logo





رویای زنده

شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۱ مه ۲۰۱۶

کامبیز گیلانی

kambiz-gilani.jpg
در امتداد خاطرات کودکی
تمام شب را می دوم
مگر در آغاز روشنی
روز را نجات دهم.
آن که در پی شکارش
پلیدترین اندیشه ها
تاریح را زیر و رو کرده اند.

وقتی به صبح می رسی،
هنوز در همان شبی
نوری که می بینی
خورشید نیست
خورشیدی که می بینی
آن ستاره ای نیست
که از آن
رود های شعر
تاریخ را پر کرده است.
تو با این حال
هنوز می دوی
نا امید نمی شوی،
چون
رویای تو
هنوز زنده است.
تمام شب را می دوی
خودت شب می شوی
رویای تو اما
تسلیم نمی شود.
در امتداد رودخانه ی ستم
باغ امید
سبز می کنی،
تا آرزوی میوه ای تازه
بوی زمین را دگرگون کند.
دشت ها
دوباره
از استخوان پر می شوند،
گل ها
از هوای تازه،
بیگانه.

وقتی
خسته و افسرده
چشم بر این شب طولانی
فرو می بندی
وقتی مرگ
بهترین همدم تو می شود
وقتی سکوت را
با هیچ رفیقی عوض نمی کنی،
به سراغت می آید
آن رویای زنده...
آن که در پی نجات روز
تو را
هرگز رها نخواهد کرد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد