمدی نبود.
بسیاری از منتقدان بمباران اتمی ژاپن خواستار عذرخواهی آمریکا از ژاپن هستند. به هنگام سفر پرزیدنت اوباما به ژاپن، در 27 ماه مه 2016، موضوع عذرخواهی از ژاپن بار دیگر مطرح شد اما اوباما عذرخواهی نکرد. برای قضاوت در مورد عملکرد آمریکا باید به گزینه هایی که آمریکا در سال 1945برای پایان دادن به جنگ داشت توجه کنیم.
گزینه اول محاصره دریائی و بمباران هوائی ژاپن بود. آمریکا می توانست به محاصره دریائی ژاپن ادامه بدهد و با این کار از ورود مواد خام و مواد خوراکی به این کشور جلوگیری کند تا صنایع ژاپن از کار بیفتند و مردم دچار گرسنگی بشوند. همان گونه که جدول زیر نشان می دهد حملات آمریکا، و به ویژه حملات زیردریائی های این کشور، به کشتی های باری ژاپن بسیار موثر بود و واردات این کشور را بسیار کاهش داده بود.
Source: The Second World War: Asia and the Pacific; Thomas E. Griess Editor
در سال 1945، واردات برنج به 9 درصد، ذغال سنگ به 8 در صد، سنگ آهن به 6 درصد و نمک به 22 درصد میزان واردات این کالاها در سال 1940 کاهش یافته بود. ادامه محاصره دریائی واردات کالا ها را باز هم کاهش می داد و اقتصاد ژاپن را فلج می کرد.
در ضمن، امریکا که تقریباً تمام شهرهای بزرگ ژاپن را بمباران کرده بود می توانست به بمباران هوایی ژاپن با بمب های غیر اتمی ادامه بدهد و شهرهای کوچک و روستاها را هم یکی پس از دیگری نابود کند و تلفات انسانی را آنقدر زیاد کند تا سرانجام رهبران ژاپن پرچم تسلیم را بالا ببرند. این گزینه می توانست موجب مرگ میلیونها ژاپنی بشود.
گزینه دوم پیاده کردن نیرو در جزایر ژاپن و تصرف آنها بود. این گزینه هم -همان گونه که تجربه خونین ایوجیما و اوکیناوا نشان داد- می توانست به مرگ ده ها هزار آمریکایی و میلیونها نظامی و غیرنظامی ژاپنی بیانجامد.
گزینه سوم این بود که آمریکا از درخواست تسلیم بدون شرط دست بردارد، از محاکمه ژاپنی هایی که مرتکب جنایات جنگی شده بودند صرف نظر کند و به ژاپن اجازه بدهد که بخشی از مستعمراتش را حفظ کند. آمریکا و متحدانش که به مراتب از ژاپن نیرومندتر بودند و فاصله چندانی با پیروزی نداشتند دلیلی برای دادن چنین امتیازهای بزرگی به ژاپن نمی دیدند. گفتنی است که اگر این گزینه انتخاب شده بود ژاپن به مثابه کشوری امپریالیستی به حیات خود ادامه می داد و به احتمال زیاد به زودی به سلاح هسته ای دست می یافت و آمریکا و کشورهای جنوب شرقی آسیا را با چالش های بزرگی رو به رو می کرد.
گزینه چهارم استفاده از بمب اتم بود. دلایلی که مدافعان این گزینه می آورند به شرح زیر است: (I) در جنگ جهانی دوم تمام کشورهای در گیر در جنگ به محض دستیابی به سلاح های مرگبارتر از آنها علیه دشمنانشان استفاده کرده بودند. به عنوان مثال، آلمانی ها پس از دستیابی به موشکهای ویرانگر وی-1 (V-1) و وی-2 (V-2) انگستان را بی درنگ هدف قرار داه بودند. بنابراین، آمریکا هم حق داشت که از سلاح جدیدش علیه ژاپن استفاده کند. (II) تلفات بمباران اتمی هیروشیما از تلفات بمباران توکیو که با بمب های آتشزا در ماه مارس 1945 انجام شد بیشتر نبود. هر دو بمباران به مرگ ده ها هزار نفر انجامید. بمباران گسترده غیر اتمی هیروشیما می توانست به همان اندازه ی بمباران اتمی موجب مرگ و ویرانی شود. (III) میلیون ها آمریکایی که در صورت جنگیدن در خاک ژاپن با خطر مرگ و زخمی و معلول شدن رو به رو بودند انتظار داشتند که دولتشان از هر وسیله ای برای به زانو در آوردن ژاپن استفاده کند تا آنها مجبور به جنگیدن در خاک ژاپن نشوند.
با اینهمه، می توان از آمریکا به خاطر این که استفاده از بمب اتم را به تعویق نیانداخت و منتظر نشد تا ببیند که ژاپن در برابر ورود شوروی به جنگ چه واکنشی نشان می دهد انتقاد کرد. آخر اگر ژاپن، به دلیل ورود شوروی به جنگ، به سرعت تسلیم می شد دیگر نیازی به استفاده از بمب اتم و ویران کردن دو شهر و تباه کردن زندگی ده ها هزار انسان نبود.
در عین حال باید به یاد داشت که زمامداران ژاپن بیش از هر کس دیگری مسئول فاجعه ی انهدام هیروشیما و ناکازاکی هستند. آنها جنگ تجاوزکارانه ای را آغاز کردند و با آن که امیدی به پیروزی نداشتند به آن ادامه دادند. برای امپراتور ژاپن تاج و تختش مهمتر از جان مردمش بود وگرنه پذیرش تسلیم را به این که آمریکائیان به امپراتور و امتیازاتش کاری نداشته باشند مشروط نمی کرد.
حمله اتمی به ژاپن فاجعه ی بی مانندی است. در هیچ یک از نبردهای تاریخ بشر چنین انبوه عظیمی از مردم جان خود را در چنین مدت کوتاهی از دست نداده اند. شاید آمریکا روزی از ژاپن به خاطر بمباران اتمی این کشور عذرخواهی کند اما این عذرخواهی به اختلاف نظر و جروبحث در باره این فاجعه پایان نخواهد داد چرا که بسیاری از کسانی که بمب اتم را عامل تسلیم ژاپن می دانند و بر این باورند که این گزینه در مقایسه با دیگر گزینه ها جان های کمتری را تباه کرده است کماکان خواهند گفت که نباید به خاطر استفاده از سلاحی که ژاپن را به تسلیم واداشت و از خون ریزی های بیشتر جلوگیری کرد عذرخواهی کرد.
Sources:
1- Basic Facts on the Nanjing Massacre and the Tokyo War Crimes Trial. http://cnd.org/njmassacre/nj.html
2- Renzi and Roehrs: Never Look Back
3- James M. Scott: The Untold Story of the Vengeful Japanese Attack After the Doolittle Raid
4- Mark Selden: A Forgotten Holocaust: US Bombing Strategy, the Destruction of Japanese Cities & the American Way of War from World War II. The Asia-Pacific Journal. May 2, 2007. See also: Doolittle Raid Over Tokyo WWII Newsreel
5- Paul Kennedy: The Rise and Fall of the Great Powers
6- World War II in the Pacific: An Encyclopedia, edited by Stanley Sandler
7- Renzi and Roehrs
8- Central Intelligence Agency: The Final Months of the War With Japan
9- Boris Slavinsky: The Japanese-Soviet Neutrality Pact
10- Ibid
11- Department of Army: Reports of General MacArthur, Volume 1, Chapter 13
12- Renzi and Roehrs
13- Glantz: August Storm: The Soviet 1945 Strategic Offensive in Manchuria
14 Ward Wilson. The Bomb Didn’t Beat Japan…Stalin Did. Have 70 years of nuclear policy been based on a lie? Foreign Policy, May 30, 2013. See also: Tsuyoshi Hasegawa: The Atomic Bombs and the Soviet Invasion: What Drove Japan's Decision to Surrender? The Asia-Pacific Journal, August 1, 2007.
15 The Manhattan Engineer District: The Atomic Bombings of Hiroshima and Nagasaki, June 29, 1946
16- Dan Ford: How many died at Hiroshima?
17- Eamonn McCann: Hiroshima was a crime against humanity