jmpaknejad@yahoo.fr
در سال ۱۳۵۷ پس از پيروزی انقلاب و به هنگام استقرار نظام جديد، خط کشی هايی بين جريانهای فکری و سازمانهای سياسی ايران شکل گرفت و دو جريان جانبداران حق حاکميت مردم که استقلال و آزادی را لازمه نظامی سالم برای اعتلای ايران ميدانستند و جريان استبداد و وابستگی که رای مردم را ظاهری برای نظام ميدانستند ولی در واقع ارزشی برای آن قائل نبودند مقابل هم قرار گرفتند. متاسفانه آقای خمينی که در سابقه سياسی خود همسويی با کاشانی و بهبهانی،دو عنصر موثر در کودتای آمريکايی –انگليسی ۲۸ مرداد عليه حکومت ملی دکتر محمد مصدق را داشت،(نکته ای که از منظر همگان پنهان مانده بود) به عنوان رهبر انقلاب، بنا بر سابقه،با جريان دوم همراه شد و نهايتا قانون اساسی با ولايت فقيه جايگزين پيش نويس قانون اساسی که بر اساس حق حاکميت مردم تنظيم شده بود گشت. اما در بهمن ماه ۵۸، مردم ايران با اکثريت ۷۶ درصد به آقای بنی صدر رأی دادند. کانديدای جريان استبداد و وابستگی، يعنی آقای حبيبی قريب به ۴ درصد آرا را بدست آورد.اين تفکر که هسته اصلی آن را حزب جمهوری اسلامی به رهبری اقای بهشتی و همراهی افرادی از قبيل، آقايان هاشمی رفسنجانی، خامنه ای،موسوی خامنه (مير حسين)، حسن آيت و...تشکيل ميداد، با مراجعه به آقای خمينی وکسب اجازه و حکم از او دست به کار کودتايی خزنده عليه رای مردم و نهايتا حق حاکميت آنها شدند.ابتدا با تقلب و دست بردن در آراء، انتخابات مجلس را مخدوش و به نفع خود تمام کردند. در آن هنگام شش ميليون و ششصد هزار نفر، يعنی ۲۸ درصد کسانی که حق رأی داشتند، در انتخابات مجلس شرکت کردند. از سوی کميته های نظارت بر انتخابات که از قضات دادگستری تشکيل شده بود تقلبات وسيعی در صندوق ها گزارش شد اما آقای خمينی حکم کرد که همين مجلس خوب است. آقای بنی صدر از همان ابتدا در تدارک مقابله با کودتا شد ولی از حمايت آقای خمينی از کودتا چيان و اينکه خود او کارگردان اين فتنه است غفلت کرد.او راه حل را در شفافيت و در ميان گزاردن حقايق با مردم که او را معتمد و وکيل خود در اعمال حق حاکميت خويش کرده بودند يافت وروزمره در روزنامه انقلاب اسلامی، ستون روزها بر رئيس جمهور چگونه ميگذرند را به محلی برای گزارش به مردم تبديل کرد. علاوه بر اين در مصاحبه ها و سخنرانی ها در گوشه و کنار ايران، با وجود زندان های خصوصی که از سوی محافل وابسته به قدرت ايجاد شده بود،با چماقداری و حمله به اجتماعات،با اعدامها و محاکمات بی رويه مخالفت ميکرد و با انجام اين کار، او با خشم روز افزون قدرت نوپا که برای استقرار خود به همه اين کار ها نياز داشت روبرو ميشد. آقای بنی صدر به هنگام قبول مقام رياست جمهوری سوکند ياد کرد تا از آزادی مردم و استقلال ايران دفاع نمايد.او به سوگند خود وفا کرد و در تقابل با استبداد و افشای آن از هيچ کوششی دريغ نورزيد تا بالاخره راه و چاره کار را در مراجعه به آرائ عمومی و رفراندوم ديد. آقای خمينی اما، در پاسخ به تقاضای او در يک سخنرانی، گفت: اگر سی پنج ميليون بگويند بله من ميگويم نه! و بدين سان به را ه استبداد رفت و کرد آنچه کرد و سپس خود او و اسلافش آوردند آنچه بر سر مردم ايران آوردند. آقای بنی صدر در ۲۲ خرداد ۶۰ که آخرين مراحل کودتا عليه جمهوريت نظام شکل ميگرفت خطاب به مردم ايران نامه ای نوشت و هشدارداد. اينک پس از ۲۸ سال از آن روز، آنچه را به مردم ياد آور شده بود به حقيقت پيوسته و رژيم ايران را به جهنمی برای استعدادهای گوناگون بدل ساخته است. در مناظره های تلويزيونی که بين منصوبين شورای نگهبان رهبری به عنوان کانديدای رياست جمهوری گذشت شمه ای از اين فساد ها و خيانت ها و جنايت ها نمايان شد اما در اين مناظره ها، آنچه که غايب بود حق و حقوق مردم بود و آنچه اهميت داشت مسابقه در اين امر بود که چه کسی بيشتر فاسد و دروغ گو است! امروز آقای رفسنجانی خطاب به رهبر خود ساخته، از جمله مينويسد:“ بعد از جريان شوم ۱۴ اسفند ماه ۱٣۵۹ با ارشاد امام و بنيانگذار جمهوری اسلامی، شهيد مظلوم دکتر بهشتی و جنابعالی و اينجانب که در شعارهای مردمی به عنوان „سه ياور خمينی“ شناخته شده بوديم، با همراهی نيروهای انقلابی و به خصوص نمايندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستيم درجهت زدودن غبارهای ابهامات و سمپاشیها اقدامات موثری انجام دهيم و امام راحل درد آشنا با تشکيل گروه حقيقتياب و داور، بخشی از حقايق را آشکار کردند. نتايج آن، آگاهی بيشتر مردم و رسوايی فتنهگران و در نهايت نجات کشور از خطری بود که دشمنان استکباری و ضد انقلاب طراحی کرده بودند. البته اينجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنیصدر معرفی کنم و يا سرنوشتی شبيه آن دولت را برای اين دولت بخواهم، بلکه مقصود اين است که بايد مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد.“
او در اين نامه به صراحتی تمام اعتراف ميکند که اصرار آقای خمينی بر رسميت يافتن مجلس بر آمده از تقلب و حمايتش از گروه های چماقدار تحت عنوان حزب الله – از جمله بهزاد نبوی ها در سازمان مجاهدين انقلاب- برای روزی بوده است که اگر رئيس جمهور تسليم اميال قدرت طلبانه او نشد، آلت ها و گروه های فشار را بکار گيرد. ياد آور ميشوم که آقای بنی صدر از جمله در خاطرات خود به ديدار با گروه سه نفره که برای رفع اختلاف مجلس و رئيس جمهور بر سر انتخاب نخست وزير تشکيل شده بود اشاره ميکند، در آن ديدار به آقای شيخ محمد يزدی ياد آور ميشود که مجلس و تحميل کنندگان نخست وزير ۵ درصد جامعه را تشکيل ميدهند. يزدی پاسخ ميدهد ما ميخواهيم همين ۵ درصد حکومت کنند! کودتا کردند و استبداديان متکی به جمعيت ۵ درصدی، به ضرب زندان و شکنجه و اعدام و البته به مدد گرفتن از جنگ و ادامه آن در طی هشت سال بر جامعه حاکم گشتند. امروز پس از بيست و هشت سال کودتاچيان به جان هم افتاده اند و برای هم خط و نشان ميکشند. کار فساد را به جايی رسانده اند که فاسدان و کودتاچيان ديروز، خود را منجی ايران معرفی ميکنند و متاسفانه کسانی که دم از آزادی و آزاديخواهی و حقوق مردم ميزنند نيز در اين فريب با آنها هم آوا شده اند.
امروز با اختلاف سه روز، بيست و هشت سال بعد از هشدار ۲۲ خرداد ۶۰ آقای بنی صدر به مردم ايران،او مجددا به مردم هشدار ميدهد و از جمله ميگويد که:
„...: هم از اين واقعيت آگاه است که دستگاههای تبليغاتی غرب برای آقای ميرحسين موسوی تبليغ می کنند و هم می داند، وقتی بنا بر اين می شود که „برضد“ نامزدی رأی داده شود، وسوسه رفتن به پای صندوق رأی، واگير می گردد. اما اين را نيز می داند فردا که حقيقت تلخی خود را آشکار می کند، سردی يأس جای هيجان را می گيرد. از اين رو، فريضه خود می داند به شما مردم ايران هشدار بدهد که هم بلحاظ بازيافتن حق حاکميت و هم بلحاظ استقلال ايران و جدا شدن حساب ملت از حساب رژيم خودکامه نزد جهانيان، و بنا بر اين تضمين امنيت ملی، تحريم هرچه گسترده تر انتخابات قلابی، پيشنهاد درخوری به شما مردم ايران است. ترديد نکنيد که ولايت مطلقه فقيه محکوم به زوال است. بنا بر اين، هدف می بايد استقرار ولايت جمهور مردم باشد. توانائی خود را به ياد آوريم و برای هدفی که دستيابی به آن را به هيچ رو نبايد به تأخير انداخت، به جنبش همگانی روی آوريم.“
باشد که اينبار هشدار او شنيده شود. در خاتمه نامه ۲۲ خرداد آقای بنی صدر خطاب به مردم ايران را برای ياد آوری و شهادت تاريخ می آورم.
________________________
آخرين نامه
پيام رئيس جمهوری به مردم مسلمان و شريف إيران در تاريخ ۲۲ خرداد ۱۳۶۰
بسمه تعالى
مردم مسلمان ايران:
شما با راى قاطع خود مرا به رياست جمهورى انتخاب کرديد. اينک از خود بپرسيد اگر اينجانب با توقعات قدرت گرايان هم آهنگى مىکردم، آيا در وضعى که مرا قرار دادهاند، قرار مىگرفتم؟ اگر زبان شما نميشدم و اعتراض نميکردم، اگر وضع کشور را روزانه به شما گزارش نميکردم، اگر هر چه واقع ميشد را قانونى ميشمردم، اگر... با من اينطور رفتار ميکردند؟
به دين خود و راى و اعتماد شما خيانت نکردم و تا جائيکه توانستم کوشيدم. بسيارى از جريانها را بموقع مطلع شدم و هشدار دادم. صدايم را در قيل و قالهاى جوسازان گم کردند و اينک نيز مثل جدم حسين ابن على (ع) آنچه از خطرها که مىبينم براى شما پيش بينى ميکنم:
از سه شعار انقلاب اسلامى: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى، هيچ محتوايى بجاى نخواهند گذارد (۱).
۱- استقلال اقتصادى با بودجه ايکه تهيه کردهاند و با نفتى که صادر مىکنند و با قراردادهائى که امضاء ميکنند از بين ميرود و چون امنيت نيست وضع شما محرومان جامعه بدتر خواهد شد و گرانى و بيکارى روزگار شما را سياه خواهد کرد.
۲- استقلال سياسى بدون استقلال اقتصادى و با وجود ناامنى داخلى و جنگ خارجى از دست خواهد رفت.
۳- از آزادى چيز چندانى باقى نمانده است. فقدان امنيت تا بدانجاست که ليره ۲۰۰ تومانى دو سال و نيم پيش پنج هزار تومان شده است. روزنامهها تعطيل و زبانها بسته شدهاند و آينده از اينهم بدتر خواهد شد. گروهيکه مقامات را بتصرف در آورده است، بلحاظ بدتر شدن وضع و بى اعتبار شدن در افکار عمومى، روز بروز بيشتر بوسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانى همين جريان خواهد شد.
۴- روزى محکومى در پاى چوبه دار گفت: اى آزادى چه جنايتها که به نام تو نميکنند. امروز و فردا بيشتر از امروز خواهند گفت: اى اسلام چه جنايتها که بنام تو نميکنند. چنان دين را از اعتبار خواهند انداخت که بنام اين دين تا يک قرن کسى نتواند حرفى بزند و دعوتى بحق کند.
۵- اينجانب هيچ گناهى بجز اينکه خواستهام استقلال و آزادى و اسلام بعنوان تضمين کننده استقلال و آزادى و زمينه ساز رشد و تعالى همه جانبه انسان به اجرا در آيند نداشته و ندارم. از اسلام نان نخوردهام اما عمر را در خدمت بآن گذراندهام. بشما مردم گفتم کودتاى خزنده اجرا ميکنند و مراحل آنرا هم يکايک شرح کردم و تا اينجا نيز بهمان ترتيب انجام دادهاند و مرحله آخر آن که سلب عنوان رياست جمهورى و گرفتن جان اينجانب است را نيز دست اندر کارند تا انجام دهند. اگر چنين کردند علاوه برآنچه که در بالا پيش بينى کردم امور زير نيز واقع خواهند شد:
الف- برخوردهاى پايدار در کشور بر برخوردهاى مسلحانه کنونى اضافه خواهند شد و خود بر مشکلات بالا خواهند افزود. مردم ما کر و کور نيستند و وضيعت روزمره خود را مىبينند و مىبينند که دو سال و نيم حکومت حزب حاکم روز به روز وضعيت کشور را بدتر ساخته است و امنيت از بين رفته است. اقتصاد فلج شده است. جنگ داخلى و خارجى بطور مستمر ادامه دارد و اينک خطر گسترش آن نيز است.
ب- جنگ تحميلى در صورت طولانى شدن به فرسودگى کامل نيروهاى ايران و عراق ميانجامد و در خاورميانه زمينه اجراى برنامه آمريکا فراهم ميگردد و همانطوريکه در جريان گروگانگيرى ملاحظه کرديد ناچار به شرايط ننگينى تن خواهند داد. همانطور که بيمى بخود راه ندادند روزى گفتند تا گروگأنها دردست ماست گلوگاه امپرياليزم آمريکا در دست ماست. و وقتى تسليم شدند گفتند گروگأنها جنس بنجل بودند و آمريکا نميخواست، ناچار شديم از سر بازشان کنيم. خواهند آمد و خواهند گفت چاره نداشتيم جز اينکه به شرايط تسليم بشويم، مردم بدانيد.
چهار وزير خارجه آمدند و و پيشنهاد کردند که قواى عراق بداخل خاک عراق عقب نشينى کنند و مقدارى هم از مرز فاصله بگيرند و از هر دو طرف حريمى غير نظامى بوجود بيايد و بعد موارد اختلاف از طريق سياسى حل گردند. ما از آنها خواستيم نقشه بياورند و روى نقشه پيشنهاد خود را براى ما روشن بگردانند. قرار بود ۱۸ خرداد بيايند که با ملاحظه وضع کشور منصرف شدند. از ابتداى جنگ باين سوى، امروز وضعيت نظامى ما بهترين وضعيت است. عقيده اينجانب اين بود که اگر ما را بحال خود بگذارند، با چند پيروزى چشمگير، ما نه تنها پيروزى نظامى بدست مياوريم بلکه نقشههاى آمريکا را در همه منطقه برهم ميريزيم و ميتوانيم عصر سوم را در تاريخ آغاز کنيم. ضربه از خارج را تحمل کرديم، ارتش مهاجم را متوقف ساختيم و شروع به اضملال آن نموديم. از پشت سر کردند آنچه که کردند و شما از آن اطلاع داريد. وضع جنگ تا اين لحظه اينطور است، هستيم و ببينيم که اين وضع چطور تحول خواهد کرد. اگر اين خطرها که برشمردم، براى شما مردم ملموس هستند و در دل خود احساس ميکنيد که راست ميگويم و با شما صادقانه حرف ميزنم اگر امتحان خود را دادهام که مقام و موقعيت مرا نفريفته و براى وفادارى به دين و براى شما مردم همه چيز حاضر شدهام، اگر بر شما معلوم است که فرق است ميان حرف و عمل وقتى انسان سوار اسب سرکش قدرت نشده و وقتيکه سوار ميشود و اگر ميدانيد که امتحان واقعى وقتى است که انسان اسباب سوار شدن بر مرکب خودکامه را داشته باشد و سوار نشود، باور کنيد که خطرها که برشمردم همه خطرها نيستند و خطرها هم جدى هستند. باور کنيد برای اين که اين خطرها پيش نيايند خود را در هر خطرى افکندهام، باور کنيد که يک لحظه از فکر اين خطر بيرون نرفتهام. به هيچ کس خائن نبودهام و خواستهام محيط امن و آزاد اجتماعى بوجود آيد و کشور سريع رشد کند.
بگمان اينجانب راه چاره آسانست، به شما مردم همواره سخنم اين بوده است:
روزى که به دزفول رفتم، شهر در حال سقوط بود. با ارتشيان صحبت کردم به آنها گفتم شما بخود باور کنيد و ميتوانيد دشمن را متوقف کنيد و بشکنيد. آنها از اين جانب پذيرفتند، عمل کردند و موفق شدند. حالا هم به شما مردم ميگويم شما به توانائى خود باور کنيد. تسليم جوسازان و چماق داران نشويد. استقامت کنيد. راههاى استقامت را شما خود در گذشته يافتهايد و اينبار نيز ميتوانيد بيابيد.
و اما به کسانى که شتابزده ميخواهند کار را يکسره کنند، بارها گفتهام و حالا هم مىگويم:
برنامه کارتان حذف اختيارات رئيس جمهور است. گفتيد اين حرف دروغ است و معلوم شد که دروغگوى سال که بود.
برنامه کارتان حذف رياست جمهورى است، گفتيد بد گمانى و خيال است، تا اينجا آمدهايد. بيائيد هماهنگى بوجود آوريم و با اجراى واقعى قانون، کشور را از مهلکه بيرون ببريم. قانون را وسيله اجراى نيات خود کرديد و اجراى واقعى آنرا تا اين حد مشکل ساختيد. براى پرهيز از خطرها، براى آنکه مردم کشور نگرانتر از آنچه هستند نشوند، بيائيد.
الف- آزاديهای مصرح در قانون اساسى را محترم شمريد و آزادى بيان و قلم را تامين کنيد و مطمئن باشيد مردم ما عاقل و رشيد هستند و با مقالهها و حرفهاى تحريکآميز تحريک نميشوند.
ب- قانون اساسى را مو به مو به اجرا بگذاريد و هر جا را که خلاف انجام شده است معين کنيم و باز گرديم و قانون را اجراء کنيد.
ج- دستگاه قضائى را همانطور که اسلام مىگويد مستقل و بى طرف کنيم و اعتماد و امنيت واقعى را پديد آوريم و بجاى پرداختن به حذف همه و همه و اعمال زور در برخورد بهرمشکل، برنامهاى براى حل مشکلات کشور به اجرا بگذاريم و از راه بحث آزاد واقعى، مانع از آن گرديم که برخورد انديشهها به برخورد چماقها و اسلحهها بدل گردد.
خواهر و برادر،
با کمال صداقت وضعى را که ميبينم براى شما شرح دادم. بشما ميگويم اگر امروز که هنوز وقت باقى است نايستاديد و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکرديد و استبداد با سلطه خارجى پيوند قطعى پيدا کرد، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن بر شما خواهند آورد و...
امروز از صبح تا شام و از شام تا صبح چماق داران رسمى و غير رسمى محل زندگى و کار رئيس جمهورى منتخب شما را در محاصره دارند و اينها مستثنى هستند. مىتوانند هر تظاهرى را بکنند و هر رذالتى را انجام دهند. فردا با شما مردم چه خواهند کرد؟
خدا را به گواهى مىگيرم که به وظيفه خود عمل کردم و آنچه را بايد به اطلاع شما مىرساندم، بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامى و کشور خود باشيد و استقامت کنيد.
رئيس جمهور
ابوالحسن بنى صدر
۲۲ خرداد ۱۳۶۰
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد