در حال و هوای اربعین درست زمانی که شهردار سپاهی شهر تهران به گشت و گذار خود در عراق ادامه میداد، نیروهای پیمانکاری متروی تهران بنا به دستور او موقع را غنیمت شمردند و به پارتیشنبندی فضایی حدود سه هزار متر مربع در ضلع شرقی موزهی هنرهای معاصر دست یازیدند تا در همین مکان به احداث ایستگاه مترو اقدام ورزند. احداث ایستگاه مترو در حریم ساختمانها و نمادهای هنری شهر تهران موضوع چندان تازهای نیست. چون چنین تجربهای را پیش از این در فضای بیرونی ساختمان تئاتر شهر تهران نیز به کار گرفتهاند. ولی امروزه از مدیران ارشد جمهوری اسلامی کسی به تبعات و عوارض پیشآمده گردن نمیگذارد.
پیداست که انتخاب روز اربعین برای چنین عمل ناصوابی از موقعشناسی مدیران شهرداری حکایت دارد. تا از تعطیلی روز اربعین و روزهای تعطیل پایان هفته به نفع خویش سود جویند. اکنون فضای سه هزار متر مربعی یاد شده را از بوستان لاله جدا کردهاند و آن را به باغچهها و ساختمان شرقی موزه هنرهای معاصر ضمیمه نمودهاند تا در حریم موزه و بوستان ایستگاهی برای متروی تهران بنا شود. ضمن آنکه هشت دستگاه کانکس و تجهیزات حفاری به همراه بیلهای مکانیکی برای شروع و اجرای عملیات در فضای تفکیک شده استقرار یافتهاند.
بیتردید کار شهردار سپاهی در الگوگزینی از جبهههای جنگ و سرکوب جنبش دانشجویی به طور کامل "گازانبری" صورت گرفت. به گونهای که در کمال ناباوری روز اربعین را برای عملیات خویش برگزید و همان طور که در جبهههای جنگ اتفاق میاقتد به شیوهای گازانبری با نصب پارتیشن تمامی فضای حاشیهی موزه را از بدنهی اصلی آن جدا کرد.
گفتنی است که قالیباف در سال 1361 خورشیدی زمانی که هنوز بیش از بیست و یک سال سن نداشت در مقام فرماندهی لشکر نصر خراسان همین نقش را به دفعات در "جبهههای نبرد حق علیه باطل" به اجرا گذاشت. همچنان که بعدها محاصرههای گازانبری او حسن روحانی را برانگیخت تا در تبلیغات انتخاباتی خویش از افشای ماجرای "گازانبر" علیه او سود جوید. اصطلاحی که همان زمان بر بستری از شوخی و مزاح توسط مردم در واگویههای عمومی به کار گرفته میشد. چون بنا به روایت روحانی در سیمای جمهوری اسلامی، او در جنبش اعتراضی هیجدهم تیر سال 78 همواره اصرار داشت که دانشجویان را از محوطهی کوی دانشگاه به خیابان بکشاند تا به محاصرهی گازانبری ایشان اقدام ورزد. قالیباف در آن موقع از جایگاه رییس نیروی انتظامی تجربیات خود را از جبهههای جنگ و نبرد با دشمن، در رویارویی با دانشجویان و شهروندان تهرانی به کار میگرفت!
گفتنی است که احداث ایستگاه مترو در حریم موزهی هنرهای معاصر در عمل بسیاری از مصوبات شورای شهر تهران را به چالش میگیرد، که آخرین آنها به مصوبهی چهارصد و هشتاد و هفتمین نشست شورا در تاریخ چهاردهم شهریور 1391 خورشیدی باز میگردد. این مصوبه کلیهی ساخت و سازها را در حریم بوستانها و پارکهای شهر تهران ممنوع اعلام میکند. اما شهردار سپاهی شهر تهران که شورای شهر را نیز بخشی از "حوزهی استحفاظی و عملیاتی" خود برمیشمارد، چندان به این مصوبات اعتنایی ندارد.
قالیباف از شگردهای رهبر جمهوری اسلامی نسبت به مجلس شورا الگو میگیرد تا شورای شهر را بخشی از سازمان اداری شهرداری به حساب آورد. چنانکه هیچیک از اعضای شورای شهر با ساز و کارهایی از این دست به مخالفت برنمیخیزند. زیرا عافیتجویی و مصلحتاندیشی شخصی برایشان کفایت میکند تا دیدههای خود را از فضای عمومی شهر همچنان نادیده بینگارند. حتا سازمان میراث فرهنگی نیز ضمن توافقی که به حتم پنهانی و در خفا با شهرداری صورت میپذیرد، از درگیر شدن با حوادث اینچنینی دوری میجوید. ضمن آنکه بنا به توافقی نانوشته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم موقعی که پای شهرداری به میان میآید، مالکیت خود را بر املاک وزارتخانه به فراموشی میسپارد. لابد مدیران وزارتخانه تجربهی خود را از تئاتر شهر لازم میبینند تا از تنش و چالش با سپاهیان جبههای و جهادگر شهرداری بپرهیزند. پیداست که با چنین رویکردی دایههای تصنعی و ساختگی از حضانت فرزند خویش برائت میجویند و روز روشن او را در کام گرگ رها میکنند.
موزهی هنر معاصر تهران در سال 1356 ضمن الگوگزینی از سازهی عمومی بادگیرهای ایرانی ساخته شد. معماری موزه به تجربیات هنری کامران دیبا بازمیگردد که آمادهسازی و بهرهبرداری آن را با نگاهی امروزی و مدرن سامان بخشید. او پس از راهاندازی موزه بنا به تشویق فرح پهلوی بیش از سه هزار تابلوی نفیس هنری را از گوشه و کنار جهان خریداری کرد و در مجموعهی پرارزش موزه جای داد. در نتیجه بسیاری از شاهکارهای نقاشان پرآوازهی جهان به همین گنجینه راه یافت. در سالهای اخیر چند بار تابلوهایی را از این گنجینهی ارزشمند به نمایش نهادهاند. ناگفته نمانَد در آنچه که گذشت تنها بخشی کوچکی از تابلوهای "دیدنی" به نمایش درآمد و نادیدنیهای آن همچنان در انبارهای بیدر و پیکر و نمور موزه مخفی باقی ماند. اما آمار این نادیدنیها از سه هزار تابلو هم فراتر میرود.
پس از انقلاب ساختمان موزه را با نصب میلههای آهنی از بوستان لاله جدا کردند. همچنین بسیاری از مجسمههایی را که در حیاط آن نصب شده بود، به انبار سپردند. تزیین چمن و باغچهی اطراف آن هم به فراموشی سپرده شد و جریان آب بر جوی حاشیهی ساختمان را نیز نادیده گرفتند. چون مدیران نوکیسهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمیتوانستند دریابند که بوستان لاله، باغچههای اطراف، جوی آب و مجسمههای حیاط آن هم بخشی از حریم و فضای عمومی موزه به حساب میآید. تا با گشت و گذار و رفت و آمد رهگذاران از حیاط آن جایگاه موزه در زندگی روزانهی مردم هدف قرار گیرد. همچنان که تمامی بناهای تاریخی ایران آشکاراهمین نقشمایه را برای مردم به اجرا گذاشتهاند تا سازه و اثر هنری بخشی جدانشدنی از زندگی روزانهی مردم به شمار آید.
همان گونه که گفته شد، انتخاب حریم موزهی هنرهای معاصر برای احداث ایستگاه مترو، نمیتواند امری تصادفی باشد. لااقل در همان فضای بوستان لاله هم میتوانستند مکان دیگری را به این موضوع اختصاص دهند. اما نگاه گماشتکان فرهنگی حاکمیت از سر حقارت همواره راههای ستیزهجویانهای را برای خویش برمیگزیند. آنان علاقه دارند تا حقارت و ضعف فرهنگی خود را به اتکای شگردهایی از تخریب و خشونت جبران نمایند. چنانکه تخریب بناهای تاریخی رژیم پیشین و حکومتهای پیش از آن، برایشان اصلی راهبردی شمرده میشود. زیرا تصمیم بر آن است که موزههای هنرهای معاصر را با تمامی گنجینهی ارزشمند آن به نابودی بکشانند. پیداست وقتی که خواست شهروندان برای شورا و شهردار ارزشی نداشته باشد، عملیاتی شدن چنین برنامهای چندان مشکل نخواهد بود.
تخریبِ بخشی از فضای بیرونی موزهی هنرهای معاصر به سال 1370 بازمیگردد، زمانی که غلامحسین کرباسچی کرسی شهرداری تهران را در اختیار داشت. او بر بستری از عوامیگری ایجاد بازار هنر را در حریم شمالی موزه بهانه گذاشت و گروههایی از دستفروشان دورهگرد را به آنجا کشانید. اینک همین بازارچهای که کرباسچی فراهم دید به محلی برای چالش و تنش بین دستفروشان و شهرداری منطقهی شش تبدیل گردیده است. چون شهرداری جهت گردآوری جگرکیها و اغذیهفروشانِ این محل از توانایی لازم بهرهای ندارد.
محل مورد نظر ضمن شلختگی محیطی، تنها آلودگی سیمای شهر را برای عابران و رهگذران به نمایش میگذارد. لااقل شهرداری میتواند ضمن آزادسازی املاک همین بازارچه از فضای آن برای احداث ایستگاه مترو استفاده کند. ولی شهرداری گویا به کمتر از ساختمان موزه رضایت نمیدهد. حتا میتواند با خرید املاک مسکونی و یا تجاری مقابل موزه به چنین کاری اقدام نماید. ضمن آنکه گزینهی مناسب دیگری را نیز همیشه مردم پیشنهاد نمودهاند. چون استفاده از زمینهای پادگان جمشیدیه در حاشیهی شمالی خیابان فاطمی نیز میتواند به مشکل پیشآمده یاری رساند. اما در ذهن مدیران سپاهی جمهوری اسلامی همواره مرغ یک پا داشته است نه بیش.
با این همه تردیدی نیست که سوء مدیریت مدیران تحمیلی، بیانگیزه و ناکارآمد شهرداری تهران احداث ایستگاه مترو در حریم موزهی هنرهای معاصر را به معضل و مشکلی شهری و عمومی تبدیل خواهد کرد که جبران و رهایی از آن به همین آسانی امکانپذیر نخواهد بود./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد