گزارش گفتگوی رسانههای نروژی با کریستیان بروژرول Christian Brugerolle یکی از مقامات فرانسوی در مورد: "چرایی رشد افراطگرایی در فرانسه"
بیش از 10500 نفر در لیست تندروهای فرانسه هستند. اینان طبقهی فرودست جدید با پاسپورت فرانسویاند در دوران مدرن؛ کسانی که فراموششدگان جمهوریاند.
آنچه قابل انکار نیست، رشد روزافزون رادیکالیسم است که برآمد نیازهای اجتماعی فرانسه است. نیازهایی که حتا احزاب به اصطلاح چپ که به طور سنتی همهی تلاش و کوشششان رفاه و امنیت و برابری برای همه بوده است، فراموش کردهاند.
فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه به صراحت اعلام کرد که عملیات تروریستی در پاریس حمله خلافت اسلامی به وطن ما بوده و فرانسه در جنگ با گروههای جهادی در سوریه و عراق است. اما ایشان فراموش میکنند که پاریس از سوی شهرونداناش هم مورد هجوم بوده است؛ دست کم سه نفر از هشت تروریست عملیات پاریس، فرانسویاند و دو نفر هم فرانسویزبانهای بلژیکی.
شوربختانه این عملیات غیرانسانی هم مانند حمله به دفتر مجله شارلی ابدو، الهام گرفته از باورهای تندروانهی اسلامگرایان در خاورمیانه بوده که توسط اقلیت مسلمان ساکن اروپا انجام شده است.
***
پس از عملیات تروریستی 13 نوامبر، بار دیگر توجه رسانهها متوجه محلههای حاشیه پاریس شد. در محلههای حومه پاریس نیازهای اجتماعی بزرگ است و متأسفانه افراطگرایی رو به رشد. مانوئل والس، نخستوزیر فرانسه روز دوشنبه به رادیو فرانسه گفت پلیس لیست 10500 تندرو را در اختیار دارد. بیش از 700 نفر از افراد این لیست برای مبارزه به سوریه سفر کردهاند. بسیاری از شبهنظانیان مسلمان فرانسوی در زندانهای فرانسه درس افراطگرایی آموختهاند. بین زندانیان کشور فرانسه، تعداد زندانیان مسلمان چشمگیر است. مجله اکونومیست در گزارشی آورده است که 60 درصد زندانیان فرانسه، مسلمان هستند. این رقم در حالی است که مسلمانان فرانسه تنها پنج تا ده درصد جمعیت کشور را شامل میشوند. در زندانهای حومهی شهرهای بزرگ درصد زندانیان مسلمان از این هم بیشتر است. در حاشیه شهرهای استراسبورگ، مارسی، لیون و پاریس، طبقهی فرودستی زندگی میکند که گذرنامه فرانسوی دارد اما هیچ وفاداری به اصول شایستهسالاری نظام فرانسه ندارد. به باور کریستیان بروژرول اینان کسانی هستند که جمهوری فرانسه با همهی ادعاهای دموکراسی خواهانهاش به خود واگذارشان کرده و به کلی فراموش شدهاند.
او یکی از اعضای معتبر حزب سوسیالیست فرانسه میباشد و کاندید انتخابات شورای شهر در منطقهی «ایل دو-فرانس» که قرار است دو هفته آینده برگزار شود. او در بخش دیگری از سخنان خود میگوید: بسیاری از محلههای حومه پاریس در دههی 1960 برای کارگران خارجی کشورهای مستعمره پیشین ساخته شدند. کیفیت خانهها بیاندازه پایین است، زیرساختهای اساسی اجتماعی، اقتصادی و انسانی وجود ندارد، سرویسهای دولتی و عمومی به ندرت همانی است که در سایر محلههای پاریس. در این معنا، مشاغل صنعتی در این محلهها وجود ندارد؛ با رشد تکنولوژی و افزایش مهارتها، میزان بیکاری بین ساکنین چنین محلههایی که بیشترین آنها از کمترین تحصیلات و مهارت فنی برخوردارند، افزایش داشته است. محلههای حومه پاریس، حتا مدرسههای خوب ندارند. در برخی از این محلههای حاشیهای، حتا از اداره پست هم خبری نیست.
ایشان میگوید: روز یکشنبه به محلهی بدنام کلیشی سو بوا رفتم؛ کمتر کسی حاضر بود حتا با من حرف بزند، پاسخ پرسش که دیگر جای خود دارد. کنار مسجد محله دیدم که نوجوانی برای جلب توجه یا مسخره آرم خلافت اسلامی را به صورت ماسک خطرناکی در آورده و به دیگران نشان میدهد. یکی از نوجوانان گفت: در مسجد هر نوع تبلیغ برای خلافت اسلامی ممنوع است. ساکنین مجتمع ساختمانی همسایه ما اما از سیاستهای خلافت اسلامی و دیگر تندروهای مسلمان پشتیبانی میکنند. او افزود که در ساختمانهای اطراف بسیاری از هواداران خلافت اسلامی و تندروهای مسلمان زندگی میکنند که حاضر نیستند نه با شما و نه با هیچ کس دیگری صحبت کنند.
در راه بازگشت فکر کردم که چرا در محله کلیشی سو بوا رادیکالیسم اسلامی رو به رشد است و هماره یکی از مشکلات دولت فرانسه بوده. از خود پرسیدم که چرا مردم این محله اعتنایی به جمهوریت ندارند؟ هنوز پاسخ درخوری نیافتهام اما میدانم که بررسی ژرف نیازهای اجتماعی کلید این قفل است.
اگرچه هنوز پاسخی مناسب نیافتهام، اما امید دارم که سوسیالیستها سیاستی اعمال کنند که نیازهای اجتماعی مردم حاشیه نشین در صدر فهرست مسئولیتها باشد. امیدوارم، اما در اجرای آن تردید دارم. چرا تردید دارم؟ روز سهشنبه 17 نوامبر، وزیر کشور اعلام کرد که 128 عملیات ضدتروریستی داشتهایم که بیشتر این عملیات در محلههایی مانند کلیشی سو بوا انجام شده؛ عملیاتی که علاوه بر 115 هزار سرباز و نیروهای امنیتی، از همهی امکانات مدرن مانند هواپیماهای بدون سرنشین، رادارهای ویژه و هلیکوپتر استفاده شده است.
با خود فکر میکنم؛ تا هنگامی که محلههای ایل دو فرانس، با کمترین امکانات آموزشی وجود دارند؛ - سهم دانشآموزان این محله نسبت به محلههای متوسط پاریس، سهبرابر کمتر است، شورای شهر همان بودجهای دارد که محلههای ثروتمند با دانشآموزان کمتر – آیا چنین عملیاتی موجب کمتر شدن موج خشونت و افراطگرایی خواهد شد؟ آیا سرانجام احزاب چپ و بهویژه حزب سوسیالیست برای حفظ آبروی از دست رفتهاش میان فرودستان، تصمیم به تغییرات بزرگ در برنامههای حزب دارد؟ سران حزب سوسیالیست فرانسه از مردم دور شدهاند و در رقابت برای حفظ قدرت همانی را اجرا میکنند که احزاب مخالف راستگرا میخواهند. نسل با هوش و برجستهی جوان فرانسه هم دیگر تمایلی به شرکت در امور سیاسی ندارد تا امیدوار بود که اندیشههای جوان، با برنامههایی از نوع دیگر، ساختار قدرت را به هم بریزند. در این معنا، تا زمانی که تنها به برنامههای آموزشی که در مدارس عمل نمیشود، افتخار میکنیم، تا زمانی که گسیل نیرو برای بمباران نابخردان تندرو، جای خردورزی و رسیدگی به نیازهای اجتماعی را میگیرد، تا زمانی که فقر، بیکاری و کمبود آموزش درست، جای خود را به برابری و عدالت ندهد و سرانجام تا زمانی که برای حفظ قدرت، احزاب چپ همان کاری میکنند که راستها، امکان جلوگیری از خشونت و روی آوردن به گروههای تندرو، ناممکن است.