logo





استعمار در خاور میانه

شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۳۰ ژانويه ۲۰۱۶

بیژن باران

bijan-baran.jpg
دیگر وقت آن نیست که بدانیم- چه کسی جهان را آفریده است. باید دید چه کسانی به خراب کردنِ آن مشغولند! نوآم چامسکی

مهمترین عامل بیرونی در 100 سال گذشته خاورمیانه استعمار با 2 نقش تضعیف سرمایه داری ملی و گسترش مدرنیزم است. بدون ورود استعمار به منطقه، مناسبات تهاتری محصول، عدم خلاقیت کودکان، استبداد مطلقه حاکم می بود. بررسی استعمار می تواند با مطالعه تاریخ، اسناد وزارت خارجه، آمار اقتصادی انجام شده؛ یا با مرور آثار هابسن، لنین، سارتر، فانون، ادوارد سعید به نتیجه گیری رسید.

در اعصار عتیق مهاجمات برای فتح ساکنان مراتع و منابع همسایه بودند: رومیان به گالهای فرانسه، اعراب به کرانه های مدیترانه و آسیای جنوبی، هانها به اروپا، مغولان به چین، ترکان به خاور میانه و بالکان، بانتو به آفریقای جنوبی، خمر به آسیای شرقی، آزتک در مکزیک، ایروکوها به شمال شرقی و سیوها در دشتهای وسیع آمریکا.

باید توجه داشت که دولتمردان 2اقلیت باوجدان مانند دکتر فاطمی، سودجو مانند وثوق الدوله، اکثریت میانه دارند. در آغاز استعمار برخی دولتمردان را با رشوه خرید. نمونه: انگلیس وثوق الدوله نخست وزیر را برای قرارداد 1919 در تقسیم حوزه نفوذ استعمار با 130 هزار لیره رشوه قانع کرد. با افزایش درآمد نفت، برخی دولتمردان با مقامهای دولتی در خدمت خارجیان فعال شدند. نمونه: ژنرال زاهدی برای کودتای 28مرداد 32 ویلایی در سوییس را شاید از بودجه دربار انعام از شاه گرفت.

اکنون با دولت دارای بودجه سالانه 200 میلیارد دلار برای بانکها، برنامه های آبادانی، هزینه دولت- برخی دولتمردان مبلغی اختلاس/ کش رفتن از ثروت عمومی/ دولت را به حساب بانکی در خارج واریز می کنند. نمونه: بابک زنجانی و رحیمیان. با رشد رسانه ها، آمار بانک جهانی، مرتبه دولتهای فاسد و مخل امنیت سرمایه جهانی، فساد دیوانی در خاورمیانه– یعنی غارت مسلمان متنفذ از بیت المال مسلمانان در افغانستان، ایران، عربستان، آذربایجان بیداد کرده؛ روی استعمار را سفید می کند. این اختلاسگران کلان سرمایه ملی را از کشور بومی به کانادا، آمریکا، کوستاریکا فرستاده؛ به کسب و خرید مستغلات در خارج می پردازند.

آیا عقبماندگی خاور میانه تقصیر استعمار بود یا اقلیم و شریعه؟ تهاجم اعراب، ترکان، مغولان، عثمانیها بر خاور میانه امکان انباشت سرمایه را ناممکن کرد. لذا این منطقه نتوانست از مراحل سرمایه داری گذشته با غرب همشان باشد. پس از ج ج 1 امپراتوری عثمانی را انگلیس و فرانسه در قرارداد Sykes-Picot 1916 با نوعی سرزمین عربی بنی هاشمی تقسیم کردند. سپس با پایان ج ج 2 کنفرانس یالتا مناطق نفوذ انگلیس، روس، آمریکا تعیین شدند.

وجود استعمار بخشی از فرهنگ مدرن است که شهرسازی، بهداشت، آموزش، پرورش، وسایل زندگی، ورزش، تفریح، هنر، فروشگاه، بنادر، گردشگری، باستانشناسی را در خاورمیانه به روز کرد. در عین حال چرخش ارزش اضافی، انباشت سرمایه بومی، ایجاد نهادهای مدنی اتفاق نیافتاده؛ طبقات متوسط رشدی نباتی یافتند.

ارگانهای سرکوب از اشاعه مدرنیته جلوگیری می کنند. در نبود استعمار در یک کشور، ارتجاع ایده الوژیک حاکم شده؛ لذا رفع بیکاری، مشارکت اجتماعی زنان، تفویض ادواری مسالمت آمیز دولت، دمکراسی، حقوق اقلیتها، آزادی اجتماعی، وجود نهادهای صنفی، حزبی، کسب هم پدید نمی آیند. ولی با وجود نو استعمار در ژاپن، ترکیه، کره جنوبی، تایوان– دمکراسی، شکوفانی اقتصادی، احزاب چپ و راست در آنها پدید آمدند.

استعمار غربی در خاورمیانه 1830-1914از 3فاز مداخله، دگرگونی، استقلال گذر کرد. استعمار کاپیتولاسیون/ حق ویژه اتباع خارجی را هم داشت. واکنشهای منطقه بقرار زیر بودند: اصلاحات با مرکزیت نوین، واردات فن آوری مانند قطار، ایجاد آموزش و نهادهای نوین؛ زوال اقتصاد خودکفایی و ایلیاتی، ملیگرایی/ ناسیونالیزم ترک، عرب، ایران. در قرن 20م اعلانیه بالفور برای استقلال اعراب فلسطین و سرزمین یهود علنی شد.

مرزهای استعماری بر مناطق ناهمگون زبانی، قومی، دینی پدیدار شدند. دینهای یهودی، مسیحی، اسلام سنی، شیعی، بهایی؛ زبانهای عربی، کردی، ترکی، فارسی، ارمنی، عبری- منطقه را ناهمگن کردند. پس از ج ج 2 اقوام فلسطین، کرد، ارمنی سرزمین نیافتند. خلیج فارس، اردن، فلسطین، عراق را انگلیس، سوریه و لبنان را فرانسه داشته؛ مستعمرات الجزیره، لیبی، سودان، یمن هم تا 1930 بجا بودند.

استعمار در برگیرنده استقرار، بهرهکشی، تداوم، دستاندازی، ضمیمه کردن کولونی/ مستعمره بود. کشور استعمارگر ساختار اجتماعی، راس حکومت، اقتصاد مستعمره را صاحب شد. استعمار بازسامانی مناسبات اجتماعی بین گروهها را پدید آورد. برخی مذاهب، گروهها را امتیاز داد که به تضادهای آتی منجر شد. اقتصاد را مختل کرد؛ مناسبات جدید سرمایه داری را بویژه بسود غرب اشاعه داد. مدل نوین ملیگرایی، مدرنیته را مقابل سنت علم کرد.

استعمار اجزای متضاد خود را در منطقه دارد- روسیه، انگلیس، آمریکا، بطور ثانوی آلمان و فرانسه عمده ترین اند. رشد ناموزون اقتصاد جهان از سده 16م با حضور استعمار در 4قاره آمریکا، آُسیا، اقیانوسیه، افریقا پدید آمد. جنگهای استعماری برای دست اندازی به متصرفات، بومی کردن مدرنیزم، به روز کردن نهادهای عمده دولت، مبارزات رهایی بخش کشورها با استعمار- مسیر تاریخ 4قرن گذشته را تعیین کردند.

سقوط امپراتوری بیزانس/ روم شرقی، بستن جاده ابریشم بوسیله خلافت عثمانی، باروت و کاغذ از چین، پسته، زعفران، قالی، آجیل ایران به اروپا رسید، کمک به تولید صنعتی اروپا کرد. کشف قاره جدید 1488، کشتیهای اروپا به چین 1513، دادن ماکائو- چین به پرتغال 1557. رک ویکی/ جاده ابریشم.

جهاز دریایی برخی دول غربی در قرن 16م به اقیانوسها رفته؛ مناطقی در 3 قاره آفریقا، آمریکا، اقیانوسیه را کشف/ تصاحب کرده؛ آنها را برای مراوده محصولات کشاورزی ضمیمه کردند. این دول عمدتا انگلیس، فرانسه، اسپانیا، پرتغال، هلند، روسیه، بلژیک، ژاپن بودند. برخی از آنها بنا به عوامل درونی انکشاف سرمایه به مرحله عالیتر امپریالیزم رسیدند. در روند دستاندازی به سرحدات جدید، رقیبان جنگهای استعماری کرده؛ سپس در جنگهای رهایبخش بومیان گرفتار شدند. در این روند کارگران کشورهای متروپل هم با اعتصابات خود عرصه را بر استعمار تنگ کردند.

استعمار عمدتا در قاره های جدید همراه با مهاجرت و اسکان شهروندان متروپل در مستعمرات بود. نوع دیگر در خاور میانه عمدتا مناسبات استعماری یعنی کنترل صادرات، واردات، قراردادهای انحصاری، بهره برداری از معادن، وامهای گران سود، نفوذ در دولتمردان بومی بود. چرچیل با دیدگاه استعماری در باره جهان سوم در قیاس به ایرلند به فالاچی گفت: برای استعمار به "اکثریت نادان، اقلیت خائن" نیاز است.

استعمار شکلی از سرمایه برای استثمار و مبادله اجتماعی در توسعه ناموزون، وابستگی، فقیر شدن مستعمرات است. در مستعمرات متوسط طول عمر نصف متوسط آن در کشور متروپل بود. در دهه 40م در هند متوسط عمر 32 سال بود. با صدور سرمایه به مستعمرات، فرماندار غربی در مستعمره، مواد خام را از مستعمره بیرون کشیده؛ نیز ارزش اضافی و انباشت سرمایه خارج می شد. البته پس از استقلال، حاکمیت بومی هم مانند استعمار در کشور دیگر، بر طبقات محروم ستم می کند.

بزرگترین استعمار امپراتوری انگلیس بود که در قرن 19م آفتاب از پهنه آن غروب نمی کرد. این دولت با انتقال ارزش اضافی، سود معادن از مستعمرات را در جهان برای گسترش قلمرو پخش کرده؛ لذا مدرنیزم را ترویج کرد. مستعمرات انگلیس در 1914 بیش از 40 کشور بود از جمله: هند، کانادا، مصر، نیجریه، عمان. مستعمرات فرانسه الجزیره، مراکش، تونس، هندوچین، گستره های در آمریکا، آفریقا، اقیانوسیه بودند.

پرتغال موزامبیک، آنگولا، مناطقی در قاره های دیگر داشته؛ آلمان، بلژیک، هلند هم مناطقی در آسیا و آفریقا صاحب بودند. در برده داری در نهایت 11 میلیون سیاه، از آفریقا به قاره های جدید برای بیگاری برده شدند. چند 10 میلیون نوکران هندی و چینی در خدمت استعمارگران بحساب نیامده اند. استعمار امراض آبله، مالاریا، تب زرد، سفلیس را هم به مستعمرات خود در آمریکای شمالی، برزیل، مکزیک برد؛ میلیونها نفر از بومیان در سده های 17 و 18 نابود شدند.

واکنشها به استعمار گوناگون بودند: کودتاهای نظامی در مصر 1952، عراق 1958؛ انقلاب 1979 ایران؛ جنگ 1920-1923 ترکیه، الجزیره 1954-1962، اسراییل 1948؛ قیام و قراردادهای بین المللی لیبی، سوریه، لبنان، اردن 1946، تونس 1956، مراکش 1956. استعمار کشورهای جدید را از عثمانی پدید آورد: عراق، اردن، اسراییل، ترکیه. نیز رژیمهای حافظ شریعت یا عربی- مدار سلطنتی راه انداخت: ایران، افغانستان، عراق، اردن، امارات، عربستان. دولت مرکزی را تشدید کرد؛ خودمختاری روستایی را محو کرد؛ شورای بدوی ایلات را خنثی کرد.

پس از ج ج 2 آمریکا میراث دار استعمار در خاورمیانه شد. شرکتهای انتفاعی با نقاب دولتهای سرکوبگر محلی ظاهر شدند. گرایش مطلقه، موروثی، دائم العمری راس هرم قدرت سیاسی از قرون وسطا بجا مانده؛ نمونه: سوریه و عربستان سعودی. در جامعه مدرن دولت ادواری، انتخابی، با تفکیک قوای مقننه، قضایی، اجرایی است.

نومستعمره پس از ج ج 2 پدید آمد که دربرگیرنده تعرفه ها، تجارت نامه های استعماری، پیمانهای نظامی با فروش تسلیحات، قرارداد تجارت آزاد آمریکا با محتوای بنفع دول استعماری بود. استعمار پیشدرآمد امپریالیزم سده 20م بود. بمرور نماینده های انحصاری و فروشگاههای اجناس غربی در شهرهای خاور میانه در مقابل بازار سنتی قد علم کرده؛ با روابط نزدیک با دولتمردان عرصه را برای بورژوازی ملی از نوع پارچه های کازرونی، کارگاههای اصفهان، مصنوعات تبریز تنگ کردند. ورشکستگی خرده پاها و وامهای نواستعماری را در آرژانتین، اندونزی در گذشته، در یونان، می توان در استیصال مردم و تظاهرات خیابانی روزمره دید.

امه سزر، فرانس فانون، سپیواک پسااستعماری یعنی پیآمدهای استعمار را در مستعمرات بررسی کردند. ادوارد سعید در شرقیگرایی/ اوریانتالیزم 1978 نوشت: آثار بالزاک، بودلر، لوترامون تخیلات برتری فرهنگی غربی را دامن زدند. او ادبیات غرب از جمله گفتمان ندید گرفتن تاکید مقام مادون subaltern شرقیان در آثار هگل و کانت را نقد کردند.

آیا در تاریخ و علوم انسانی هم اصول جهانشمول، الگوهای تکراری، قواعد متشابه، تشابه قیاسی وجود دارند؟ در پاسخ باید عملکرد آمریکا را در خاور میانه بررسی کرد. سیاست خارجی آمریکا ادعا دارد که در جهان بدنبال ثبات و همگرایی اقتصادی است. در دهه 1980 در افغانستان بضد دولت سکولار، به مسلح کردن نیروهای بنیانگرا پرداخت. این حمایت به حاکمیت طالبان، اعدام دکتر نجیب، جنگ داخلی در این کشور انجامید. در این دهه سیاست خارجی آمریکا از واهبیان عربستان حمایت کرد.

در دهه 2000 این سیاست در عراق بضد دولت سکولار بعثی به تسلیح شیعیان صدر، جنگ، اعدام صدام انجامید. در این دهه این سیاست خارجی به حمایت از شیوخ سنی خلیج فارس مشغول بود. ولی پس از ج ج 2 این کشور ابزار جنگی خود را در جهان بکار برده یا فروخته است. لذا لایه زیرین/ تلویحی مشی خارجی آمریکا در جهان جنگ افروزی، دور زدن سازمان ملل، در خدمت صنایع نظامی بوده است. در دهه 2010 این سیاست در سوریه بضد دولت سکولار بعثی به تسلیح نیروهای مخالف از جمله جیش الفتح، ارتش آزاد سوریه، احرار شام، اخوان المسلین، النصره، داعش پرداخت.

آنها کمک از عربستان، قطر، ترکیه، آمریکا می گیرند. اکنون به جنگ هوایی در سوریه کشیده شده. هر 3دولت سکولار استبدادی بودند مانند مبارک در مصر؛ ولی همگرا با اقتصاد آمریکا نبودند؛ برخلاف مصر. در فرمولبندی بالا حقوق بشر دیده نمی شود. باید افزود بین سکولاریزم و جهادگرایی بنیانگرایانه اولی در جهت تکوین تاریخ است؛ نه رجعت به گذشته پیشا مدرن.

خاورمیانه صحنه منازعات سنت و مدرنیزم است. در طول اعصار باورهای اجتماعی در گذارند. آغاز اساطیری، در هزاره های میانی دینی، عصر نوین سکولار بود. باورهای اساطیری از ترکیب نظرات مادی، طبیعی، کاری؛ تخیلات، خلاقیت، زبان، هنر، اقلیم، زمین، آسمان بودند. باورهای دینی بر بنیان پیدایش طبقات اقوام جامعه بر اساس مومنان خودی و کافران غیرخودی برای عدالت در آخرت شکل گرفتند.

باورهای سکولار نوین عمدتا در 2بخش راست در خدمت حفظ وضع موجود حاکمیت و چپ برای تغییر وضع موجود اند. چپ برای جامعه بیطبقه، در محاصره کشورهای پیشرفته استعماری، با دولت کارگری به زوال دولت می کوشد. ایده الوژی راست به گسترش طبقه متوسط نوین منجر می شود؛ اردوگاه و چین توده ای.

تاثیر یهودیان، زرتشتیان، بوداییان، هندوان در فرهنگ و سیاست در ایران را می توان رهگیری کرد. در عصر مدرن تاثیر مسیحیان 2گانه شد: 1-آنها که بومی بوده؛ 2-آنها که جبهه نخست استعمار را در خاورمیانه همراه تجار باز کردند. اقلیتهای دینی در ایران نقش مهم در گسترش فرهنگی، اجتماعی، تجاری داشته اند.

برخی بشکل اعتقادات در میان مردم مانده؛ برخی بصورت مذهب عبادی، اعتقادی، نیایشگاه بجا مانده اند. یهودیت از زمان کورش کبیر در قرن 6 ق.م.، بودایی، هندو، مسیحی، مانوی آمیزه ایی از زرتشتی و مسیحی در آغاز هزاره اول میلادی در فرهنگ نفوذ کردند. زرتشتی پس از حمله تازیان در قرن 7م، بهاییان و سکولاریزم در سده 19م را نیز باید نام برد.

منابع. ‏16‏/01‏/29

http://en.wikipedia.org/wiki/Colonialism
Rudi Matthee, The Monetary History of Iran: From the Safavids to the Qajars With Willem Floor& Patrick Clawson, I.B. Tauris, 2013.
Rudi Matthee, Persia in Crisis: Safavid Decline and the Fall of Isfahan, I.B. Tauris, 2012.
Rudi Matthee, The Pursuit of Pleasure: Drugs and Stimulants in Iranian History, 1500-1900, Princeton Univ Press, 2005.
Rudi Matthee, The Politics of Trade in Safavid Iran: Silk for Silver, 1600-1730, Cambridge University Press, 1999.
Rudi Matthee, Portugal, the Persian Gulf and Safavid Persia With Jorge Flores, Peeters, 2011.
Rudi Matthee, Iran and the Surrounding World: Interactions in Culture & Cultural Politics, Univ of Washington Press, 2002.
Rudi Matthee, Iran & Beyond: Essays in Middle Eastern History in Honor of Nikki R. Keddie, Mazda Publishers, 2000
.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد