در خبرها آمده است كه محسن رضائى فرمانده پيشين سپاه بار ديگر حضورش در صحنه نظامى پررنگتر شده و پس از شكست اخير نيروهاى اعزامى ايران در اطراف حلب از طرف خامنه اى مأموريت يافته است تا در «دفاع »از شهر حلب به اين نيروها يارى رساند. هرچند صدق منبع اين خبر هنوز براى من روشن نيست امابعيد نمى دانم كه فيل اين آقايون بارديگر ياد هندوستان ( بهتر است بگويم سوريه ) كرده باشد و سياست فاجعه بار جنگ ايران و عراق اينبار كيلومترها دورتر از خاك كشور ما در حال وقوع باشد .
اساس آن سياست چه بود؟
اگر در خاطرمان باشد در اواخر سال ٥٩ ، پس از يك دوره جنگ لفظى و تبليغاتى مابين رژيم صدام و خمينى ، عراق به شكل قافلگيرانه اى از زمين و هوا به ايران حمله كرد و بطور طبيعى با واكنش دفاعى مردم و نيروهاى سياسى و نظامى وقت مواجه گرديد . اين جنگ دفاعى تا فتح خرمشهر، هم مشروعيت داشت و هم از پشتوانه قوى و همچنان اميدوارمردم و نيروهاى مردمى برخوردار بود .
پس از پيروزى در خرمشهر و باز پس گيرى شهر و عقب نشينى نيروهاى عراقى همه شرايط براى يك پيروزى و پايان جنگ با تلفاتى كه تا آنروز به پنج درصد زيانهاى ٧ ساله بعد هم نمى رسيد فراهم بود، اما متأسفانه خيلى زود آشكار شد كه براى حكومت چيزى كه بها ندارد جان و مال مردم است و فتح كربلا اگر بتواند حاصل شود خاك ايران هم بر باد رود چه غم !
از موضوع دور نيفتيم يادمان باشد كه همين جنگ بود كه نردبان «ترقى » بسيارانى از جمله همين جناب محسن رضائى شد .
امروز در سوريه « دفاع از حرم » ديگرى پيش كشيده شده و نه تنها برخى سرداران ِدر پُست با هم به رقابت برخواسته اند بلكه كسانى هم كه لباس نظامى و انتظامى از تن به در آورده بودند و اينجا و آنجا استاندار و نماينده مجلس و حتى كانديداى رياست جمهورى بوده اند بار ديگر لباس رزم مى پوشند .
اين حضرات خود مى دانند كه در كدام پست و مقام مى خواهند خدمتگزار نظامى باشند كه ولى نعمت آنها بوده و بويژه همچنان « جنگ را نعمت » بدانند ، اما مشكل آنجا شروع مى شود كه دو تجربه شكست خورده پيشين به منصه ظهور مى رسد :
١- در جبهه هاى جنگ ايران و عراق هر پيروزى از نظر استراتژهاى جنگى اين بود كه به پيروزى بعدى راه ببرد و وقتى خلاف آن مى شد اين منطق نابخردانه پيش كشيده مى شد كه مگر مى شود در شرايط عقب نشينى متوقف شد و به مذاكره پرداخت .
حال در سوريه هم به نظر مى رسد دقيقاً همين استراتژى بكار گرفته مى شود . آخرين آن ،عقب راندن نيروهاى مخالف اسد از شهر حلب است كه مى دانيم نيروهاى اعزامى از ايران در آن نقش داشته اند و از سوى ديگر پاتك همين نيروها در شهرك «خان طومان »كه منجر به كشته ، مجروح و اسير شدن تعداد زيادى از نيروهاى نظامى ايران شده است .
٢- همانطوركه مى دانيم ماحصل آن استراتژى ، در جريان جنگ ايران و عراق به پذيرش قطعنامه ٥٩٨ سازمان ملل ختم شد كه به تأبير خمينى « سركشيدن جام زهر بود »در حاليكه پيش از آن بارها مى شد با كسب خسارات ناشى از جنگ از رژيم صدام غرامت گرفت، هرچند كه زيان كش دادن جنگ و تلفات انسانى و عواقب بعدى منطقه اى آن هيچگاه ترميم پذير نيست ، امروز هم به نظر مى رسد در سوريه همين سناريو غير انسانى در دست اجراء است و باز هم حكومت ايران در آن نقش تعين كننده اى دارد.
مى دانيم كه پس از ورود نيروهاى هوائى روسيه در جنگ و وادار كردن نيروهاى مخالف حكومت سوريه در برخى جبهه ها شرايط براى مذاكره تا حدودى مهياشده بود به طوريكه نيروهاى غربى و منطقه اى در جبهه مخالف هم پذيرفته بودند كه از برخى مطالبات غير عملى خود از جمله حذف فورى اسد از قدرت دست بكشند ، دقيقاً بر سر همين بزنگاه بود كه از طرف مقامات ايرانى ساز ديگرى زده شد و پيش كشيدن آتش بس و مذاكره را خريدن وقت براى بازسازى در جبهه مخالفان ارزيابى كردند .
با توجه به اينكه هيج جنگى بدون شكست كامل يكى از طرفين و يا رسيدن به مصالحه ولو موقتى ( كه اين تعليق مى تواند يك روز يا سالهاى سال ادامه داشته باشد )پايان نمى يابد به طورطبيعى اين سئوال مى بايست براى دست اندركاران نيروهاى درگير مطرح باشد كه هدف ما به طور مشخص چيست ؟ آيااين هدف تابع شرايطى همچون نيروى انسانى مورد نياز ، بودجه و زمان و .. مى باشد يا خير؟
تا جائيكه به دست اندركاران در ايران مربوط مى شود (به شمول دولت حسن روحانى ،چون در اين زمينه حرف متفاوتى از او هم نشنيده ام) نه تنهااحساس مسئوليتى نمى بينم بلكه همانطور كه در بالا نوشتم دقيقاً همان خطاى جنگ هشت ساله است تكرار مى شود ، با همان درك و ديد و منافعى كه در آنجا داشتند . اما بر مامردم است كه نگذاريم بار ديگر گوشت دم توپ جريانى بشويم كه اين بار غير از كشور ما با سرنوشت ميليونها سوريه اى هم در حال بازى كردن هستند و هم اكنون در كوچه هاى شام و حلب فرياد «مرگ بر ايران »هم شنيده مى شود ، ايرانى كه در تاريخ خود بارها زخم اشغال از طرف بيگانگان را بر تن دارد و كمتر به كشور گشائى شهره است .
«از ما گفتن» ! اما خواهشم اين است كه نسل بعد باز تاريخ را به عمر خودش خلاصه نكند كه بگويد فلان يا بهمان چيزرا نگفتيم !در همين ايران بسيارانى بودند كه از اهواز و آبادان و خرمشهر در حاليكه زيرآتش «دوست» و دشمن بودند دفاع كردند،تعداد بى شمارى از آنها جانباختند و پس ازفتح خرمشهرهم بدون اينكه كوچكترين خللى در جبهه هاى جنگ ايجاد كنند با سياست « فتح قدس از كربلا» مى گذرد مخالفت كردند و خواهان پذيرش به موقع قطعنامه سازمان ملل و ترك خصومت بودند .
رضا اكرمى
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد