logo





« خطابه های موزون یک دیکتاتور »

ترجمه ی حسن عزیری

دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ - ۰۷ دسامبر ۲۰۱۵

محمود درويش

m-darwish70.jpg
۱ – خطابه ی جلوس :

من ! ملت ام را انتخاب می کنم...
آحاد ملت را ...
تک تک شما را ؛
از تبار مادرم و مذهب ام .
کسی که شایسته ی من باشد و دوستی من .
پاسدار مرز وبوم کشورم باشد ...
و یار و مونس راه من .
بس کنید کف زدن را ..
ودر کنار من ایستید ،
ای مردم پاک و برگزیده .
هر جوانی از شمارا ، همسری باید...
وهر زوجی را ، تنها دو فرزند :
اولی پسرباشد.. ودومی دختر..
و نه سومی .
عشق و دلبستگی میان شما ،
باید که برسنت من ، فرا گیر شود .
زنان را دوست بدارید ...
واگر آلوده ی گناه شدند ، کتک نزنید .
درود بر شما...درود .

* * *

کسانی از شما را بر می گزینم که ،
ستایشگر ایده های من باشند...
وشایسته ی گشت باغ های کاخ من .
گرد من حلقه زنید ، هم چون انگشتری...
تا سنت حوا و فرزندان آدم را به پیش بریم .

ملتي را بر می گزینم دلسوز ، سرسخت و دل پسند .
شایسته ترین تان را برای ماندگاری ..
و کامیاب ترین تان را برای دعاگوئی طول حکومت ام ،
انتخاب می کنم .
بدبخت ملتی که گرفتار طوفان باشد .
دگر از این همه نادانی مردم ، به ستوه آمده ام .

* * *

ای ملت ، ای ملت آزاده ی من ...
دور و برم را از هرچه گدا و بی نوا است، پاک سازید...
و از هر چه مگس است و گرد و خاک . .
خیابان هارا هم از هر چه گرسنه وبرهنه و پابرهنه ای ، تمیز کنید .
وای، از این همه فساد ..
و تنگ دستی این مردم تنبل ..
و گل و لای خیابان ها !

* * *

ملتی را بر می گزینم ،
از انسان هائی با هوش ،صمیمی و موفق ..
وبه میل شخص خودم :
هر کس که بی غرض و مرض باشد ،
افتخار نگهبانی سگ ام را خواهد داشت .
آن را که طبیب است ،
تیمارگر اسب جدید ام می کنم .
و آن را که ادیب است ،
سرپرست پخش سرودها یم .
آن کس که حکیم است ،
مستشار ضراب خانه ام خواهد شد .
و آن که زیبا روی و نیک چهره ،
پرده دار رسوائی هایم می شود .
آن را هم که تنومند است و قوی هیکل ،
به نمایندگی ام در امور مداحی می گمارم .
اما ، کسی که نه طلا دارد و نه بخشندگی ...
برود پی کارش !
و آن که نه نقره دارد و نه غم خواری ،
برود پی کارش !
دگر وقتی برای این خرده کاری ها ندارم ..
باید ، اکنون ، در برابر تو ، ای ملت برگزیده ،اعتراف کنم :
من ام حاکم عادل و مدارا گر..
و بیزار از هر ستمگر،
- که برگرده ی مردمی نادان سوار است .

* * *

برای گسترش عدالت...
پارلمان نوینی را باید ..
که پرسش های نو در پی دارد :
ملت کیست ؟
هر کس را می توان هم وطن خواند ؟
آدمی، چون من ،
شایسته ی رهبری هر دزد و کور و نادانی است ؟
اجازه می دهید، ای ملت شریف ،
رهبرتان شما را با ارازل و اوباش یکی بداند ؟
آیا گدا و فیلسوف برابراند ؟
و شایسته است در انتخابات شرکت کند؟
شدنی است که توده ی عوام سیاست کشور را پیش برد ؛
- گیرم که اکثریت ملت باشد ؟
چه لزومی به این اکثریت است ؟
پس ، برای استقرار نظم ُ نوین ُ و دفع ُ فتنه ُ..
شما ملت ُ ام ُ را دانه به دانه دستچین می کنم ..
تا شایسته من باشید ، و من شایسته ی شما .
هرگونه حق و حقوقی را به شما خواهم داد :
حق خدمت گزاری به من ..
و این که ،عکس هایم را بردر و دیوارتان بالا برید .
و مرا سپاس گوئید که امت من هستید ..
می توانید زیبائی های چهره ام را ، در هر سال نو ، بیشتر جلوه دهید .
هرگونه حقی را به شما می دهم :
حق گریستن بر مرگ گربه ای ولگرد ،
حق سخن از سنت پیغمبر در عید هر سا ل ،
یا حق رفتن به دریارا ، هر روز که بخواهید.
حق دارید به هر گونه و هر پهلو که می خواهید بخوابید .
حق شما است که خواب رضایت وعطوفت مرا ببینید ..
بی آن که از کسی بهراسید .
حق نفس کشیدن را به شما می بخشم ،
و استفاده از روشنائی روز.. ونغمه سرائی را .
بهشتی برایتان بر زمین ام به پا می کنم ،
که بخورید هر چه خواهید ازطعام های حلال من .

* * *

به سخنان نا روای سران طایفه ها ،در باره ی من ، گوش ندهید .
بر حذر باشید از عذاب حسد !
در سیاست دخالت نکنید- مگر به فرمان من ..
زیرا که سیاست ،زندان من است .

* * *

اینجا، حکومت شورائی است ...حکومت شوراها .
من حاکم بر گزیده ام ...
و شما ملت برگزیده ی من.
وظیفه ی ملت ، پای بوسی من است ..
و دوری از ادعای پوچ پشتیبانی از اکثریت.
چه کسا لت آوراست، این اکثریت !
وظیفه ی ملت دوری از هر چپاولگری است..
وعشق بازی با زنان ارباب ، زنا کاری ، و تجاوز به مال دیگران .
بر ملت است که این کارهای خلاف را به حاکم برگزیده اش بسپارد ،
و بر من است که در باره اش تصمیم بگیرم ..
حکم ، حکم من است...و عدل ، عدل من ..
حق همیشه از آن من است ..
و حق بخشش یا مجازات هم در انحصار من ..
أما ، حق لذ ت و شادمانی از آن همه است .

* * *

شمائید توده ی برگزیده ، آزاده وعدالت خواه..
و من ام حاکم آزاده وعدالت خواه .
با هم حکومت ُ فاضله ُ مان را بر پا خواهیم کرد .
با انتخاب من ، نه از زندان خبری خواهد بود ،
ونه شعری که از خستگی کاروان گفته شود .
نظام کیفری را ملغی خواهم کرد .
هر کس که بخواهد ، جدا از ملت ، غرولند کند ،آزاد است ..
و آن که ، جدا ی از ملت ، قصد نا فرمانی دارد ، آزاد .
به مخالفین خشمگین ، اجازه می دهم تا صف خود را از ملت جدا کنند ؛
زیرا که این ملت آزاده است .
آن را هم که با من و حکومت من نباشد ،آزاد .

* * *

من شما را تک به تک انتخاب می کنم...
هر پنج سال ، یک بار .
وشما مرا باز تایید می کنید – البته در صورت لزوم ،
هر بیست سال ، یک بار ..
و شاید برای همه ی عمر .
و اگرادامه ی حکومت ام را – خدا ی نا خواسته - نخواهید ،
و در پی نابودی کشورباشید ..
در این صورت باز، این جا و آن جا ، به بازمانده ی ملت رجوع خواهم کرد ،
تا اکثریت را از آن خود سازم ..
و می دانید که اکثریت ، آشوب است و غوغا .
به چنین وضعی تن خواهید داد ، ای برادران من ؟
به این سرنوشت پست و حقیر ؟ !
پناه بر شما !

* * *

من ملت ام را بر گزیدم ، و اکنون ملت مرا .
پس ، در امن وامان ، در خدمت من باشید .
اجازه دارید بر پای من سجده کنید .
زندگی بر شما خوش باد ..
و بر همه ی ما .

________________________________________

* این مجموعه ی قصاید از یوتوب وبا صدای شاعر برگرفته شده ، که به صورت آزاد
ترجمه کرده ام . شامل هشت خطابه است ، که محمود درویش ابتدا در مجله ی ٌ یوم السابع- روز
هفتم ٌ، در پاریس ( ۱۹۸۶ – ۸۷ ) ،تنظیم و منتشر کرده .
درویش این مجموعه را در رد یف شعر ندانسته و آن را درمجموعه ی آثارشعری اش
منتشر نکرده است. اگر چه این مجموعه در ۲۵ سال پیش تدوین و نشر یافته ، اما توصیف
گویائی است از شیوه ی نظام حکام عرب – که برخی هنوز زنده و بر اریکه ی قدرت اند .
[ بر گرفته از فصل نامه ی فرهنگی – ادبی ٌالکرملٌ که بنیانگذار آن محمود درویش بود -
در ۱۹۸۱ در بیروت .م.]

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد