چیزی میخواندند که مرد مو جوگندمی معنی واژهی را از مرد مو سیاه پرسید و سخن، کش آمد و… ناگاه، نگاه مرد مو جوگندمی آرامآرام از دیگری و کتاب و درِ کلفتِ آهنی و دیوارهای پهن سیمانی و میلههای گرد پنجرهی کوچک زیر تاق، دوری گرفت و به درون چشمخانهها پس نشست. دیگر نگاهی در کار نبود. چشمها بودند، اما نگاه، نگاه نبود. بیرون را نمیدید. همه، به درون بود. مرد، خاموش، در خود فرو رفت.
ـ چی شد؟ کجا رفتی؟
آنیک هیچ گاه پیشتر او را چنین ندیده بود، هرچند دیری با هم در اتاقکی سر کرده، گفته، شنیده و خوانده بودند و از هم آموخته، برای هم درد دل گفته و با هم خندیده بودند.
ـ راسِّش یه وقتی عاشق شدم. تو دورهی دانشجویی. عاشقِ یه دختری مث ماه. ناخواسته دل میبرد و من اون آدم خوشبختی بودم که او دلش رو برده بود، اما دل هم بهش داده بود.
در میان سخن، آرامش اندوهباری آشکارا همهی تن و جانش را گرفت. دیگر هیچ نشانی از آنهمه شادی همیشگی در این مرد خوشسیما نبود و اینک به ویرانهی خودش میمانست.
ـ همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه همون چیزی پیش اومد که همیشه میآد: بگومگو. بگومگو دربارهی یه چیز پیشپاافتاده. هیچ کدوممون پس ننشستیم و کار کشید به قهر. اون وقت نامهای بهش نوشتم با این بیت حافظ اون بالاش: "در نظربازی ما بیخبران حیراناند ـ من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند." با خودم میگفتم برگ برنده رو رو کردهام. چرا؟ نمیدونم. فرستادم و چشمبهراه موندم تا اینکه نامهای ازش گرفتم که بیتی از همون غزل حافظ بالاش نشسته بود: "لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف خلاف ـ عشقبازان چنین مستحق هجراناند"
و خاموش شد. خاموشیای دراز که دیدارِ سر و سیمای او، دلِ شکستن آن را به همسخنش نمیداد.
ـ و با این، همه چیز تموم شد. همه چیز.
به گوش مرد مو سیاه این "همه چیز"، خود زندگی آمد. مرد مو جوگندمی خاموش شد و خاموش هم ماند. نشسته و خیره بهپیش. از آن همه نیروی زندگی در مرد ردی به جا نمانده بود و شگفت این که یارای هیچ کاری برای بیرون آمدن از افسون باز زندهشدهی عشق نداشت. و شگفتتر این که همبندی جوانش هم که تا آن زمان عشق را درست نیازموده بود، خشکیده بود. از شگفتی آن چه که میدید. از شگفتی بزرگی آن چیزی که به گمانش باید عشق میبود. به ناگهان، مرد همهی نیروی خود را گرد آورد و دست بر زانو نهاد و هم چنان که زیر لبی میخواند "لاف عشق و گله از یار زهی لاف خلاف..."، برخاست و از اتاق بیرون رفت تا در حیاطِ بند قدمی بزند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد