logo





مشارکت در انتخابات جدالی است با تمامیت خواهان

چهار شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۴ فوريه ۲۰۱۶

فروغ طیاری

Forough-Tayyai.jpg
من به عنوان یک فعال سیاسی ، برای مملکتم دموکراسی ، تمامیت ارضی ، استقلال و آزادی آرزومندم و یک حکومتی که دین از دولت جدا باشد ، بنابراین خواهان این حکومت موجود درکشورم نیستم ، سلطنت و جمهوری اسلامی هیچکدام مورد نظرمن نیستند ، آرزومند نظامی مانند همه نظامهای دموکراتیک کره زمین هستم ، البته دچار توهم هم نیستم میدانم که فردا ایران سوئد و یا فنلاند نخواهد شد ولی اساس خواسته های من اینهاست . برای رسیدن باین هدف معتقدم که باید در دو جبهه مبارزه کنم ،یک جبهه مبارزه عام و دائمی است که تبلیغ وافشاگری خیانتکاران و شناساندن قوانین و فرمامین ضد مردمی نظام و شیوه های بکارگرفته ان برعلیه مردم میباشد . مانند افشاء ظلمی که به زنان ، کارگران ، کودکان و اقلیت های مذهبی میشود و یک مبارزه هم هست که مقطعی است و براساس عملکرد روزانه حکومت ، دعواهای درون حکومتی و بهره براداری از انها در جهت منافع مردم ، معمولأ این نزاعها هنگام انتخابات ، چه انتخابات مجلس ، چه انتخابات ریاست جمهوری ، چه انتخابات شورای نگهبان و شوراهای شهری به اوج میرسند .

اعتقاد من براین است که در هردور انتخابات دو جناح مشارکت میکنند یک جناح گروههای افراطی مانند هواداران ولایت فقیه ، بیت رهبری ، امام جمعه ها ، سران بالای سپاه ، دستگاههای امنیتی ، بخشی از قوه قضائیه و سازمانهائی که پول یا مفت در انها فراوان است مثل ستاد اجرائی حضرت امام ، بنیاد مستضعفان و ... جناح دوم مردم هستند مانند بدنه وزارتخانه ها ، وزارت کار، وزارت بهداشت ، تامین اجتماعی و وزارت اموزش و پرورش ، فقط تنها وزارت اموزش و پرورش بیش از بیست میلیون محصل و ۵/ا میلیون معلم را پوشش میدهد اینها در اکثریت توده مردم را شامل میشوند .

عده ائی از افراد مذهبی هم هستند که فهم اجتماعی پیدا کرده اند ، دانشگاه رفته اند ، درس خوانده اند ، مبارزه کرده اند و میخواهند در مملکت زندگی کنند ، میدانند که جنگ با امریکا درست نیست ، دعوا راه انداختن با دنیا غلط است . معتقد هستم که این بخش از افراد مذهبی ذکرشده چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری بخشی از خواسته های من و همه مردم را مطرح میکنند ، یعنی در هر انتخاباتی که پیش میاید باید رفت و از این جناح برضد جناح افراطی حمایت کرد و نگذاریم که جناح افراطی موفق شود ، عین انتخاب آقای روحانی در مقابل آقای جلیلی .

آقای روحانی جزء این نظام است ولی مقداری عقل و درایت دارد ، میداند که اکر مملکت کماکان زیر تحریم بماند و تحریمها شدت بیشتری پیداکنند ، اگر با کشورهای دنیا درگیر شود ملت و مملکت بباد خواهند رفت ، مردم بیچاره خواهند شد عراق ، لیبی ، سوریه ، افغانستان جلو چشممان هستند ما که نمیخواهیم مانند این کشورها شویم بلکه میخواهیم از درگیری و جنگ جلوگیری کنیم ، که تحریمها را ملغی کنیم بهمین علت مردم رفتند در مقابل آقای جلیلی به آقای روحانی رای دادند . همین آقای روحانی که انتخاب شد ، آیا تغییرات بزرگی در مملکت انجام نداده ؟ خود لغو تحریمها ، جلوی جنگ را گرفتن ، روابط بین المللی را عوض کردن اینها تغییر نیست ؟ خوب من به او رای ندهم بگویم بگذار آقای جلیلی بیاید بر سرکارکه همان خط مشی احمدی نژاد را جلو ببرد و مملکت را به لبه پرتگاه ببرد ، مردم بدبخت تر و بیچاره تر شوند . ؟توده مردم از آقای جلیلی حمایت نمیکند تصورم براین است که ما هم باید همراه و همصدا با مردم باشیم .خوب آیا آقای روحانی ایده ال من است ؟ خیر او فقط یک بخش از خواسته های مردم را نمایندگی میکند ، منهم از همان بخش از خواسته ها حمایت میکنم در مورد بخش هائی که با مردم همراه نیست وظیفه من افشاگری ، مبارزه و مطالبه است .

عقل مترادف اجتماعی هم بر این قضیه مهر تائید میزند . چه نیروئی بالاتر از توده ملت ایران که واقعأ یکی از آگاهترین ملل دنیاست انقلاب کرده ، تجربه هشت سال جنگ پشت سردارد ، انواع و اقسام مبارزه را تجربه کرده ، پیکاری دیده ، فدائی دیده ، توده ای دیده مجاهد دیده ، افت و خیزهای فراوان داشته و دراین راه فولاد آبدیده شده .در نتیجه این مردم واقعأ فهمیده اند که توی همین انتخابات متعدد تضادها بین جناح های حکومتی به روی صحنه میایند ، از این تضادها مردم متوجه میشوند که بخشی از خواسته هایشان در این ماجرا مطرح میشود ، توده مردم همان تضادها را هدف قرارداده و از آن استفاده میکنند . مانند انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ آقای خاتمی گفت من آمده بودم که یک میلیون نفر بمن رای بدهند تا باین آقایان بگویم بابا یک میلیون نفر با شما مخالفند ، مردم بمن ۲۲ میلیون رای دادند . و دیدیم در نتیجه انتخاب آقای خاتمی آزادی مطبوعات ، ازادی اظهار نظر بوجود آمد ، سینما رشد کرد، تحولات فرهنگی بوجود آمد ، روابط ایران با جهان دچار تحول شد نگرانها و آنها که میلرزند پس ازآقای خاتمی افتادند بجان مردم و محمود احمدی نژاد را انداختند بجان مردم .آین ان چیزی است که من از انتخابات دفاع میکنم ، در مقابل این قضیه یک عده انتقاد دارند و انتخابات را تحریم میکنند و مخالف شرکت در انتخابات هستند ، اینها چند دلیل برای تحریم انتخابات دارند :

۱ - دلیل اول اینکه میگویند هردو جناح یکی هستند ، تازه بعضی ها هنگامی که آقای خاتمی امد سرکار میگفتند این از خودشان است ، یعنی حاکمیت به او گفته برجلو که به مردم کلک بزنند ، دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی نه تنها نشان داد که این موضوع صحت ندارد بلکه نشانگر یکدست نبودن حاکمیت بود .ببینید آقای میرحسین موسوی نخست وزیر هشت ساله ایت الله خمینی کاندیدای ریاست جمهوری میشود کار میکشد به درگیری و زدخورد و در نتیجه آن قیام بزرگ بوجود میاید هماکنون هشت سال است که آقای موسوی در حصر بسر میبرد ، خواهرزاده اش را کشتند ، همسرش را در حصر نگهداشته اند یعنی اینها همه سیاه بازیست ؟ از نظر من این چپ بینی سیاسی است که دعوای باین بزرگی را نبینیم و بگوئیم که این دو جناح یکی هستند و هیچ فرقی بین موسوی و احمدی نژاد نیست .

۲ - دلیل دومی که ارائه میدهند این است که اگر حاکمیت یکدست شود ساقط کردنش آسانتر است ، این شوخی مضحکی است ، زیرا که ما یک نمونه انرا در عمل داریم وقتی که محمود احمدی نژاد امد سرکار رژیم یکدست شد ، چه اتفاقی افتاد ؟ پس چرا رژیم را ساقط نشد ؟ با امدن محمود احمدی نژاد مردم بخاک سیاه نشستند ، ثروت مملکت بباد رفت ، جنگ پشت دروازهای ایران جا خوش کرد کشور داشت چهار نعل میرفت بسوی نابودی همه خوشحالی باید این باشد که عمرریاست جمهوری فقط دو دوره چهار ساله است والا اگر چهار سال بیشتر محمود احمدی نژاد روی کار مانده بود ، امروز از ایران فقط ویرانه ای داشتیم مانند سوریه . اصلآ نمیدانم چطور رژیم با جناحهای مختلف انهم جناحهائی که در دعوا هستند را نه تنها نمیشود سرنگون کردحتی مخالفان انتخابات معتقدند که اصلاحات هم نمیشود کرد چون خیلی خطرناک است ، ولی رژیم یکدست را میتوان ساقط کرد ؟ این دیگر با کدام منطق قابل توجیه است ؟

۳- دلیل سومی که ارائه میدهند این است که میگویند انتخابات تقلبی است ، من این را قبول ندارم ، انتخابات محدود هست ، صد البته نمیگذارند که هرکسی بعنوان کاندیدا از صافی شورای نگهبان رد شود ، نمیگذارند کسانی را که با ولایت فقیه اختلاف دارند کاندیدا شوند ، اما خود انتخابات تقلبی نیست . بالاخره همه جناحهای ذینفع کنترل میکنند ، دیدیم در سال ۱۳۸۸ در انتخابات ریاست جمهوری تقلب کردند قیامت بپا شد ، مجبورند یک جاهائی رعایت کنند ، اگر نکنند بین خودشان دعوا راه میافتد . مثل زمان محمد رضا شاه که نیست که یک لیست بدهند دست ساواک و بگویند اینها بایستی وکیل شوند ، خود ماموران ساواک محلی هم مجری دستور داده شده باشند . زمان شاه در داخل خود حکومت رقابتی نبود که نظارتی بطلبد . در زمان رضا شاه هم که شاه به مجلس میگفت طویله ، زمانی ظریفی از او پرسیده بود که این مجلس بچه کار شما میاید ، جواب داده بود ، که عده ای تن لش و ارباب را اینجا جمع کرده ام که زیر نظرم باشند . بطور مثال نمایندگان مجلس هفتم بدون استثنا اول باید رضایت دربار پهلوی را تحصیل میکردند و هر یک مبلغ معینی را در خفا به وزیر دربار "عبدالحسین تیمورتاش" میدادند و شرط رای دادن به هر لایحه‌ای که از طرف دولت به مجلس بیاید را بدون اعتراض قبول میکردند آنگاه نام آن­ها در فهرست نمایندگان آن دوره میتوانست باشد و سپس تعین آنکه از چه محل باید انتخاب شوند فهرست مذکور به دست نظمیه مرکز و ولایات داده میشد .بیاد دارم بعنوان خانواده زندانیان سیاسی در اواخر سال ۱۳۵۵ تجمعی داشتیم در میدان بهارستان جلو درب ورودی مجلس ، به داخل پیام فرستادیم که میخواهیم نمایندگانمان را ببینیم و از شرایط اسارت عزیزانمان شکوه کنیم ، جواب امد که کدام نمایندگان ؟!! سئوال کردیم مگر این اشخاصی که درون این مجلس نشسته اند و پول ملت را به جیب میریزند نمایندگان ما نیستند ؟!! بعد از کمی انتظار پاسخ آمد که دو نفر از بین خودتان انتخاب کنید بیایند صحبت کنند ، خوب ما میدانستیم انتخاب دونفر یعنی فرستادن انها به لیست ساواک است ، کفتیم ما انتخابی نداریم همه ما میخواهیم بیایم داخل و صحبت کنیم ، خلاصه سرمان را گرم کردند تا کماندوهای ارتش کودتاچی مجهز به باتوم ، گاز اشک آور و ادوات ضد شورش امدند و افتادند بجانمان .بله در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه در داخل خود حکومت رقابتی نبود که نظارتی هم در کار باشد .

بحثی نیست که رژیم جمهوری اسلامی در مجموع دیکتاتوری است ولی این حاکمیت دیکتاتور مطلق ندارد ، همین آیت الله خامنه ای هم اگر یکذره یکه تازی بکند همین سپاه پاسداران قبل از همه میکشدش بزیر ، انطور نیست که هرکار دلش خواست بکند ، ابدأ اینطور نیست بازهم اشاره کنم به انتخابات سال ۱۳۸۸ و ان بلوای رای من کو . همه ما میدانیم که خود آیت الله خامنه ای با ترفندهای آقای رفسنجانی به رهبری رسید ( که این خیانت آقای رفسنجانی را باور نمیکنم حتی خودش به خودش ببخشد تا چه رسد به مردم ایران ) و همه این را میدانند . در حکومت اختلاف وجود دارد و این اختلافات خیلی هم جدی هستند . اگر قبول کنیم که بالاخره با یک سری رای دادنها میشود بیست تا آدم انتخاب کرد که بروند توی مجلس دو تا حرف حسابی بزنند ، نباید از ان دریغ کرد . این بدان معنا نیست که دست از مبارزه بکشیم و بهمین بسنده کنیم . بلکه بهمراه همه اعتراضات اینکار را هم انجام دهیم .دکتر محمد مصدق در مجلس شاهی با پنج ، شش نفر عضو جبهه ملی توانست قانون ملی کردن صنعت نفت را به تصویب برساند ، بنابراین یک جاهائی مهم این است که فضائی ساخته شود .

خوب فضای در حال حاضر ما چیست ؟ یک سری خواسته های دموکراتیک و سکولار ، ببینید حکومت مرتبأ فریادش بلند است که سکولارها دارند میایند به محض اینکه کسی حرف میزند میگویند اینها میخواهند دین را نابود کنند ، بگذریم از اینکه خود ملاها با دزدیهایشان با جنایاتشان بیشترین ضربه را به اسلامشان زدند ، همین ملاهائی که از دیدن موی سرخانمها دینشان بباد میرود در مقابل دکل دزدان سکوت اختیار کرده اند .بهرحال فضای حاکم بر جامعه ، منظورم بین مردم فضای دموکراسی ، فضای سازندگی و فضای تعامل با همه جهان است ، تحت تاثیر چنین جوی توی یک مجلس سیصد نفره پنجاه نماینده میتوانند کارهای خیلی مهمی انجام دهند ، شرایط جامعه اینگونه نیست که بتوان همه کارها را با انقلاب انجام داد ، همه جوامع کارهایشان را قدم بقدم پیش میبرند ، در تاریخ اثبات شده که یک انقلاب عمری آمادگی لازم دارد ولی نتیجه اش سریع است ممکن است یک شبه باشد .همینطوریکه مادر بچه اش را بدنیا میاورد نه ماه رویش در رحم لازمه قبل از حاملگی برنامه ریزی و مقدمات دارد ، ما فقط لحظه تولد را میبینیم . سقوط یک حکومت کاری نیست که صبح تصمیم بگیری و شب کار تمام شده باشد ، فقط کودتا را میتوان ناگهانی انجام داد اما کودتا را معمولآ جناحی از حکومت در مقابل جناح دیگری از حکومت انجام میدهد ، که خسارت این عمل را هم همیشه مردم پرداخته اند . تازه کودتا هم مقدماتی دارد که معمولآدر خفا انجام میگیرد .

۴ - دلیل چهارم : سئوال میشه « آیا فکر نمیکنید وقتی ما در انتخابات شرکت میکنیم با رژیم همسو میشویم ؟ البته که خیر آیا در انتخابات متعددی که صورت گرفته مردم خود را با حاکمیت همسو کردند و یا افراد یا گروهی از حاکمت خود را بامردم همسو کرده ؟ آیا آقای کروبی که قبلأ رئیس مجلس ، رئیس بنیاد شهید ، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ، سرپرست کمیته امداد امام بود مردم بطرف او رفتند یا او بود که بطرف مردم آمد ، میرحسین موسوی نخست وزیر هشت ساله ایت الله خمینی آیا او بطرف مردم رفت و یا مردم بطرف او رفتند ؟ آقای روحانی چطور ؟ آیا حسن روحانی قبل از انتخابات با حسن روحانی بعد از انتخابات یکی است ؟ همه ما میدانیم که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سابقه در خشانی در کارنامه اش نداشت ولی مردم اورا عوض کردند ، خیلی هم طبیعی است برای منافع شخص خودش هم که باشد مجبور است با سمت و سوی مردم حرکت کند . وقتی خود آیت الله خامنه ای جار میزند که رای حق الناس است ، خودش هم بحرف خودش اعتقاد ندارد . اجبار اورا باین گویش وامیدارد .این مردم هستند که انها را عوض کرده اند .

ملت ایران تنها ملت کره زمین است که از دولتهای خودش جلوتر است ، این ملت همیشه در طول تاریخ از حاکمیت صد گام جلوتر بوده ، حتی ناسیونالیسم ایرانی هم همیشه شکل غیردولتی داشته ، نگاه کنید به مظاهر ناسیونالیسم فرانسه که در وجود ناپلئون ، ژنرال دوگل و ... خود را نشان میدهد ، ترکها ناسیونالیزمشان در وجود آتاتورک ، روسای جمهورشان ، دولتشان و ارتششان ظاهر میشود ، آلمانها در وجود قیصر ، ویلهلم ، هیتلر خود نمائی میکند اما ناسیونالیسم ما ایرانی ها از زمانهای قدیم در ملت تبلور داشته ، ناسیونالیسم ایرانی در ذهن مردم بصورت یک چیز مردمی و جغرافیائی شکل گرفته فردوسی در اشعارش ۹۹۹ بار اسم ایران را میاورد . ما فقط در این مورد یک شخصیت دولتی داریم که انهم دکتر مصدق است که با ناسیونالیسم ما در امیخته است . بقیه همه کسانی هستند که نمادملی ما هستند ، مزدک ، ستارخان ، باقرخان ، دکتر تقی ارانی ، خسرو روزبه همه اینها مشخصأ اپوزیسیون حکومتها بوده اند ، پس جنس ناسیونالیسم ما با بقیه کشورها فرق میکند ، یعنی نماد های ناسیونالیزم ما شخصیت های اپوزیسیون هستند و نه شاهان ، روسای جمهور، حکومتیان و یا ارتش . ملی گرائی ما موضع ضدخلافت ، ضد شاه و ضد ولایت داشته است ، تمام ایده های ملی گرائی ما امیخته است به مخالفت با حاکمیت است . علت پذیرش شیعه در کشورما این بود که شیعه ابزار اپوزیسیون ایران برعلیه خلفای بغداد بود . علیه دولتهای ثنی که به بغداد متصل بودند . ما با شرکت در انتخابات با رژیم همسو نمیشویم و هیچ اشکالی هم ندارد که با بخشی از جناحهای رژیم که با خواسته های مردم هماهنگی دارد همراه شویم ولی در عمل این آنها هستند که بطرف مردم میایند

. هماکنون این آقای هاشمی رفسنجانی است که مواضعش با مواضع سالهای پیش خیلی فرق کرده ، او بطرف مردم آمده نه مردم بطرف او رفته باشند ، حقیقت امر این است نه بخاطر اینکه موقعیتش ضعیف شده بطرف مردم آمده ، بلکه برعکس چون بطرف مردم آمده موقعیش تنزل کرده نگاه کنید در روزهای گذشته همه بانرهای تبلیغاتی او بتوسط تمامیت خواهان پاره و نابود شده اند .راه دوری نرویم آیت الله منتظری شخص دوم انقلاب بود وقتی که بطرف مردم امد و به اعدامهای فله ای حکومت اعتراض کرد مغضوب واقع شد ، در حکومت جمهوری اسلامی خاتمی ها ، ایت الله منتظری ها ، مجتهد شبستری ها حرفهای منطقی و مدرن میزنند . حرف مدرن را فقط ماتریالیست ها که نمیزنند ، اینها هم میزنند ، هرکسی دلی برای کشور داشته باشد این درک را پیدا میکند . بنابراین این داستان همسو شدن با رژیم نیست بلکه کشیده شدن بخشی از رژیم بسوی توده مردم است .

مسئله دیگر اینکه چرا من در انتخابات شرکت میکنم ؟ حرف من این است که در طی تاریج صدو بیست سالی که از قبل از مشروطیت اغاز شده تا کنون تمام جنبش های بزرگ به نحوی با انتخابات در ارتباط بوده اند ، اولین انتخابات مجلس شورای ملی در تابستان ۱۲۸۵ برگزار شد ، در آن زمان فقط چند کشور پیشرفته جهان دارای پارلمان بودند ، عمر این مجلس فقط دو سال بود و سنتگرایان نگران از دست دادن قدرت به بهانه دفاع از دین در تابستان ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بستند و استبداد صغیر را حاکم کردند . بعلت شعور مردم کشورمان این استبداد دوامی بیش از یکسال نداشت با ورود مشروطه خواهان به تهران شاه مستبد محمد علیشاه فرار کرد و رهبران استبداد مجازات شدند سپس مجلس دوم تشکیل شد . اصلأ در مشروطیت بحث اصلی تاسیس عدالتخانه بود بعدأ هم در مورد مجلس هر دعوائی که اتفاق افتاد سر انتخابات بود چه ان کسیکه تقلب کرد مثل رضا شاه برای رسیدن به سلطنت چه انکسی که معترض به ان تقلب بود . بعداز سقوط رضا شاه و در شهریور ۱۳۲۰ جنبش ملی شدن نفت در اثر انتقاد به انتخابات دوره شانزدهم مجلس بود که جبهه ملی پا گرفت ، حکومت میخواست تقلب کند عده ای در اعتراض به نادرستی انتخابات گرد هم آمدند و جنبش جبهه ملی را بوجود آوردند . این را تاریخ نشان میدهد ، و همان جبهه ملی و مبارزات دکتر مصدق کشیده شد به ملی شدن نفت با همان مجلس تقلبی که اکثریت انرا خانها ، فراماسونرها ، و وابستگان به دربار اشغال کرده بودند ، همین جنبش با تعدادی انگشت شمارنماینده و پشتیبانی مردم توانست ملی شدن نفت را به تصویب برساند . بعد از انهم دیدیم که درروز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ تجمع صنفی معلمان در میدان بهارستان به خشونت کشیده شد و معلمی به نام ابوالحسن خانعلی‌جان خود را از دست داد . که این تجمع هم به نوعی بستگی به مصوبات و انتخابات مجلس داشت .یعنی هروقت که حکومت انتخاباتی برای یکدست کردن جامعه سازمان داده مردم در ان شرکت کرده اند ، صحبت کرده اند ، افکار را متحول کرده اند ، سازمانهای سیاسی بوجود آورده اند هروقت هم مردم از انتخابات قهر کرده اند مثل سالهای ۱۳۴۲ و سالهای متعاقب ان تا انقلاب مردم ول کرده اند عواقب بد انرا هم دیده اند .در سالهائی که مردم بی خیال انتخابات شدند ، سازمان امنیت میامد بر اساس خواست شاه یک لیست را تعین میکرد و یکسری آدم میامدند به مجلس ، ما با قهر کردن ضربه به استبداد نزدیم بلکه ضربه بخودمان زدیم ، برای اینکه ما بودیم که از این حق قانونیمان صرفنظر و چشم پوشی کردیم . درعوض اسلحه دست گرفتیم و رفتیم جنگیدیم ، من الان نمیخواهم در مورد بدی و یا خوبی اسلحه دست گرفتن صحبت کنم ، ولی خیلی بهتر میبود در کنار این اسلحه دست گرفتن مبارزه مدنی هم میکردیم ، صحبت هم میکردیم ، مطالبه انتخابات هم میکردیم ، اینهم یکنوع مبارزه بود . حقی بنام رای داشتیم ، که از ان صرفنظر کردیم .

کسانی که میرفتند سازمان درست میکردند چی میشد اکر یکسال مانده به انتخابات میرفتند در میان مردم و راجع به حق قانونیشان صحبت میکردند ، اصلأ لازم نیست که کاندیدا باشی فقط نفس انتخابات را تبلیغ میکردند ، انهمه استاتید دانشگاه که شغلشان هم ایجاب میکرد که آزاد باشند کجا صدایشان درآمد که آقا ما هم از بین خودمان برای مجلس کاندیدا داریم ، کجا بازار ، اصناف و اتحادیه های کارگری گفتند ماهم کاندیدا داریم ؟ صد البته قبول نمیکردند که کاندیدا داشته باشند انوقت میتوانستند اعتراض کنند . همان اشکال را امروز هم داریم حکومت محمد رضاه شاه را قبول نداشتیم ، الان هم حکومت ملاها را قبول نداریم پس باید تحریم کنیم !! در زمان شاه احزاب و گروههای سیاسی تقریبأ هیچ مبارزه ایی در این راه نکردند ، چیزی که براساس قانون حق انها بود .ما بطور سنتی و از زمان شاه با قهر کردن با مجلس و انتخابات انچنان کار جالبی نکردیم . این کار پیروزی در بر نداشت ، فقط بطرف گفتیم ما در بست از این حقمان صرفنظر میکنیم تو هم برو هرکاردلت خواست بکن ، ما از حقوقمان استفاده نکردیم ، چرا ؟ چون خیلی رادیکال بودیم ، چپ چپ بودیم .یکی از مشاهیر جنبش چپ میگفت ما به حکومت ضربه میزنیم تا حکومت وحشی تر شود و کشتار بیشتر بکند تا مردم آگاهتر شوند !! دیدیم که چی شد . زدیم و قلع و قمع کردیم . ضمن اینکه چپ های مسلح معتقدند ما انقلاب کردیم و قبول کنیم که واقعیت داشته باشد ، خوب که چی ؟ ماحصل ان انقلابی که همه توده مردم هم در ان مشارکت داشتند چه دست آورد دموکراتیکی داشت ؟ آیا اگر مبارزه دموکراتیک و صنفی کرده بودیم ، مطالبه حقوق قانونی کرده بودیم نتیجه انقلاب این میشد که شد ؟ آیت الله خمینی آمد زیرا ما مبارزه امان قهر امیز بود ، حکومتی هم که آمد گفت من قهر آمیزترم ، پس برنده هم منم .

یک موضوع دیگر این است که در هرحال برای مبارزه با این رژیم قرون وسطی ای ، دیکتاتوری ، مذهبی ، ضدملی ، غیردموکراتیک و فاسد دو راه بیشتر وجود ندارد . یا باید برویم بسوی مبارزه گام بگام و میلیمتر به میلیمتر پیروزی کسب کنیم برویم جلو و یا باید برویم پای براندازی و مبارزه مسلحانه و رد هرگونه جناح و غیره . نتیجه مبارزه مسلحانه را دیدیم ، بزرگترین سازمان مبارزه مسلحانه مثل سازمان مجاهدین که بنا به ادعایشان ۵۰ درصد شهید داده دست آوردش چیست خوب شهید دادن که افتخار نیست ، که چی بشود ؟ مگر با شهید شدن میتوان تحول در جامعه ایجاد کرد . تمام گروههای مسلح مانند پیکار و دیگران چه کردند ؟ نه تنها نتوانستند کاری بر علیه رژیم انجام دهند بلکه بهانه هم بدست رژیم برای کشتار بیشتر دادند .آنها بما میگویند شما با این راه مسالمت آمیزتان چه کردید ؟ ما اگر از نظر انها کاری نکردیم حداقلش تلفات پنجاه در صدی هم ندادیم . ما سعی کردیم افکار عمومی را متوجه شرایط وخیم مملکت بکنیم ، سازمانهای دموکراتیک بوجود بیاوریم ، ایده آزادی و سکولاریسم را بین مردم ببریم .فکر میکنید با مبارزه مسلحانه میتوان ایده دموکراتیک بمیان مردم برد ؟ با تفنگ ما حکومت را میزنیم حکومت هم مارا در اخرهم برای دریافت کمک باید به دست راستی هائی مثل داعش ، عربستان سعودی و خیلی که تحولمان بگیرند به دست راستی های امریکا متوسل شویم .یکی از راههای مبارزه گام بگام شرکت در انتخابات است و اینکه نظارت بر اینکه انتخابات درست انجام شود .

یک نکته پایانی انتقاد از ملت خودمان است ، یکی از عیوب جامعه ما عجله برای رسیدن به مقصود و هدف است ، مردم ما اخلاقیات مردم ژاپن را ندارند که صبر میکنند ، سمینار میگذارند ، برنامه ریزی میکنند . باور کنید مبارزه مسالمت آمیز واداده گی نیست ، انها عجله دارند برای پیروزی .مبارزه دموکراتیک یک مبارزه طولانی است ، ما در طول تاریخ برای دموکراسی و آزادی بایک برنامه ریزی دقیق مبارزه نکردیم ، گفتمان سیاسی نداشتیم ، سمت و سوی ایدئولوژی گروهی داشتیم ولی کردن یکدیگر را میخواستیم بزنیم ، مجاهدین در درون خودشان تصفیه خونین کردند . روحیه دراز مدت کارکردن را باید که در جامعه تبلیغ و نهادینه کرد .گام به گام باید با شرکت در برنامه ها تحول ایجاد کرد حقیقتأ کسانی که این تحول را نمی بینند چشم و دلشان روشن نیست ، درست سه سال پیش در خطر جنگ بودیم مگر امریکا خاورمیانه را به آشوب نکشیده است ؟ مگر کل منطقه شاهد جنگهای مختلف نیست ؟ کشورما در مقابل این جنگ چکار میتوانست بکند ؟ اگر حکومت ما درایت و عقل نداشت ؟

بهرحال حرف آخر باز در ارتباط با ضرورت مشارکت در انتخابات است که رادیکال چپها معتقدند که اینها همه اش تقلب است و فضای انتخابات فاسد است ، صد البته همه میدانند که فضای انتخابات فاسد است ، چه میشود کرد ؟اگر بگویند هوا فاسد است ما چکار میکنیم ؟ نفس نمیکشیم ؟ باید کوشش کنیم جریان راه بیاندازیم ، مبارزه کنیم ، مطالبه حق خودمان را بکنیم ، نه اینکه تحریم کنیم . مطمئن باشید با تحریم هیچ پیشرفتی در کار نیست فرمولهای داده شده که اگر من تقاضای کاندیداتوری بکنیم و تقاضایم را رد کنند آنوقت من جماعت را جمع میکنم ، سخنرانی میکنم و رهنمود میدهم و چه و چه میکنم . خوب چه کسی جلوی شما را گرفته همین الان تقاضای کاندیداتوری کن ، این فرمول برای مردمی که زیر تیغ جلاد هستند کارائی ندارد متقاضی را با کله میفرستند توی سیاهچال . همزمان با انتخابات اعتراضات هم باید همراه باشند . اصلأ ضرورت قطعی ندارد که اول کاندیدا شوم تا اعتراض کنم ، خوب همین الان اعتراض کنم ، در حقیقت با این صحبت ما مبارزه را بعهده کاندیداها میگذاریم .خوب برای مبارزه که نیازی نیست صبرکنیم انتخابات برسد و من رد شوم و بعد اعتراض کنم . ما باید پیوسته مطالباتمان رامطرح کنیم ، باید به مردم گفت این مملکت نظامش ارتجاعی است ، عقب مانده است ، هم جمهوری هم الهی مگر شدنی است ، مسخره است ، کما اینکه تاکنون هم نشده .

مبارزه را بایستی برای دموکراسی ، برای سکولاریزم ، برای تعامل با دنیا تشدید کنیم ، مسئله جنگ که منتفی نشده ، سپاه پاسداران که هرروزه تحریک میکند ، خود آیت الله خامنه ای پیوسته در نطقهایش از دشمن حرف میزند ، ایشان اگر چه در مورد آقای جلیلی خود را مجبور دید کمی عقب نشینی کند می بینیم که در جریان انتخابات شمشیر را از روبسته ، همه را اجازه داده که رای بدهند ولی مجاز نیستند که کاندید شوند !!! امامان جمعه برای خوش خدمتی به بیت رهبری حرفهای جنگی رهبرشان را تکرار میکنند شما نگاه کنید به حمله به سفارت عربستان سعودی کجای این کار با صلح در ارتباط است بعلاوه برای جنگ که بهانه لازم نیست ، همین فردا اگر یک موشک بدهند به حماس وامصیبتا پس از آن تحریکات اسرائیل است که شروع میشود . ، انقدر عقاید جنگ طلبانه مذهبی وجود دارد که هر جرقه میتواند یک حریق بوجود آورد . امریکا در حال حاضر با ایران وارد دوران بعد از جنگ است ، پروسه جنگ ناتمام است . مرحله بعد از جنگ از مرحله ورود به صلح جداست . باید نام واقعی هرچیزی را مشخص کرد ، دوره دوره صلح نیست ، دوره بعد از جنگ است و خطر جنگ سرجای خودش باقی است ، دلمان را اینگونه خوش نکنیم که به صلح رسیدیم . راه درازی در پیش است .



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد