̋احتمالآ هریک از ما تاکنون از خود پرسیده ایم زندگی، کائنات و باقی چیزها چه معنائی دارند. ما کجا هستیم ؟ آیا مشتی از ذرّات بنیادین هستیم در فضائی عظیم که جهان را در بر میگیرد ؟ من در این کتاب به اصلی از فلسفهٴ نوین میپردازم که پایه اش این فکر ساده است که جهان وجود ندارد. همچنان که خواهید دید این بدان معنا نیست که هیچ چیز وجود ندارد. برای نمونه سیّارهٴ ما، رویاها، تکامل، شیر آب، ریزش مو، امیدها، ذرّات بنیادی، اسبهای شاخدار روی کرهٴ ماه وجود دارند. نتیجهٴ اصل عدم وجود جهان اینست که باقی جیزها وجود دارند. پس میتوانم در همینجا بگویم که در ادامهٴ کتاب نشان خواهم داد که همه چیز وجود دارد مگر جهان.̋
از مارکوس گابریل نویسندهٴ کتاب.
یادداشت :
عنوان کتاب بسیار جلب کننده است. آیا جهان به واقع وجوددارد یا خیالی درذهن ماست؟
تا آنجا که میتوان فهمید مسئله بر سر این است که جهان و وجود داشتن را چه تعریف کنیم. جهان به عنوان مجموعهٔ فراگیری که در ذهن ما است وجود فیزیکی ندارد. مجموعه ای که همه چیزیعنی اشیاء، موجودات جاندار و بیجان، خواب و رویاء و تصوّر و گمان را در خود جای میدهد وجود خارجی ندارد. در جائی نیست. قد و شکل و وزن ندارد. امّا برای ما هست. در ذهن ما هست. در ذهن همهٔ ماست. به ما فرصت میدهد که صحبت کنیم. بخشی از حرفهای همدیگر را بفهمیم. درست مثل مجموعه های ریاضی. اسبها وجود خارجی دارند. قدّ و وزن دارند. امّا مجموعهٴ اسبها وجود ندارد. درست مثل شهر. شهر مجموعهٔ خیابانها و خانه هاست. ولی شهر وجود خارجی ندارد. خانه ها در خارج از ذهن ما موجودند. طول و عرض و ارتفاع دارند. خیابانها بین خانه ها کشیده شده اند. طول و عرض دارند. خارج از ذهن ما. امّا شهر چنین نیست. مفهومی است در ذهن ما. کتاب از ویتگنشتاین هم صحبت میکند.که برای اوجهان از واقعیّتها تشکیل شده است و نه از اشیاء. اشیاء همیشه به عنوان بخشی از یک رابطه حضوردارند ما واقعیتهارا میشناسیم. نوعی رابطه. زبان این روابط را بیان میکند و نه اشیاء محض را. مثلا اینکه گلدان روی میز است. در این جمله رابطهؙ بین گلدان و میز بیان شده. ایتالیا در اروپا واقع است. این جمله هم رابطهٴ بین ایتالیا و اروپا را روشن میکند.
کتاب در سیصد و یک صفحه و شامل هفت فصل است.
مترجم از دریافت نظرات شما خرسند خواهد شد.
homaeeomid@yahoo.fr
