logo





کیوان کریمی و هفته‌نامه‌ی قاسطین

يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ - ۱۷ ژانويه ۲۰۱۶

س. حمیدی

کیوان هر چند بسیجی نیست، ولی بیش از شش سال است که جمعه‌ها با ظاهری بسیجی در نمازجمعه‌ی تهران حاضر می‌شود تا هفته‌نامه‌ی قاسطین خود را به فروش برساند. او پوتین نظامی به پا دارد و همانند افراد بسیجی و سپاهی اورکت و شلواری سبزرنگ بر تن می‌کند و همچنین شال‌گردن سیاهی نیز به گردنش می‌آویزد. کلاه مشکی کاموایی و ریشِ پر و بلندش هم به این ترکیب به ظاهر حزب‌اللهی او یاری می‌رساند تا بسیجی بودن خود را به همگان بباوراند.

گفتنی است که کیوان دستی هم در سینما دارد. نقش‌های دوم و سوم او در سریال‌های تلویزیونی و یا فیلم‌های سینمایی کم نیستند. اما همه‌ی نقش‌هایش در سینما و تلویزیون چهره‌ای جدی از او به دست می‌دهند. چون کیوان از شوخی‌های متداول و خنک فیلم‌های تجاری پرهیز دارد. در عین حال سینماگرانی که با کیوان آشنایی دارند بیش‌تر او را با کت و شلوار مشکی و کراوات قرمزش می‌شناسند که کفش ورنی‌اش چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند. او همچنین در محیط کارِ سینمایی، شال‌گردن و کلاه کاموایی خود را به فراموشی می‌سپارد.

کیوان گرچه با فقر و فلاکت روزگارش را می گذراند اما از کتاب‌ و کتاب‌خوانی به هیچ روی غافل نمی‌ماند. او علی‌رغم آن که بیش از پنجاه سال سن دارد، ولی همچنان بدون همسر و به دور از خانواده‌اش به سر می‌برد. یا به عبارتی روشن‌تر از سوی خانواده‌اش طرد شده است چون در دنیایی متفاوت از آنان سیر می‌کند، که نتوانسته جهت گذران زندگی روی پای خویش بایستد. همچنان که بنا به ضرورت و نیاز شب‌ها در مغازه و یا شرکت دوستانش می‌خوابد.

او شش سال است که هفته‌نامه‌ی دو صفحه‌ای قاسطین را در پشت و روی یک برگ کاغذ 4A به تنهایی آماده می‌کند و سپس خودش هم مبتکرانه آن را به فروش می‌رساند. همان گونه که گفته شد تمامی کارهای هفته‌نامه را او خودش به تنهایی به عهده گرفته است. مطالب آن را با استفاده از امکانات کامپیوتری دوستانش می‌نویسد و طراحی می‌کند و سپس دویست برگ از آن پرینت می‌گیرد. تیراژ هفته‌نامه هم همین دویست نسخه است و از آن فراتر نمی‌رود. مشتریان او هم به همان نمازگزاران روز جمعه در مصلای تهران محدود می‌مانَد تا قاسطین را به قیمت دو هزار تومان از او بخرند.

مطالب نشریه‌ی قاسطین همواره با آیه‌ای از قرآن و یا نقل قولی از خمینی و رهبر آغاز می‌شود تا وجاهت حکومتی لازم برای نشریه‌اش فراهم ببیند. آنگاه از دزدی‌ها و چپاول‌های رنگانگ دولتیان و دستیاران جمهوری اسلامی سخن می‌گوید که در متن آن‌ها هیچگاه از ذکر نام رفسنجانی و اطرافیان احمدی‌نژاد غافل نمی‌مانَد. همین لحن تند موجب شده تا مشتریان او در نماز جمعه اشتیاق فراوانی به نشریه‌ی قاسطین نشان دهند. چنانکه در مدت کوتاهی ظرف دو ساعت تمامی دویست نسخه‌ی نشریه را به فروش می‌رساند. در پایان، از این کاسبی حساب‌گرانه‌ی سیاسی چهارصد هزار تومان گیرش می‌آید که گذران او را ظرف یک هفته تأمین خواهد کرد.

کیوان برای انتشار قاسطین هیچ وقت سوژه و موضوع کم نمی‌آورد. چون وضع و حال خانواده‌ی رفیق‌دوست، دزدی‌های شهرام جزایری، اموال بابک زنجانی، کارکرد قاضی مرتضوی در تأمین اجتماعی و ریخت و پاش‌های وزارت نفت هر کدام به سهم خود سوژه‌های کافی برای نشریه‌اش فراهم دیده‌اند. هم‌اینک در فضای انتخابانی کشور، او پشتِ سرِ سخن و رهنمودی از رهبر قایم می‌شود و آن وقت در ابتدا به اکبر رفسنجانی نیش می‌زند تا پس از آن بتواند محتاطانه سیخونکی هم حواله‌ی شورای نگهبان نماید.

کاریکاتورها و طرح‌های قاسطین را هم خودش می‌کشد. کاریکاتورهایی که به نوبت تمامی بخش‌های حاکمیت را به سخره می گیرد. از اصول‌گرایان دوآتشه گرفته تا اصلاحات‌چی‌های وارفته و میانه‌روهای فقاهتی، کسی از نیش او جان به در نمی‌برد. در یکی از آخرین طرح‌هایش رفسنجانی به حسن خمینی رقصیدن یاد می‌دهد در حالی که محمد خاتمی هم با بشکن زدن او را به آموختن رقص از رفسنجانی تشویق می‌کند. در کاریکاتور دیگری غلامحسین الهام و محمود احمدی‌نژاد در سیاهی شب از خس و خاشاک سر بر آورده‌اند و دارند به سفارت عربستان سنگ پرتاب می‌کنند. با این اوصاف مهم این است که کیوان در متن و بطن نشریه‌اش زمینه‌های کافی و لازم فراهم می‌بیند تا افراد هوادار جمهوری اسلامی، آن هم در نماز جمعه، قاسطین را از او بخرند.

در نماز جمعه از کاسب و مسجدی گرفته تا سپاهی و بسیجی همه بلااستثنا نسبت به خرید نشریه‌اش اشتیاق نشان می‌دهند. چون او ابتدا سخن رهبر را بر بالای قاسطین می‌نشاند و سپس هر که را بخواهد نفی و نقد می‌کند. نقد و نفی چه عرض کنم با ترکه‌ای مناسب به جان‌شان می‌افتد. برخی از نمازگزاران حتا چند نسخه از نشریه می‌خرند که برای همکارانشان در سپاه و بسیج و یا ارگان‌های دیگر دولتی سوغات ببرند. بسیاری از خریداران به او پیش‌نهاد کرده‌اند که برای ادامه‌ی کار می‌تواند با آن‌ها در سپاه و یا فلان ناحیه‌ی بسیج همکاری کند. ولی او تنها به تشکر از ایشان رضایت می‌دهد. چون واهمه دارد که مبادا روزی دستش برای ایشان رو شود. به طبع با گرفتاری‌اش آینده‌ای ناخوش برایش رقم خواهد خورد. ضمن آنکه دنیای کیوان، کار در بسیج و سپاه را بر نمی‌تابد.

او در ذهن خود روانشناسی درستی از هواداران جمهوری اسلامی در اختیار دارد که در نوشته‌هایش با گام نهادن در چنین فضایی همان‌ها را به عنوان مخاطبانی همیشگی خویش برمی‌گزیند. همچنان که با زیرکی خاصی، هم شگردهای کیهان شریعتمداری را الگو می‌گذارد و هم شیوه‌های تبلیغ سیاسی روزنامه‌های اصلاح‌طلب را مغتنم می‌شمارد. در عین حال اگر فرجه و فرصتی به دست آورد هر دو گروه را به سخره و انتقاد می‌گیرد. گفتنی است که در این انتقاد‌ها هیچ وقت موازنه‌ و معادله‌‌ی خود را با رقیب به هم نمی‌ریزد. خوب می‌فهمد تا کجا پیش برود و به قول بسیجی‌ها در کجا کی را زیر بگیرد و یا چه وقت کی را به تاق و سقف بکوبد. او جانب‌داری از این و آن را به فراموشی می‌سپارد تا هر چه بیش‌تر همه را روشنگرانه افشا نماید. اما به نیکی دریافته است که این افشاگری‌ها تنها و تنها با استناد به قرآن، پند و اندرز خمینی و رهنمود‌های "رهبر معظم" امکان‌پذیر خواهد بود. در نتیجه رعایت خط قرمزها همواره برایش امری لازم و واجب شمرده می‌شوند.

کیوان ظرف شش سال بیش از سی‌صد شماره از قاسطین را با همین ترفند در نماز جمعه‌ی تهران به فروش رسانده است، بدون اینکه کسی با او به نزاع و پرخاش برخیزد. کسی نمی‌پرسد که او از کجا می‌آید و به کجا می‌رود. کسی هم مدعی نشده که برای نشریه‌اش باید نام و نشانی در کار باشد. چون از خریدارانِ او کسی به صاحب امتیاز و نشانی قاسطین کاری ندارد. شاید هم همه‌ی این خریداران می‌پندارند که به دلیل مطالب افشاگرانه‌ای که در نشریه‌ی قاسطین انعکاس می‌یابد، لازم است نام و نشان نویسنده و یا نویسندگان آن همچنان مخفی باقی بماند.

اما کیوان به خوبی یاد گرفته است که چگونه از آب گل‌آلود و آشفته‌بازار نماز جمعه به نفع خویش ماهی بگیرد. زیرا همچنان که گفته شد او با همین شگرد به آسانی و بی‌ هیچ رنج و مشقتی هفته‌ای چهارصد هزار تومان در می‌آورد تا بتواند با این پول سیورسات هفتگی‌اش را ردیف کند. نیمه‌ای از کیوان، شریعتمداری کیهان را می‌نمایاند و نیمه‌‌ای دیگر سردبیر فلان روزنامه‌ی متظاهر به اصلاح‌طلبی را، و اما او خود به تمامی نه این است و نه آن. به واقع کیوان به اولیای تذکرة‌الاولیای عطار می‌ماند، گاهی در هیأت اسلام ظاهر می‌شود و گاهی نیز در شکل و شمایل کافران و مرتدان. چون اولیای عطار نه مسلمان کامل‌اند و نه کافر تمام، آن‌ها سر خویش دارند و به رندی و زیرکی گلیم خودشان را از آشفته‌بازار عرفان زمانه بیرون می‌کشند.

کیوان هم هر چند هیچ انس و الفتی با جمهوری اسلامی ندارد ولی او در نماز جمعه‌ی تهران نمونه‌ای کامل و تمام قد از همه‌ی کارگزاران جمهوری اسلامی به دست می‌دهد. شترمرغ‌هایی که نه شتراند و نه مرغ، ولی اگر لازم باشد هم مرغ‌اند و هم شتر./


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد