جنگ سوریه و عراق عملاً منجر به پیدایش دو حکومت جدید در پنج سال گذشته شده و به یک شبهحکومت امکان داده است تا اراضی و حیطهی قدرت خویش را گسترش دهد. این دو حکومت جدید که هنوز از سوی جامعهی جهانی مورد شناسایی قرار نگرفتهاند، هم ازنظر نظامی و هم سیاسی، نیرومندتر از بسیاری از اعضای سازمان ملل ارزیابی میشوند. یکی حکومت اسلامی است، که در سال 2014 پس از تصرف موصل و پیروزی بر ارتش عراق، یک خلافت اسلامی در شرق سوریه و غرب عراق ایجاد کرده است. دومی حکومت "رژ اوا" است که کردهای سوری پس از عقبنشینی ارتش سوریه از مناطق کردنشین در سال 2012 این مناطق را چنین میخوانند و اینک پس از نیل به یکرشته پیروزیهای نظامی بر حکومت اسلامی در شمال سوریه، حدفاصل میان دجله و فرات را در برمیگیرد. در عراق، حکومت منطقهی کردستان، که از خودمختاری گسترده برخوردار است، با بهره برداری از شکسته شدن اقتدار حکومت مرکزی عراق در شمال این کشور توسط داعش، توانست 40 درصد نواحی مورد مناقشه با حکومت مرکزی ، ازجمله مناطق نفتخیز کرکوک و نواحی کرد و عرب نشین مجاور را تحت کنترل خود درآورد.
حال پرسش اصلی این است که آیا این تحولات بنیادی در نقشهی سیاسی خاورمیانه، پس از خاتمهی مناقشههای کنونی، پایدار خواهد ماند و یا اینکه تحت چه شرایطی پایدار خواهد ماند؟ مسلم است که حکومت اسلامی تحتفشار دشمنان پراکنده ولی پرشمارش از بین خواهد رفت، اما هوادارانش در سوریه، عراق و دیگر کشورهای جهان عرب بهمثابه یک قدرت به حیات خود ادامه خواهند داد. کردها در موقعیت برتری قرار دارند، زیرا از پشتیبانی آمریکاییها بهرهمندند، آنهم تنها به این جهت که 120 هزار نیروی جنگجویی را در اختیاردارند که در کنار ائتلاف تحت رهبری آمریکاییها عملیات مؤثر نظامی و از لحاظ سیاسی قابل قبولی را در برابر داعش انجام داده اند. کردها میترسند که با شکست داعش این پشتیبانی قطع شود خواهد شد و آنها به مراحم حکومتهای قدرت بازیافتهی مرکزی عراق و سوریه و نیز ترکیه و عربستان سعودی وابسته گردنند. یکی از رهبران کردهای "رژ اوا" سال گذشته به من گفت که "ما نمیخواهیم به گوشت دم توپ بازپسگیری "رقه" تبدیل شویم". همین حرف را، در ماه جاری، پانصد کیلومتر آنطرفتر، در حلبچهی مرز ایران در منطقهی خودمختار کردستان، از دهان محمد حاجی محمود، یکی از فرماندهان پیشکسوت پیشمرگه، دبیرکل حزب سوسیالیست شنیدم که در سال 2014 هزار جنگجو را در دفاع از شهر کرکوک در برابر داعش فرماندهی میکرد. فرزندش عطا در این جنگ کشتهشده بود. او میگفت اگر موصل آزاد شود و داعش شکست بخورد، کردهای ارزش بینالمللی خود را از دست خواهند داد. بدون این پشتیبانی، حکومت خودمختار کردستان قادر نخواهد بود که از اراضی مورد مناقشه دفاع کند.
برآمدن حکومتهای کردی، مقبول کشورهای منطقه نیست - اگرچه پارهای از کشورها، ازجمله عراق و سوریه، بر این باور بودند که این امر بهطور موقتی با منافع آنها سازگار است، زیرا در حال حاضر قدرت مقاومت در برابر آن را ندارند. اما ترکیه وحشتزده از اینکه قیام سال 2011، که امید داشت به دوران نوینی از نفوذ ترکیه در سراسر خاورمیانه منجر شود، در عوض به ایجاد یک حکومت کردی انجامیده که نیمی از بخش سوری پانصد و پنجاه کیلومتر نوار مرزی با ترکیه را در کنترل خود دارد. حتی بدتر از آن، حزب حاکم در منطقهی "رژ اوا" حزب اتحاد دمکراتیک است که بخش سوری حزب کارگران کردستان پ.ک.ک خوانده شده و آنکارا از سال 1984 سرگرم یک جنگ چریکی با آن است. حزب اتحاد دمکراتیک این پیوندها را انکار میکند، اما در تمامی دفاتر این حزب عکس عبدالله اوچالان، رهبر پ.ک.ک، نصب است که از سال 1999 در ترکیه زندانی است. از سالی که داعش از منطقه کوبانی کردستان سوریه شکستخورد و مجبور به عقبنشینی شد، "رژ اوا" دامنهی اراضی خود را در تمام جهتها گسترش داده و رهبران آنها تهدیدهای نظامی مداوم ترکها را نادیده میگیرند. در ماه ژوئن گذشته واحدهای حفاظت کردهای سوریه، شهرک تل ابیاد را، که نقطهی تقاطع مهمی میان مرزهای ترکیه و شهر رقه به شمار میآید، تصرف کردند و توانستند دو محدودهی از سه بخش ناحیهی میان دو شهر کوبانی و قمیشلی را به هم متصل کنند و اکنون در حال رسیدن به منطقهی سوم در نواحی غربی یعنی آفرین هستند. این پیشرویهای سریع تنها زير حمایت هوایی آمریکاییها امکانپذیر شده است که نیروی آتش آنها را چند برابر کرده است. من در حولوحوش آخرین یورش نیروهای حفاظتی کردها و نیروی هوایی ائتلاف که بهطور قطعی دست بالا را گرفتند در تل ابیاد به سر میبردم. در سوریه و عراق کردها آماج حمله را شناسایی کرده و در پی ضربات هوایی بهعنوان نیروی پیادهنظام عمل میکنند. هرجایی که داعش دست به مقاومت میزند قربانیان فراوانی را متحمل میشود. در حین محاصرهی کوبانی که چهار ماه و نیم طول کشید،2200 جنگجوی داعشی کشته شدند که بسیاری از آنان درنتیجهی ضربات هوایی آمریکاییها تلف شدند.
آنکارا بارها هشدار داده است که در صورت پیشروی کردها به سمت آفرین در غرب، ارتش این کشور دست به مداخله خواهد زد. آنها مشخصاً اعلام کردند که کردها اجازهی گذشتن از رود فرات را ندارند؛ این خط قرمز ترکها است. اما در ماه دسامبر گذشته، زمانی که کردها رزمندگان عرب مؤتلف خود، نیروهای دمکراتیک سوریه را به آنسوی رودخانهی فرات، به نزدیکی سد تشرین روانه کرد، ترکها دست به هیچ اقدامی نزدند، زیرا این پیشروی همراه با ضربات هوایی تحت حمایت آمریکاییها و روسیه علیه داعش در نقاط گوناگون صورت میگرفت. مخالفتها و اعتراضهای ترکیه از آغاز امسال، زمانی که ارتش سوریه همراه نیروهای کردی، علیرغم آنکه همکاری عملی آنها به اثبات نرسیده، در عملیات گازانبری راههای مواصلاتی داعش و دیگر گروههای مخالف را در کریدور کوچکی میان مرز ترکیه و شهر حلب، دومین کلانشهر سوریه، بستهاند بهطور فزایندهای عصبیتر شده است. در روز دوم فوریه، ارتش سوریه تحت حمایت هوایی روسیه، راه حلب را بست و یک هفته بعد نیروهای دمکراتیک سوریه پایگاه هوایی مناق را باز پس گرفتند؛ پايگاهی که تحت کنترل جبهه النصره هوادار القاعده قرار داشت و ترکیه مظنون به حمایت از آن است. روز 14فوریه، نیروهای ترک تصرف کنندگان این پایگاه را به توپ بستند و خواهان ترک آنان از این پایگاه شدند. گره پیچیدهی نیروهای میلیشیا، ارتشی و گروههای قومی، که برای زیر کنترل گرفتن این ناحیهی بسیار کوچک اما مهم در حال نبردند، حتی برای استانداردهای سوری نیز بسیار گمراهکننده است. اما اگر نیروهای اپوزیسیون، ارتباط شان از مرزهای ترکیه به نحو پایدار قطع شود، موجب تضعیف جدی و نهایی آنها خواهد شد. حکومتهای سنّی، بهویژه ترکیه، عربستان سعودی و قطر، در تلاش درازمدت شان برای سرنگونی بشار الاسد با شکست مواجه خواهند شد. ترکیه با دورنمای ایجاد یک حکومت متخاصم تحت رهبری پ.ک.ک در مرزهای جنوبی خود مواجه خواهد شد و برایش دشوار خواهد بود تا قیام اقلیت 17 میلیونی کردهای ترکیه را، که تحت رهبری پ.ک.ک مبارزهی طولانی اما آرامی داشتهاند، سرکوب کند.
چنان که پیداست اردوغان از ماه مه سال گذشته بر مداخلهی نظامی در سوریه اصرار داشته است، اما فرماندهان ارتش ترکیه به مخالفت با آن برخاستهاند. استدلال آنها چنین بوده است که ترکیه نباید وارد جنگی شود که آمریکاییها، روسها، ایران و ارتش سوریه، کردها و داعش را در برابر خواهد داشت و تنها مؤتلف او عربستان سعودی و پارهای از امارات خلیجفارس خواهند بود. وارد شدن به جنگ سوریه متضمن خطر بسیاری برای ترکیه است، که باوجود واردکردن تهمتهای پرسروصدا به گروههای کردی و تروریست خواندن آنها خود را به انجام خرده عملیات تلافیجویانه محدود کرده است. ارسین اوموت گولر، یک هنرپیشه و کارگردان ترک کرد تبار، اجازه نیافت تا جسد برادرش، عزیز را، که در جنگ با داعش در سوریه کشتهشده بود، به استانبول منتقل کند. عزیز، که بر اثر انفجار مین کشتهشده بود، تابعیت ترکیه را داشت و با سازمان حفاظت کردی سوریه همراهی میکرد، اما عضو حزب رادیکال سوسیالیست ترکیه بود، نه "پ.ک.ک.". ارسین میگوید مثلاینکه از آنتیگونه به عاریت گرفتهاند. پدرش به سوریه رفته و نمیخواست بدون جسد پسرش برگردد، ولی مقامات رسمی لجاجت به خرج میدادند.
لحن واکنش ترکها به پیدایش "رژ اوا" خصمانه بود، اما در عمل دودل بودند. یک روز یکی از وزرا تهدید به مداخلهی نظامی سرتاسری میکند و روز دیگر وزیر دیگر آن را مشروط به مشارکت آمریکاییها میسازد، که امری نامحتمل است. ترکیه نیروهای حفاظت کردهای سوریه را متهم به انجام بمبگذاری در آنکارا کرد، که در روز 17 فوریه 28 قربانی گرفت، امری که میتوانست احتمال انجام عملیات مداخله گرانه را افزایش دهد، اما عملیات اخیر ترکیه بسیار پراکنده و وافی به مقصود نبوده است. در روز 24 نوامبر 2015، که یک جنگندهی اف.16 ترکیه یک بمبافکن روسی را سرنگون کرد، چنین به نظرمی آمد که یک حملهی برنامهریزیشدهای انجامگرفته است، اما نتیجهی محتمل آن شد که روسیه جنگندههای پیشرفته و سامانههای ضد موشکی برای نیل به برتری هوایی در شمال سوریه به این کشور اعزام داشت. این بدان معنا است که ترکیه اگر قصد مداخلهی زمینی داشته باشد باید بدون حمایت هوایی دست به این اقدام زند و نیروهایش را در معرض حملات هوایی روسیه و حکومت سوریه قرار دهد. بسیاری از رهبران سیاسی کرد مداخلهی نظامی ترکیه از راه زمین را نامحتمل میدانند. فؤاد حسن، رئیس دفتر ریاست جمهوری کردستان عراق، ماه گذشته در اربیل، به من گفت که "اگر ترکها قصد مداخله را داشتند میبایست پیش از آنکه بمبافکن روسی را سرنگون کنند دست به این اقدام می زدند، بدیهی است که این به معنای آنست که ترکیه بهخوبی میداند که مصلحتش در چیست. او چنین استدلال میکند که نتیجهی قطعی این مناقشات به دو عامل بستگی دارد: چه کسی در جنگ پیروز است و همکاری میان آمریکا و روسیه چگونه پیش خواهد رفت. اگر قرار است روزی راهحلی برای این بحران یافته شود، از راه توافق ابرقدرتها خواهد بود و روسیه حداقل در خاورمیانه نقش ابرقدرتی خود را بازیافته است. یک ائتلاف باز نوین میان آمریکا و روسیه، که با رقابتهای نوبتی به سبک جنگ سرد قطع میشود، در مونیخ در روز 12 فوریه توافقنامهای برای کمکرسانی به شهرهای محاصرهشدهی سوری به امضاء رساند که قرار است به قطع مخاصمات و نیل به آتشبس منجر شود. تنشزدایی از این بحران بهسختی قابلدسترس است، اما این واقعیت که آمریکا و روسیه در نظارت بر انجام آن اشتراک دارند نشان میدهد که آنها میخواهند پای قدرتهای محلی و منطقهای را از تصمیمگیری در مورد سوریه قطع کنند.
برای کردهای "رژ اوا" و منطقهی خودمختار عراق یک لحظهی سرنوشتساز از راه رسیده است: با پایان گرفتن جنگ، قدرت تازه بهدستآمده، محو و نابود خواهد شد. بالاخره این دو، قدرتهای کوچکی هستند، منطقهی خودمختار با شش میلیون جمعیت و "رژ اوا" با 2.2 میلیون- در میان قدرتهای پرجمعیت پیرامونشان. با اقتصادی که بهزحمت ویرانهها را سرپا نگاه میدارد. "رژ اوا" سازماندهی خوبی دارد، اما از هر سو در محاصره است و نمیتواند مقدار زیادی نفت به فروش رساند. هفتاد درصد ساختمانهای کوبانی در پی بمبارانهای آمریکاییها درب و داغان شد. مردم از شهرهای مجاور جبهههای جنگ مثل حسکه گریختهاند. مشکلات اقتصادی منطقه خودمختار کردستان عراق تا آن زمان، که قیمت نفت بهاندازهی غیرقابلانتظاری افزایش نیابد، حل ناشدنی است. سه سال پیش، آنها خودشان را "دوبی نوین" میخواندند، قطب تجاری و کشور پر درآمد نفتی که بینیاز از بغداد است. در حولوحوش اوج قیمت نفت هتلهای اربیل پر از تجار و فرستادههای خارجی بود. امروز در هتلها و مراکز تجاری پرنده پر نمیزند و کردستان عراق پر است از هتلها و ساختمانهای مسکونی نیم ساخته. مردم از پایان رونق منطقهی خودمختار کردستان شوکه شدهاند و بسیاری از آنها چمدانهایشان را برای مهاجرت به غرب اروپا بستهاند. شهرها، مراسم یادبود کشتهشدگان عبور از دریای اژه میان ترکیه و یونان است برقرار است. درآمدهای نفتی این منطقه اکنون به میزان 400 میلیون دلار در روز است، و مخارج آن 1.1 میلیارد؛ تعداد کمی از 740 هزار کارمند دولتی حقوقشان را دریافت میکنند. دولت مجبور به استقراض از سیستم بانکی است. نزدر ابراهیم، اقتصاددان دانشگاه صلاحالدین، در اربیل میگفت: "مادرم فکر میکرد 20 هزار دلار پول در بانک دارد، هنگام مراجعه به بانک به او گفتند، پول شما پیش ما نیست دولت آن را مصادره کرده." هیچکس دیگر پول در بانک ذخیره نمیکند، و بدین ترتیب سیستم بانکی را هم داغان میکنند.
منطقهی خودمختار کردستان عراق، خودش را بهعنوان عراق متفاوت، تبلیغ میکرد؛ و تا حدی هم همینطور است؛ زندگی در آنجا امنتر از بغداد و بصره است. اگرچه موصل زیاد دور نیست، اما در کردستان در مقایسه با سایر مناطق عراق کمتر در ماشینها بمب تعبیه میکنند و کمتر آدمربایی هست. اما کردستان عراق یک کشور نفتخیز است و وابسته به صادرات و درآمد نفت. در این منطقه تقریباً چیز دیگری تولید نمیشود: حتی سبزیها هم با قیمت گزاف از ترکیه و ایران وارد میشود. ابراهیم میگوید، لباسی که در ترکیه 10 دلار میتوان خرید در اینجا سه برابر است. او میگفت که هزينه ی زندگی در کردستان عراق بیشتر از نروژ و سوئیس بود. مسعود بارزانی، رئیسجمهور کردستان عراق، اعلام کرده که در نظر دارد یک همهپرسی دربارهی استقلال کردستان تدارک ببیند، اما باوجود وضع وخیم اقتصادی این امر چشمانداز زیاد خوشایندی نیست. آسوس حردی، خبرنگار روزنامهای در سلیمانیه، میگوید اعتراضها گستردهتر میشود و حتی در دوران رونق اقتصادی هم جان مردم از فساد و رانتخواری به لب شان رسیده بود. حکومت کردستان عراق - هنوز با فرسنگها فاصله از استقلال - چشمش به دست نیروهای خارجی، ازجمله بغداد، دوختهشده تا از وخامت بیشتر اوضاع اقتصادی نجاتش دهند.
همین وضعیت در دیگر مناطق هم حاکم است: کسانی، که از موصل گریختهاند، تعریف میکنند که خلافت داعش هم زیر بار گران هزینه نظامی و اقتصادی خرد میشود. دشمنانشان سنجر، رمدی و تکریت را در عراق و کردها و ارتش سوریه آن را در سوریه عقب رانده و به رقه نزدیک میشوند. نیروهای زمینی که به داعش حمله کردهاند، کردهای سوریه، ارتش سوریه، ارتش عراق و پیشمرگهها، کمبود نیرو دارند (عراقیها هنگام فتح رمدی فقط 500 سرباز داشتند) اما میتوانند روی ضربات خردکنندهی هوایی حساب کنند. داعش پس از شکست در کوبانی از انجام تحرکات برنامهریزیشده اجتناب میکند و برای حفظ مناطق اشغالی تا نفر آخر نمیجنگد، شاید در موصل و رقه چنین کند. پنتاگون، ارتش عراق و کردها در مورد پیروزیشان بر داعش غلو میکنند، اما آنها ضربات جانانهای خوردهاند و از بیرون منزویشده و آخرین ارتباطشان هم با ترکیه قطعشده است. ساختار اداری و اقتصادی خلافت داعش به علت ادامه بمبارانها و محاصره ترک برداشته است. افرادی که در اوایل فوریه از موصل گریخته و به "رژ اوا" پناه بردهاند چنین تعریف میکنند.
مسافرتشان، از موقعی که خلافت داعش مردم را از ترک این منطقه منع کرده، بهسختی انجام میشود، زیرا آنها میل ندارند مردم بهصورت گروهی آنجا را ترک کنند. اما کسانی که موفق به ترک این منطقه شدهاند، تعریف میکنند، که داعش در صادر کردن فتوا و وضع قواعد مذهبی خشنتر شده است. احمد، یک فروشنده در محلهی الظهور موصل، تعریف میکرد، که مجازات تراشیدن ریش سی ضربه شلاق است و سال گذشته او چند ساعت را در بازداشت به سر برده است. مجازات زنان حتی بدتر شده است. داعش زنان را مجبور به پوشیدن چادر، دستکش و روبند، لباسهای گلوگشاد میکند و در صورت سرپیچی مرد همراه او را شلاق میزنند. احمد تعریف میکرد، که وضع زندگی وخیمتر و رفتار داعش هم خودسرانهتر شده است. "آنها مواد خوراکی را، بدون پرداخت پول، برداشته و اجناسش را تحت عنوان کمک به رزمندگان داعش مصادره میکردند. هم چیز گرانتر شده و مغازهها خالی است. سال گذشته بازارها پرجمعیت بود، اما از ده ماه پیش خیلیها فرار کردهاند و کسانی که ماندهاند بیکارند". برقرسانی هفت ماه است که قطع است و خیلیها به ژنراتورهای خصوصی تولید برق که با بنزین تصفیهشده ی خودی کار میکند وابستهاند. این بنزین را میشود همهجا خرید، اما کیفیت آن بسیار نازل است و فقط به درد همین ژنراتورها میخورد و نمیشود خوراک خودرو کرد - همین ژنراتورها هم تند خراب میشوند. کمبود آب آشامیدنی هم هست. احمد اضافه میکند."ده روز یکبار برای دو ساعت آب هست. آبلولهکشی که از شیر آب میگیریم بهداشتی نیست، ولی باید مصرف کنیم. "شبکه ی تلفن همراه قطع است و اینترنت تنها در کافه نتها قابلدسترسی است، که آنهم تحت کنترل مراجع است. نشانههای رشد بزهکاری و فساد و رشوهخواری هم به چشم میخورد، که نشان میدهد داعش نیاز مفرط به پول دارد. وقتیکه احمد تصمیم به فرار گرفت با چند قاچاقچی، که بین موصل و سوریه فعالاند، تماس گرفت. او میگوید با 400 الی 500 دلار برای هر نفر میتوان قاچاقی هرکس را به منطقهی "رژ اوا" برد. "بسیاری از این قاچاقچیها خودشان داعشی اند". احمد میگوید، که او مطمئن نیست، که رهبران داعش از این موضوع آگاهاند یا نه. آنها حتماً میدانند، که شکایت مردم از وضعیت زندگیشان بیشتر میشود، اما برای هر چیزی ازجمله این شکایات حدیثی حاضر و آماده دارند. کسانی که رفتارشان مناسب این احادیث نباشد دستگیرشده و به مراکز تأدیبی فرستاده میشوند. احمد میگوید: "دیکتاتورها زمانی که احساس میکنند، که به آخر خط رسیدهاند، خشنتر رفتار میکنند".
اما پیشگویی احمد در این مورد که خلافت داعش بهروزهای آخر خود میرسد تا چه حد واقعبینانه است؟ آنها حتماً تضعیف شدهاند، آنهم به این خاطر که از سال 2014 با مداخله نظامی آمریکاییها و روسها جنگ بینالمللی شده است. قدرتهای محلی و منطقهای بیشتر از نقشی که داشتهاند برای خودشان حساب بازکردهاند. ارتشهای عراق و سوریه، کردهای سوریه و پیشمرگههای کرد عراقی تنها با حمایت هوایی منظم قادر به کسب پیروزی بر داعش هستند. آنها میتوانند در این نبردها پیروز شوند و شهرهایی را که هنوز در دست داعش است آزاد سازند، اما هیچکدام نمیتوانند بدون حمایت قدرتهای بزرگ به اهداف خود برسند. زمانی که خلافت داعش به تاریخ سپرده شود شاید حکومتهای مرکزی در بغداد و دمشق بازهم قدرت بگیرند. در این زمان است که کردها در برابر خطر از دست دادن دستاوردهای خود در جنگ با داعش قرار خواهند گرفت.
مجلهی بررسی ادبیات لندن، شماره 5/38 سوم ماه مارس 2016
http://www.lrb.co.uk/v38/n05/contents
با یک ضمیمه:
سرویس دین و آئين پایگاه 598، حسن نوروزی/ تحولات اخير در سوريه از منظر حادثه ظهور، اهميت ويژهاي دارد و شاید فصل جديدی از درگيری جبهه ی تاريخی حق و باطل را رقم بزند. با توجه به ادبيات روایی اسلامی ميتوان گفت، که پس از جريان تاريخي «بنی اسرائيل»، که در اين دوره به تشکيل رژيم صهيونيستي در منطقه استراتژيک خاورميانه دست زده و بسياری از مسيحيان را هم با خود همراه کرده، جريان تاريخی «بنی اميه» نيز مي کوشد تا از انزوا خارج شود و با تشکيل مجدد حکومت در سوریه (مرکز شام قديم)، آب رفته را به جوی برگرداند و با همکاری جريان های منتهی به ظهور را بگيرد. طبيعتاً صهيونيسم بين الملل، جلوی تحولات و مقابله اين جريان های منفی، با جريان تاريخي «بنی هاشم» و مکتب اهل بيت عصمت و طهارت و تشيع علوی است که به خصوص در شرایط کنونی در ايران اسلامي، مرکزيت دارد و از اينجا مديريت مي شود. در منابع دینی و مجامع حدیثی ما، رواياتي درباره تحولات آخرالزماني سوريه (مرکز شام قديم) وارد شده است که مي تواند دورنماي احتمالي حوادث اين منطقه را به ما نشان دهد. برخی از نکاتی که شاید بتوان از اين روایات برداشت کرد و تطبيق داد، از اين قرار است:
1ـ در دوره ی منتهي به ظهور، فتنه ای فراگير و طولاني در سوريه به وجود مي آيد، که بر همه جهان اثر مي گذارد، و در پايان، به حادثه ظهور ختم مي شود.
2ـ غربیها، روسها، ايرانيها و عربها و خود دولت سوریه، پنج طرف درگير در تحولات سوريه هستند. ظاهراً ايران با سياست خاصي و به صورت پنهاني و پيچيده به حضور خود در اين منطقه مي پردازد، اما چهار طرف ديگر، حضور علني دارند.
3ـ غربیها و روسها برای تسلط بر منطقه و تأمين منافع خود، تلاش دارند تا بر سوریه مسلط شوند، اما در نهايت، مردی عرب از نسل ابوسفيان (سفياني) که غرب زده، منحرف، ضد مکتب اهل بيت (ع) و مخالف سرسخت مهدويت است، ظهور مي کند و احتماْلا با ظاهری مومن و حق به جانب، و کنار زدن طرف های ديگر، حکومت دمشق و مناطق پيراموني (حمص، حلب، قنسرين و اردن) را در دست مي گيرد. سوريه در آن روز، در اثر اين درگيری ها به ويرانه ای بدل شده است.
4ـ در برخي روايات، از ظهور دو سفياني سخن گفته شده است، که اگر درست باشد، احتمالاً سفياني اول، زمينه ساز ظهور سفياني دوم است. در واقع، چهار مرحله مي توان تصور کرد:
ـ مرحله اول؛ فتنه های مقدماتي، که با حضور طرف های مختلف و درگيری و تقابل آنها پيش مي آيد و احتمالاً مانند قضيه فلسطين، مدت زيادي طول مي کشد.
ـ مرحله دوم؛ ظهور سفياني اول و تلاش او برای تغيير چهره سياسی و جايگاه منطقه شامات. اين مرحله هم احتمالاً مدت زیادی به طول می انجامد.
ـ مرحله سوم؛ سياسی و جايگاه منطقه شامات. اين مرحله هم احتمالاً مدت زیادی به طول می انجامد. مرحله سوم؛ ظهور سفياني دوم و حرکت سريع وي برای تسلط بر منطقه و حذف جريان تشيع و مهدويت.
ـ مرحله چهارم؛ ظهور حضرت ولی عصر (ع) و تقابل ايشان با سفياني، غرب، دولتهای عرب و ساير طرفها. ( مرحله سوم و چهارم در يک سال به وقوع مي پيوندد.
5ـ اگر ظهور احتمالي دو سفياني را بپذيريم، ميتوان از کل اين حرکت (از اول تا آخر)، با عنوان «جريان سفياني» تعبير کرد، که ممکن است فرایند ظهور و گسترش آن، ده ها سال به طول بينجامد.
6ـ جريان سفياني ابتدائاً به دنبال حذف طرف های حاضر در سوريه و تثبيت قدرت خود است؛ لذا در آغاز، هنوز قصد درگيری گسترده با شيعه ندارد و حتي از يک منظر، اين جريان موجب تضعيف برخي از دشمنان شيعه هم مي شود و لذا در اين دوره، شيعيان می توانند درگيری دشمنان خود را به فال خود نيک بگيرند و سياست ها و برنامه های ملی و منطقه ای و جهانی خود را با قدرت ادامه دهند. (يکي از همين درگيری هاي آينده که موجب تضعيف قدرت مخالفان شيعه مي شود، جنگ بزرگ قرقيسيا است. قرقيسيا، منطقه ای هم مرز با سوريه، ترکيه و عراق است که ظاهراً دارای منابع نفتی کشف نشده و يا معادن ديگر مثل طلا و نقره و... مي باشد و کشف اين معادن موجب تقابل چند طرفه جريان سفياني، روس ها، ترکيه و... مي شود و جنگ بسيار بزرگي را رقم مي زند و نيروهای دشمنان اسلام را از هم می پاشد.
7ـ وقتي جريان سفياني، قدرت خود را نشان مي دهد، غربی ها (اروپا و آمريکا و صهيونيست ها و اسلام آمريکايي ترکيه) و نيز بسياري از دولتها عربی با توجه به اشتراک زياد خود با اهداف جريان سفياني و خطري که از موج عظيم خيزش اسلامي احساس مي کنند، پشت سر آن قرار مي گيرند و به آن اميد مي بندند.
8ـ جريان سفياني به عنوان هدف استراتژيک و اصلي و فوری، به فتح عراق و جنگ با ايران فکر مي کند تا از تسلط ايران بر منطقه و پيشروی احتمالی ايران به سمت قدس جلوگيری به عمل آورد؛ هر چند جريان سفياني از ايران شکست مي خورد و تا بيت المقدس عقب مي نشيند و زمينه ظهور حضرت ولی عصر (عج) فراهم می گردد. سفيانی از تحولات منطقه حجاز واهمه دارد و قصد دارد که به کنترل و تسلط بر این منطقه بپردازد. ايرانيها که اين تحولات را مرتبط با ظهور مي بينند، بيشتر تحولات حجاز را رصد مي کنند و به بالا بردن قدرت خود و ساماندهي نيروهاي منطقه ای مي پردازند تا در صورت ظهور احتمالی حضرت، پشت سر ايشان قرار بگيرند؛ لذا برای براندازی کليت جريان سفياني اقدام جدي نمي کنند. (يمني ها هم مثل ايراني ها عمل مي کنند. ظاهراً شيعيان لبنان هم تا حدودی از فتنه سفياني در امان هستند. (دورنماي فوق، احتمالی است. برای اطلاع بيشتر به کتاب «عصر ظهور» نوشته علی کوراني (صفحه 95 تا 156) مراجعه کنيد.