نظرات زهره اسدپور درباره موضوع انتخابات نشان انسجام یابی یک گرایش جدید رادیکال در جنبش زنان در ایران است. مبانی سیاسی این گرایش در آشتی ناپذیری با تمام اشکال قدرت - ستم، تکیه مطلق به توده های زنان، نفی هرگونه رابطه با نهادهای حاکمیت سیاسی، تقدس عمل گرایی و عدم ترسیم چشم انداز یک جایگزین، است.
در ریشه یابی وجود این گرایش رادیکال تاثیرات عمیق فزهنگی – روحی یک دهه مبارزات مسلحانه – چریکی قبل از انقلاب و همچنین رشد گرایشات افراطی بعد از انقلاب بهمن، دیده می شوند. این گرایش جدید رادیکال در شرایط کنونی بعلت نزدیکی نظری به تئوری های فمینیستی و عمل گرایی آنارشیستی، در مرز سیال بین فمینسم و آنارشیسم در نوسان است.
شناخت این گرایش رادیکال در جهت شناسایی موانع عمق یابی سیاست های اصلاح طلبانه – رفرمیستی جنبش زنان به ویژه شرکت رسمی درانتخابات مجلس دارای اهمیت است. رشد آگاهی های سیاسی جنبش زنان در ایران در جهت استفاده از حق مشارکت سیاسی در اشکال شرکت در انتخابات و لابی گری بطور منطقی می تواند به تلاش در جهت کاندیدا شدن زنان از طیف های مستقل بدون وابستگی جناحی، بیانجامد.
در این نوشته موضوعات زیر مورد بررسی قرار می گیرند:
بررسی ویژگی های اساسی آنارشیسم و رابطه آن با فمینیسم، زمینه های تاریخی رشد رایکالیسم و افراطی گری و تاثیرات آنها بر جنبش زنان، موضوع شرکت رسمی طیف های مستقل زنان در انتخابات مجلس، نقد نظرات زهره اسدپور.
(شرکت رسمی در انتخابات بوسیله طیف های مستقل زنان بدون وابستگی جناحی در این نوشته به معنای حقوق تضمین شده در قانون اساسی مبنی بر حق کاندید شدن، رای دادن و حق لابی گری جهت اتئلاف های انتخاباتی است).
ویژگی های اساسی آنارشیسم
بیسه مایگواشا در مقاله "فمینسم، آنارشیسم و سیاست تغییرات اجتماعی در جنبش عدالت خواهی جهانی" ( نقد نامه فمینیستی – 2014) به تعریف آنارشیسم و رابطه نظری و عملی آن با فمینیسم می پردازد. بخش های مورد نیاز جهت این بحث مرور می شود:
"آنارشیسم با آشتی ناپذیری با قدرت خواهی باعث می شود تا با تمام اشکال فرادستی – برتری مانند پدرسالاری، نژاد پرستی و تمام گونه های بنیادگرایی مذهبی اعلام جنگ کند. برای بسیاری از آنارشیست ها قدرت تنها از بیرون عمل نمی کند بلکه از درون – خود، روان و هیجانان شخصی تولید می شود. آنچه که (نیومن – 2009) بندگی اختیاری و بردگی خودی – درونی می نامد.
مهمترین شکل فعالیت سیاسی آنارشیست ها مربوط به "عمل مستقیم" است که بوسیله (گوردن – 2009) چنین تعریف شده است: " گرفتن تغییرات اجتماعی در دست خود و دخالت مستقیم در شرایط، در برابر دخالت از طریق یک واسطه مانند دولت ". با این حال آنارشیست ها بعلت تمرکز صرف بر اینکه "چه نمی خواهند" و اینکه فقط یک فریاد خشم آلود هستند، مورد انتقاد هستند.
تشابهات و تفاوت های آنارشیست ها با فمینیسم
فعالیت های نزدیک عملی فمینیست ها و آنارشیست ها کمتر مورد بررسی قرار گرفته شده است، هر چند بسیاری از نظریه پردازان آکادمیک آنارشیست در جهت نزدیکی با فمینیسم تلاش می کنند(مولر – 2003). می توان گفت فمینیسم در حقیقت در حس پذیری – تند حسی آنارشیسم است. فمینیست ها همانند آنارشیست ها آن مدل که " تغییرات اجتماعی نیاز به درگیری هیجان انگیز با حاکمیت را دارند" را نفی می کنند، تغییرات انقلابی که نمی توان انتظار داشت قدمی در جدایی از ساختار ستم بر دارند و یک طبقه جایگزین یک طبقه دیگر می شود. این انقلاب های تمامیت خواه بوسیله فمینیست ها ( مقدم – 1993) و همچنین آنارشیست ها ( دی – 2005) مورد نقد قرار گرفته شده اند.
از موضوع قدرت شروع کنیم. در حالی که آنارشیست ها مانند فمینیست ها تمام اشکال گوناگون و ساختار ستم را شناسایی می کنند، آنها نیاز دارند تا بطور دقیق روشن سازنند که علیه چه نوع روابط قدرت مبارزه می کنند و چگونه این روابط و در چه اشکالی عمل می کنند. آنارشیست ها در درک بی عدالتی متحد هستند اما این لزوما شامل جایگزینی برای شرایط کنونی "چه آینده ای" نمی شود. به این علت است که برنامه آینده آنها نامعلوم است.
آنارشیست ها در روابط بین ایده ها، دانش و عمل در خلاف درک مارکسیستی هستند که تاکید بر تقدم دانش و تصورات بر عمل دارند. آنارشیست ها این رابطه را برعکس می دانند. از نظر آنها ایده از عمل بیرون می آید. این برخورد دست های آنها را در ایدئولوژی بسته نگه نمی دارد( کینا 2005). آنارشیست ها همه چیز را در روش ها ی تغییر خلاصه می کنند، به امید اینکه انقلاب و تغییرات خود به خود شروع خواهد شد : " این احتمال قوی وجود دارد که ما بطرف دوران انقلابی یا انقلاب ها پیش می رویم اما اصلا روشن نیست که چه چیزی را بوجود خواهیم آورد(گریبر -2009).
بر خلاف آنارشیست ها، فمینیست ها نمی پذیرند که تغییرات مثبت به خودی خود – اتوماتیک از عمل و روش ها بوجود می آیند، هر چند این روش ها دموکراتیک باشند. ترسیم دقیق چشم اندازها و جایگزین ها، ما را در برابر داشتن امنیت و احساس های کاذب آرام بخش محافظت می کنند و باعث ایجاد فضای انتقاد از خود می شود. عدم طرح و ترسیم چشم انداز های جایگزینی، آنچه آنارشیست ها با عمل انجام می دهند، به حق جانبی و دگماتیسم می انجامد.
از نظر فمینیست ها، آنارشیست ها رابطه با حاکمیت ها را نفی می کنند. نگاه فمینیست ها به حاکمیت از یک طرف پذیرش حاکمیت بعنوان عامل حیاتی قدرت - ستم است و از طرف دیگر ابزاری با قابلیت برای تغییرات مثبت است (جی می – 1996). بسیاری از فمینیست ها حکومت ها را نه دشمن و نه متحد ارزیابی می کنند، بلکه ابزاری از قدرت می دانند که باید مورد استفاده قرار گیرد.
فمینیست ها با دوری جستن از سیاست "همراه یا علیه" حکومت ها بر خلاف آنچه آنارشیست ها می گویند، دو سیاست را بطور همزمان دنبال می کنند: "سیاست مطالبات" که حکومت ها را جهت درخواست ها تحت فشار می گذارند و "سیاست عمل" که در زمان لازم فراتر از توانایی حکومت ها برای رهایی زنان عمل می کنند. تاکتیک های "رفرمیستی" مانند لابی گری با حکومت ها همزمان با تاکتیک های رویا رویی مانند اعتراضات که بعضی مواقع در مقابل هم قرار می گیرند، مجموع فعالیت های فمینیستی را شامل می شوند"( بیسه مایگواشا- 2014).
چرا شناخت گرایش رادیکال جدید مهم است؟
هر چند بخش غالب گرایشات متنوع جنبش زنان در ایران اهداف و شیوه های رفرمیستی – اصلاح طلبانه را از لحاظ نظری – تئوریک پذیرفته اند اما در مورد موضوع انتخابات، شرکت کامل و رسمی (انتخاب شدن یا انتخاب کردن) را هنوز جنبه عملی – اجرایی نداده اند و به سیاست "استفاده از فضای انتخاباتی" بسنده کرده اند. یک مانع مهم در عدم شرکت رسمی در انتخابات، فشار سیاسی از طرف گرایشات افراطی است که در اشکال ارعاب و اتهام "نزدیکی به رژیم" بارها خود را بیان کرده است. گرایش جدید رادیکال در جنبش زنان عملا در همسویی ناخواسته در فشار به گرایشات اصلاح طلبانه به ویژه "همگرایی جنبش زنان" قرار گرفته است. زنان ایران تجربه تاریخی موفق عملی شدن سیاست لابی گری – چانه زنی در حاکمیت از جمله مجلس را دارند اما گرایش رادیکال این تجربیات را در نظر نمی گیرد.
زنان ایران بیش از 100 سال قبل از سطحی آگاهی سیاسی برخوردار بوده اند که حتی در مجلسی آنچنان عقب مانده که زنان را همراه با "مجانین و کودکان" از حق رای محروم کرده بود، در جهت کسب حقوق خود استفاده کنند:
" اولین نظامنامه انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی، زنان را از حق رای (اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن) و مشارکت در قدرت سیاسی محروم کرد" (ناهید کشاورز و جلوه جواهری -1387).
در همین دوره و در این مجلس های عقب مانده است که زنان ایران "برنامه اصلاحی به مجلس ارائه دادند" و خواهان به رسمیت شناخته شدن شوراها یا انجمن های خود بوسیله مجلس می شوند:
"در سال 1908 [1287] یکی از نمایندگان بلیطی از «اتحادیه غیبی نسوان» را در مجلس قرائت کرد. در این نامه اتحادیه خواهان رسمیت بخشیدن به فعالیت های آنان از سوی مجلس بود. زنان قبل از آن نیز چندین درخواست به مجلس و کابینه تقدیم کرده بودند و خواستار صدور مجوز برای تاسیس انجمن و مدارس دخترانه شده بودند.... بدنبال سیاست لابی گری در مجلس بود که "در سال 1911 برابر با سال 1290 اعتراض به محروم کردن زنان از حق رای و مشارکت سیاسی از درون خود مجلس آغاز شد" (همان).
می توان پذیرفت که بعد از چندین دهه عقب نشینی در برابر تسط رادیکالیسم و افراطی گری سیاست لابی گری بار دیگر در میان فعالین زنان در حال گسترش است: "اگر چنانچه حتی فقط یک زن (از طیف مستقل ها و بدون وابستگی جناحی) به مجلس برود، همانند مرحوم دکتر مصدق می تواند تریبونی برای طرح اندیشه های مثبت از تریبون مجلس که به طور مستقیم و بدون سانسور از رادیو پخش می شود، و در میان گذاشتن آن با مردم و به بحث گذاشتن آن با طیف وسیعی از اجتماع باشد"(ژیلا موحد شریعت پناهی- مرداد 1394).
زمینه های رشد رایکالیسم و افراطی گری در ایران
در طول یک قرن گذشته تا مقطع اواخر دهه 40 شمسی، سیاست زنان و احزاب سیاسی عمده ملی گرا و چپ، استفاده از هر گونه فضای باز سیاسی هر چند کوتاه مدت بوده است که نیاز به استفاده از روش های رفرمیستی – اصلاح طلبانه داشته است. اما در اواخر دهه 40 شمسی رادیکالیسم و افراطی گری و بدنبال آن هر گونه فعالیت های رفرمیستی اتهام "سازش کاری" را به همراه داشته است.
چرا در اواخر دهه 40 شمسی رادیکالیسم و افراطی گری در ایران تسلط یافت؟ علت اصلی را میتوان در بسته شدن کامل فضا و تمام راه های مسالمت آمیز برای هر گونه فعالیت های اصلاح طلبانه دید که باعث شد چریک ها "آنان" و روش مبارزه مسلحانه پذیرفته و غالب شود :
" آنان- چریک ها- در شرایطی به تدوین چنین آثاری دست زدند که دیکتاتوری محمدرضاشاهی امان مبارزان انقلابی را بریده و تمام راههای مسالمتآمیز فعالیت و مبارزه مستقل را به روی آنان بسته بود. آنان به فضای باز سیاسی حتا ناقص احتیاج داشتند تا انرژی و دانش و توانائی خود را نه تنها برای بخش کوچکی از انقلابیون بلکه برای توده وسیع ملت ایران در راه رهائی از استبداد و استثمار به کار گیرند" ( نقی حمیدیان – مرداد1394).
شرایط جهانی همچنین در جهت کمک به غلبه مش و روحیه رایکالسیم و افراطی گری در ایران بود:
"فدائی زمانی اسلحه بدست گرفت که ایران، اگر به ظاهر آرام می رسید، اما در پهنه جهان، زمین زیر پای اکثر دیکتاتورها داغ شده بود و هر روز جنبشی تازه در گوشه ای سر باز می کرد.جدال نظری دو غول بزرگ کمونیسم جهانی، چین و اتحاد شوروی، کفه را بنفع رادیکالیزم چینی تغییر داده بود. نفوذ جهانی شعارهای مائوتسه تنگ رهبر انقلاب چین در ضرورت قهر، و امپریالیسم ببر کاغذی، دنیای سرمایه داری را کلافه کرده بود.در آسیا و آفریقا، «جنبشهای رهائی بخش» یکی پس از دیگری سربلند می کردند. پیروزی چریکهای مسلح کوبائی در کنار گوش آمریکا جهان را شگفت زده کرده بود. چه گوارا در بولیوی طرح نو درانداخته بود و دنیا را به شوریدگی در برابر دیکتاتورها فرا می خواند. جذابیت کاسترو و چه گوارای قهرمان، جوانان را مسحور و شیدای خود کرده بود" (مصطفی مدنی – مرداد 1394).
مجموع این شرایط بود که روحیه فداکاری، جان فشانی آرمان خواهی و همچنین تعصب را بعنوان شرط لازم فعالیت سیاسی و چریک بودن، بوجود آمد : " شور و تعصبی که آنان در نظریاتشان داشتند، مختص و منحصر به جمعی کوچک نبود. آنان نمونه و سمبل نسلی شوریده سر بودند که با تعصب زیاد پای در راه مبارزه با رژیم شاه گذاشته بودند"( نقی حمیدیان- 1394).
نتیجه این روند و شکست روش های اصلاح طلبی و رشد رادیکالیسم و افراطی گری بطور غم انگیزی در این نماد دیده می شود که بیژن جزنی را از تفکر پیرامون قانون اساسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، انتخابات آزاد و دمکراسی به اینکه "چگونه مبارزه مسلحانه توده ای می شود؟" کشاند:
« من یک فرد سیاسی هستم و به این افتخار می کنم. من خواستار آزادی یعنی تامین حقوق فردی و اجتماعی ملت ایران که در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر جهانی تصریح شده است، می باشم. من این آزادی را لازمه حیات ملت ایران بشمار می آورم. چون هر اصلاح و اقدامی در هر زمینه بخواهد به نتایج مطلوب برسد، این آزادی و دمکراسی ضروری ست. فقط در سایه آزادی و دمکراسی ست که ملت ایران می تواند نیروی خلاقه خو را در ساختمان کشور بحد کمال بکار بگیردو ایرانی آباد و پیشرفته به دنیا عرضه کند.... انتخابات آزاد که باید مجلس ملی را بوجود آورد، باید بطور صحیح و بی طرفانه انجام شود.اینها مسائلی است که از سالیان گذشته برایشان فعالیت کرده ام» (دفاعیات بیژن جزنی - زمستان ١٣٤٧).
بعد از انقلاب بهمن خشونت های حاکمیت باعث رشد افراطی گری در اپوزیسیون و بدنبال آن عقب نشینی هر چه بیشتر روش های رفرمیستی – اصلاح طلبانه شد. دهه 70 و 80 شمسی شاهد فراهم شدن فضای لازم رشد دوباره حرکت های اصلاح طلبانه شد اما این روند با خشونت های بعد از انتخابات 1388، بار دیگر به نظرات و روحیات رادیکالیسم و افراطی گری امکان رشد داده است.
جنبش زنان و انتخابات در شرایط کنونی
واقعیت این است که گرایشات متنوع جنبش زنان در ایران بطور غالب خواهان نوعی از شرکت در انتخابات امسال هستند. تمایل به تلاش جهت کاندید شدن زنان از طیف های مستقل مانند همگرایی جنبش زنان ،ادامه منطقی سیاست مطالبات است. در مجموع می توان سه برخورد در کل جنبش زنان نسبت به انتخابات را مشاهده کرد. دسته اول به صراحت از شرکت رسمی در انتخابات ( شامل کاندید شدن و رای دادن) حمایت می کنند. این دسته شامل اصلاح طلبان اسلامی و برخی شخصیت های منفرد می شود. دسته دوم خواهان عدم شرکت در انتخابات هستند که بخش غالب آنها در خارج از کشور و با پیشینه فعالیت در احزاب سیاسی چپ افراطی هستند. دسته سوم را می توان طرفداران سیاست "استفاده از فضای انتخاباتی" خواند که هر چند در مبانی تئوریکی هیچگونه مخالفتی با شرکت رسمی در انتخابات ندارند، اما تا کنون توضیحی درباره عدم شرکت رسمی در انتخابات ارائه نداده اند.
از نمونه های نظرات شرکت رسمی در انتخابات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
فاطمه راکعی، عضو شورای مرکزی جمعیت زنان مسلمان نواندیش و نماینده مجلس ششم، شرکت رسمی در انتخابات و لابی گری در مجلس را با صراحت بیان می کند: "جمعیت با همکاری مجمع زنان اصلاح طلب و شورای همگرایی زنان اصلاح طلب و همچنین با توجه به عضویت در شورای هماهنگی احزاب بیست گانه، برای تشویق زنان به ثبت نام در انتخابات اقدامات بسیاری انجام داده است از جمله ارائه کارگاههای آموزشی، لابی گری با گروه های سیاسی و احزاب. حمایت از کاندیداهای زن در شهرستان ها بسیار مهم است و باید در زمینه فرهنگ سازی عمیق و گسترده در جامعه زنان اقدامات مهمی را انجام دهیم و پیشتاز بودنمان را نشان دهیم" (گزارش از آمنه رضایی – 25 تیر 1394).
سهیلا جلودارزاده، از نمایندگان پیشین مجلس و رئیس اتجادیه زنان کارگر، همچنین از دیگر نمونه های شرکت رسمی در انتخابات است:
"امیدواریم امسال تمهیدات مناسبی اندیشیده شود تا در انتخابات مجلس تعداد زنان مجلس افزایش یابد. وی در ادامه گفت: برقراری ارتباط با عامه مردم به ویژه زنان در موفقیت کاندیداهای زن بسیار موثر است چرا که خود من شاهد بوده ام که زنان کارگر در نزدیکی انتخابات حتا در خانههای کوچکشان برنامههای مختلفی برگزار میکردند که این برنامهها بسیار تاثیرگذار بود"(همان).
فریده غیرت، وکیل دادگستری نیز معتقد است که "ما باید زنان را تشویق کنیم تا به خودباوری دست یابند. چرا که زنان توان و قدرت زیاد دارند و اگر زنان به این مسئله پی ببرند که محور خانواده هستند و تمام بار تربیت خانواده بر دوش آنهاست، با باور به توانمندی های خود می توانند جامعه خود را بخوبی هدایت کنند. وی در ادامه افزود: خانم ها باید در انتخابات حضور پر رنگی داشته باشند و بتوانند نقش خود را ایفا کنند تا با انتخاب زنان صالح، نمایندگانی همچون نمایندگان زن در مجلس ششم را که خدمات زیادی به جامعه زنان کردند راهی مجلس کنند"(همان).
از نمونه های عدم شرکت در انتخابات که به فراوان در خارج از کشور دیده می شوند:
"به نظر من شرکت در چنین انتخاباتی استفاده از حق رای نیست، بلکه توهین به حقوق شهروندی افراد است. جنبش زنان خوب است که به فرزندان خودش بیاموزد که به چیزی که به حق انسانی آنها توهین میکند، گردن نگذارند و نتیجهی حداقلش این است که در چنین انتخاباتی به میدان نروند و به آن "نه!" بگویند. همان "نه"ای که جنبش زنان به زیبایی در سرود خودش گفته است (ناهید نصرت، فعال زنان و عضو "شبکهی همبستگی با مبارزات زنان"، ساکن آلمان).
"پس از صحبتهای خانم شجاعی، بدون وقفه، فرصت سخن به خانم طاهری سپرده شد و وی در مقدمهی گفتار خود به مناظرهی اخیر خانم ها منصوره شجاعی و شهلا شفیق در صدای آمریکا اشاره کرد. خانم شهلا شفیق از تحریمکنندهگان شرکت در انتخابات است و در مناظرهی خود مدعی شده که طرح و برنامهی همگرایی جنبش زنان و گفتمان مطالبه محور نوعی لابی کردن با مناصب قدرت و حاکمیت است و این روند، عدم استقلال فعالیت این کنشگران زن و اصیل نبودن رویکرد همگرایی جنبش زنان را نشان میدهد"( گزارش نشست هماندیشی همگرایی جنبش زنان30 اردیبهشت ۸۸ ).
از نمونه سیاست استفاده از فضای انتخاباتی بدون شرکت رسمی که بخش بزرگی از فعالین "سکولار" زنان در ایران را شامل می شود، بوسیله مینو مرتاضی، فعال حقوق زنان، چنین بیان می شود:
"همگرایی زنان فراجناحی است و این تفاوت آشکاری است که بین رفتار حزبی و سیاسی زنان با رفتار سیاسی مردان وجود دارد و باعث شده که مردان حزبی عمدتا با جناح های خود وارد انتخابات شوند ولی زنان سیاسی با مطالبات خود در فضای انتخاباتی گسترش پیدا کنند و هویت مندتر عمل کنند.... همگرایی های های زنان بیش از آنکه شخصیت محور باشند اصالتا مطالبه محورند ماهیتی فرا جناحی دارند. توانمند سازی زنان و احقاق حق اشتغال و تامین اجتماعی و امنیت اجتماعی سیاسی روانی؛ مطالباتی هستند" (گزارش آمنه رضایی – 25 تیر 1394).
تاثیرات رایکالیسم و افراطی گری در موضوع انتخابات
گرایش نیرومند زنان سکولار سال ها است که بر اساس مبانی تئوریکی فمینیستی بطور روشن بر سیاست های فمینیستی تاکید داشته است. نفی روش های خشونت آمیز، ایجاد نهادهای مدنی در برابر انتظار انقلاب و تغییرات در قدرت سیاسی. منطقی است که ادامه این سیاست ها به شرکت رسمی در انتخابات( کاندید شدن) و لابی گری گسترش یابد. اما فشار تاریخی افراطی گری به حدی است که حتی طرح جمله "شرکت در انتخابات" در چند سال قبل باعث هراس شده و بدون توضیح نفی می شد:
"تا آنجایی که من از اولین روز، تمام نشریات، اعلام مواضع و اعلامیهی همگرایی را مطالعه کردم، مطلقا این جملهی ’’شرکت در انتخابات‘‘ وجود ندارد. فقط گفتهاند، میخواهیم از فضای انتخابات برای بردن خواستهای خودمان به میان تودهها استفاده کنیم" (میهن جزنی- خرداد 1388). جنبش همگرایی اصلا موضعگیریای در خصوص شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نداشته است(نسرین ستوده -1388).
در مجموع می توان چنین نتیجه گرفت که رشد سطح آگاهی های سیاسی زنان اصلاح طلب، در شرایط کنونی شرکت در انتخابات را یک "حق" خود می داند. بخشی مهم از حقوق سیاسی که شامل حق انتخاب و مشارکت در گروه های برخوردار از قدرت سیاسی است"(زهرا ربانی املشی – مرداد 1394) و عدم شرکت در انتخابات را یک "نقص حق" ارزیابی می شود: "فقدان حضور و مشارکت زنان موجب نقصی در مشارکت است"( مریم باقی -همان).
در مجموع زنان اصلاح طلب معتقدند که مشارکت سیاسی و شرکت رسمی در انتخابات برای زنان "راه مشارکت زنان در امور جامعه دادن، توجه به آنان و قبولاندن مسئولیتی کوچک حتی در حد مشارکت در انتخاب کردن و دادن یک رای، بسیار موثر بوده و اثر وجودی آنها را در جامعه بدنبال دارد. از راه آگاه کردن و آگاه ساختن زنان به ارزش و اهمیت مسئولیتی که دارند، می توان آنها را از حالت بی تفاوتی نسبت به مسائل جامعه بیرون آورد و آنان را به حد پی بردن به قدرت و توان خود رسانید" ( فریده غیرت- تیر 1394).
این دسته از زنان طرح های مشخصی برای مشارکت سیاسی، شرکت در انتخابات ارائه می دهند: سهمیه 30 درصدی حضور زنان در مجلس ( آذر منصوری – تیر 1394). طرحی که در مجلس ششم تصویب شد اما در صحن علنی مجمع تشخیص مصلحت نظام با اختلاف دو رای، رای لازم را کسب نکرد.
"همگرایی زنان احزاب اصلاح طلب جهت افزایش حداقل سی درصدی مشارکت زنان در مجلس تابعی از هم اندیشی های فرا جناحی زنان در سالهای اخیر است. اصلی ترین مطالبه ای که همگرایی زنان دنبال می کند و بر آن پای می فشارد ایجاد زمینه های لازم در احزاب و در سطح جامعه و در افکار عمومی برای پذیرش افزایش لااقل سی در صدی مشارکت زنان در قوه مقننه است. زیرا پارلمان و قوه مقننه در سرنوشت زنان بسیار تاثیرگذار است" (مینو مرتاضی – تیر 1394).
نظرات زهره اسدپور
زهره اسدپور در نوشته " فضای باز انتخاباتی؛ واقعيت يا توهم"(1388) بطور روشن چهار مورد اساسی نظری را مطرح می کند: ضد قدرت - ساختار سیاسی، فعالیت ها با تکیه مطلق بر توده ها – پایینی ها، علیه هر گونه فعالیت های لابی گری سیاسی، تقدس عمل گرایی و نگاه ستایش گونه به فعالیت های کمپین یک میلیون امضا و علیه سیاست های همگرایی جنبش زنان.
زهره در ضد قدرت و ساختار سیاسی بودن به "نگاه به بالای" همگرایی انتقاد می کند و معتقد است " از آنجاییکه نگاه کمپین بر خلاف همگرایی به توده ها است و هدفش همه گیر کردن خواست تغییر، از خواسته های عینی و ملموس زنان شروع می کند" :
"از آنجایی که"کمپین" نگاه به بالا ندارد اساسا دل مشغول ساختار سیاسی نیز نیست! و این نگاه به پایین، نگاه به توده ها، قدرت دور زدن ساختار سیاسی را دارد. زیرا که ساختار سیاسی با همه تصلب و قشری گری در برابر توده هایی آگاه شده و خواستهایی عمومی شده با همه هزینه هایی که به جنبش و فعالین آن تحمیل می کند، نهایتا عقب می نشیند".
زهره درباره سیاست استفاده از فضای انتخاباتی همگرایی جنبش زنان از "بازی های سیاسی و انتخاباتی، لابی های بی نتیجه ، ورطه ی لابی گری با اهالی سیاست" انتقاد می کند:
"همگرایی اساسا زمین لابی با مردان سیاست را برای بازی خود برگزیده است و از این رو است که به درج شماره ی قوانین اکتفا می کند که برای سیاستمداران این کافی است و در این زمین بازی است که پیوستن به کنوانسیون که سالها است در گروکشی های سیاسی متوقف مانده است، معنی می یابد"
" قطعا نمی توان جنبش زنان را که با گشودن با بهایی جدید در این سالها دستاورد هایی گرانبها داشته است و توانسته
خود را طرح و تکثیر کند، به عقب راند و به ورطه ی لابی گری با اهالی سیاست کشاند"
زهره اسدپور درباره فعالیت های از پایین به ستایش فعالیت های کمپین می پردازد:
"در سوی دیگر خواسته محوری و طرح مطالبات، کمپین ایستاده است و البته برخلاف همگرایی محکم و روشن و بی تزلزل! .... کمپین قواعد بازی خود را خود طراحی کرده است. قواعدی که حاکمیت را در پاره ای موارد،در این سالها به تمکین در برابر هزاران بازیگر، کشانده است"
"کمپین و هر جنبش مستقل دیگری کاری به ساختار سیاسی ندارد، به قدرت خود بیش از آن ایمان دارد که به التماس و در خواست از موضع ضعف تن دهد از این رو است که می بینیم دستاورد های جنبش زنان اتفاقا مربوط به دوره متصلب ترین دولتها می شود. زیرا در این دوره ها است که فعالان جنبش زنان و دیگر جنبش های اجتماعی چه به ناچار( زیرا دیگر از شعارهای مزورانه خبری نبوده) و چه از سر آگاهی نگاه خود را از حاکمیت چرخانده و به مردم بازگردانده اند. این شیوه است که می ماند، شیوه ای که انفعالی نیست و فعالانه و کنشگرانه است و به تغییرات موسمی کم جان فضای سیاسی بستگی ندارد"( زهره اسدپور – اردیبهشت 1388 ).
نقد نظرات زهره اسدپور، مرز سیال فمینیسم و آنارشیسم
زهره اسدپور بدرستی معتقد است که گروههای زنان نیاز به "شناسنامه بینشی" برای تعریف سیاست انتخاباتی خود دارند. "مهمترین نقطه ضعف جنبش زنان فقدان گروه هایی با شناسنامه مشخص فکری و بینشی است ...این گروه ها برای حفظ خود در بزنگاه هایی همچون انتخابات، به ناچار یا باید حوزه فعالیت و کار خود را چنان تعریف کنند که نیازی به موضع گیری درباره این بزنگاه ها نداشته باشند"(اسد پور- تیر 1382).
اولین مورد درباره نظرات زهره این داست که کدام فکر و بینشی پشتوانه و پایه سیاست انتخاباتی او است؟ کدام بینش فمینیستی شرکت در انتخابات و سیاست لابی گری را نفی و تنها به نگاه از پایین – توده ها بسنده می کند؟ کدام تجربه عملی زنان این سیاست ها تائید می کند؟ سیاست عدم شرکت در انتخابات و لابی گری در حاکمیت های غیر دموکراتیک در بینش فمینیستی، لیبرالی و همچنین در بینش مارکسیستی نیز پذیرفته نمی شود:
"ما بلشویکها درضد انقلابی ترین پارلمانها شرکت کردیم و تجربه نشان داد که چنین شرکتی برای حزب پرولتاریای انقلابی نه تنها سودمند بود بلکه درست در همان دوران پس از نخستین انقلاب بورژوایی در روسیه سال 1905، برای تدارک دومین انقلاب بورژوایی فوریه سال 1917 و سپس انقلاب سوسیالیستی اکتبر سال 1917 ضرورت هم داشت"(لنین - بیماری کودکی «چپ گرایی » در کمونیسم).
سیاست عدم شرکت در انتخابات، آنچه گرایشات رادیکال بعنوان " استراتژی تحریم" همواره در برابر حاکمیت دنبال کرده اند، تنها می تواند در صورت بسته بودن تمام راههای مسالمتآمیز فعالیت و مبارزه مستقل، توجیه شود. واقعیت این است که مبارزات مردم راههای مسالمت آمیز و مستقل را هر چند کوچک همواره تامین کرده است. به همین علت هیچگاه در طول 35 سال گذشته که افراطی ها در تمام انتخابات خواستار تحریم بوده اند، مردم با شرکت در انتخابات، روش استفاده از روزنه های هر چند کوچک امید برای تغییرات را دنبال کرده اند. زهره نیاز دارد تا دلایل – شناسنامه بینشی خود درباره صحت سیاست عدم شرکت در انتخابات و لابی گری را تعریف کند.
همزیستی با آنارشیسم، مرز سیال با فمینیسم
این گرایش می گوید "کاری به ساختار سیاسی ندارد" و "به قدرت خود بیش از آن ایمان دارد" و در اینکه چه نمی خواهد، کاملا روشن است و تمام فعالیت اش بر مبنای "چه نمی خواهد" بنا شده است. اما از اینکه چه می خواهد و چگونه مدل جایگزین اش بوجود می اید، سخنی نمی گوید. برای این گرایش هدف و نظریه مهم نیست، نظریه ای که مدل جایگزینی را تعریف می کند و راههای عملی رسیدن به آن را توضیح می دهد.
این گرایش همانند آنارشیسم به "عمل مستقیم" اعتقاد دارد. واکنش و عمل در برابر بی عدالتی ها، خود به هدف تبدیل می شود و کمال مطلوب است. بطور نمونه تقدس عمل گرایی ،در "بهار عربی" دیده شد. موضوع برای این گرایش اهداف گروههای سیاسی متفاوت و اینکه بدنبال چه جایگزینی هایی برای آینده بودند، مهم نبود. تنها تقدس عمل و نامیدن "انقلاب اجتماعی " و دنباله روی از تحولات، نهایت خواست این گرایش بوده است. عمل گرایی مشابه ای که نقش برجسته ای در ویرانی سوریه داشته است:
"وقایع تونس و مصر تنها تکانه ای بر دولت های دیکتاتور در شمال افریقا و منطقه خاورمیانه نبوده است، این وقایع هم معادلات نظم نوین جهانی را برهم زده؛ هم مردمان کشورها را به حرکت درآورده؛ و هم همبستگی مردمی را در جهان ارتقا داده است. سرآغاز حرکت و رویش امیدی دیگر در دل مردمان و انتشار ویروسی مسری است که رفته رفته سال ۲۰۱۱ را به سال انقلاب های اجتماعی، سال قدرت جوانان و سال حضور قدرت مند زنان تبدیل کرده و می کند.( پروین اردلان-بهمن 1389). در هم نظری اردلان و زهره اسدپور،مقاله نقد نظرات پروین اردلان-آرشیو اخبار روز-پیمان نعمتی.
تمرکز مطلق بر ضدیت با هرگونه قدرت - ستم و از جمله قدرت سیاسی، تکیه مطلق بر عمل و توده ها و دوری از هر گونه تئوری – دانش جهت ترسیم مدل جایگزین و چگونگی راههای رسیدن به الگوی اجتماعی آینده، از موارد کلیدی نزدیکی این گرایش رادیکال با آنارشیسم است.
همزیستی دو سیاست مطالبات و سیاست عمل
این گرایش بعلت عدم واقع گرایی سیاسی از پذیرش یک تئوری فمینیستی پذیرفته شده که حاصل تجربه مبارزاتی زنان در جهان از جمله ایران است، خودداری می ورزد. آنچه بیسه مایگواشا دو سیاست، مطالبات و عمل می نامد:
"سیاست مطالبات که حکومت ها را جهت درخواست ها تحت فشار می گذارند و سیاست عمل که در زمان لازم فراتر از توانایی حکومت ها برای رهایی زنان عمل می کنند". آنچه که دو روش لابی گری و اعتراصات "خیابانی" را مکمل هم می داند.
ناهید توسلی با توجه به تجربه زنان در ایران و همسو بودن این دو سیاست، آنها را در"تعارض" با یکدیگر نمی داند:
"لازم است اشاره کنم که «همگرایی» اخیر که در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری دورۀ هم شکل گرفت، یک نوع حرکت «کوتاه مدت» از سوی فعالان جنبش زنان برای یک هدف موقتی و زمانمند که همان انتخابات باشد بود و فلسفه وجودیاش نه تنها تعارضی با فعالیتهای بنیادین دیگر، مانند «کمپین یک میلیون امضاء»، گروه «میدان» و یا گروه «زنان اصلاح طلب» و نیز دیگر «ان. جی. او.»های زنان و نهادهای دیگری که در درازمدت به فعالیتهای برابری خواهانۀ خود برای حقوق زنان کار میکنند، نداشت"( ناهید توسلی – تیر1388 ).
سوال مهم این است، چگونه گرایش رادیکال از بکار گیری این تئوری فمینیستی استفاده نمی کند و بر اساس کدام "شناسنامه بینشی" از ترکیب این دو سیاست و دو روش مبارزه، دوری می جوید و تا حد مخالفت جدی با جمع همگرایی جنبش زنان است که بطور عمده سیاست مطالباتی را پیگیری می کنند اما بارها حمایت عملی خود را از سیاست های عمل و فعالیت های اعتراضی - خیابانی اعلام داشته اند.
کمپین یک میلیون امضا ،سمبل تقدس عمل گرایی و آرمانگرایی؟
بخش عمده گرایشات فکری زنان در ایران از فعالیت های کمپین حمایت عملی کرده اند اما گرایش رادیکال کمپین را ابزاری در جهت هویت یابی خود و مخالفت با سیاست مطالبات و جمع همگرایی جنبش زنان قرار داده است. گرایش رادیکال فعالیت های کمپین را به موضوع آرمان خواهی فمینیستی و تقدس عمل گرایی مرتبط ساخته است. کمپینی که از نظر زهره " محکم و روشن و بی تزلزل... به قدرت خود بیش از آن ایمان دارد" و حاکمیت را به تمکین وا داشته است.این نگاه افسانه ای – آرمانگرایانه به کمپین راه بر نقد کمپین بسته و باعث ایجاد هراس از انتقاد به یک موضوع مقدس را تلقی می کند.
اما در نظر عمومی جنبش زنان این کمپین موضوعی عینی - زمینی که نیاز به نقد واقع بینانه دارد، است. کمپینی که در فعالیت هایش مکمل سیاست مطالباتی زنان بوده است. کمپینی که همانند جمع همگرایی بطور طبیعی و جهت رشد نیاز به نقد خود دارد. کمپینی که دهها انتقاد جدی به آن از طرف فعالین کمپین شده است. بطور نمونه درباره ساختار تشکیلاتی و دموکراسی درونی از طرف"نسل جديد فمینیستهای ایرانی در جنبش زنان ایران" چنین مورد انتقاد قرار گرفته شده است :
"متهم كردن نسل پیشین به قدرت طلبی مهمترین محور بحثهای تقابلی در این زمینه بود. ... بنابراین انتقادات و تقابلهای بین نسلی به تدریج به اتتقادات درون نسلی تبدیل شد و جستجوی مكانیسمهایی كه جلوی قدرتطلبی افراد و گسترش و یا بهتر بگوییم كنترل ساختارهای غیررسمی را بگیرد، همچنان دغدغهی اصلی نسلهای مختلف كمپین شد."( نوشین كشاورزنیا- آبان 1389).
همچنین از نوشته زهره این برداشت – تلقی می شود که فعالین کمپین در جبهه مخالف سیاست های مطالباتی همگرایی جنبش زنان هستند. تاکنون هیچ بررسی وجود نداشته است که نشان دهد بخش غالب فعالین کمپین سیاست های کنونی گرایش رادیکال به معنای مخالفت با سیاست های مطالباتی جمع همگرایی مانند سیاست لابی گری و شرکت در انتخابات را در پیش گرفته اند. در نوشته زهره اسدپور دلایلی بر اینکه که بخش عمده کمپینی ها با سیاست لابی گری و شرکت در انتخابات مخالف هستند، وجود ندارد.
افول رادیکالیسم و افراطی گری در ایران
اگر بعد از انقلاب بهمن رادیکالیسم و افراطی گری در ایران در اوج قدرت خود بود ، اما واقعیت این است که نسل جدید در ایران بارها نشان داده است که از روش های افراطی و یا رادیکالیسم بدون هدف و جایگزین، برای تغییرات اجتماعی پشتیبانی نخواهد کرد. از طرف دیگر بازمانده های نیروهای افراطی در خارج از کشور عملا دیگر در حد گروههای کوچک تنزل یافته اند و نام سازمان و حزب بازتاب دهنده واقعی محتوی این گروهها نیست. حتی در گروههای رادیکال غیر افراطی خارج از کشور مانند اتحاد جمهوری خواهان که حدود 15 سال قبل با هدف اتحاد وسیعترین طیفهای جمهوری خواهی تشکیل شد، به نظر می رسد از لحاظ نیروها با کمبود جدی در پیگیری اهداف خود مواجه خواهد شد: "اگر کسانی فکر کنند که در صورت شکست اتحاد میتوانند این اهداف را در تشکل دیگری پی گیرند باید بگویم کاری را که پنجاه سالهها نتوانستند انجام دهند، شصت و پنج سالهها قطعا نمیتوانند"( مریم سطوت- آذر 1393).
می توان در نظر گرفت که تاثیرات رشد بی سابقه افراطی گری بنیادگرانه مذهبی باعث شده تا در میان نیروهای عمومی سیاسی مترقی از جمله زنان، در برابر خطرات افراطی گری، واقع گرایی سیاسی برجسته شود. واقع گرایی به معنای اینکه به "کجا و چگونه" می رویم. به عبارت دیگر، سطح رشد آگاهی های سیاسی مردم و زنان ایران و همچنین شرایط جهانی امکان گسترش روش های رادیکال و افراطی با اهداف نامشخص و تقدس عمل گرایی در میان نیروهای مترقی را محدود ساخته است.
اما با وجود کاهش تاثیرات افراطی گری می توان هنوز بازمانده های این برخوردها را مشاهده کرد. ما شاهد هستیم که بار دیگر با اعلام "بن بست اصلاح طلبی" و پایان آن در ایران، نظرات افراطی گری به همراه سیاست های ارعاب دگراندیشان و اتهام "خیانت" جهت داشتن افکار رفرمیستی – اصلاح طلبانه، امکان تظاهر یافته اند: "بر همین اساس هر نوع توهم پراکنی در باره احتمال و امکان آشتی این نظام با حاکمیت مردم، معنایی جز خاک پاشیدن به چشم مردم ایران و خیانت به آنان و ایستادن در برابر پیکار برای نان و آزادی ندارد"(اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران- راه کارگر-25 مرداد 1394)
و در همین راستا افراطی گری بعد از انقلاب بهمن برای مفهوم گذشته خود "مقابله قهر آمیز" در برابر حاکمیت در شرایط کنونی به تبلیغ مفاهیمی دیپلماتیک مانند "قهر تحمیل شده" جهت جایگزین تلاش می کنند و به علت خشونت های حکومت در تظاهرات مردم بعد از انتخابات 1388، زمینه سازی تئوریکی می شوند. "ما همواره بر مسالمت آمیز بودن این تظاهرات تاکید ورزیده ایم و بر این باوریم تنها حضور میلیونی مردم می تواند اقتدار توده ای را بر قدرت سرکوب دشمن چیره گرداند. هر چند مسئولیت تحمیل هر قهری بر این جنبش بیش از همه متوجه حکومت است"(مهرداد درویش پور-اسفند 1389).
در مجموع، موانع تاریخی افراطی گری در برابر تلاش جنبش زنان در جهت دستیابی برای حق مشارکت سیاسی و شرکت در انتخابات، به پایان دوران اقتدار خود رسیده اند. ایجاد بیم و هراس در جنبش زنان به بهانه های حمایت از حکومت اسلامی و تقویت حقانیت رژیم، دیگر اقتدار گذشته تاثیرات بازدارنده خود را از دست داده اند. موارد چهارگانه در نظرات زهره اسدپور بر اساس تمکین به بازمانده های تاثیرات فرهنگی – روحی فضای رایکالیسم و افراطی گری بنا شده است که با نیازهای جنبش زنان برای ایجاد فرهنگ و نهادهای مدنی ناسازگار هستند.
در نتیجه:
سیاست های مبتنی بر عدم شرکت در انتخابات، نفی لابی گری، علیه هرگونه رابطه با قدرت سیاسی، تکیه مطلق بر توده ها و عدم ترسیم الگوی اجتماعی جایگزینی، دارای پشتوانه بینشی - شناسنامه تئوریکی فمینیستی نیستند. این سیاست ها نزدیکی به نظرات و فعالیت های آنارشیستی دارند.
رشد آگاهی های سیاسی جنبش زنان در ایران همسو با تئوری ها و تجربیات جهانی زنان به سطحی رسیده است که دو گونه سیاست های مطالباتی - لابی گری و سیاست های عمل اعتراضی با روش های مدنی غیر خشونت آمیز "خیابانی" را بعنوان یک مجموعه از فعالیت های جنبش زنان که نیاز به هماهنگی با یکدیگر دارند، در نظر بگیرند.
این رشد آگاهی ها همچنین نشان می دهد که بخش غالب جنبش زنان در ایران مشارکت سیاسی و شرکت رسمی در انتخابات، کاندید شدن و رای دادن را یک "حق" می دانند. تمایل فرستادن زنان به مجلس از "طیف مستقل ها بدون وابستگی جناحی" خواسته ای در جهت مبارزه برای حقوق قانونی تضمین شده در قانون اساسی برای همه زنان ایران است.
"همگرایی جنبش زنان" می تواند آغاز گر یک چرخش تاریخی در استفاده از حق مشارکت سیاسی زنان باشد. کاهش جدی تاثیرات بازدارنده تاریخی گرایشات رادیکال و افراطی بر جنبش زنان، شرایط تلاش در جهت پذیرش شرکت رسمی در انتخابات را فراهم ساخته است.
زمانی نه چندان دور، تصور حضور قانونی زنان با پوسترهای «ما به مطالبات زنان رای می دهیم» و توزیع بروشورها و دفترچه ها در خیابان ها و میدان های اصلی شهر تهران در آستانه انتخابات 1388، به رویایی دست نیافتنی می ماند. امروز سازمانیابی فعالیت ها در جهت فرستادن زنان از طیف های مستقل به مجلس، می تواند قابل تصور باشد.
تلاش های نظری شجاعانه در گسترش پذیرش عمومی گفتمان شرکت در انتخابات و مشارکت سیاسی بمثابه حق قانونی همه زنان، می تواند موانع عملی دستیابی به این خواسته را کاهش دهد. تصور امکان شرکت رسمی زنان از طیف های مستقل در انتخابات به واقعیت نزدیک تر است تا به یک رویای دست نیافتنی: به کاندیداهای همگرایی جنبش زنان رای دهیم!
:منابع
زهره اسدپور – 28 اردیبهشت 1388- فضای باز انتخاباتی؛ واقعيت يا توهم- عصر نو
ناهید کشاورز و جلوه جواهری - 13 آبان 1387 شیوه های عمل، مطالبات و گفتمان مسلط زنان در دوران انقلاب مشروطه – کانون زنان ایرانی
ناهید توسلی – 19 تیر 1388- تداوم پیگیری خواسته های همگرایی جنبش زنان – مدرسه فمبنیستی
مینو مرتاضی، فاطمه راکعی، سهیلا جلودارزاده، آذر منصوری - در گزارش از آمنه رضایی- 25 تیر 1394-نشست هم اندیشی زنان با موضوع زنان و انتخابات پیشرو- عصر نو
نسرین ستوده، میهن جزنی و ناهید نصرت- 8 خرداد 1388-همگرایی زنان در انتخابات:آری یا نه؟ مدرسه فمینیستی
نوشین كشاورزنیا -11 آبان 1389- نسل جديد فمینیستهای ایرانی در جنبش زنان ایران- عصر نو
فریده غیرت ،ژیلا موحد شریعت پناهی، مریم باقی، زهرا ربانی املشی-13 مرداد 1394-دیدگاه هفت تن از کنشگران زن درباره انتخابات پیش رو- عصر نو
زهره اسدپور –18 تیر 1392- گفتگو با سایت «تا قانون خانواده برابر"
پروین اردلان- 28بهمن 1389-امید قدرت می آورد- اخبار روز
مریم سطوت – 3 آذز 1393- اتحاد جمهوریخواهان در کدام مسیر - اخبار روز
شهلا شفیق- 30 اردیبهشت 1388- از گزارش نشست هماندیشی همگرایی جنبش زنان در شیراز. مدزسه فمینیستی
نقی حمیدیان- 31 مرداد 1394- آنان شورشیانی آرمانخواه بودند- کار آنلاین
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر ) ۲۵ مرداد1394- اخبار روز
مصطفی مدنی- 31 مرداد 1394- طوفان انقلاب اجازه تعمق بر بن بست های راه را به فعالین جنبش مسلحانه نداد- کار آنلاین
و. ای. لنین - بیماری کودکی «چپ گرایی » در کمونیسم- ترجمه محمد پورهرمزان- انتشارات حزب توده ایران
Bice Maiguashca- ‘they’re talkin’ bout a revolution’: feminism, anarchism and the politics of social change in the global justice movement -Feminist Review (2014) 106, 78–94.
Moghadam, V. (1993) Modernizing Women: Gender and Social Change in the Middle East, Boulder: Lynne Rienner.
Day, R. (2005) Gramsci is Dead: Anarchist Currents in the Newest Social Movements, London: Pluto
Gemie, S. (1996) ‘Anarchism and feminism: a historical survey’ Women’s History Review, Vol. 5, No. 3:
Kinna, R. (2005) Anarchism: A Beginner’s Guide, Oxford: Oneworld Publications
Gordon, U. (2009) ‘Dark tidings: anarchist politics in the age of collapse’ in Amster, R., DeLeon, A.,
Graeber, D. (2009) ‘Anarchism, academia and the avant-garde’ in Amster, R., DeLeon, A., Fernandez, L.,
Mueller, T. (2003) ‘Empowering anarchy: power, hegemony and anarchist strategy’ Anarchist Studies,
Newman, S. (2009) ‘Anarchism’ in Pugh, J. (2009) editor, What is Radical Politics Today? New York: Palgrave Macmillan