![]() |
|
روشنفکران و مردم آزاده!
در ايران: - نويسندگان، روزنامهنگاران، وبلاگنويسان و هنرمندان از حق آزادی بيان و قلم و انديشه و تشکل برخوردار نيستند. - فعاليت احزاب و سازمانهای سياسی ممنوع است و فعالين آن تحت تعقيب، زندان، شکنجه و اعدام قرار ميگيرند. - اقشار مختلف مردم، حق تشکيل کانونها، نهادها، انجمنها، سنديکاها و شوراهای دمکراتيک مردمی خود را ندارند. - حق فعاليت آزادانه به رسانهها مستقل داده نميشود و حتا رسانههای عمومی منتقد هم به طور گروهی تعطيل و نويسندگان و روزنامهنگاران آنها تحت پيگرد پليسی قرار گرفته و از کار اخراج ميگردند. - هرگونه اعتراض و اعتصاب ممنوع است و نيروهای انتظامی - امنيتی به دستور سران حکومتی، بيرحمانه به تجمعات بر حق زنان، کارگران، دانشجويان و مردم معترض يورش ميبرند و با ضرب و شتم غيرانسانی آنها را متفرق و يا دستگير و زندانی ميکنند. - کانون نويسندگان حق فعاليت آزادانه ندارد و حتا از برگذاری مجامع عمومی آن نيز جلوگيری ميکنند و هر جايی هم هيئت دبيران جمع شوند با يورش مامورين امنيتی مواجه ميگردند. - جواز انتشار به بسياری از کتابها داده نميشود و يا اگر هم داده شود سالها طول ميکشد. تازه پس از چاپ و انتشار کتابهای دارای مجوز رسمی، باز هم هيچ تضمينی وجود ندارد که آنها را جمعآوری و خمير نکنند. بسياری از توليدات سينمايی و هنری به بايگانی سانسور سپرده ميشوند. - روزی نيست که حکم اعدام اجرا نشود و حتا حکومت اسلامی، اولين حکومت در جهان است که برای کودکان نيز حکم اعدام صادر می کند. برخی مواقع قربانيان را در ميادين شهرها ساعتها روی جرثقيلها نگه ميدارند تا رعب و وحشت در ميان مردم بيافرينند. - قوانين اسلامی وحشيانه به نام „قصاص“ وجود دارد که چشم را در مقابل چشم در ميآورند و دست و پای دزدان درمانده را ميبرند. - قانون سنگسار وجود دارد که عمدتا زن و در مواقع بسيار نادر و استثنايی مرد را نخست تا سينه در خاک دفن ميکنند و سپس با کوبيدن سنگهای ريز به سر و کله قربانی، به شکل زجرکش او را از پا درميآورند. - در قوانين ايران، آزادی کانديدا شدن برای زنان وجود ندارد. يعنی نصف جامعه „زنان“ از حق کانديداتوری محرومند. کانديداها را نخست شورای نگهبان از غربال خود ميگذراند و نهايت نظر „رهبر“ شرط اصلی باقی ماندن کانديداها در ليست است و سپس از ميان صدها کانديدا چند نفری از عوامل شناخته شده „سياسی - نظامی“ حکومت را در ليست باقی ميگذارند و از مردم ميخواهند به منتخبين شورای نگهبان و رهبر رای دهند. روشن است که اين انتخابات نيست، بلکه انتصابات و جا به جايی مهرهای حکومتی از بالاست و از حضور مردم بر سر صندوقهای رای به عنوان سياهی لشکر برای انحراف افکار عمومی، مورد سوءاستفاده قرار ميگيرد. به گفته علی خامنهای رهبر حکومت اسلامی، هر رايی که به صندوقها ريخته شود، رای به کليت نظام است. يعنی رای به ادامه سانسور و اختناق، ترور و وحشت، سرکوب و کشتار، شکنجه و اعدام و جهل و خرافات حکومت اسلامی. - وجود و ماهيت ولايت فقيه و قدرت مطلقه رهبر مذهبی، قوانين غيرانسانی حاکم بر جامعه و سانسور و سرکوب مدوام خواستهای عادلانه و بر حق مردم، کمترين جايی برای انتخابات و آزادی کانديد شدن و رای دادن باقی نگذاشته است. مردم تحت ستم ايران، از وعده و وعيدهای توخالی سی ساله جناحهای داخل حکومتی که هر چهار سال يک بار برای تقسيم مجدد قدرت و حاکميت با همديگر رقابت و کشمکش دارند، اما به محض اين که از سوی قدرت مردم احساس خطر می کنند، برای سرکوب وحشيانه اعتراضات مردم متحد ميشوند. مردم ما، از اين وضعيت خسته شدهاند. آنها آزادی و رفاه و زندگی درخور انسان ميخواهند که حکومت اسلامی آنها را از مردم سلب کرده است. در چنين شرايطی، کانون نويسندگان ايران(در تبعيد) و انجمن قلم ايران(در تبعيد) که از گوهر آزادی بی حد و حصر بيان و قلم و انديشه و تشکل دفاع ميکنند و همواره پشتيبان مبارزات بر حق و عادلانه جنبشهای اجتماعی آزاديخواه هستند؛ در حال حاضر بحث شرکت در „انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸“ را بزرگترين و تلخترين طنز تاريخ ميدانند. سران حکومت اسلامی شعور و آگاهی اجتماعی جامعه ما را دست کم ميگيرند. در حالی که مردم جامعه ما، شايسته تحمل چنين شرايط سياهی نيستند. برای تغيير شرايط ناگوار موجود حاکم بر جامعهمان، عملا بايد عليه کليت حکومت اسلامی بود تا به روشنايی و دنيای بهتر دست يافت، نه با شرکت در نمايش انتصابات برای بقای آن کمک کرد. کانون نويسندگان ايران(در تبعيد) و انجمن قلم ايران(در تبعيد) ۳۰ می ۲۰۰۹ نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|