logo





تاریخ مکتوم

بررسی و نقد کتاب

سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۲ آپريل ۲۰۱۶

رضا اغنمی

تاریخ مکتوم
نگاهی به تلاش های سیاسی فعالان ازلی
درمخالفت با حکومت قاجار وتدارک انقلاب مشروطیت
سید مقداد نبوی رضوی
چاپ اول ۱۳۹۳
ناشر: تهران : پردیس دانش.

در یادداشت دبیر مجموعه اشارۀ آقای کاوه بیات با توضیح فشرده خواننده را متوجه نکته ای می کند که قابل تآمل است : « شاید بتوان گفت دراین بررسی بیشترازنکات و جوانبی سخن درمیان است که بنا به دلایلی ترجیح وتمایل عمومی برنادیده گرفتن آن ها قرار داشته است». سپس با یادآوری محدودیت های اجتماعی که سبب خفگی ندای بهائیت درجامعۀ سنتی شده، باورهای مذهبی و اعتقادات عمومی و «زمینۀ حال و هوای ردیه نویسی» علمای مذهب را مطرح می کند. با چنین بُنمایه های ریشه دار رایج نقش فعال ازلی ها، درفراهم آوردن زمینه های تحولات و دگرگونی های اجتماعی به شرح انگیزه های پنهان می پردازد : و توضیح: «دانسته های ما دراین زمینه هنوز کم واندک است و در نتیجه گیری ازاین داشته های نسبتا کم و اندک نیزباید تآمل کرد وجانب احتیاط را نگهداشت. هرچند که این تذکر و تحذیر از اهمیت بحث و لزوم پرداختن آن چیزی کم نمی کند». با نویسنده، فضای تاریخی و ظلمانیِ همیشه پنهان قلم و بیان را، دراجتماع همیشه پریشان و چشم براه، درقالب شکل گیری نخستین هسته های «تاریخ مکتوم» به گونه ای دراختیار خواننده قرارمی دهد.
درمقدمه تاریخی، از برآمدن سید علی محمد شیرازی متولد ۱۲۳۵ قمری که خود را نایب امام دوازدهم شیعیان معرفی می کرد و استادش سیدکاظم رشتی پیشوای شیخیان سخن رفته است. شیخیان که درسراسرایران وعراق منتظر ظهور امام غایب بودند، با راه انداختن مساجد و مجالس تبلیغات فراوان با مرید و مرید تراشی مؤمنان را به خود جلب می کردند. از برگزیدگانِ اولیۀ پیروان باب که هیجده نفربودند نام برده شده که هریک با لقب های ویژه ای «حروف حی نام گرفتند و نزد باب مقام ویژه ای داشتند». این نیز باید گفت که هریک آز آن هیجده نفر از علمای برجسته و مفسران نام آوران دوران خود بودند. باب، زمانی که به فرمان امیرکبیر دستگیر و زندانی شده بود در زندان ماکو: «به نسخ شریعت اسلام پرداخت. باب دراین دعوی جدید خود را «قانم آل محمد» و «مظهر ظهور الله» خواند». این مدعاها خلاف نظرعلما و شریعت اسلام بود. بانگ وفریاد واشریعتا در چهار گوشۀ سرزمین خواب آلود بلند شد. با شورش بابیان در چند نکتۀ کشور، امیرکبیر به کشتن باب فرمان داد. با این حال دادگاهی تشکیل شد و درهمان دادگاه با حضور علمای تبریزحکم قتل شرعی باب نیز صادر شد. شایع بود که بعد از اعدام جنازۀ آن سید شیرازی در رودخانه قوری چای رها شد تا طعمۀ جانوران گردید. فعالیت های بابیان به زیر زمین رفت. دراقدام ناموفق کشتن ناصرالدین شاه، شیخ علی ترشیزی از پیروان برجسته باب با لقب «اسم الله العظیم» جلو توپ گذاشته شد، و با شلیک گلوله، پاره پاره گشت! دیگری شمع آجین شد وهمراه با شمع هایی که درمیان زخم های بدنش می سوخت درشهر گردانده شد». بابیان با مشاهدۀ این گونه وحشیگری ها بود که «دولت قاجاریه را رجعت بنی امیه می خواندند». بنگرید زیرنویس ص۲۰ . کتاب هشت بهشت، کتاب آرمانی بابیان (ازلیان) و شرح درس های اولیه باب است . میرزاآقاخان کرمانی وشیخ احمد روحی نویسنده های آن معرفی شده اند. «بهائیان کتاب هشت بهشت را درشمار آثار سیاسی بابیان در زمان مشروطیت دانسته اند» و ازلیان را مفسدین خطاب می کنند».
ازدیدگاه نویسنده های هشت بهشت که ناشر آموزه های باب هستند :« سلطنت استبدادی و نظام جمهوری، جواب گوی اداره ی جامعه نیست، و تنها باید سلطنت مشروطه نظرداشت ایشان، پس ازبیان آنچه نقاط ضعف این نظام می دانند، به نظام مطلوب خود رسیده اند». بشارت های باب وعده میدهد که : «که بعد از انقضای یک قرن، صدسال، یک نفر ازاولاد وحید، سلطان معموره ی ارض خواهد شد». شرح احکام و مناسک مذهبی باب دراین فصل ازنوآوری های سازگار با پیشرفت های زمانه خبر می دهد. نویسنده با اشاره به «نهان زیستی» و افول ازلیان، یادآور می شود که : «ازمیان شان، تکاپوگرانی برخاستند که در عصر قاجار کارهای مهمی صورت دادند». درهمین فصل است که ارشیخ هادی نجم آبادی وعبدالحسین صنعتی زاده کرمانی و … از حامیان بابیان ازلی نام می برد.
فصل نخست «هنایش خرد» با شیخ عبدالعلی بیدگلی کاشانی شروع می شود که از نزدیکان شیخ هادی نجم آبادی است و با زبان رمز او آشناست. بیدگلی تحصیل کردۀ نجف است که کسروی درباره اش گفته «درنجف می بوده، و درس می خوانده، ولی ، بی آن که مایه ای اندوزد به ایران برگشته» همان که هنگام کشته شدن ناصرالدینشاه سروده : «زدودم ز ایرانیان عار و ننگ/ عجم زنده کردم به تیر فشنگ». سپس شمه ای از شرح حال بیدگلی یا مؤید و رفتن او به روسیه و تاریخچۀ زندگی اورا تا آنجا که به اغتقاد علی اللهی روی آورده می گوید : «مردی بی آزار و با مناعت و علو طبع بود معلوماتی کمترازآنچه ادعا می کرد داشت. روی هم رفته، طلبه ی فاضلی بود در نهایت تنگدستی درگذشت». ازشیخ هادی نجم آبادی وحیات این روحانی فاضل و سرشناس زمان خود شرح مفصلی آورده است. رجال دوران ازصفات انسانی ودانش او به نیکی یاد می کنند ازمقام علمی، جایگاهِ مذهبی، تلاش ها و رفتارهای اجتماعی او را می ستایند. ازهمراهی او با سیدجمال الدین افغانی و مخالفتش با ناصرالدین شاه سخن رفته است.
درشرح: شاگردان شیخ هادی نجم آبادی اسامی نام آورانی آمده است که هریک به نوعی درخیزش های ترقی خواهی کشور، مخصوصا درجنبش مشروطیت صاحب نظر بوده یا به عناوین گوناگون دست داشته اند. «برخی ازکسانی که ازشیخ هادی نجم آبادی اثر گرفته، و در رویدادهای فکری و سیاسی عصر قاجار (به ویژه) درجنبش مشروطیت ایران نقش آفرین بودند ازاین قرارند: میرزاعلی خان امین الدوله، سیدمحمد طباطبائی، حاج میرزا یحیی دولت آبادی، سید اسدالله خرقانی، حاج میرزا احمد کرمانی، حاج نصرالله ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان شیرازی، میرزا محمد حسین فروغی (ذکاءالملک اول) و محمدعلی فروغی( ذکاء الملک دوم) ودیگران یاد شده که قابل تآمل است. بیدگلی که دربابی بودن نجم آبادی تآکید دارد پس ازفوت او در جدال فکری باخود می گوید «افسوس که شیخ، دیگرحیات نداشت. پس شایسته بود که آن بابی هدایت شده به آئین شیخ، با تمام وجود گریان باشد، چرا که آن گوهر یکتا را دریافته بود». دراین فصل اطلاعات بیشتری دربارۀ افکار واندیشه های شیخ هادی نجم آبادی و روابط نزدیک او با بابیان، و تکفیراو سخن رفته که هم تازگی ها دارد و هم قابل توجه است.
فصل دوم: روزگاری که برتکاپو گران بابی گذشت درسرآغاز از عبدالحسین صنعتی زاده کرمانی سخن رفته که درکتاب «از صبا تا نیما» نیز: «به عنوان یکی از نویسندگان برجسته یاد شده است. باید وی را ازپیشگامان رمان نویسی در ایران دانست». نویسنده پدر او را از بابیان ازلی کرمان معرفی کرده واز ملاقات او با صبح ازل درقبرس یاد می کند. اشارۀ جالبی دارد از کتاب «روزگاری که گذشت» که صنعتی زاده نوشته. مکث نویسنده درمعرفی این کتاب نشان می دهد که پژوهش مفید و کار سازی بوده است: «کتاب روزگاری که گذشت، می تواند کلید مطالعات تحقیقی، برای بررسی وضع اجتماعی آن روزگار کرمان و ایران باشد». با این حال نویسنده هشدار می دهد که کتاب را : «باید یکی ازآثاری بابی (ازلی ) دانست که با روشی نهان نگارانه نوشته شده است». سپس توضیخ می دهد که کتاب نامبرده در سی و دو فصل تنظیم شده بخشی از آن را دراین بررسی مورد استفاده قرار داده است.
از آخوند ملاجعفر کرمانی و عارفان کرمان یاد می کند که برگرفته از فصل دوم کتاب روزگاری که گذشت. عبدالحسین از پدر خود، حاج علی اکبر صنعتی کرمانی می گوید که درعشق آباد تجارت داشته و جزو ازلی ها بوده و ازشخصیت های برجسته کرمان که درسابق جزو شیخیه بودند و با گرایش به باب به ازلی ها می پیوندد. شیح احمد روحی یکی از چهار فرزند ملاجعفر است که «بعدها به قبرس رفت و داماد صبح ازل شد». پایداری ملاجعفر در وابستگی به ازلی ها: «موجب شد تا بهاء الله، در نوشته های خود از او و فرزندانش با عبارات بسیار تندی یاد کند». ازعلاقۀ شدید و دلبستگی عارفانۀ شیخ هادی نجم آبادی و حاج میرزا نصرالله ملک المتکلمین به مثنوی مولوی یاد می کند و تآثیر سروده ها :«با بهره گیری از اشعارمولوی، درباره ی ظهور باب سخن گوید»، همچنین ازمسافرت عده ای از پیروان ازلیان به قبرس و دیدار با صبح ازل درقبرس و دیدار با سید جمال الدین اسدآبادی در اسلامبول، بازهم سیاهه ای از نام آوران ازلی ها که به نوشتۀ کتاب : «با همکاری توانستند برای چند سال حرکتی جدی را در مخالفت با حکومت ناصرالدین شاه سامان دهند»، یادآور می شود.
نویسنده، در: «منظره ی اعدام بابیان درتهران» از سربریدن دو بابی در یک محلۀ کثیف و پِراز زباله به نام «پای قاپوق» یاد می کند که برگرفته ازهمان کتاب است که در بالا ذکرش رفت. حاج علی اکبر صنعتی درفصل ششم کتاب روز ورود به تهران می نویسد: « . . . ازمیان مردم گذشته، واز تماشای منظره ی کشته ی دو نفر که سرآن ها را بریده، و جسد آن ها را روی هم انداخته بودند متآثرشدم ازشخصی پرسیدم این دونفر، چه گناهی مرتکب شده اند؟ آن شخص گفت این ها بابی، و از دشمنان شاه می باشند. . . . دانستم که آن بیچارگان از زمره ی آزادیخواهان روشنفکر می باشند. . . . هوا تاریک می شد، و تماشاچیان کم می شدند و به جزچند نفر بچه های ولگرد، دیگر کسی باقی نمانده بود. و بستگان آن دو کشته ی بی گناه که به تهمت بابی بودن کشته شده بودند، دو تابوت آورده، و با پرداخت پول زیادی به میرغضب و فراشباشی که مآمور اجرای امر شاه بودند، جسد آن دو کشته ی بی گناه را به قبرستان بردند». و جالب اینکه نویسندۀ تاریخ مکتوم اضافه می کند که : «روشن است که توصیف آن دو بابی کشته شده، به «آزادی خواه» و «روشنفکر»، خود نمودی ازرویکرد فکری حاج علی اکبر صنعتی است.
دراین فصل از میرزآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و فعالیت های آنها و سایر نام آوران کرمان سخن رفته است. فهرستی از هواخواهان و پیشگامان مشروطیت در کرمان و همچنین مشروطه خواهان بابی (ازلی ) با چهره هایی که برخی ها تازگی دارد، به خوانندگان و خصوصا نسل های نوپا معرفی شده است. پایان این فصل با تمجید از حاج میرزا یحیی دولت آبادی و آثار با ارزش تاریخی– فرهنگی او، به ویژه اثرچهارجلدی «حیات یحیی» و اشاره به این که «حاج میرزا یحیی دولت آبادی درمیان شخصیت های درجه اول بابیان (ازلیان) قرار داشت. صبح ازل – که به حاج میرزا یحیی توجهی ویژه داشت – درآخرین ساعات حیات، وی را به عنوان «شهید بیان» برگزید. . . . بهائیان درآثارخود، او را «وصی» صبح ازل یاد کرده اند». کار نیک نویسندۀ تاریخ مکتوم، از این که اظهارات ضروری صنعتی زاده را عینا روایت کرده، ایمان به تعهد و وفاداری او را توضیح می دهد.
فصل ۳ « دربارشاهی، و قتل ناصرالدین شاه»، پیشزمینه های قتل ناصرالدینشاه و بازجوئی ها از میرزا رضا کرمانی قاتل ناصرالدین شاه و پیامدهای آن به تفصیل سخن می گوید. سیرحوادث درآن سکون مطلق نیم قرنی کشور حادثۀ قتل شاه را با توجه به دگرگونی جهانی از دیدگاه تاریخ اجتماعیِ کشور، سبب بیداری از گرانخوابی و تکان اندیشه های خواب رفتۀ مردم و رجالِ زمانۀ قاجار منفور ثبت و ضبط کرده است. مدارک و نوشته های کتاب نشان می دهد که با پشتیبانان متعددِ درونی شرایط لازم وضروری برای ازبین بردن شاه، مهیا بوده است. «امین الدوله رئیس پست انزلی، به دستوری که ازمیرزاعلیخان امین الدوله، دریافت کرده بود، میرزا رضا را به صورت وشمایل شناخت و برایش وجهی فراهم ساخت. امین الدوله آن زمان، ریاست پست ایران را داشت و بامخالفان ناصری همراه بود». میرزا رضا پس ازدریافت کمک مالی به اسلامبول رفته و درحوزه اتحاد اسلام به خدمت سیدجمال الدین سرگرم می شود.
به کنار ازاین همراهی ها، پیداست که میرزا رضا کرمانی انگیزۀ سیاهی های زمانه را، تنها در وجود شاه دریافته بود واو را مسبب عقب ماندگی ها و ظلم و فساد دوران می دیده است، حال آنکه قدرت دیرینه و نهادی شدۀ مذهب، هرگونه آزادی و آزاد اندیشی را از فرد مؤمنِ مسلمان سلب کرده است. بیجا نبود که آیت الله کنی مجتهد شیعی ومقتدر زمانۀ ناصری بارها خطاب به پادشاه نوشته بود که « این کلمۀ قبیحۀ آزادی را موقوف کنید». درآن فضای ظلمانی و خفقان استبدادی قاجار، و زمان سلطنت ناصرالدین شاه تنِ سید علیمحمد باب را مثله می کنند، طرفدارانش را دم توپ می بندند و آن دیگری را شمع آجین کرده در همان حال با بدن سوخته دور شهر می چرخانند، با وضع نفرت آوری وحشیگری های امروزی «داعش» را در یکصد و بیست سی سال پیش دریک کشورشیعه مذهب به نمایش می گذارند، درچنین فضای بیم و وحشت است که درسکوتِ پنهانی، مجموعه ای از مسئولان برای نابودی هریک به گونه ای نهان زیر بال گوینده ای را بگیرند که دربارۀ آمر وعامل بیم و وحشت گفته : «باید درخت کهن را از ریشه قطع کرد تا این شاخ و برگ ها و متفرعات بالطبیعه خشک شود». نگاهی به عنوان های : «همکاری اعضای حوزه ی اتحاد اسلام تهران، همراهی محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، امکان خبرگیری از اندرون ناصرالدینشاه، دیدگاه شیخ هادی نجم آبادی درباره قتل ناصرالدین شاه و . . .» نشان می دهد که درقتل شاه همفکری بیشتری بین مسئولان کشور و متنفذان درجریان بوده است. میرزا یحیی صبح ازل، درلوح ضیافت به نفرت ازناصرالدین شاه و پدرش محمد شاه و میرزا تقی خان امیرکبیر (صدراعظم آن زمان ناصرالدین شاه)، که نقش اصلی را در سرکوب بابیان، زندانی کردن چند ساله ی باب و سرکوب بابیان، و سرانجام کشتن او داشت» یاد می کند . دراین فصل استقامت و ایمان کرمانی به باورهایش و مهمتر اعتماد به نفس محکم وهوشمندی اوست که خواننده را به ستایش وا میدارد. بازجو را می فریبد. از کسانی که هریک به نوعی به او یاری رسانده و یا درمذاکره ها بوده اند نه تنها نام نمی برد، بلکه «جاسوسی کلفت های اندرون را بی اساس [می] خواند . همچنبن از اعتماد السلطنه ، شیخ هادی نجم آبادی، میرزا احمد کرمانی و به احتمال، سیحسن صاحب الزمانی را به گونه ای غیرواقعی یاد کرد».
فصل ۴ فروزندگان مشعل مشروطیت علی محمد فره وشی (۱۲۵۴ تا۱۳۴۷ش). معروف به «مترجم همایون» که نویسنده، اورا که ازبابیان دولت آباد اصفهان معرفی می کند. پس از اشاره به شرح حال او در تهران و یادی ازآثار و نوشته ها و ترجمه های او اضافه می کند که «یکی دیگراز ویژگی های فره وشی، تکاپوهای پیوسته ی او درمسایل فرهنگی زرتشتیان بود». پس از درگذشت فره وشی، تجلیل انجمن زرتشتیان از او و همکاری های متجاوز از شصت سال دردبیرستان زرتشتیان را یادآور می شود که درمجموع گواهِ ستودنی ازعلاقه های این مرد به فرهنگ زرتشتیان است. فره وشی دریکی از نوشته ها اشاره کرده به رفتار ناصرالدین شاه که شنیدنی ست. بنائی درکاخ گلستان کار می کرده که شاه «ایرادی گرفت که چرا فلان دیوار را کوتاه ساخته ای؟» بنای فلک زده درجواب می گوید «قربان قانونش این طوراست» شاه غضبناک شد و امرکرد بنا را ازبالای عمارت به طرف زمین پرت کنند. زیرا که لفظ قانون را به زبان آورده بود». دراین فصل از سید جمال الدین افغانی، میرزاملکم خان، میرزآ آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، ودیدار دوبارۀ ادوارد براون پژوهشگر بریتانیائی با صبح ازل، کشته شدن میرزآقاخان کرمانی وشیح احمد روحی، اقامت دوسالۀ فره وشی درقبرس، تکاپوهای ازلیان درزمان مظفرالدین شاه، نقش مهم حاج میرزا یحیی دولت آبادی در تآسیس مشروطیت، درهمین بخش بنا به نوشتۀ فره وشی: «باید گفت که تکاپوگران بابی (ازلی)، درجنبش مشروطیت ایران، نقشی مهم داشتند». در رهگذر این روایت ها از شمس الدین بیک سفیرعثمانی نیز که «مردی فاضل و ادیب و آزادیخواه بوده ومحرمانه به آزادیخواهان مساعدت هائی می کرد، همچنین از میرزا حسن خان شوکت منشی سفارت عثمانی و همیاری های او نام برده شده است. بنا به روایت این کتاب، شمس الدین بیک که با ادوارد براون دوستی داشته و از ازلی بودن فعالان نیز آگاه بوده، «درمیان اسناد ادواردبراون نامه ای از میرزا مصطفی کاتب موجود است که نشان می دهد که که او، با آن سفیر، آشنائی داشته و برخی آثار بابی را دراختیارش قرار می داده است».
فصل ۵ زندگانی ملک المتکلمین نویسنده پس ازاشاره به سوابق مهدی ملک زاده فرزند نصرالله ملک المتکلمین، دفتر زندگی ملک المتکلمین را می گشاید. به روایت فرزندش مهدی ملک زاده که تاریخنگار است و دو کتاب «زندگانی ملک المتکلمین و تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» از اوست. شرح زندگی پدر برگرفته ازهمین کتاب است و دراین فصل آمده است. از بابی بودن پدر و فرزند، ولادت و تحصیل و سفر به حج و هندوستان، آشنائی با سیدجمال الدین افغانی، مسافرت به تبریز و سخنرانی در مجلس عزاداری مظفر الدین میرزای ولیعهد، آشنائی با مشروطه خواهان، برپائی مدرسه و شرکت اسلامیه در شهر اصفهان . . . کشته شدن میرزآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی وخبیرالملک و حادثۀ قتل ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان درباغشاه تهران کتاب به پایان می رسد.
این کتاب پژوهشی از اسناد قابل اعتماد و اعتباراست. با این که اکثریت پیشوایان وخواهندگان مشروطیت بابی ازلی معرفی شده اند، می توان گفت آن عده همانقدر که نگرش تازه ای به مناسک کهن مذهب داشتند و به موازات دگرگونی های سیاسی تحول و بازنگری مذهب را نیز مد نظر گرفته بودند، هردو پدیده تازه ای بود با ظاهری شکست خورده و ریشه داردر فرهنگ مردم. اگر رفرم مذهب در بهائیت ولو به گونه بس کُند و سنگین بین مردم شایع و پراکنده می شود، اما دگرگونی سیاسی با مشروطیت ولو«آمرانه» مردم را با نوآوری های قانون و دستاوردهای دنیای جدید آشنا نمود. آزمون ابتدائی مشروطیت با پیشوایان بابی (ازلی)، البته همانگونه که دراین کتاب امده است، موفق شد دیوارهای ظلمت ریشه دار سنت و بی قانونی را ویران کند، درنتیجه روی همان خرابه ها سرزمین تازه ای بنا شد برای رشد و پرورش نسلی نو؛ که هدف بنیادی ش تحول بود و دگرگونی فرهنگی – اجتماعی. تجربه های دوران مشروطیت بارور بود وبه بار نشست. رو به سعادت همگانی. با ملتی تشنۀ رفاه و معتاد نیندیشیدن. با آرایش های تازه از نوخواهی ها با بهره گیری ازبیداری و عقلانیت، که زمینه های آن را مشروطیت و قانون فراهم ساخته بود که پس از چند سالی درالتهاب رفاه و پیشرفت، به ناگهان از گرداب سنت هایِ سیاهِ گذشته سر درآورد.

کتابنامه ۱۴ برگی درتببین دقت و وسواس نویسنده است که خواننده را با میزان زحمات فرهنگی ایشان آشنا می کند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد