logo





گفتمان مقاومت چگونه ساخته و پرداخته می شود؟

پاسخی به برخی پرسش ها، پیرامون انتخابات!

سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۳ فوريه ۲۰۱۶

محمد اعظمی

aazami.jpg
گزینه انتخاب بین و بد و بدتر هنر نیست. تحمیل یک حکومت استبدادی است. اگر برای موردی مشخص و در شرایطی قابل فهم و پذیرفتنی باشد، تداوم آن کشنده است. آیا این گزینش در جائی متوقف می شود و یا در جاده بی بازگشتی حرکت می کنیم. جمهوری اسلامی نشان داده است که جز زبان زور هیچ زبانی را نمی فهمد و جز با فشار تن به عقب نشینی نمی دهد. این فشار را کی و چگونه باید وارد کرد؟ اگر مقاومت و ایستادگی برای عقب نشاندن استبداد مهم است، می بایست گفتمان مقاومت ساخته و پرداخته شود. اگر فقط بخواهیم در میدان بد و بدتر بازی کنیم و ری شهری را در برابر مصباح علم کنیم، چگونه نهال مقاومت در دل جامعه کاشته می شود و کی غول استبداد از بام خانه مان فرو خواهد افتاد؟
آزادی براى همه ملت ها، سقف دارد.

سقف آزادی رابطه‌ى مستقیم با قامت فکری مردمان دارد. 

با همت بلند مردمان، سقف بلند میشود.

در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقف آزادى هم به همان نسبت کوتاه می شود.

وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدم های بزرگ سرشان آن قدر به سقف می خورد که حذف می شوند.

آدم های کوتوله اما راحت جولان می دهند.

 بعضی از آدم های بزرگ هم برای بقا، آن قدر سرشان را خم مي کنند که کوتوله می شوند.

آن وقت سقف ها هی پایین و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز می کنند،

تا این که تا کمر خم می شوند و دیگر نمی توانند قد راست کنند

آزادىِ مردم، نيز می شود یواشکی و زندگى شان مي شود جهنم!

می گویند این تفسیر زیبا و عمیق از آزادی را، داستایفسکی بیان کرده است. نگاه معناداری به آزادی است. مناسب دیدم آن را پیش از ورود به مطلبم نقل کنم.

چند روز پیش مطلبی همراه بهزاد کریمی عزیز منتشر کردیم که انتقادات و پرسش هائی را در فیس بوک و به شکل شفاهی، برانگیخت. می کوشم به کوتاهی نظرم را پیرامون آن ها بیان کنم:

همه می دانیم که انتخابات در ایران غیردموکراتیک و تبعیض آمیز است. هیچ ربطی، به تاکید می گویم هیچ ربطی به انتخابات با تعریف شناخته شده جهانی اش، ندارد. اساسا در جمهوری اسلامی حق انتخاب آزادانه وجود ندارد. احزاب و رسانه های مخالف و ... ، ممنوع اند. اعضای این تشکل ها، اگر زنده مانده باشند، در زندان و یا در خارج از کشور اند. آن هایی هم که جان بدر برده و در ایران مانده اند، حق فعالیت علنی ندارند. روی این واقعیات احتمالا توافق هست. پس مشکل چیست که نیروهای خواهان تغییر و مدافع تحول در کشورمان، برای اتخاذ سیاست در قبال انتخابات، چنین به جان هم می افتند و بعضا در برابر هم صف آرائی می کنند؟ فکر می کنم مشکل این است که در ایران، این رای گیری ها را در جایگاه انتخابات های شناخته شده قرار می دهیم و نسبت به آن اتخاذ سیاست می کنیم. این بزرگ ترین خطای ماست. در اتخاذ سیاست اگر بخواهیم منصفانه سخن بگوئیم، می بینیم هم مخالفانی که توصیه به شرکت می کنند، به واقعیاتی توجه دارند و هم، کسانی که روی برتافتن از این انتخابات را پی می گیرند، حرف هائی برای گفتن دارند. چون در همین انتخابات با همین مختصات تنگ و ناعادلانه، امکان دخالت مردم باز منتفی نیست. از آنسو، کسانی که شرکت در انتخابات را مفید نمی دانند و به نفی آن رسیده اند، سقف آزادی را نمی خواهند به اندازه ای کوتاه بگیرند و چنان خم شوند که مردم نتوانند کمر راست کنند.

می بایست جریانات سیاسی درک و دریافت از انتخابات و چارچوب کلاسیک آن را در ذهن خود تغییر دهند تا بتوانند در رابطه با آن، سنجیده تر برخورد کنند. به این رای گیری می بایست به مثابه یک فرصت برای دخالت نگریست. میدانی است که قدرت حاکم باز کرده است. ضوابطش را تعیین نموده و داور را هم خود مشخص کرده است. اما در این سو، بازیگر دیگری به نام مردم وجود دارد، که با دستگاه ولایت نیست. این مردم اگر خوب بتوانند با کارت خود بازی کنند، قدرت این را خواهند داشت تا تمام کاسه کوزه های آنان را بر سرشان خراب کنند. با این کارت هم می توان از انتخابات روی برگرفت و هم این یا آن نیرو در درون قدرت را از آن محروم نمود.

در جریان جبش ۸۸ –جنبش سبز- مردم برای نخستین بار کلیشه عدم شرکت در تظاهرات های مطلقا حکومتی را شکستند. در آن حرکات شرکت می کردند تا بازی دستگاه ولایت را به هم بزیزند. آن حرکات و هر تجمعی، کابوس دستگاه ولایت شده بود. اکنون انتخابات، در جمهوری اسلامی چنین وضعی را دارد. کابوس حکومت شده است. از خرداد ۷۶ تا کنون، انتخابات مفهوم گذشته خود را از دست داده و دوره های انتخاباتی، خواب از چشم دستگاه ولایت ربوده است. این کابوس در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر است. به تجربه دیده ایم در این دوره ها مردم به حرکت افتاده و جنبش پدید آورده اند. نمونه برجسته آن جنبش ۸۸ بود. در انتخابات مجلس کمتر برآمد وسیع توده ای وجود داشته است. در این انتخابات، به نظر می رسد شرکت مردم نسبت به انتخابات مجلس قبل بیشتر شود و اگر با اتفاق غیر منتظره ای روبرو نشویم، بعید است در این وضعیت، با جنبش بزرگی مواجه شویم. هر چند که نوع برخورد دستگاه ولایت می تواند بر زمینه رشد نارضایتی ها و حاد شدن صف بندی ها در بالا، وضعیت ویژه ای پدید آورد و در نتیجه آن، جنبشی شکل گیرد.

اهمیت دامن زدن به جنبش ها، از جمله جنبش اعتراضی از طریق رای، این است که به شکل دادن ترکیب این یا آن نهاد و یا بالا کشاندن این و یا آن فرد، محدود نمی شود. اگر جنبشی می توانست شکل گیرد، قبل از کمیت نمایندگان این یا آن جناح در مجلس، تغییر فضای عمومی جامعه، اهمیت پیدا می کند. نهاد مجلس زیر سیطره قانون اساسی و احکام حکومتی در بهترین حالت تحولی اساسی در کشور ایجاد نمی کند، اما برآمد جنبش معادلات را تغییر می دهد. مرتجعان را عقب رانده، از متزلزل ها، بسته به قدرت جنبش، نیروی همراه می سازد. در این حالت فضای روانی مردم قوی تر و ترس و ارعاب در دل حکومت و دستگاه سرکوبش بیشتر خواهد شد. چنین شرایطی، فضا و بستر مناسبی برای حرکت نهادهای سیاسی و جامعه مدنی ایجاد می کند. این شرایط، در انتخابات مجلس قابل مشاهده نیست. از این رو سرمایه گذاری روی تشویق مردم ممکن است حتی نتواند جنتی و یزدی را هم از رفتن به خبرگان باز دارد، که در این حالت، حاصلش بسیار منفی است.

مجموعه شرایط متناقض بالا ما را بر آن داشت که اعلام کنیم ما نمی خواهیم سقف آزادی را چنان کوتاه بگیریم که نتوانیم قد راست کنیم. همزمان خواسته ایم، رابطه مان را با آن بخش از نیروهای خواهان تغییر، که قصد دخالت در این رای گیری را دارند، قطع نکنیم. با آن ها سخن گفته ایم. رفقا و دوستان عزیزی آن را متناقض دیده اند. اساس انتقاد یاران ما این است: نمی شود گفت هم شرکت نمی کنیم هم به آن ها که شرکت می کنند رهنمود بدهیم؟

چرا نمی شود؟ اشکالش چیست؟ نظرم را توضیح می دهم:
از نظر ما در انتخابات مجلس، جریانات و نیروهای تغییر و تحول در ایران، به دلیل ارزیابی های متفاوت، به تاکتیک های مختلفی رسیده اند. ما با تاکید بر پاره ای از واقعیات، به این انتخابات نه گفته ایم. نیروئی نیز با دیدن جنبه های دیگری از واقعیات، شرکت و یا به بیان دقیق تر، دخالت در آن را مفیدتر تشخیص داده اند. از نظر ما این دو تاکتیک، هر دو، استراتژی تغییر را دنبال می کنند. به همین خاطر اهمیت دارد رابطه آنها با هم محکم بماند و مستمر ادامه یابد. بعد از انتخابات این دو بهم میرسند و استراتژی و سیاست تغییر را باید پی گیرند. پس از انتخابات با توجه به نارضائی عمومی و تعمیق شکاف و صف آرائی حاکمان در برابر هم، بعید نیست با حرکات اجتماعی مواجه شویم و حتی جنبشی شکل گیرد.

ما تاکتیک "نه" به این انتخابات را پیشنهاد نمودیم. اگر با آن همراهی عمومی شود از نظر ما دستاورد بیشتری برای مردم خواهد داشت. اما زمانی که بخش دیگری از نیروی طرفدار تغییر، سیاست دیگری را دنبال می کند، ما خود را موظف می دانیم با آنها حرف بزنیم. صف بندی تند در برابر یکدیگر جدا از نادرست بودنش، جثه ما را ضعیف تر کرده و صدایمان را کم طنین تر می کند. ما یک خانواده هستیم نمی توانیم قطع رابطه کنیم. رابطه ما محدود به سیاست در قبال انتخابات نیست. انتخابات یکی از موضوعات سیاسی است و نمی تواند اساس رابطه ما را تعیین کند. مگر رفتار ما –به لحاظ روش- در خانواده چگونه است؟ اگر فرزندمان در انتخاب رشته درسی و یا انتخاب محل زندگی و مسافرت نظر ما را نپذیرفت، چه می کنیم؟ بایکوتش خواهیم کرد؟ هیچ سخنی با او نمی گوئیم؟

یکی از دوستان دیگر از زاویه اهمیت شرکت در انتخابات، سخن ما را نقد کرده و نوشته است: یک موسسه پژوهشی، "استراتژی تحریم انتخابات" را مورد بررسی قرارداده و از ۱۷۰ کشوری که بررسی کرده در همه آنها برنده تحریم، حزب حاکم شده است. چند نمونه را هم چنین ردیف کرده است:

عراق- تحریم گروه های سنی در سال ۲۰۰۵، باعث شد شيعيان بتوانند با کسب اکثريتِ مطلق در مجلس٬ قانون اساسی را تدوين و در نهايت تصويب کنند. در مصر- در انتخاباتِ اکتبِر ۲۰۱۲ مخالفاِن اخوان‌المسلمين تصميم به بايکوت گرفتند و جلسات شورایِ دوِم قانوِن اساسی مصر را تحريم کردند. اسلام‌گراها قانون اساسیِ را تدوين کرده و به تصويب رساندند. افغانستان- در سال ۲۰۰۹ عبدلله عبدلله به عنواِن نامزِد مخالفان به همراهِ حامد کرزی به دوِر دوِم انتخاباتِ افغانستان راه يافت ولی در اعتراض به عملکرِد نادرستِ دولت٬ تقلب‌هایِ انتخاباتی٬ از حضوِر در دوِر دوم انصراف داد. به شکست او انجامید. در ونزوئلا -مخالفان چاوز در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ در اعتراض به پایِ صندوق‌هایِ رأی نرفتند و حاصِل آن پیروزی هواداراِن چاوز بود.

این انتقاد را به نیروهای سیاسی ایران در ارتباط با انتخابات، ناوارد می دانم چرا؟

سیاست در قبال انتخابات، تحریم و یا شرکت در آن، در حوزه تاکتیک قابل سنجش است. کسانی که این سیاست را تا حد استراتژی بالا می کشند آن را دگم و منجمد می کنند. همه مواردی که برشمرده شد چه در عراق و افغانستان و چه در دیگر کشورها، نشاندهنده این است که نیروهای سیاسی این کشورها، سیاست در قبال انتخابات را استراتژی نمی دانسته اند. همین که عبداله عبداله در دور اول انتخابات شرکت می کند یعنی تحریم انتخابات یک استراتژی برای او نبوده و در دیگر کشورها هم همین گونه بوده است.

ایراد اصلی استفاده کنندگان از این پژوهش، این است که توجه ندارند شرایط انتخابات ایران با این کشورها، شباهتی ندارد. در عراق، مصر، افغانستان، ونزوئلا انتخابات تا حدودی آزاد بود. حداقل در این حد که در تمام این کشورها، نیروهای تحریم کننده می توانستند شرکت کنند، خود تحریم کردند. در ایران امروز به جز لایه های کوچکی از جریانات سیاسی موافق جمهوری اسلامی، هیچ نیروی مخالفی حق نامزد شدن در انتخابات را ندارد. در کشور ما جریانات مخالف كه هيچ، حتی خاتمي رئیس جمهور دو دوره همین حکومت را، با توهین و تحقیر بيرون مي كنند و رفسنجاني را براي رياست جمهوري رد صلاحيت کرده اند. در واقع و به بیان دقیق تر ما "تحريم" نكرده ايم. اجازه نداريم كانديدا داشته باشيم. به ما فقط اجازه رای دادن به افرادی نظیر مصباح و جنتي و ري شهري و ... را داده اند. بعد معلوم هم نيست راي ما را بشمارند. یکی از دوستان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در دوره شیراک را، نمونه می آورد و می گفت: حزب کمونیست و جریانات چپ و ترقی خواه فرانسه در برابر لوپن فاشیست به شیراک راست میانه، رای دادند. او توجه نداشت که در فرانسه انتخابات آزاد بود و رای ها شمرده می شدند. در ایران رای ها ممکن است شمرده هم نشوند. راي كروبي در دور قبل، كمتر از تعداد فعالان و اعضاي ستادهايش بود.

دوستانی که "نه" گفتن ما به انتخابات را قبول ندارند، می بایست توجه کنند که حداقل از سال ۷۶ به این سو، به حز انتخابات مجلس قبل، تعداد شرکت کنندگان در انتخابات کم نبوده است. عموم کسانی که امروز برای مشارکت فعالند جزو تشویق کنندگان به شرکت بوده اند. چرا صافی شورای نگهبان با گذشت زمان تنگ تر شده است؟ آمار شرکت در انتخابات از خاتمی تا امروز در مجموع نشان می دهد که مشارکت بد نبوده است. نتیجه آن اما از خاتمی اصلاح طلب و مخالف قتل های زنجیره ای، به دری نجف آبادی، یکی از مسئولان همان قتل های زنجیره ای رسیده ایم. با شرکت در انتخابات به قدرت حاکم فهمانده ایم که هر چه بیشتر جذف کند باز ما شرکت می کنیم. بالاخره ما هم مردمی هستیم یا نه؟ سقفی برای آزادی باید داشته باشیم یا نه؟ گزینه انتخاب بین و بد و بدتر هنر نیست. تحمیل یک حکومت استبدادی است. اگر برای موردی مشخص و در شرایطی قابل فهم و پذیرفتنی باشد، تداوم آن کشنده است. آیا این گزینش در جائی متوقف می شود و یا در جاده بی بازگشتی حرکت می کنیم. جمهوری اسلامی نشان داده است که جز زبان زور هیچ زبانی را نمی فهمد و جز با فشار تن به عقب نشینی نمی دهد. این فشار را کی و چگونه باید وارد کرد؟ اگر مقاومت و ایستادگی برای عقب نشاندن استبداد مهم است، می بایست گفتمان مقاومت ساخته و پرداخته شود. اگر فقط بخواهیم در میدان بد و بدتر بازی کنیم و ری شهری را در برابر مصباح علم کنیم، چگونه نهال مقاومت در دل جامعه کاشته می شود و کی غول استبداد از بام خانه مان فرو خواهد افتاد؟


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

رویا های غیر ممکن Impossible Dreams
آ. بزرگمهر
2016-02-28 09:11:40
آقای اعظمی گرامی ، با احترام سخن را با تاکید بر بحث حول انتخابات مجلس در ایران شروع می کنم. در دموکراسی های نمایندگی "نیابتی" در کشور های جهان معمولا ، مردم به نمایندگان خود، از احزاب مختلف در شهر و دیار خود رای می دهند. در حکومت مشروعه داعشی ایران که در آن از دموکراسی خبری نیست ، مردم ناچارند فقط به کاندیداهای تائید شده ی توس شورای نگهبان و سپاه پاسداران رای دهند.هم اکنون که آرای تهران بزرگ شمرده میشود می بینیم که نفر اول مجلس شورای اسلامی دکتر عارف با 1،6 میلیون را ی نفر اول مجلس شورای اسلامی و هاشمی رفسنجانی با بیش از 600 هزار رای نفر مجلس خبرگان رهبری است . همین نشانگر غیبت طیف وسیعی از واجدین شرائط تهران بزرگ در انتخابات است.لازم است منتظر بنمانیم که بدانیم میزان مشارکت در تهران چگونه بوده ایت. ولی می گویند بیش از ۶۰ در صد از واجدین شرائط در انتخابات سراسر کشور شرکت کردند. شرکت کنندگن به کاندیداهای از فیلتر گذشته در شهر و دیار خود رای می دهند. مثلا علی لاریجانی رئیس فعلی مجلس در شهر قم نفر دوم میشود و هر سه نماینده نیز از این شهر مذهبی خیلی ساده اصول گرا "سلفی" هستند.

امّا ما خارج از کشوری ها که نمی توانیم در انتخابات مجلس شورای اسلامی یا مجلس خبرگان رهبری شرکت کنیم. چرا نباید اصول کار را رعایت کنیم؟
بهتر نیست در این باره بحث کنیم؟ ما در باره انتخابات دو مجلس که 7 اسفند برگزار شد چه بایست می کردیم و چه نمی بایست می کردیم ؟ اول باید به این سئوال ها پاسخ می دادیم.

بنظر نگارنده چون در این انتخابات مجلسین ،ایرانیان خارج از کشور در رای گیری شرکت نمی کنند . نیروهای طرفدار آزادی و دموکراسی بهتر بود در باره نقش شورای نگهبان که اکثریت ۱۲۰۰۰ نفر ثبت نام شدگان را حذف کرد بیشتر کار می کردند و در باره فشار های ارتجاع و نقض حقوق بشر در جریان انتخابات اطلاع رسانی می کردند. این فعالیت
نیروهای مترقی تا لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان حقانیت دارد و باید به یک کارزار دائمی تبدیل شود.
از این زاویه ادعای «شرکت کردن » نیروهای سیاسی خارج از کشور در انتخابات مجلس امروز ۷ اسفند ۹۴ کاملا غیر منطقی و غیر عملی و یک شوخی می باشد . و معلوم نیست کسانی یا گروه هائی که چنین ادعائی کردند تا چه اندازه جدّی هستند.

چون ۳۰ تا ۴۰ درصد واجدین شرائط رسما کاندیدی مستقل و مورد اعتماد ندارند. معمولا در انتخابات مجلس شرکت نمی کنند. افراد و گروههای سیاسی خارج از کشور بهتر است برای حمایت از احقاق حق این هموطنان که ۳۷ سال است از داشتن کاندید مورد علاقه خود محروم هستند دفاع کنند. این مبارزات حتما باید دائمی و بدون قید و شرط تا لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان ادامه یابد.
تاسف انگیز است که جریانات سیاسی به این مسائل توجه نمی کنند که یا انتخابات را تحریم می کنند یا در آن «شرکت» می کنند؟ بنظر من فراخوان لغو نظارت استصوابی می تواند به عنوان کارپایه نیروهای سیاسی خارج از کشور تداوم یابد که اثرات آن بی تردید بنفع شرکت کنندگان در انتخابات در داخل ایران خواهد بود.

پاسخ به دو انتقاد
محمد اعظمی
2016-02-26 20:36:10

با سلام 
دوستان عزیز ایکاروس و س-گ انتقاد مشابهی از دو زاویه متضاد کرده اند. ایکاروس میگوید شما که نظرتان به رای ندادن است چرا به مردم میگوئید که اگر رای میدهید به طرفداران حقوق زحمتکشان و زنان رای دهید. ایا کاندیدهای طرفدار مردم داریم. ما از زاویه تائید یا رد این یا آن کاندیدا سیاست اتخاذ نکرده ایم. ما با توجه به مجموعه شرایط انتخابات و صف بندی ها تاکتیک مورد نظرمان را بیان کرده ایم. اگر توجه کنید ما در متن خود از زاویه نفی حرف زده ایم. یعنی توصیه کرده ایم به چه کسانی نباید رای داد. علت اینکه از زاویه منفی وارد شده ایم به این خاطر است که ما هم اساسا نسبت به بسیاری از نامزدها چندان خوش بین نیستیم. خواسته ایم با آن بخش از مردم که مثل ما طرفدار تغییر هستند اما می روند و رای میدهند حرف بزنیم. ما خود را یک خانواده می دانیم که در این مورد اختلاف داریم. گفته ایم حالا که رای میدهید حداقل به این معیارها توجه کنید. 
دوست گرامی س-گ ایرادش این است حالا که رای نمی دهید چرا با مردم حرف زده اید. میگوید " تمام کسانیکه دراین مرحله میخواهند در انتخابات شرکت کنند و به لیست اصلاحات رای دهند به آزاد نبودن انتخابات آگاه هستند و خودشان میدانند برای چه دارند شرکت میکنند وچگونه وبه چه کسانی باید رای دهند" دوست عزیز فرض کنیم حرف شما درست. خوب ایراد کارمان چیست؟ چه جرمی مرتکب شده ایم؟ اگر "تمام" شرکت کنندگان آگاهند خوب حداکثر حرف ما زیادی است. چون آنها آگاه به وضعیت و شرایطند. اما ما دیده ایم که برخی از فعالان سیاسی چنان به هیجان آمده و از لیست و اصلاح طلبان حرف میزنند که گوئی می خواهند از نمایندگان واقعی خودشان دفاع کنند. حتی رفسنجانی نسبت به لیست خبرگان که خود در راسش قرار دارد مرز کشید و گفت لیست من نیست. چون در همان حد و سطح اصلاح طلبان میانه هم آلودگی دستان برخی از افراد لیست به قتل، قابل پذیرش نیست. شما دوست ناشناس نوع برخوردتان به شکلی است که بسیار مساله پیچیده کنونی را مطلق می کنید و راه حل را  یک آره یا نه می دانید و خیال خود راحت کرده اید. اگر "تمام" شرکت کنندگان این حد آگاهی داشتند وضع ما چنین نمی شد که بین بد و بدتر درجا بزنیم. شکی ندارم که درصد کسانی که آگاهانه شرکت می کنند و میدانند چه می کنند کم نیست. جدا از نتیجه گیری و انتخاب تاکتیک، این بخش از رای دهندگان کارشان سنجیده است به همین خاطر ضروری است با آنها گفتگوی ما ادامه پیدا کند. ایراد دیگر این دوست عزیز این است که می گوید حرف ما برای راضی نگهداشتن دو طرف است و " بنابر این کسانیکه انتخابات را تحریم میکنند نمیتوانند برای غیر تحریمی ها تو صیه ای داشته باشند" اولا
ما چنین قصدی نداشته ایم. فراتر از این می دانستیم افراطی های دو طرف به جان ما می افتند اما چون این تاکتیک را پاسخگوتر دیدیم آنرا پیشنهاد کردیم. دوما مگر ما تحریم کرده ایم؟ آنقدر این کلمه را نادقیق بکار برده ایم که هر چه می گوئیم ما که هیچ، حتی اصلاح طلبان و فراتر از آنها، بخشی از کارگزاران و اعتدالیون ذوب نشده در ولایت هم حق دادن کاندیدا ندارند، بنابراین تحریم محروم شدگان بی معناست باز بگوش کسی نمی رسد. سوما چرا نباید ما با دیگر اعضای خانواده خود که نظر متفاوتی در این مورد دارند صحبت کنیم. اگر ما اعلام کنیم که شرکت کردن را درست نمی دانیم  چرا نباید به کسی که شرکت کردن را درست می داند توصیه نکنیم؟ مگر ما هر دو، از یک خانواده سیاسی نیستیم و استراتژی تغییر را دنبال نمی کنیم؟ اگر کار و هدف درازمدت ما یکی است در این یا آن موردی که به اختلاف برسیم از هم صف جدا نمی کنیم. نمی دانم دوستمان س-گ فرزند دارد یا نه؟ اگر فرزند شما در مورد مهمی نظر شما را قبول نداشت شما چه می کنید؟ با او قهر خواهید کرد یا با او گفتگو را ادامه می دهید و توصیه خود را برای انجام کاری که قبول هم ندارید با او در میان میگذارید؟ من تردیدی ندارم که منطقا قطع رابطه نخواهید کرد

موضع گیری دوگانه
س. گ.
2016-02-26 00:16:14
موضع گیری دوگانه و مبهم در مورد شرکت در انتخابات .
دو نفر از دوستان محمد اعظمی و بهزاد کریمی طی مقاله ای موضع خودشان در موردعدم شرکت درانتخابات مجلس و خبرگان را اعلام نموده وضمنا برای کسانی که میخواهند شرکت کنند توصیه هائی نموده بودند .دراین مورد نکاتی چند قابل ذکر است . اولا تمام کسانیکه دراین مرحله میخواهند در انتخابات شرکت کنند و به لیست اصلاحات رای
دهند به آزاد نبودن انتخابات آگاه هستند و خودشان میدانند برای چه دارند شرکت میکنند وچگونه وبه چه کسانی باید رای دهند . ثانیا بنظر میرسد بعلت جو تحریمی که بخصوص در گروهها وافراد خارج از ایران وجود دارد این دوستان خواستند موضعی بگیرند که دوطرف راضی باشند . بنابر این کسانیکه انتخابات را تحریم میکنند نمیتوانند برای
غیر تحریمی ها تو صیه ای داشته باشند .

آدرس غلط به مردم
ایکاروس
2016-02-25 20:31:14
آقای اعظمی
من موافق موضع شما با عدم شرکت در انتخابات هستم ولی منتقدبخش توصیه شما به مردمی که قصد شرکت دارند هستم و کامنتی هم روی مقاله شما در اخبار روز گذاشتم ولی احتمالا چون کمی تند بود چاپ نشد.
درست است باید با مردم حرف زدولی نباید به آنها آدرس غلط داد. تناقض موضع شما آنجاست که خود رای نمیدهید ولی به مردم میگویید اگر رای میدهید به کسانی رای دهید که طرفدار حقوق و تشکل برای زحمتکشان باشند و یا جقوق زنان باشند و خواهان بهبود وضع مردم باشند. خوب اگر چنین کسانی در بین کاندیداها وجود دارند پس چرا ما رای ندهیم؟ چرا شما رای ندهید. دوم اینکه به درستی میگویید رای مردم شمارش نمی شود. خوب آنها پس چگونه به آن افراد رای دهند. به همین دلیل است که میگویم آدرس غلط می دهید و مردم را سرگردان می کنید.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد