بسیاری از تولیدیهای پوشاک چارهی ورشکستگی خود را در آن دیدهاند که برای تولید ارزانتر، از کار زنان و مردان کارگر در منزل مسکونیشان استفاده به عمل آورند. اما چنین شکلی از کار تولیدی موجب میگردد تا رابطهی سنتی و شناخته شدهی کارگر و کارفرما گسیخته گردد و کارگر در نقشی از پیمانکار برای کارفرما ظاهر شود. پیداست که کارفرما با همین حقه برای کارگر پولِ بیمه هم نمیپردازد و از بیمه کردن او نیز سرباز میزند. همچنین کارفرما با استفاده از چنین شیوهای چندان نیازی نمیبیند کارگاهی رسمی راه بیندازد، که به طبع راهاندازی آن هزینههای فراوانی برایش در پی خواهد داشت.
ورشکستگی عمومی کارگاههای تولید پوشاک، کار را به جایی رسانده است تا صاحبان تولیدی به ترفندهای نوتری برای مقابله با بحران صنفی خویش روی آورند. چنانکه بسیاری از ایشان فضای کارگاه خود را تخلیه نمودهاند و کارگران را در منزل شخصی آنان به کار میگیرند. با چنین حقهای کارفرمایانِ این قبیل کارگاههای تعطیل شده، خود را پاسخگوی وزارت کار و سازمان تأمین اجتماعی نمیبینند. چون کارگری ندارند تا بازرسان تأمین اجتماعی و مأموران وزارت کار از او بخواهند نسبت به بیمهکردن آنها اقدام نماید. همچنین به طور رسمی کارگاهی ندارند که برای رعایت موارد ایمنی آن با بازرسان و ناظران وزارت کار و یا وزارت بهداشت به چالش و تنش برخیزند. در نتیجه مغازهای کوچک برایشان کفایت میکند تا تولیدات سفارشی خود را در همین مغازهی کوچک به فروش برسانند. ضمن آنکه مغازه در نقشی از فروشگاه برای ارتباط ایشان با کارگران خانگی تسهیلگری به عمل میآورد. چون کارگران در همین مغازه و فروشگاه، مواد مصرفی و پارچه را از صاحبکار دریافت میکنند و پس از دوخت و آمادهسازی، آنها را بازمیگردانند.
آسیبهای تولیدیهای پوشاک کشور بیش از همه به قاچاق لجامگسیختهی انواع و اقسام لباس از خارج کشور بازمیگردد. گویا جدای از چین و ترکیه کشورهای دیگری نیز از آسیای جنوب شرقی به همین کار اقدام میورزند. ولی مردم تمامی این ماجرا را به نام قاچاق از چین میشناسند. به هر حال ترکیه و چین جدای از قاچاق، از راههای قانونی هم برای صادرات پارچه و پوشاک به ایران استفاده میبرند. همان چیزی که بنگاههای کوچک تولیدی و کارخانههای بزرگ پارچهبافی و تولید لباس داخلی را با تعطیلی و چالش روبهرو نموده است.
کارفرمایان عرصههای دیگر تولیدی نیز تجربهی تولیدیهای پوشاک را در حیطهی کاری خویش به کار گرفتهاند. چون بسیاری از قنادیها اکنون تنها به فروش شیرینی اشتغال دارند، بدون آنکه در تولید آن نقشی به عهده بگیرند. به واقع تولید شیرینی بیشتر در منازل مسکونی و شخصی صورت میپذیرد. حتا خانمها از همان منزل مسکونی خودشان برای تولید شکلات، کیک و شیرینی استفاده میکنند. گفتنی است که این شکل از تولید به سهم خود میتواند آسیبهای بهداشتی فراوانی را برای مصرفکنندگان آن در پی داشته باشد. ولی بسیاری از رستورانها و ساندویچیها هم بیاعتنا به رعایت نکات بهداشتی، مواد غذایی خود را به همین کارگاههای غیر رسمی خانگی سفارش میدهند. حتا کارگاههای غیر رسمی خانگی از تولید نانهای فانتزی هم غافل نمیمانند. آنان نان تولیدی خود را با همان شیوههای مرسوم و متداول در اختیار رستورانها و ساندویچیها میگذارند.
همچنین واردات بیرویهی کفش در همدستی با قاچاق آشکار و پنهان آن، کار را به جایی رسانیده است که کارگاههای بزرگ و کوچک داخلی برای همیشه کار و حرفهی خود را به فراموشی بسپارند. با این همه کفشهای دستدوز در بازاری بیرونق به مشتریان خود عرضه میشوند. کفاشان سنتی این کفشها را در خانههای خود میدوزند و در اختیار مشتریان میگذارند. بیشک کفاشان دستدوز در پستوی همین خانهها آخرین نفسهایشان را میزنند تا برای همیشه شغل کفش دستدوزی در ایران به فراموشی سپرده شود. اما کم نیستند خانوادههایی که گوشهای از خانهی خود را به کارگاهی تمام عیار برای تولید کفش تبدیل نمودهاند. در این کارگاههای خانگی، رزین، چسب و مواد شیمیایی دیگر بدون رعایت نکات ایمنی روی هم تلنبار میشوند. به هر حال سود اصلی راهاندازی چنین کارگاههای پرخطری سرآخر به جیب همان فروشندههایی سرریز میکند که زیرکانه از کار تولیدی فاصله میگیرند.
نمونهای دیگر از کار خانگی را لباسشوییهای تهران دنبال میکنند. چون لباسهای مشتریان خود را در اختیار کارگران خانگی میگذارند که پس از شست و شو در خانه، دوباره به مغازه باز گردانند. به طبع ایشان هم با همین ترفند نیازی به کارگر نخواهند داشت.
بسیاری از مردم نیز از کارگاههای خانگی جهت تولید آباژور، لوستر، اسباب بازی و یا گلهای مصنوعی استفاده به عمل میآورند. در نتیجه صاحبکار اصلی، قطعات لوستر و گل مصنوعی و یا اسباببازی را در اختیارشان میگذارد تا ایشان این قطعات را سرهم کنند و به او تحویل دهند. کاری که چندان دشوار به نظر نمیرسد و هر کسی به راحتی به انجام آن رغبت نشان میدهد. حتا عدهای به عنوان شغل دوم آن را پذیرفتهاند.
گروهی از تولیدکنندگان خانگی هم، محل سکنای خود را به کارگاهی تمام عیار و خانوادگی برای تولید قالیچه و تابلو فرش بدل نمودهاند. یادآور میشود که طی سالهای اخیر بازار تابلوفرش در ایران حسابی رونق گرفته است. بنا به اقبال عمومی نسبت به خرید تابلوفرش، بسیاری از مردم نیز در همین راستا از خانهی خود به عنوان کارگاهی تولیدی بهره میگیرند.
در ضمن عدهای از منبتکاران و نقاشان تجاری هم از کارگاههای سنتی خویش به پستوی خانهها رانده شدهاند. آنان نیز در منزل مسکونی خویش همچنان به تولیدات هنریشان ادامه میدهند.
گروهی هم از خانههای شخصی خود به عنوان فروشگاهی عمومی استفاده میکنند. در همین فروشگاههای خانگی بسیاری از تولیدات خانگی و غیر خانگی به فروش میرسند. تا جایی که مردم به دلیل ارزانی، خریدِ از آنها را مناسب میبینند.
عدهای از صاحبان شرکتها نیز ابتکار خود را به کار میگیرند تا از افراد در منزل مسکونیشان به عنوان منشی استفاده کنند. با این ترفند، تلفن منزل ایشان در آگاهیها اطلاعرسانی میگردد و آنان موظف میشوند برای صاحبکار خود بازاریابی نمایند. صاحبکار هم با همین حقه حتا از دید مأموران ادارهی مالیات مخفی میماند. منشیهای خانگی چه بسا میتوانند کار تایپ این شرکتهای مخفی را نیز برایشان انجام دهند.
تولید خانگی آسیبهایی را هم برای افراد در پی خواهد داشت. چون در فرآیند آن به هیچوجه اصول ایمنی رعایت نمیشود و از منزل مسکونی به عنوان کارگاه استفاده میکنند. بخشهایی از آسیبهای کار خانگی سلامتی و تندرستی شاغلان آن را هدف میگیرد. جدای از این ساختمان مسکونی نیز گاهی با خطر و آسیب روبهرو میگردد. در عین حال کارگران خانگی چه بسا با همسایگان خویش نیز در تنش و چالش به سر میبرند. چون همسایهها دوست ندارند به مشکلاتی که این کارگاههای غیر رسمی میآفرینند، گردن گذارند. ولی با این همه کار خانگی در ایران هر روز وسعت بیشتری میگیرد.
مردم نیز بنا به ضرورت و فقر عمومی به پذیرش آن رغبت نشان میدهند تا بتوانند از عهدهی مخارج طاقتفرسای زندگی و معیشت خویش برآیند. تا آنجا که هرروز گروههای پرشماری از مردم به دلیل افلاس و فقر به تولیدکنندگان خانگی میپیوندند. ضمن آنکه زنان بیش از مردان در کار و تولید خانگی نقش میآفرینند. در این بخش از تولید کار زنان خانهدار تنها به خانهداری و پخت و پز محدود نمیگردد بلکه زنان مجبور میشوند که بسیاری از تولیدات خانگی خود را در بازاری غیر رسمی به فروش برسانند. چون فروش تولیدات خانگی میتواند بخشی و یا تمامی هزینههای خانوادهشان را تأمین کند.
ورشکستگی بنگاههای کوچک تولیدی، از سر جبر ضرورتهایی جدیدی را برای مردم فراهم دیده است تا ورشکستگان این عرصه از اقتصاد شیوههای دیگری را برای دوام و بقای خویش برگزینند. گفتنی است عدهای از ایشان که سرمایههای کوچک خود را از دست دادهاند، نقش خود را به عنوان کارفرما برای همیشه به فراموشی میسپارند تا بتوانند به استخدام کارفرمایی جدید در آیند. بسیاری از ایشان نیز به دستفروشی در خیابان دل خوش میکنند. ولی عدهای دیگر از ایشان به ناچار کار تولیدی در فضای خانه و منزل را، شیوه و شگردی مناسب برای گذران خویش مییابند./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد