logo





کارگران و معرکه "انتخابات"

پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۴ فوريه ۲۰۱۶

ناصر اصغری

انتخابات مجلس جمهوری اسلامی و کش و قوس‌های حول آن در بین جناح‌های خود رژیم و همچنین غور و تفحص مردم برای اینکه در این بحبوحه چه می توانند بکنند، یکی از خبرهای داغ رسانه‌ها و از موضوعات مهم سیاسی ایران در چند هفته گذشته بوده. برای رژیم و جناح‌هایش اهمیت مسئله در این است که هم سر باندهای رقیب را زیر آب بکنند و هم بتوانند مشروعیت بین المللی برای خود بخرند. برای کارگران، زنان، مردم زحمتکش و جنبش‌های اعتراضی هم اهمیت مسئله این است که از بالا گرفتن اختلافات باندها و جناح‌های حکومت فرصتی برای نزدیکتر کردن کل دم و دستگاه فقر و سرکوب رژیم به گور پیدا کنند. با همه اهمیتی که این مسئله برای کل جامعه ایران دارد، اما دقیقا بخاطر اینکه با هیچ یک از معیارهای رأی‌گیری و انتخابات شناخته شده در سطح بین المللی خوانائی ندارد، نمایش "انتخابات" رژیم مضحکه و معرکه گیری ای بیش نیست. اما کسانی که به هر شکل نبضشان با ادامه بقاء رژیم اسلامی و سر پا ماندن این دم و دستگاه میزند، در باره "انتخابات" رژیم چنین فکر نمی کنند. یکی از این افراد اسماعیل محمدولی است. او یکی از اعضاء "تیم کارگری ایلنا" بود که اواخر بهار امسال (١٣٩٤) بطور دسته جمعی از این رسانه دولتی، و ظاهرا بخاطر انعکاس اخبار اعتراضات کارگری و یا کار نکردن در چهارچوب سانسور این رسانه، اخراج شدند. اسماعیل محمدولی در تاریخ ٣٠ ژانویه ٢٠١٥ مطلبی درباره اهمیت "انتخابات" رژیم اسلامی و اهمیت شرکت در آن را در صفحه فیسبوک خود منتشر کرده، كه گرچه نامنسجم است، اما کل حرف و منطقش فراخوان دادن به مخاطب برای شرکت در معرکه "انتخابات" است.

"تلاقی" منافع مردم و منافع رژیم اسلامی!
اسماعیل محمدولی با دو طیف حرف می زند که یکی سرنگونی طلبان و "تحریمی"ها هستند و دیگری اصلاح‌طلبان. درباره طیف اول می‌نویسد: "تحریمی‌های حرفه‌ای که وجود سیاسی‌شان را با براندازی جمهوری اسلامی تعریف کرده‌اند. آنها هر عملی را بر اساس نفعی که ممکن است به جمهوری اسلامی برساند می‌سنجند. برای این جماعت قابل تصور نیست که ممکن است در نقطه‌ای از تاریخ نفع مردم و جمهوری اسلامی تلاقی کند."
گوینده این حرفها خیلی باید روی کم شعوری مخاطب و کل مردم حساب باز کرده باشد که توی چشمانشان نگاه کند و از تلاقی منافعشان با منافع رژیم اسلامی حرف بزند! از زندان و اعدام کردن‌ها، سرکوب و بیحقوقی زنان و کودکان و غیرمسلمانان، هشت سال به کشتن دادن فرزندان مردم در جنگ با عراق، تروریسم و ماجراجویی‌های بین الملی و غیره می‌گذرم، اما اگر اسماعیل محمدولی یک نمونه، حتی یک نمونه، از تلاقی منافع مردم و رژیم، آنجا که پای اشتغال، دستمزد، بیمه‌های اجتماعی و رفاه جامعه در میان است را به ما معرفی کند، من هم بخاطر ایشان مردم را به شرکت در این "انتخابات" تشویق خواهم کرد. اگر کسی تحریم می‌کند، اگر کسی می‌خواهد جمهوری اسلامی را براندازد، با توجه به همین به تباهی کشاندن جامعه است که با رژیم نمی‌سازد. جهنمی که رژیم بر مردم تحمیل کرده است ما واکثریت جامعه را متقاعد به اعتراض و تلاش برای سرنگونی آن کرده است. درست به دلیل همین سیاهی‌ای که رژیم بر جامعه تحمیل کرده است که نمی‌خواهیم نفعی به آن برسد و دو روز دیگر بر عمر ننگینش اضافه شود.

رأی دادن مردم، رأی دادن ژورنالیستها
اسماعیل محمدولی در جای دیگری درباره ما مخالفین رژیم می‌گوید: "از نگاه آنها کسانی که به هر ترتیب تصمیم به رای‌ دادن گرفته‌اند طبق معمول خائن، احمق، سازشکار و از این حرف‌ها هستند." در این مظلوم‌نمائی و سیاه و سفید کردن‌ها منفعت سیاسی خوابیده است. مردم اگر در انتخابات شرکت می‌کنند بخاطر محاسباتی است که برای خود دارند. شاید عده ای از مردم واقعا، بقول اسماعیل محمدولی، "هر چهارسال یکی دو بار فرد یا عده‌ای را انتخاب می‌کنند تا اوضاع بدتر از چیزی که هست نشود." شاید یکی فکر می‌کند با انتخاب خاتمی و یا روحانی در مقابل خامنه‌ای، دارد رژیم را به سرنگونی نزدیکتر می‌کند. شاید عده ای، باز هم بقول محمدولی "در هنگام ضرورت گاهی از اصلاح‌طلبان سنگر می‌سازند." شاید یکی شرکت کند که پسر خاله‌اش نماینده شود و او را مأمور فلان چهارراه بکند تا بتواند رشوه‌ای بگیرد. بهرحال حساب شرکت مردم عادی‌ای که باید برای صرف زنده ماندن به معنای واقعی کلمه به هر دری بزنند تا امروز را به فردا برسانند، با ژورنالیسمی که کارش دفاع از سیاستهای رژیم آدمکشان است، فرق می‌کند. در ایران زیر تیغ جمهوری اسلامی، من از هیچ ژورنالیستی که اظهارنظری نکند انتظاری ندارم؛ اما اگر اظهارنظرش فراخوان به شرکت در انتخابات است و "تحریم" را تقبیح و مسخره کرد و سرنگونی طلبی را با زبانهای مختلف تحریف کرد، آنوقت دارد حرف دل خامنه‌ای را می‌زند و ما با او کار داریم! ژورنالیستی که فراخوان شرکت در انتخابات را می‌دهد و هیچگونه روزنه‌ای جلوی جامعه نمی‌گذارد، مشغول کار دیگری است که ربطی به منافع مردم ندارد.

تشکل برای هیچ
اسماعیل محمدولی در عین حال کارگران و مردم را به متشکل شدن هم دعوت می‌کند. می‌گوید: "ما برای ایجاد تغییرات بازگشت‌ناپذیر نیازمند متشکل شدن هستیم." این ادعا به نظر من جز حرف مفت چیز دیگری نیست. مثلا اگر دولت و رژیمی که خواست این متشکل شدن را سد و سرکوب کند با آن چگونه برخورد کنیم؟ آیا سرنگون کردنش مجاز است؟ که اسماعیل محمدولی این را ابدا قبول نمی‌کند. کسی که در برابر رژیم سرکوبگری مثل رژیم اسلامی ایران سرنگونی و براندازی را از دستورکار خارج کرد، حرفش درباره متشکل شدن حرف بیربطی است. اما ببینیم او متشکل شدن کارگران و مزدبگیران را برای چه و چگونه می‌خواهد. می‌گوید: "برای بسیاری کارکرد واقعی نهاد صنفی روشن نیست. فرض کنید کارگران در هر کارخانه‌ و کارگاهی نهاد مستقل ‌خودشان را شکل بدهند. اعضای این نهادها بلافاصله پس از تجربه قدرت تغییر در آن اجتماعات کوچک، اجتماعات بزرگتری را شکل می‌دهند. نمایندگان نهادهای کوچک کارگری از جمع شدن کنار هم نهاد بزرگتری به نام نهاد کارگران یک شهر، استان و کشور را تشکیل می‌دهند. نتیجه این می‌شود که دولت و به طور کلی نهاد قدرت متمرکز، دیگر نه چند کارگر یک لاقبا که قدرت یک اجتماع چند میلیونی را در برابرش می‌بیند و ناچار به فروتنی و شنیدن حرف نمایندگان کارگران می‌شود." همین؟! یعنی متشکل شدن برای هیچ. کارگران و معلمان تشکل درست کنند و چنان قدرتمند باشند که همه شهر و استان را با خودشان داشته باشند تا آخر سراز امام جمعه ها بخواهند دستمزد شان را از ١٠٠ تومان به ١١٠ تومان افزایش بدهند!؟ واقعا رژیم اسلامی چه معجزه‌ای کرده که انتظارات بعضی‌ها را اینقدر پائین آورده. کارگران و معلمانی که با هزار و یک مشکل و خطر تشکلهایشان را درست می‌کنند با سرکوب رژیم مواجه می‌شود. در شریطی که طبق رهنمود اسماعیل محمدولی، تشکلهای‌شان را تا سطح استانی و کشوری هم درست کرده‌اند، باید از برادر ربیعی بخواهند که لطف کند و بیمه بیکاری را قطع نکند!
اتفاقا برای آن "بسیاری" که اسماعیل محمدولی می‌گوید، یعنی همان‌هایی که نان شب کودکانشان را گرو گرفته‌اند، کارکرد تشکل خیلی روشن است. تشکل را با قدرت و اعتراض ایجاد می‌کنند تا نانشان را از حلقوم این دزدان بیرون بکشند. تشکل در سطح کارگاه و کارخانه داشتیم، در سطح شهر و استان هم داشتیم تا از به قهقرا رفتن وضعیت معیشتی‌مان جلوگیری کنیم. افق آن تشکل‌ها چنان نبود که رهبری جامعه را به دست بگیرد. رژیم چنان سرکوب و قلع و قمع کرد که هنوز هم که هنوز است داریم چوب آن بی افقی را می‌خوریم. بخش عمده‌ای از روشنفکران و چپهای آن زمان که سکان آن تشکل‌ها را در دست داشتند یک چنین درک و افقی از تشکل داشتند که تشکل درست کنیم تا فقط کارخانه و مدرسه و کارگاه را اداره کنیم. کارگر باید تشکل درست کند که جامعه را اداره کند و حق کل جامعه را از زورگو بگیرد. انقلاب فریاد می‌زد: "کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما". در عین حال کسانی در رهبری تشکل‌های همان نفت بودند که چنین انتظاری از خود نداشتند. به سراغ خمینی و بازرگان برای همنظری می رفتند! تصور کارگر از خودش عوض شده و امروز تشکلی می‌خواهد که وضعیت را برای همیشه تغییر بدهد. تشکلی می‌خواهد که دیگر کسی به وضعیت امروز او نیافتد.
کارگران سالهاست که از رژیم جمهوری اسلامی و بازی انتخابات آن عبور کرده ‌اند. از قضا هیچوقت مثل ژورنالیسم نان به نرخ روزخور خودشان را با این معرکه‌گیریها سرگرم نکردند. توصیه من به امثال اسماعیل محمدولی هم این است که در خدمت ادامه این وضعیت قرار نگیرند.
١ فوریه ٢٠١٥

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد