عصرنو به مناسبت فرارسیدن ۱۶ آذر، روز دانشجو، نظر تعدادی از دوستان را در مورد سه سوال زیر خواستار شده است.
الف- جایگاه"۱۶ آذر" در جنبش دانشجوئی ایران
ب- نقش"۱۶ آذر" در رابطه با وضعیت امروز جنبش دانشجوئی
ج- به نظر شما کدام شکل و شیوه مبارزه و چه خواست هائی می بایست در جنبش دانشجوئی برجسته شوند.
ما پاسخ هارا به ترتیبی که دریافت کرده ایم، منتشر می کنیم
با سلام
۱. در پاسخ به پرسش اول شما عرض میکنم:
هجوم نظامیان به د انشگاه و کشتن ۳ دانجشو، شهیدان بزرگ نیا و شریعت رضوی و قندچی، در دانشکده فنی، در روز شانزده آذر ۱۳۳۲، ویژگیها داشت، از جمله:
● این ویژگی را داشت که، حمله به دانشگاه، بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و یک روز پیش از ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری وقت امریکا، آیزنهاور، انجام گرفت. بنابراین، جایگاه دانشگاه و مقام داشجو را تعیین کرد: ایستاده بر اصول استقلال و آزادی و رویاروئی مستقیم با رژیمِ فرآورده کودتا و قدرتهای سلطهگر طراح و مجری کودتا بر ضد نهضت ملی ایران به رهبری مصدق. و
● این ویژگی را داشت (ویژگی دوم) که اشتراکها را راهنمای جنبش و درون جامعه مدنی، بنابراین، درون ایران (مستقل از هر قدرت انیرانی)و بیرون از رژیم را محل عمل سیاسی، تعیین کرد. ضعف و قوت جنبش دانشجوئی پیش از کودتا و پس از آن، ناشی از عمل بر وفق اشتراک ها و یا عمل بنابر افتراقها و عمل از راه مردم و با مردم و یا بیرون از مردم، بود و هست. دانشگاه، بنابر این که سرای دانش است، کثرت گرایش های نظرهای علمی را ناگزیر میکند. اما، بنابر این که هدف و روش علم است، دانشگاه محل گذار دائمی از کثرت آراء به اشتراک آراء است. از اینرو، در مقام دانشجوئی و دانشپژوهی، بنابر کثرت آراء میشود. اما، در مقام عمل، بمثابه دانشگاه و بمنزله جنبشی همگانی، راهنما اشتراکها میشوند. شانزده آذر، روز عمل بر وفق اشتراکها بود و بدینخاطر الگوی جنبش دانشجوئی موفق و پایداری گشت. و
● هرگاه جنبش دانشجوئی آن ایام را با رویاروئیهای از این نوع پیش از نهضتی ملی ایران، در دوران مشروطیت و سالهای پیش از کودتای ۱۲۹۹ مقایسه کنیم، ویژگی سوم خود را آشکار مینمایاند: اینبار، دانشگاه نقش نیروی محرکه و نیز راهبری فکری را در جنبش ملی ایرانیان مییافت. حمله به دانشگاه برای آن بود که دانشجویان این نقش تعیین کننده را از یاد ببرند. کار وارونه شد و ۱۶ آذر این نقش را تثبیت و بدان دوام بخشید. و
● ویژگی چهارم همزاد است با سه ویژگی پیشین: برابر اسناد محرمانه که اینک انتشار یافتهاند، امریکا به این نتیجه رسیده بود که چاره جز حل مشکل نفت با مصدق نیست. این از سوی دشمنان داخلی نهضت ملی ایران بود که پیشنهاد کودتای نظامی به امریکا و انگلیس شد. بنابراین، اقلیت صاحب امتیازی که امتیاز خود را از وابستگی به قدرت های سلطهگر یافته بود، مراجعه کننده به قدرت خارجی و تسهیل کننده کودتا بود. لذا، جامعه مستقل و آزاد، جامعهای میشد با نظام اجتماعی باز، بر میزان عدالت اجتماعی و با حاکمیت جمهور مردم برخوردار از حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شهروندی. به سخن دیگر، رها از حاکمیت استبدادی اقلیت وابسته به سلطهگران صاحب اقتصاد مسلط. این هدف و روش رسیدن به آن نیز، کاری بود که از عهده دانشگاه بر میآمد. کودتا دانشگاه را از این نقش خویش آگاه کرد. اما کودتاچیان میخواستند دانشگاه کاری جز تعلیم و تربیت کادر برای دستگاه اداری و نظامی رژیم، نخواهد و نکند. و
● چهار ویژگی بالا نیاز به بخشیدن صفت دوام و استمرار به جنبش داشجوئی و دانشگاهی داشت و 16 آذر به جنبش این صفت را بخشید. بدینسان، «جنبش ادامه دارد» بیانگر استمرار جنبش و جا و موقع و موضع دانشجو و دانشگاه بود و هست.
۲. در پاسخ به پرسش دوم شما عرض میکنم:
۲.۱. بنابر اینکه هم در سطح یک انسان و هم در سطح یک جامعه، استقلال و آزادی از یکدیگر جدائی ناپذیرند و بنابر اینکه چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به یک واقعیت که جامعه است، تعلق دارند و یکدیگر را ایجاب میکنند و قائل شدن به تقدم و تأخر آنها، انکار واقعیت است آنسان که هست، وضعیت امروز ایران، وضعیت کشور زیر سلطهاست. نه استبداد میتواند وابسته نباشد و نه ممکن است کشوری در بعد اقتصادی وابسته باشد و در بعد سیاسی مستقل. بسا ایران امروز بیشتر تحت سلطه است. از جمله به این دلیل که حکومت مصدق ۲۷ ماه کشور را بدون درآمد نفت – هزینهها بعلاوه هزینه شرکت ملی نفت - اداره کرد و دو سند از سندهای محرمانه میگویند حکومت مصدق را از لحاظ اقتصادی نمیشد به زانو درآورد. و اینک، اقتصاد ایران متکی به اقتصاد دولت و این اقتصاد متکی به نفت و گاز و دیگر منابع کشور و در بخش بزرگی کسر است و برای خلاصی از تحریمها – که حکومت مصدق نیز گرفتار شدیدترش بود بخاطر تحریم کامل خرید نفت - تن به قرارداد وین داد که بنابر توصیف عاقد آن، همانند ترکمنچای است. در این وضعیت، جنبش دانسجوئی امروز همان ویژگیها را دارد که جنبش دانشجوئی دوران نهضت ملی و از کودتای ۲۸ مرداد بدینسو.
۲.۲. مرکز فکر و راهحل جوئی برای مسائلی که رژیم ولایت فقیه میسازد و برهم میافزاید، امروز، بیشتر از آن روز، دانشگاه است. در حقیقت، تحول مهمی در سطح جامعه روی داده و آن، رجوع به دانشگاه بجای رجوع به مراکز فکر ی سنتی است (حوزههای دینی در درجه اول). مسئلهها که بر هم افزوده شدهاند (بیابان شدن ایران و اقتصاد مصرف محور و انحطاط اخلاقی و آسیبها و نابسامانیهای اجتماعی)، کار دانشگاه و جنبش دانشجوئی را بازهم سنگینتر و تعیین کنندهتر کردهاست. همه ایرانیان دانشمند و دانش پژوه در هر جای جهان که هستند در قبال وطن مسئولند و باید برای این مسائل راهحل بجویند. و
۲.۳. بنابر این که هر جامعه وجدانهای تاریخی و اخلاقی و علمی و همگانی دارد و بنابر این که وجدان همگانی را سه وجدان دیگر تغذیه میکنند، غنی کردن این سه وجدان و اشاعه فرهنگ استقلال و آزادی، بیش از هر زمان، بر عهده دانشگاهها و جنبش دانشجوئی امروز است. هرگاه در سطح دانشگاهها، دانشجویان بتوانند دموکراسی شورائی را تمرین کنند، توانائی آنها برای توانمند کردن جامعه مدنی بر ایفای نقش خویش در استقرار دموکراسی پیشرفتهای که جمهوری شهروندان مستقر و، در آن، عدالت اجتماعی میزان باشد، کامل میشود. و
۲.۴. جنبش دانشجوئی ضعیف و گرفتار انشعاب میشود هرگاه باورمندان به یک مرام، هر مرام که میخواهد باشد، خود را بر جنبش تحمیل کنند. تجربه جنبش دانشجوئی، هم در درون کشور و هم در بیرون کشور، این محک را در اختیار جنبش دانشجوئی امروز ایران قراردادهاست. موضوع اشتراک به ضرورت، حقوق هستند. کار آسان میشود هرگاه گرایشهای مختلف فکری، بر سر حقوق اشتراک جسته باشند.
۳. در پاسخ به پرسش سوم شما عرض میکنم:
۳.۱. در پاسخ به دو پرسش پیشین، پاسخ پرسش سوم داده شد: هدف کوتاه و میان و دراز مدت جنبش دانجوئی، برخورداری ایرانیان از استقلال و آزادی و حقوق دیگر انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و رشد ایرانیان و عمران طبیعت، بر میزان عدالت اجتماعی هستند. بدینخاطر که اشتراک بر سر آنها مانع کثرت طرز فکرها نمیشود. البته به شرط آنکه طرز فکرها بر سر حقوق اشتراک داشته باشند. و
۳.۲. پیشنهاد آرمانشهرهای تحقق یافتنی که، در آنها، ایرانیان از حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی برخوردار میشوند، برای آنکه آینده از اختیار جمهور مردم خارج نگردد و در دست سالاریها (سرمایهسالاری و دین سالاری و سالاریهای دیگر) قرارنگیرد، نیز بر عهده جنبش دانشجوئی و دانشگاهی است. محل نقد این آرمانشهرها و متناسب با آنها، بدیلها، نیز دانشگاه است و هدف نقد، زدودن نقصها و اشتراک بر سر بدیل/الگوئی گویای جامعه آرمانی است. و
۳.۳. در حال حاضر، دانشگاهها دانش و فن «تولید» میکنند و این دانش و فن را سرمایهداری، همراه با نیروهای محرکه دیگر، با قدرت (= زور) ترکیب میکند و مرگ و ویرانی بر مرگ و ویرانی میافزاید. سلامت محیط زیست و برخورداری آیندگان از منابع موجود در زمین و میزان گشتن عدالت اجتماعی در همه جامعهها، نیاز دارد که دانش و فن و دیگر نیروهای محرکه با حقوق ترکیب شوند تاکه بکار رشد انسان و آبادانی طبیعت، در همه جای جهان بیایند. کشورهای در موقعیت زیر سلطه بیشتر نیاز به این ترکیب دارند و دانشگاه است که میتواند این ترکیب را پیشنهاد و راه را برای رهائی انسان از استبدادها، در تمامی انواعشان، بازکند.
۳.۴. به همان اندازه که جنبش دانشجوئی موفق به خشونت زدائی در سطح دانشگاهها و در سطح جامعه میگردد، به همگانی کردن جنبش برای متحقق کردن جمهوری شهروندان تواناتر میشود. بدینقرار، بعنوان روش، این جنبش همگانی هم در سطح دانشگاهها و هم در سطح کشور است که پیشنهاد میکنم و بر این نظر هستم که خشونت زدائی و پدیدآوردن اشتراک بر سر حقوق، چنین جنبشی را برای رسیدن به هدفهای بالا ممکن میکند. در حقیقت، تجربه انقلاب به ما میگوید که به یمن خشونت زدائی، قلمرو دولت استبدادی را میباید محدود و محدودتر نمود و سرانجام از داشتن قلمرو محرومش کرد. و
۳.۵. نیروهای محرکه در جامعه امروز ایران، ار لحاظ کمی و کیفی با نیروهای محرکه آذر ۱۳۳۲ تفاوت کردهاند: زنان بمثابه نیروی محرکه در عرصه اجتماعی حضور دارند. شمار دانشجویان و دانش آموزان را ۲۲ میلیون نفر میگویند و جمعیت ایران از سه برابر جمعیت آن روز ایران بیشتر است و جوانان بخش بزرگی از آنرا تشکیل میدهند و جوان نیروی محرکه تغییر است. کارگران بلحاظ کمی پرشمارتر و بلحاظ کیفی آگاهتر هستند. لایههای میانی جامعه نیز در موقعیتی هستند که آنها را مایل به همسوئی با این نیروهای محرکه میکند. برعهده جنبش دانشجوئی است که اشتراک عمل و اشتراک هدف را میسر کند به ترتیبی که تمامی این نیروها همسو به جنبش درآیند.
۳.۶. گرچه اشتراک بر سر حقوق، محل عمل را نیز تعیین میکند، اما تجربه ایران و هم تجربه امروز کشورهای منطقه و شمال افریقا، به جنبش دانشجوئی و نیز جنبش مردم ایران میآموزند که محل عمل باید بیرون از رژیم و درون ایران، بمعنای مستقل از رژیم و مستقل از هر قدرت انیرانی باشد. چراکه وابستگی به قدرت خارجی، نه تنها جنبش را از صفت همگانی محروم میکند، بلکه مداخله مستقیم و غیر مستقیم قدرت خارجی و پیآمدهای آنرا اجتناب ناپذیر میگرداند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد