logo





فرانسيس پونژ سنديكاليست،
شاعر آدم‌ها، اشياء و طبيعت

«فرانسيس پونژ» شاعر، «اوژن دو كرمادك» نقاش
داستان يك همكاري - تلفيق شعر و نقاشي

شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۶ آپريل ۲۰۱۶

محسن حسام

Mohsen-hesam02.jpg
پونژ با آنكه هنوز جوان است، اما صاحب سبك است. اشعارش مورد توجه و استقبال «لويي آراگون»، «رنه شار»، «پل الوار»، «گيوم آپولينر» و «آندره بُرتن» قرار مي‌گيرد. زبانش غني و سرشار از تصاوير شاعرانه است. شگفت آنكه فرانسيس پونژ با آن همه غناي شعري هيچگاه خودش را شاعر نمي‌دانست. پونژ يك نويسنده است، نويسنده‌اي كه مضامين اشعارش بكر و تازه است. نگاه شاعر به جهان و رويدادهاي عصرش بويژه ستم مضاعفي كه بر لايه‌هاي زيرين جامعه به ويژه كارگران مي‌رود، او را از ديگر هنرمندان متمايز مي كند. شاعر براي بيان افكار و انديشه‌هايش دست به نوآوري مي‌زند. براي نشان دادن ماهيت اشياء و طبيعت زبان تازه‌اي خلق مي‌كند. از اين نظر پونژ شاعري يگانه است. وي با زبان زنده و جاندار و غناي شعريش رو ح تازه‌اي به شعر معاصر مي‌بخشد. پونژ در اشعارش بشريت را مخاطب قرار مي‌دهد. پونژ شاعر همة زمان‌هاست. انديشه‌ها و افكار پونژ بعد از گذشت سال‌ها هنوز تازه است. اشعار پونژ در مجلة نوي فرانسه در كنار شعرا و نويسندگاني همچون «پل والري»، «مارسل پروست»، «آندره ژيد»، «ژرژ دوهامل» و «ژولين گرين» به چاپ مي‌رسد.
فرانسيس پونژ سنديكاليست،
شاعر آدم‌ها، اشياء و طبيعت
«فرانسيس پونژ» شاعر، «اوژن دو كرمادك» نقاش
داستان يك همكاري
تلفيق شعر و نقاشي

از «مادلن پامپل» نويسنده و محقق آمريكايي. اين پژوهش در سال 2012 توسط انتشارات دانشگاهي «سپتانتريون» به زبان فرانسه انتشار يافته است.
كتابي كه پيش روي ماست، تحقيق داهيانه‌اي است كه توسط مادلن پامپل انجام گرفته است.
مادلن پامپل در شهر «گرينويچ» (Greenwich) ايالت «كونكتي‌كوت» (Connecticut) آمريكا به دنيا آمد. از دوازده سالگي شروع به آموختن زبان فرانسه كرد.
85-1982 دو بار به فرانسه مسافرت كرد. بار اول وقتي كه 13 سال بيشتر نداشت با والدينش از پاريس، موزه‌ها و بناهاي تاريخي ديدن كرد. بار ديگر در سن 16 سالگي از «شاتو دو لا لوآر» (Châteaux de la Loire) ديدن كرد.
1987 به كالج «سمنس» (Simmons) در شهر «بستن» (Boston) ايالت «ماساچوست» (Massachusetts) در دو رشتة تخصصي، زبان و ادبيات فرانسه و علوم سياسي مشغول به تحصيل مي‌شود. در اينجا لازم است اشاره كنيم كه كالج سمنس از كالج‌هاي معتبر آمريكاست. پامپل در اين دوره پيگيرانه به مطالعة ادبيات فرانسه پرداخت.
90-1989 سال‌هاي آكادمي، مادلن پامپل وارد مدرسة شهر «تور» (Tours) مي‌شود. وي در اين دوره به ادبيات قرن بيستم فرانسه علاقه نشان مي‌دهد، همچنين به مطالعة آثار نويسندگان عرب فرانسوي‌زبان، از جمله «طاهر بن جلون» و «مصطفي خليلي» مي‌پردازد. مي‌توان از نويسندگان بلژيكي و همچنين از «ميشل ترمبلي» (Michel Tremblay) نمايشنامه‌نويس فرانسوي‌زبان كانادايي نام برد.
وي سپس وارد دانشكده حقوق مي‌شود و در رابطه با شيوه و طرز حكومت كشورهاي خارجي ـ در زماني كه بلوك كمونيست در حال تحليل رفتن بود ـ به تحقيق مي‌پردازد.
1991 به دفاع از تزش (thèse) در بارة حكومت «ويشي» (Vichy)، زندگي و مبارزة سياسي فرانسوي‌ها زير فشار حكومت ويشي مي‌پردازد. لازم است اشاره كنيم كه دولت ويشي از ژوئيه 1940 تا اوت 1944 وابسته به سياست‌هاي حكومت نازي‌ها در آلمان بود و سياست‌هاي آنها را اجرا مي‌كرد. حكومت ويشي يك حكومت قدرت‌طلب، ضديهود و ضدكمونيست بود.
1992 به همراه گروهي از باستان‌شناسان جهت كاوش در آثار باستاني بازمانده از دوران قرون وسطي به جنوب شرقي، مرز فرانسه و ايتاليا عزيمت مي‌كند. اين گروه در بلندي‌هاي «آلپ» در دهكده‌اي به نام «لازر» (Lazer) به مدت يك ماه و نيم به كاوش مي‌پردازد.
1995 به اخذ درجة فوق‌ليسانس («ماستر») در ادبيات فرانسه از كالج معروف «ميدل بوري» (Middlebury) در ايالت «ورمونت» (Vermont) شمال شرقي آمريكا نائل مي‌آيد، سپس به فرانسه برمي‌گردد و در رشتة اقتصاد از مدرسة «اتاق تجارت و صنعتي پاريس» ديپلم مي‌گيرد.
در پاريس، پروفسور ادبيات فرانسه «فرانسواز ملونيو» (Françoise Mélonio) به علاقه و استعداد ادبي او پي مي‌برد و به او پيشنهاد مي‌كند كه براي گذراندن تز دكترايش روي آثار رمان‌نويس معروف فرانسوي «لويي‌گي‌يو» (Louis Guilloux)، نويسندة رمان درخشان و به يادماندني «خون سياه» (Le Sang noir) كار كند. لازم است در اينجا اشاره كنيم كه حدود 30 سال پيش دو رمان از لويي‌گي‌يو توسط داستان‌نويس و مترجم شمالي «هادي جامعي» از زبان فرانسه به فارسي ترجمه شده بود.
مادلن پامپل در اين دوره روي مقوله‌هايي همچون علم زيبايي‌شناسي، فراگرفتن متن و تحليل ساختار جملات و تغيير در اشكال كار، دستور زبان و همچنين چگونگي و نحوة كاربرد آنها مطالعه مي‌كند.
مادل پامپل به آمريكا برمي‌گردد و به تحصيلاتش ادامه مي‌دهد.
2008-1998 در دانشكدة «اموري» (Emory) شهر آتلانتا» (Atlanta) ايالت «جورجيا» (Georgia) براي گذراندن تز دكترايش زير نظر و به مديريت استاد زبان و هنر و ادبيات فرانسه «فيليپ فيس‌بون» (Philippe Bonnefis) مشغول به تحصيل مي‌شود و در سال 2008 به اخذ درجة دكترا نائل مي‌آيد.
2010 مادلن پامپل به كار تحقيقاتي‌اش در زمينة هنر و ادبيات ادامه مي‌دهد. وي هم‌اكنون در يك بنياد فرهنگي «آرماند پونژ» مشغول به كار است.
كتاب حاضر حاصل چند سال كار بي‌وقفة محقق است. نويسنده براي دستيابي به اسناد و مدارك و شواهد بارها به فرانسه سفر كرده است. اين كتاب سال جاري توسط انتشارات دانشگاه چاپ شده است.



داستان يك همكاري (Histoire d’un compagnonnage)
فرانسيس پونژ، برندة جايزة بين‌المللي شعر به سال 1959 در 27 مارس سال 1899 در يكي از شهرهاي بزرگ فرانسه «مون پليه» متولد مي‌شود. خانوادة پونژ در حال كوچ كردن است، از شهري به شهري ديگر؛ اغلب شهرهاي جنوب فرانسه، از جمله «نيم»، «اوينيون» ، «كن». پونژ پس از گذراندن دورة دبيرستان براي ادامة تحصيل به پاريس مي‌رود و نزد مادر بزرگ زندگي مي‌كند. پونز در دانشگاه «سوربن» حقوق مي‌خواند. همزمان براي گذران زندگي و تأمين مخارج تحصيل، گوشه و كنار به كار مشغول مي‌شود. متون و اشعار اولية فرانسيس پونژ از سال 1923 در مجلة ادبي و معتبر «مجلة نو فرانسه» چاپ مي‌شود.
پونژ با آنكه هنوز جوان است، اما صاحب سبك است. اشعارش مورد توجه و استقبال «لويي آراگون»، «رنه شار»، «پل الوار»، «گيوم آپولينر» و «آندره بُرتن» قرار مي‌گيرد. زبانش غني و سرشار از تصاوير شاعرانه است. شگفت آنكه فرانسيس پونژ با آن همه غناي شعري هيچگاه خودش را شاعر نمي‌دانست. پونژ يك نويسنده است، نويسنده‌اي كه مضامين اشعارش بكر و تازه است. نگاه شاعر به جهان و رويدادهاي عصرش بويژه ستم مضاعفي كه بر لايه‌هاي زيرين جامعه به ويژه كارگران مي‌رود، او را از ديگر هنرمندان متمايز مي كند. شاعر براي بيان افكار و انديشه‌هايش دست به نوآوري مي‌زند. براي نشان دادن ماهيت اشياء و طبيعت زبان تازه‌اي خلق مي‌كند. از اين نظر پونژ شاعري يگانه است. وي با زبان زنده و جاندار و غناي شعريش رو ح تازه‌اي به شعر معاصر مي‌بخشد. پونژ در اشعارش بشريت را مخاطب قرار مي‌دهد. پونژ شاعر همة زمان‌هاست. انديشه‌ها و افكار پونژ بعد از گذشت سال‌ها هنوز تازه است. اشعار پونژ در مجلة نوي فرانسه در كنار شعرا و نويسندگاني همچون «پل والري»، «مارسل پروست»، «آندره ژيد»، «ژرژ دوهامل» و «ژولين گرين» به چاپ مي‌رسد.
متأسفانه تاكنون فرانسيس پونژ براي خوانندگان ايراني ناشناخته مانده است. هنرمندي كه مجموعة آثارش در چند جلد در «كتابخانة پلياد» توسط مؤسسة انتشاراتي «گاليمار» انتشار يافته است. وقتي كه در سال 1942 مجموعه اشعار پونژ تحت عنوان «هواداراي از اشياء» نتشار يافت، «ژان پل سارتر» اشعارش را يك اثر انقلابي ناميد.
يكي از ويژگي‌هاي كار مادلن پامپل درآميختن زندگي‌نامة پونژ شاعر و كرمادك نقاش در ارتباط با تحليل اشعار و تابلوهاي آن دو هنرمند است. پامپل با رجوع به «آرشيو ملي» و با بهره‌گيري از آرشيو خصوصي كه تماماً در اختيار مادام «آرماند پونژ» يگانه فرزند فرانسيس پونژ است، به اسناد دست اول و انتشار نيافته دست يافته است و با نگاهي عميق به مكاتباتي كه فرانسيس پونژ با هنرمندان و ناشران آن دوره داشته است، يك تصوير عمومي از موقعيت و شرايط ادبي، سياسي، اجتماعي فرانسه در دورة جنگ جهاني ويرانگر، نهضت مقاومت ملي و مصائب بعد از جنگ ارائه داده است. پامپل با اتخاذ روش پژوهشگرانه و تجزيه و تحليل آثار پونژ سيماي روشن و واقعي شاعر را نشان مي‌دهد. از اين رو مي‌توان اذعان كرد كه نويسنده با تجربيات جديدي كه در ارتباط با روش تحقيق بكار برده، به سهم خود، دست به نوآوري در امر پژوهش زده است، چيزي كه به روشني در اين كتاب پژوهشي توجه خواننده را به خود جلب مي‌كند.
مادلن پامپل براي روشني بخشيدن به سيماي فرانسيس پونژ در مصاحبه‌هايي كه با آرماند پونژ انجام داده است، به كشف نكات مهم و بااهميتي دست يافته است، و از اين رهگذر به كتاب سنديت بيشتري بخشيده است. از يك سو نقبي به زندگي خصوصي و اجتماعي شاعر مي‌زند و از سوي ديگر به تحليل اوضاع اجتماعي فرانسه مي‌پردازد؛ بويژه فاصلة بين جنگ اول و دوم و اشغال خاك فرانسه توسط ارتش نازي‌هاي آلمان. نويسنده همچنين به دنبال رد پاي زندگي مبارزاتي فرانسيس پونژ است و به درستي و روشني نقش و عملكرد مبارزاتي شاعر را در نهضت مقاومت فرانسه بازگو مي‌كند. از اين رهگذر مصائبي را كه بر شاعر و خانواده‌اش در جنگ و گريز با نازي‌ها و مأموران «اس‌اس، گشتاپو» گذشته است را به دقت توصيف مي‌كند. چيزي كه پونژ را از شاعران ديگر متفاوت مي‌كند، فعاليت‌هاي سنديكايي‌اش است. پونژ يك سنديكاليست تمام عيار بود و پيگيرانه براي مطالبات از دست رفته و غارت شدة كارگران فعاليت مي‌كرد. باري، عدم تساوي بين حقوق كارفرمايان و دستمزدبگيران به حركتي دامن زد كه موجب يك تكان سياسي بين دو جنگ جهاني در فرانسه شد. از جمله مسائلي كه موجبات به قدرت رسيدن «جبهة خلق» در سال 1936 شد، همين بحران سياسي بود. در واقع، همانطور كه در سطور بعدي خواهد آمد توافق‌هاي معروف به «ماتينيون» حاصل مبارزات سنديكاهاي فرانسه بود. كارگران فرانسه بر اثر اعتصابات عمومي و تصرف كارخانه‌ها و خواباندن چرخ كارخانه‌ها زندگي جامعة فرانسه را فلج مي‌كنند، تا بدان حد كه دولت وقت به رهبري «لئون بلوم» بر اثر اوج‌گيري اعتصابات سراسري مجبور مي‌شود براي رفع بحران به توافق‌هايي با رهبران سنديكاهاي كارگري تن در دهد. در آن زمان فرانسيس پونژ پيگيرانه در سنديكاهاي كارگري فعاليت مي‌كرد. پونژ در رابطه با جنبش كارگري در هيجدهم آوريل 1937 سخنراني مي‌كند. پونژ در رابطه با تظاهرات چنين مي‌گويد: «بايد تظاهرات كرد اما در يك شكل هوشمندانه». تأكيد پونژ بيشتر در رابطه با تظاهرات سراسري و دست‌آوردهاي سال قبل است. پونژ از اين هراس دارد كه با اعمال بي‌رويه، كارفرماها بهانه پيدا كنند تا امتيازهاي سال قبل را از بين ببرند. از اين رو تصريح مي‌كند كه مبارزه هنوز پايان نيافته و ما دست‌ها را پائين نمي‌آوريم. اما در عين حال بايد با هوشياري عمل كرد.
دست‌آوردها از اين قرار است:
1 ـ ساعات كار، چهل ساعت كار در هفته
2 ـ مرخصي با حقوق
3 ـ تأسيس و تشكيل اتاق نماينده‌ها
4 ـ حق تشكيل سنديكاها
اين توافق، عهدنامة جمعي، قرارداد «ماتينيون» نام گرفت. فرانسيس پونژ آن زمان «معاون دبير كل» يكي از بزرگترين سنديكاهاي كارگري فرانسه CGT (كنفدراسيون عمومي كار) بود.
در اينجا لازم مي‌دانم خاطرنشان كنم كه سنديكاهاي كارگري از قبيل CGT و CFDT (كنفدراسيون دموكراتيك كار فرانسه) و FO (نيروي كارگري) عمدتاً از نيروهاي طيف چپ هستند.
باري، عدم تساوي بين حقوق كارفرمايان و دستمزدبگيران و اعتصابات سراسري سبب به چنگ آوردن اين دست‌آوردها شد.
در اينجا لازم است خاطرنشان كنيم كه فرانسيس پونژ در سال 1937 به عضويت حزب كمونيست فرانسه درآمد. وي در سال 1947 از فعاليت‌هاي حزبي كناره گرفت.

فرانسيس پونژ، شاعر اشياء و طبيعت
شيوه و اسلوب شعري فرانسيس پونژ گيرا، يگانه و نمونه است؛ اشعارش با شعرهايي كه در گذشته شاعران فرانسه سروده‌اند، متفاوت است. اشعار پونژ از سويي با دنياي «فلوبر»ي نزديكي دارد، از سوي ديگر با دنياي «مالارمه»اي، اما برخي از منتقدين آن دوره اشعار پونژ را به دنياي «خيالي، افسانه‌اي و واهي» نسبت داده‌اند.
مادلن پامپل در بخش «ريشه‌ها و برگ‌هاي اوليه» به تحليل اشعاري كه پونژ طي سال‌هاي 1923-1898 سروده است، مي‌پردازد. سپس حوادث و رويدادهاي جنگ جهاني دوم را بررسي مي‌كند. اين بررسي تا سال 1945 پايان اشغال خاك فرانسه ادامه دارد.
به نظر مادلن پامپل اشعار فرانسيس پونژ به درخت زيتون شباهت دارد و شامل سه «تم» (thème) اصلي است. اين سه تم از نظر موضوع، مبحث و مضمون با هم پيوند دارند و بطور كلي به زندگي شاعرانه و فعاليت خلاقانة شاعر مربوط مي‌شود.
«برنارد گرويتوزن» در مقاله‌اي بدون عنوان در بارة اشعار پونژ با ظرافتي خاص چنين مي‌نويسد: «من دوازده شعركوچك فرانسيس پونژ را دوست دارم. سكوت يگانه، لكنت زبان و انديشه‌اي كه آدم را مضطرب مي‌كند. كلمات و انديشه‌ها فرار هستند و به خود مي‌گويند، اين تو نيستي، با همان زبان لكنت‌وار. دوباره، بازگشت اضطراب؛ سپس ملاقات، ملاقات شادي‌آور. دست آخر، كلمات در دنياي گنگ و لال و بي‌صداي خاموش متولد مي‌شوند.»
در اينجا لازم است اشاره كنيم كه دوازده شعر كوچك پونژ از نظر غناي زبان با اشعاري كه پونژ در سال‌هاي بعد سروده، متفاوت است.
منتقد ديگر، «ژان هي‌تيه» در ماه نوامبر 1924 در مجله ادبي «گوسفند سفيد» مقاله‌اي تحت عنوان «ديباچه‌اي در بارة آينده» مي‌نويسد: «براي من بسي ماية خوشبختي است با هنرمندي آشنا مي‌شوم كه زبان اشياء را در خدمت بيان هنري‌اش گرفته است. پونژ از معدود هنرمنداني است كه نسبت به كارش وقوف كامل دارد. مي‌داند چگونه بايد كلمات را ورز كرد، بدون آنكه كلمات مفاهيمشان را از دست بدهند.»
«ژان تارديه» در نوشته‌اي تحت عنوان «ملاقات با فرانسيس پونژ» چنين تصويري از شاعر بدست مي‌دهد: «يك روز صبح، در آتليه تنها بودم. مرد جواني وارد شد با پيشاني بلند، پوستي پررنگ و چشمان سياه. مردي كه بدون قرار قبلي به ملاقات من آمده بود، فرانسيس پونژ بود. پونژ شاعري بود كه در همان نگاه اول، جاذبه‌اش آدم را مي‌گرفت. برخوردش به اندازه‌اي طبيعي و بي‌تصنع بود كه به نظر مي‌رسيد ما نه تنها براي يكديگر ناآشنا نبوديم، بلكه يكديگر را از قبل مي‌شناختيم.»
اما به زعم مادلن پامپل اولين كسي كه فرانسيس پونژ را كشف مي‌كند «ژان پل‌هان» است. اين آشنايي برمي‌گردد به سال 1931. پل‌هان در بارة آثار شاعر چنين مي‌نويسد: «آثاري كه از پونژ انتشار يافته است، براي نسل جديد مهم و باارزش است.»
لازم است اشاره كنيم كه بين فرانسيس پونژ و ژان پل‌هان مكاتبات فراواني صورت مي‌گيرد.
مادلن پامپل مي‌نويسد: «در سال‌هاي 26-1923 اشعار پونژ در مجله‌هاي ادبي، يكي بعد از ديگري چاپ مي‌شود و مورد استقبال منتقدين قرار مي‌گيرد. پونژ براي انتشار اشعارش در پاره‌اي از مجلات ادبي سخت‌گير بود. پونژ هنوز جوان است. 27 بهار را پشت سر گذاشته است. نقدهاي متفاوتي در رابطه با آثارش نوشته مي‌شود. منتقدين در مجموع بر ارزش كارهايش صحه مي‌گذارند. پونژ، شاعر طبيعت با نگاهي كاونده به اشياء مي‌نگرد. با زباني پالوده به توصيف اشياء مي‌پردازد. اشياء سخن مي‌گويند، شهادت مي‌دهند، از بركت قلم و انديشه او هويت تازه پيدا مي‌كنند.»
مادلن پامپل مي‌نويسد: «بدون شك تا پيش از فرانسيس پونژ، ادبيات فرانسه، شاعري كه در اين قلمرو، آثاري از اين دست خلق كرده باشد، به خود نديده است. شايد از اين رو است كه فرانسيس پونژ شاعران هم‌عصرش را تحت تأثير اشعارش قرار مي‌دهد.»
مادلن پامپل سال 1922 را سال دلتنگي و غم و غصه نام مي‌دهد. در واقع، اين فصل، بدين گونه نام‌گذاري شده است. اشعار «مونولوگ كارمند» و «يك‌شنبه» يا «آرتيست» متعلق به اين دوره است. دورة اول اشعار پونژ برمي‌گردد به سال 1926. از اين به بعد، شاعر به تدريج به زبان اشياء رو مي‌آورد.
1940 «يادداشت‌هاي روزانة جنگل» حاصل كار اين دوره است. در سال 1942 آثاري از پونژ در مجلات ادبي منتشر مي‌شود.


شاعر در چهارم ماه ژوئيه 1935 با «اودت» ازدواج مي‌كند. حاصل اين ازدواج دختري است كه نامش «آرماند» است. هم به همت آرماند پونژ است كه سال‌ها بعد، بعد از درگذشت شاعر بخش بزرگي از آثار چاپ نشده‌اش انتشار مي‌يابد. لازم به يادآوري است كه بنا به تحقيق مادلن پامپل، آرماند پونژ به چاپ آثار پدرش نظارت كامل دارد. مادلن پامپل در ادامة پژوهش و گردآوري اسناد و مدارك، بيش از همه خودش را مديون آرماند پونژ مي‌داند. آرماند پونژ بخش وسيعي از اطلاعات پيرامون زندگاني پدرش را در اختيار محقق قرار مي‌دهد. درب اتاق بايگاني‌اش را به رويش مي‌گشايد. بخش وسيعي از آرشيو خانوادگي را در اختيار وي قرار مي‌دهد. آرماند پونژ دستش را بازمي‌گذارد كه در رابطه با كار پژوهشي از آرشيو خانوادگي سند بردارد. دست آخر، اسناد و مكاتباتي را كه تاكنون انتشار بيروني نيافته‌اند، و حتي براي خوانندة فرانسوي تازه‌گي دارد، در اختيار محقق قرار مي‌دهد.
مادلن پامپل مي‌نويسد: «آرماند پونژ، مجموعة اسناد، كتابخانه، مكاتبات، يادداشت‌هاي روزانه و حتي دستنبشته‌هاي شاعر را در اختيار من گذاشت.»

مصائب جنگ جهاني دوم
دولت‌هايي كه در فرانسه به سر كار مي‌آيند با بحران حاكم بر جامعه دست به گريبان هستند، بحران سياسي، اقتصادي، اعتصابات سراسري، تظاهرات، تصرف كارخانه‌ها، با فلج كردن چرخ‌هاي اقتصادي جامعه همراه است. از سوي ديگر در روابط بين‌المللي فضاي سياسي متشنج حاكم است. زمان كوتاهي بعد از اعلام جنگ، اوايل سپتامبر 1939 پونژ در كنار كارگران شروع به كار مي‌كند. شاعر سخت مشغول است. كارش به قدري وقت‌گير است كه از سپتامبر 1939 تا مه 1940 شاعر نمي‌تواند بيش از يك متن منتشر كند. همه شب‌ها، آژير هوايي در آسمان پاريس به صدا درمي‌آيد. متعاقب آن، خاموشي شهر پاريس را فرامي‌گيرد. سپس بمباران هوايي شروع مي‌شود و مردم به زيرزمين‌ها پناه مي‌برند.
مادلن پامپل خاطره‌اي را از قول آرماند پونژ دختر فرانسيس پونژ نقل مي‌كند كه ما در اينجا آنرا عيناً به خواننده ارائه مي‌كنيم.
بعد از استقرار آلمان‌ها در مناطق آزاد (اين ماجرا زماني اتفاق مي‌افتد كه پونژ پيشتر كارش را از دست داده و قادر نيست مثل سابق مخارج خانواده‌اش را تأمين كند.) درست يك ماه بعد، خانواده پونژ در «كولي‌ني» محله «فرون‌ويل» مستقر مي‌شود. با اين فرض كه با نقل و انتقال به روستا از دسترس مأموران گشتاپو در امان خواهند بود. يك روز صبح خيلي زود، با آنكه هوا باراني است، آرماند كه حدود نه سال دارد، براي هواخوري از خانه بيرون مي‌زند. روي جاده چشمش به كاسك (casque) سربازهايي مي‌افتد كه زير باران برق مي‌زند. آرماند فوراً به خانه برمي‌گردد و مادرش را باخبر مي‌كند. پدر را از خواب بيدار مي‌كنند كه برخيزد، چمدانش را بردارد و فرار كند. آنگاه «اودت»، همسر فرانسيس و آرماند كوچولو به زيرزمين مي‌روند. از شكاف تخته‌ها چشمشان به پوتين‌هاي سياهي مي افتد كه پشت حياط خانه در آمد و رفت هستند. دهكده در محاصرة آلمان‌هاست. فرانسيس پونژ فكر مي‌كرد كه از بازرسي قريب‌الوقوع نمي‌تواند جان سالم بدر ببرد. فكري به نظرش مي‌رسد. مي‌رود پشت ميز تحريرش مي‌نشيند و مشغول به نوشتن مي‌شود. در همين لحظه درب خانه را مي‌كوبند. دو مأمور «اس‌اس» با صداي بلند از همسرش اودت استنطاق مي‌كنند. اما، اودت هيچ نمي‌فهمد. مأموران گشتاپو شروع به بازرسي خانه مي‌كنند. وقتي كه مي‌بينند مرد خانه در طبقة همكف نيست، از پله‌ها بالا مي‌روند و فرانسيس پونژ را در اتاق كارش پيدا مي‌كنند. فرانسيس وانمود مي‌كند كه در حال نوشتن شعري است. يكي از دو مأمور اس‌اس از او استنطاق مي‌كند. پونژ وانمود مي‌كند كه زبان آلماني نمي‌فهمد. اما قفسة كتاب‌هايش را به مأموران نشان مي‌دهد و برگ‌هاي شعري را كه روي ميز تحريرش است.
مأمور اول مي‌گويد: «شاعر»
مأمور دوم وسط حرف مأمور اول مي‌دود: «شاعر، نيست خطرناك».
اس‌اس‌ها مي‌گذارند و از خانه بيرون مي‌روند. اين حادثه زماني اتفاق مي‌افتد كه مأمورهاي گشتاپو تمام مردهاي دهكده را بازداشت و با قطار به اردوگاه‌هاي كار اجباري به آلمان مي‌برند.
يكي از عوارض جنگ، گذشته از بيكاري، كمبود ارزاق عمومي است. در آن زمان بحران كمبود مسكن بيداد مي‌كرد. مواد غذايي جيره‌بندي شده بود. زغال و گاز به طور عادلانه تقسيم نمي‌شد. كاغذ هم ناياب شده بود. فرانسيس پونژ عليرغم مشكلات و مصائب ناشي از جنگ به نوشتن و سرودن ادامه مي‌داد. سال‌هاي 41-1940 دورة سختي براي همه بود و براي فرانسيس پونژ حداقل دو سال اول پريشاني و محروميت به همراه داشت. به علاوه، دوري از پاريس رنجش مي‌داد. در رابطه با كم‌كاري ادبي خودش را سرزنش مي‌كرد. آينده‌اش، آيندة آدم خلاقي كه شاعر بود و دلش مي‌خواست آثاري ماندگار از خودش به جا بگذارد. ماه مه 1940، فرانسيس پونژ با «پل نوژه» ملاقات مي‌كند، كسي كه اشعار پونژ را سخت مي‌پسنديد و از ستايشگران پونژ بود. پونژ در انتظار بود (حداقل يك سال و نيم بود كه پونژ در انتظار چاپ مجموعه شعرش بود). در اين ميان شوق و ذوق و حرارت و هيجان خوانندة اشعارش او را به فكر كردن واداشت: «من نمي‌دانستم تا بدين حد مشهور شده‌ام، با اين وصف فكر نمي‌كردم كه آدمي مثل او به كار من اينقدر ارج بگذارد.» پونژ همواره ملاقاتش را با پل نوژه در 1940 به ياد مي‌آورد. نوژه، مدير انتشاراتي گاليمار «گاستون» را بخوبي مي‌شناخت. مي‌خواست كمكش كند كه مجموعة اشعارش توسط انتشارات گاليمار به چاپ رسد. ژوئن 1941 پونژ مي‌نويسد: «براي من غيرقابل تحمل است كه تنها با خاطراتم زندگي كنم. اينكه دلم را به اين خوش كنم كه آثارم با توفيق همراه بوده است. برعكس، دلم مي‌خواهد منتقدي پيدا شود كه آثارم را بدقت بررسي كند، نقاط ضعف كارم را به من نشان بدهد، در رابطه با نقاط قدرت كارم به من دستخوش بگويد. از او بياموزم. مجدداً كارم را بازآفريني كنم. وگرنه، براي هميشه قلم را ببوسم و كنار بگذارم و پي كار و زندگي‌ام بروم.» پونژ مي‌خواهد به ما بگويد كه تا چه اندازه براي يك منتقد واقعي حرمت قائل است و تا چه اندازه نسبت به كارش سخت‌گير و جدي است؛ عليرغم آنكه در آن زمان با ارائه آثارش به شهرت نسبي دست يافته بود. پونژ در كنار كار نويسندگي (به ويژه كار روي زبان) براي درك ماهيت اشياء معمولي به مطالعة آنها مي‌پرداخت. چيزي كه مورد نظر پونژ بود، عدم تعادل و هماهنگي در زندگي آدم‌هايي بود كه در يك جامعة صنعتي زندگي مي‌كنند. پونژ بويژه به مطالعة اثرات منفي و ناگوار جامعة صنعتي در زندگي افراد آن جامعه مي‌پرداخت. پونژ يك جامعه‌شناس، يك پژوهشگر اجتماعي بود و به نتايج كارش اطمينان داشت. اما، با اين حال مواردي پيش مي‌آمد كه نسبت به كارش دچار ترديد مي‌شد. پونژ مي‌نويسد: «شايد، من در هيچ كاري مفيد نيستم. شايد، اشتباه مي‌كنم كه مي‌خواهم به هر قيمتي كه شده به دنبال جاه‌طلبي انگيزه‌هاي هنري‌ام باشم. شايد، من در چرخش بي‌وقفه و در جست و جوي كوركورانة چيزهايي هستم كه نمي‌توانم به آن‌ها دسترسي پيدا كنم. اين را مي‌دانم كه من به دنبال اشكال هنري در كارم هستم. اما، قطعاً نمي‌دانم كداميك از اين اشكال ايده‌آل هستند و در خدمت تعالي هنرم قرار مي‌گيرند.»
مادلن پامپل مي‌نويسد: «در واقع، نزد پونژ شكل به صورت يك مسئله مهم درمي‌آيد. زيرا، دست كم، بعد از خلق «كمپوزيسيون» در تابستان 1939 سعي مي‌كند در روند خلاقيتش به نوع تازه‌اي از «ژانر» ادبي دست يابد كه با مضامين آثارش مطابقت داشته باشد، تركيبي از نوشته‌هاي مغشوش و نامرتب با وضعيتي مدام در حال كلنجار رفتن با خود. فرانسيس پونژ بي‌وقفه در جست و جوي چشم‌اندازهاي تازه در زبان و شكل و مضمون شعرش است. از اين رو پيش مي‌آيد كه در رابطه با اشعاري كه سروده است، دچار ترديد شود.»
فرانسيس پونژ همانطور كه پيشتر اشاره كرديم، سخت‌گير بود. از اين رو چنين مي‌نويسد: «من به اندازة كافي اطمينان ندارم كه اشعارم (اين كارهاي آخري) خوب از كار درآمده باشد.»
او فكر مي‌كرد اشعارش به مراقبت بيشتري نياز دارد و بايد روي آنها بيشتر كار كند. در واقع ما با مرحله‌اي تازه از اشعار پونژ روبه‌رو هستيم. حاصل آن، تكامل در زبان و تحول در فرم و انتخاب مضامين بكر است. ناگفته پيداست كه اين گونه تحول در شعرهاي فرانسيس پونژ در عين عنايت به اشعار پيشين او صورت مي‌گيرد.
پونژ در بارة اشعار منثورش چنين مي‌نويسد: «اشعار منثورم (شعر آزاد، بدون وزن و قافيه، نثر منظوم، نظم منثور) در آن واحد، چندان رضايتم را جلب نمي‌كند. فرم، به طور نمونه مي‌خواهم از فرم بگويم. من در جست و جوي فرم ديگري در شعرهايم هستم. من، به اندازة كافي به اين گونه اشعار كه به طور نامرتب و مغشوش سروده شده‌اند، اطمينان ندارم. براي من كاملاً محرز است كه (اشعار منثور) مرا راضي نمي‌كند. من در جست و جوي فرم ديگري هستم؛ در آن واحد هم خصوصي و هم رزمي و حماسي است؛ دست‌‌آوردهايي كه بتواند اشعار نامرتب و مغشوش را، همچون گذر از مرحله‌اي از كارم پشت سر بگذارد. از آن بگذرد و دست آخر من بتوانم با توجه به مضامين نوي اشعارم به فرم تازة دلخواهم برسم.»
به طور مثال در نوشته‌اي كه به سال 1944 تحت عنوان «انسان و اشياء» در مجلة ادبي «موقعيت» منتشر مي‌شود، پونژ با بهره‌گيري از زبان هزل و مطايبه، با لطافت و نازك‌بيني و مهر و شفقت به رابطة انسان و اشياء مي‌پردازد. بعدها آن مجموعه به صورت كتابي انتشار مي‌يابد. با چاپ اين كتاب مرحله تازه‌اي در زندگي ادبي شاعر گشوده مي‌شود. پونژ به شهرت مي‌رسد. از اين به بعد پونژ جزو هنرمندان بزرگ فرانسه به شمار مي‌رود.

سوراليست‌ها، نوشتن خودبخودي، اتوماتيك
مادلن پامپل بر اين باور است كه آثار پونژ تا آن حد يگانه است كه او را از «سوراليسم» جدا مي‌كند. البته پونژ زمان كوتاهي به عضويت نهضت سوراليست‌ها درمي‌آيد. گرچه، در زمينه‌هايي با سوراليست‌ها مشارك داشت، اما، در برابر ديدگاه‌هاي سوراليست‌ها خاموشي مي‌گزيد. مقوله‌هاي همچون ناخودآگاه، رؤيا و «آبستره». در اين جا مراد توضيح و بيان و تفسيري از واقعيت است كه قابل لمس و محسوس نباشد. در حالي كه مقوله‌هايي كه مورد توجه پونژ است، اشيايي است كه در ارتباط با مسائل دنياي واقعي است كه مربوط مي‌شود به درك از اشياء به وسيلة موضوع و مبحث كه نسبت به آن وقوف كامل داشته باشيم. به باور شاعر، عمل برخي از اشياء، به وسيلة نوشتن، باعث پي بردن به پاره‌اي از حقايق مي‌شود. باري، تحولاتي از اين دست به قدرت خلاقة شاعر بستگي دارد كه قادر باشد كلمات را ورز كند و به خلق زباني كه با مضامين تازه مطابقت داشته باشد، نائل آيد.
لب كلام اينست: براي دست يافتن به مفاهيم تازه بايد كلمات را ورز كرد و معناي آنها را به سود ايده‌هاي نو عوض كرد.


تلفيق شعر و نقاشي
اوژن دو كرمادك
مادلن پامپل مي‌نويسد: «در ميان دوستان هنرمند فرانسيس پونژ، بدون شك، اوژن دو كرمادك بيش از همه ناشناخته است. در حالي كه اوژن يك تحول بزرگ در هنر معاصر به وجود آورده است.
پاريس، ماه مه 1946. پونژ و كرمادك براي نخستين بار در يك نمايشگاه نقاشي «گالري لويز لريس» ملاقات مي‌كنند. حاصل اين ملاقات دوستي عميق بين دو هنرمند است كه سرانجام به همكاري هنري مي‌انجامد. مادلن پامپل مي‌كوشد بعد از چند دهه خاموشي، يك بار ديگر سيماي واقعي هنرمند را همراه با معرفي و تحليل تابلوها به وضوح و روشني به مردم فرانسه بشناساند. بنابراين براي دست يافتن به اسناد و مدارك مربوط به زندگي خصوصي و اجتماعي هنرمند به جست و جو مي‌پردازد و با فرزندان نقاش، «ژيل» و «هلن» در دوره‌هاي متفاوت مصاحبه مي‌كند. در واقع به يمن همين مصاحبه‌هاست كه نويسنده موفق مي‌شود تصويري درخشان از هنرمند به دست دهد. متأسفانه در مورد نقاش نه آرشيوي موجود است و نه كتابي. تنها چند مقاله در بارة چند اثر هنرمند. همين و بس.
اوژن دو كرمادك در 21 ماه مه 1899 در پاريس از مادري «برتُن» و پدري اهل «كارائيب» به دنيا آمد. پدر درس فلسفه مي‌دهد. اوژن عليرغم تمايل پدرش تصميم مي‌گيرد نقاش بشود. در شانزده سالگي (1915) به مدرسه «هنرهاي دكوراتيف» وارد مي‌شود. به مدت دو سال در آنجا دورة نقاشي و مجسمه‌سازي مي‌گذراند. اوژن در اين دوره با شاعر و نقاشي چون «رابرت دس‌نس» و «شائيم سوتين» دوستي بهم مي‌زند.
«فرانسيس كرمِيو» مي‌نويسد: چندتايي از تابلوهاي اوژن دو كرمادك در محدودة «آبستراكسيون» بود. در نگاه اول به سختي مي‌توانستم با تابلوها رابطه برقرار كنم. به تدريج توانستم با تابلوها رابطه برقرار كنم. تابلوها مرا تحت تأثير قرار داد، به گونه‌اي كه هنوز آن تأثيرات در من وجود دارد.»
از اين رو مادلن پامپل به «كلكسيونر«هايي كه تعداد اندكي از تابلوهاي نقاش را در اختيار دارند رجوع مي‌كند و به گالري‌ها سر مي‌زند و پيرامون زندگي هنري و تابلوهاي او اطلاعات جمع‌آوري مي‌كند. مادلن پامپل براي ارزيابي دقيق ارزش هنري تابلوهاي اوژن دو كرمادك به تحليل آثار نقاشان بزرگ پرداخته است. پامپل با دقت و ريزبيني و با ظرافتي خاص و با نگاهي نقادانه به تحليل آثار نقاشاني همچون «كلود مونه»، «پل سزان»، «مارك شاگال»، «شائيم سوتين»، «ژان دومينيك انگر» و «پابلو پيكاسو» پرداخته است. وي با بررسي موشكافانه و بويژه از نظر علم زيبايي‌شناسي، سبك كار آثار نقاشان را براي خواننده توضيح و تشريح مي‌كند. سرانجام، براي خواننده روشن مي‌كند كه چگونه تابلوهاي اوژن دو كرمادك از لحاظ سبك و كيفيت هنري تكامل پيدا كرده است. در واقع مي‌توان گفت كه مادلن پامپل نه تنها يك نويسنده و محقق هنر و ادبيات است، بلكه هنر نقاشي را هم خوب مي‌شناسد.
اما در آن زمان، در عصر نقاشان بزرگ، كه منتقدين در رابطه با صحه گذاشتن روي ارزش آثار هنري نقش تعيين كننده داشتند، تابلوهاي اوليه اوژن دو كرمادك را، به ويژه تابلوهاي مربوط به دهة 1920 به بعد را نوعي ديگر ارزيابي مي‌كردند. منتقدين و كارشناسان هنرهاي تجسمي او را «ناتوراليست»، مقلد و وصف‌كننده طبيعت مي‌ناميدند. به نظر مادلن پامپل، اوژن دو كرمادك در اوايل دهة 1930 گرايش به سمت «كوبيسم»، «كوبيسم تركيبي» (مصنوعي) داشته است. چيزي كه ماية تأسف است، اوژن دو كرمادك در زمان حياتش همچون پيكاسو، براك، از چهره‌هاي شاخص نقاشي در آن دوران بود؛ تابلوهايش از حيث نوگرائي، كاربرد اشكال هندسي مورد توجه نقاشان عصرش واقع شده بود. اما، با اين همه، كرمادك نتوانست، در هنر معاصر، جاي واقعي خودش را پيدا كند. مادلن پامپل در بررسي تحليلي تابلوهاي اوژن دو كرمادك به اين مسئله اشاره مي‌كند و از سوي ديگر به چگونگي همكاري اين دو هنرمند، پونژ و كرمادك مي‌پردازد. در آن دوره آميزش اشعار شاعر و تابلوهاي نقاش كه مشتركاً در دو كتاب فراهم آمده بود، ثمرة درخشاني براي جامعة فرهنگي فرانسه به بار آورده بود.
بعد از جنگ جهاني دوم به دلايلي كه بر منتقدان معاصر معلوم نشده است، سيماي هنري اوژن دو كرمادك در سايه مانده است.
از نظر مادلن پامپل، كرمادك يك دوره‌اي به مارك شاگال نزديك بود، بعد به كوبيسم رو آورد. اما در مجموع تابلوهايش چيزي بين كوبيسم و آبستره است. اوژن دو كرمادك در تابلوهايي همچون: خيال واهي (1918)، طبيعت بي‌جان (1928)، تپه (1920)، آكادمي (1937)، آئينه (1940)، پنجره‌ها (1947)، آميزه‌اي از اين دو سبك كار را به نمايش مي‌گذارد.

همكاري دو هنرمند
يك روز ژيل فرزند اوژن دو كرمادك يك جلد از مجموعة شعر فرانسيس پونژ را براي مطالعه به پدرش مي‌دهد. اين مجموعة شعر «هواداري از اشياء» نام دارد.
اوژن متأثر از سروده‌ها و با الهام از اشعار پونژ يك سري تابلو با توجه به مضامين آن مي‌كشد.
بدين ترتيب است كه تابلوهاي اوژن ضميمه كتاب شعر پونژ مي‌شود و بدست ناشر سپرده مي‌شود.
در دهة 1920، اوژن متأثر از فرم زيبائي شناسانه تابلوهاي سزان و شاگال كار عمده‌اش را روي تابلوهاي «فيگوراتيو» مي‌گذارد.
تابلوهايي همچون «طبيعت بي‌جان»، «موتور» و «نقاشي» نمونه كارهايي از اين دست است. اما در ادامه بررسي و تحليل تابلوها ما نمي‌دانيم كه چه انگيزه‌هايي او را واداشت كه به تابلوهاي فيگوراتيو بپردازد. با اين حال تعدادي از تابلوهاي اوژن بدون تيتر و عنوان هستند. همچنان كه نمي‌توانيم در نگاه اول به مضامين تابلوهاي او پي ببريم. در آن زمان منتقدين و هنرشناسان به اين مسئله اشاره كرده‌اند. در اين برهه از زمان اوژن با نقاشان جوان رفت و آمد داشت. طبيعتاً اين نقاشان جوان كه بعدها هر يك سبك كار خودش را پيدا كرد، روي همديگر تأثير بسزا مي‌گذاشتند. بنظر مي‌رسد كه مارك شاگال در كارهاي اوژن رابطه‌اي ايجاد كرد بين كاربرد خطوط منظم هندسي و كاربرد تصويري اشكال گوناگون فابل، آميزه‌اي از تصاوير آدم‌ها و حيوانات. اين دو شكل كار در تابلوهاي شاگال بين سال‌‌هاي 1921 و 1911 بوضوح ديده مي‌شود. بهره‌گيري اوژن از خطوط هندسي او را به «براك» و «پيكاسو» نزديك مي‌كند. به گونه‌اي كه اشياء را از همه ابعاد به نمايش مي‌گذارد. به اشياء عمق مي‌بخشد، از بيرون و درون، هر كدام مناسب با بُعدي معين و حساب شده. درست همين دوره است كه پيكاسو موفق مي‌شود اشياء سه بعدي را در يك سطح بكشد. «خان وسلر» چنين مي‌نويسد (لازم است در اينجا تأكيد كنيم كه اين يك نظر است): «همچنان كه ما در تابلوهاي پيكاسو و براك مشاهده مي‌كنيم، در حدود سال 1912 نقاشي‌هاي آنها منطبق با سطوح هندسي، چيزهايي مگر پس و پيش كردن و جا به جا كردن، حتي مي‌خواهم بگويم تعيين حدود نيستند.» مثال ما در نقاشي به شكلي در مجسمه‌سازي مصداق دارد. بويژه كارهاي آن دو هنرمند، پيكاسو و براك بهره‌گيري از مواد و مصالح مختلف در نتيجة درك جوهر و ذات جسم و ماده است. البته نبايد از ياد برد كه در همان دوره نقاشان كوبيست مباحثاتي با هم داشتند. پيكاسو به كشف خطوط مسطح هندسي نائل آمده بود. در واقع، پيش از او، نوعي از نقاشي كوبيست در ساحل عاج آفريقا كشف مي‌شود. اين نوع نقاشي، با ماسك و بدون ماسك، فرم واقعي خود را پيدا كرده بود. در مجسمه‌سازي هم اين اشكال هندسي ديده مي‌شد. پيش از آن كه پرانتز بين زيبايي‌شناسي كوبيست و رابطه‌اش را با هنر آفريقايي ببنديم، مي‌خواهم به اين مسئله اشاره كنم كه در آغاز، كاربرد خطوط هندسي در نقاشي، برچسب كوبيست بر خود نداشت. براي نقاشاني كه خطوط هندسي را روي تابلوها مي‌كشيدند، يك اصل نبود. اين شكل از كار تماشايي بود و بيننده را جذب خودش مي‌كرد.
كوبيست پايان كار نبود؛ وسيله‌اي براي كار در ابعاد متعدد روي جسم بود. وانگهي، يك تابلو كه يك جسم را در اشكال رياضي معرفي مي‌كرد.
باري، اوايل، نقاشي كوبيست، تمايل به كارهاي فيگوراتيو داشت. در واقع براي نقاش كوچكترين اهميتي نداشت كه در رابطه با فرم‌ها و اشكال شناخته شدة نقاشي از خودش وفاداري نشان دهد. مدل براي او نه واقع‌گرايي، نه طبيعت‌گرايي و نه حتي پيروي از نقاشي مد روز بود. كلام آخر، كوبيسم نه براي كشف دانش، نه يك سيستم و نه يك ايدئولوژي بود. چيزي كه نقاش در نقاشي ارائه مي‌داد، بطور فشرده نوعي تبديل و تغيير شكل اشياء در سه بُعد بود؛ بازآفريني اغتشاش و پيچيدگي ساخته شده‌اش بود. حالا برگرديم به تابلوهاي اوژن دو كرمادك.
اوژن به نوبة خود در مباحثاتي كه حول هنر آفريقايي و زيبايي‌شناسي كوبيست در بين نقاشان و هنرمندان دهة 1920 درمي‌گرفت، شركت مي‌كرد. از بين تعدادي از تابلوهاي او مي‌توان از جمله از «پرتره» نام برد. پرتره‌اي از يك زن. اوژن در آن تابلو جسم را در سه بُعد از هم مجزا مي‌كند. وي همين تكنيك را در تابلوي «طبيعت بي‌جان» بكار مي‌گيرد. تابلوهايي كه تابلوها و مجسمه‌هاي پيكاسو را در ذهن بيننده تداعي مي‌كند.
ختم مقال:
هنر فرانسيس پونژ در اينست كه قادر است اشياء عادي را به اشياء غيرمعمول تبديل كند، همانگونه كه اوژن دو كرمادك اين روش را از دهة 1937 به بعد انجام داد.
در اينجا يك متن كوتاه، توصيفي از ريزش باران و يك شعر در بارة اشياء و طبيعت از فرانسيس پونژ ارائه مي‌دهيم.
«باران در حياط پُشتي آنجا كه من از پشت دريچه نگاه مي‌كنم، مي‌بارد. باران از هر سو مي‌بارد، ريزشي تسكين‌ناپذير، اما نسبتاً كُند، قطراتي كه احتمالاً به اندازة كافي سبك هستند. با اندكي فاصله از ديوار سمت راست و ديوار سمت چپ، باران پر سر و صدا با قطرات سنگين دانه دانه مي‌بارد. اينجا، به اندازة وزن دانه‌هاي گندم. آنجا به اندازة دانه‌هاي نخود. دورتر به اندازة دانه‌هاي مُهره.»

در اينجا از اشعار و كتاب‌هاي شناخته شده فرانسيس پونژ تعدادي را نام مي‌بريم.
1 ـ دوازده تا نوشتة كوچك
2 ـ هواداري از اشياء
3 ـ Proêmes
4 ـ نقاش در حال اتود
5 ـ مجموعة بزرگ
6 ـ متد
7 ـ حرص بيان
8 ـ آتلية معاصر
9 ـ رموز نوشتن يا ناتمامي دائمي
10 – كتاب گفت و شنود طولاني نويسندة معاصر فرانسه «فيليپ سولر» (Philippe Sollers) با فرانسيس پونز
11 – مكاتبات با ژان پل هان در دو جلد

از اشعار شناخته شده فرانسيس پونژ تعدادي را نام مي‌بريم: 1 ـ زنبور، 1939، يادداشت‌هاي بيشة كاج‌ها و صنوبرها، 41-1940 درخت گل ابريشم، 1941، ميخك، 41-1940، حرص بيان، نيوك پيش از بهار 1983، بليط‌هاي بيرون از ساك 1942، مونولوگ كارمند، يك‌شنبه يا آرتيست هنرمند، 1922.


«برنارد بوني‌يو» در بارة بليط‌هاي بيرون از ساك چنين مي‌نويسد: «اين بليط‌ها متن‌‌هايي است شاعرانه. در اين متن‌ها ما توجه پونژ را به مشكلات روزانه و بحران اقتصادي كه مردم شهر «روآن» (Roanne) كه با آن دست به گريبان هستند را، مي‌خواهيم. با زبان هزل و مطايبه و با نگارش شفقت‌آميز، نوعي فقدان لطافت را كه در مواقع بحراني بين مردم شهر نمود پيدا مي‌كند، مي‌بينيم. پونژ با دقت و ظرافت خاص تصويري از فضاي حاكم در شهر ارائه مي‌دهد.
نيوك، قبل از بهار
امروز
شما
شما اين جا هستيد
همه‌تان در حول و حوش من
درخت‌هاي باغ ميوه
ابرهاي آسمان
طبيعت مردة شگفت‌آور
شما اين جا هستيد
سر جايتان هستيد
بي‌چون و چرا، سرپا يا خوابيده، زنده يا مرده، قوي، حي و حاضر
ما با مردم در بارة آنها سخن مي‌گوئيم
ما وامدار صداها و قول‌هايشان هستيم
بگوئيم، بگوئيد
من براي شما تفسير مي‌كنم، بگوئيد، چيزهايي را كه براي گفتن داريد، به من بگوئيد
تنها به من بگوئيد شما كي هستيد؟
به من بگوئيد
چون به جز شما چيزي توجه‌ام را جلب نمي‌كند.
آي طبيعت،
شما كاملاً خودتان را وقف زندگي من كرده‌ايد.
من با شما پيمان وفاداري مي‌بندم.
Nioque نيوك، خط نوشته‌اي است مصوّت. اين كلمه توسط من از اصل ريشة كلمة يوناني كه دلالت بر شناسايي، وقوف و معرفت مي‌كند «La Connaissance» جعل شده است. البته نبايد معناي كلمة «Nioque» را مرادف با كلمه La Connaissance گرفت.
فرانسيس پونژ
نكته: لازم است در اينجا اشاره كنيم كه نيوك پيش از بهار Nioque de l’Avant-Printemps نام دفتر شعري است به همين نام كه توسط انتشارات گاليمار از سري كتاب‌هاي «L’Imaginaire» در سال 1983 چاپ شده است. قطعه‌اي را كه در پايان اين مقاله به خواننده ارائه داديم، از اين دفتر شعر برگرفته شده است.

اين مقاله بار اول در شماره‌هاي 34 و 35 فصلنامة باران، به مديريت مسعود مافان چاپ شده است.

جوايز ادبي

فرانسيس پونژ از معدود شاعران فرانسه است كه جوايز متعددي را نصيب خود كرده است. از جمله:
1959 برندة جايزة بين‌المللي شعر
1959 اولين مدال لژيون دونور (شواليه)
1974 جايزة بين‌المللي ادبيات (Books Abroad/Neustadt)،
1980 جايزة معروف عضو افتخاري آكادمي آمريكا و نيز جايزة انستيتوي هنر و ادبيات
1981 جايزة بزرگ ملي شعر فرانسه
1983 دومين مدال لژيون دونور فرانسه (Commandeur)
1984 جايزة بزرگ و معروف شعر از آكادمي فرانسه

DU MÊME AUTEUR (از همين مؤلف)

Aux éditions Gallimard
DOUZE PETITS ÉCRITS.
LE PARTI PRIS DES CHOSES.
PROÊMES.
LE PEINTRE À L’ÉTUDE.
LE GRAND RECUEIL
I. LYRES. Nouvelle édition revue et corrigée par l’auteur en 1976.
II. MÉTHODES. Nouvelle édition revue et corrigée par l’auteur en 1977.
III. PIÈCES. Nouvelle édition revue et corrigée par l’auteur en 1977.
POUR UN MALHERBE. Nouvelle édition revue et corrigée par l’auteur en 1977.
TOME PREMIER : Douze petits écrits – Le Parti pris des choses – Proêmes – La Rage de l’expression – Le Peintre à l’étude – La Seine.
LE SAVON (« L’Imaginaire », n° 279).
NOUVEAU RECUEIL.
MÉTHODES (« Folio essais », n° 107).
ENTRETIENS AVEC PHILIPPE SOLLERS (Gallimard/Seuil).
LA RAGE DE L’EXPRESSION.
L’ATELIER CONTEMPORAIN.
NIOQUE DE L’AVANT-PRINTEMPS (« L’Imaginaire », n° 495).
CORRESPONDANCE AVEC JEAN PAULHAN 1923-1968.
Tome I : 1923-1946.
Tome II : 1946-1968.
LA TABLE. Présentation de Jean Thibaudeau. Nouvelle édition revue et augmentée en 2002.
NOUVEAU NOUVEAU RECUEIL. Edition de Jean Thibaudeau.
Tome I : 1923-1942
Tome II : 1940-1975
Tome III : 1967-1984.

Dans la Bibliothèque de La Pléiade
ŒUVRES COMPLÈTES, I, II, Edition publiée sous la direction de Bernard Beugnot.

Chez d’autres éditeurs
LA FABRIQUE DU PRÉ, Skira.
COMMENT UNE FIGUE DE PAROLES ET POURQUOI, Flammarion.
PRATIQUES D’ÉCRITURE OU L’INACHÈVEMENT PERPÉTUEL, Hermann.
TREIZE LETTRES À CASTOR SEIBEL, L’Échoppe.
CORRESPONDANCE AVEC JEAN TORTEL, Stock.
LETTRES À JEAN THIBAUDEAU, Le Temps qu’il fait.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد