logo





زنان طور دیگری بیمار می شوند!

نشریه اِما، شماره ۳۱۶ - برگردان: لاله حسین پور

شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۵ سپتامبر ۲۰۱۵

تفاوت میان زنان و مردان تأثیر خود را در نشانه های بیماری نیز برجای می گذارد. اکنون نه تنها پژوهش های تندرستی زنان فعالیت بسیاری در نشان دادن این تفاوت ها می کنند، بلکه پژوهش های تندرستی مردان نیز تلاش در برخورد مناسب با جنسیت بیمار و نشانه های بیماری در زنان و مردان دارند. این امر می تواند زندگی بسیاری را نجات دهد.

۱۰سال پیش ملاحظه جنسیت در امر پزشکی و بیماری ناشناخته بود. امروزه اما نگاه جنسیت گرایانه به امور پزشکی از جمله مرض قند، سکته قلبی و یا افسردگی به عنوان استاندارد شناخته می شود. البته هنوز نمی توان از شرایط ایده آل صحبت کرد و تا رسیدن به آن شرایط راه درازی باقی مانده است.

برای مثال: اگر سرفه می کنید و از داروخانه شربت سرفه می خرید، هنوز نمی توانید در بروشور آن بخوانید که زنان چند قاشق شربت احتیاج دارند و مردان چند قاشق. در حالی که چنین توصیه هایی می بایست برای زنان و مردان به طور جداگانه در بروشور نوشته شود.

واقعیت این است که در مورد دو سوم داروها می بایست برای مردان و زنان نسخه های جداگانه نوشت. بسیاری از داروها با قرص های ضد بارداری هماهنگی ندارند و این مسئله باید در بروشور داروها قید شود. مثلا قرص سردرد (پاراستامول) همراه با قرص ضد بارداری به سرعت اثر خود را از دست می دهد، درحالی که برروی مردان تأثیر بیشتری می گذارد. هم چنین تأثیر داروها در دوران پریود و یا تخم ریزی می بایست مورد مطالعه قرار گیرد. نمی توان دارو را تجویز کرد، بدون این که به این امور توجهی شود.

نباید طوری برخورد کرد که گویا زنان، مردان کوچک تری هستند!
پژوهش های تندرستی زنان اکنون تأیید کرده اند که مرض قند تأثیر مخرب تری بر روی قلب زنان می گذارد تا بر مردان. در رابطه با بیماری های قلبی نیز تقریبا همه مردان و یک سوم زنان در پیری دچار ضعف قلب می شوند. اما روشن شده است که مردان عموما از ناحیه پمپاژ قلب بیمار می شوند و زنان از ناحیه ماهیچه های قلب! هردو ناراحتی به ضعیف شدن حرکت قلب می انجامد، اما هر کدام دلایل و ریشه های دیگر و در نتیجه درمان دیگری دارد.

امروزه همه می دانند که سکته قلبی نیز در زنان نشانه های دیگری نسبت به مردان دارد. زنان اغلب از حالت تهوع، درد بالای معده و روی شانه ها شکایت می کنند و مردان درد در ناحیه قلب و در بازوان. اما تا چند سال پیش این تفاوت ها نادیده گرفته شده و بسیاری از زنان با چنین نشانه هایی به خانه های شان برگردانده می شدند و نتیجه چنین بی اعتنایی، مرگ زنان بر اثر سکته قلبی بود.

70 درصد زنان تصور می کنند که بیشترین مرگ و میر در زنان بر اثر سرطان سینه است. درحالی که سکته قلبی آمار بالاتری را در مرگ و میر زنان نشان می دهد. این میزان حتی نسبت به مردان نیز بالاتر می باشد، با وجود بر این سکته قلبی یک بیماری مردانه محسوب می شود. به همین نسبت، پوکی استخوان که یک بیماری زنانه تلقی می شود، با بی توجهی بالایی در میان مردان مواجه است. درحالی که مردان نیز دچار پوکی استخوان می شوند و اغلب از جانب پزشکان شناخته نمی شود.

از افسردگی نیز همواره به عنوان یک بیماری زنانه یاد می کنند و عارضه های این بیماری در مردان، غالبا با عصبانیت، رفتار تهاجمی و یا شکست در زندگی توجیه می شود. اکثر مردان حاضر نیستند به دکتر مراجعه کرده و مشکلات خود را طرح نمایند. آن ها درد معده و یا سردرد را راحت تر بیان می کنند، اما این عارضه ها کمکی برای شناخت افسردگی به دکتر نمی کند.

جالب این جاست که حتی در دندان پزشکی نیز تفاوت بین جنسیت ها نقش بازی می کند. آمار نشان می دهد که زنان با وجودی که معمولا توجه بیشتری به دندان های خود دارند و بهتر و بیشتر از مردان مسواک می زنند، اما دندان های شان جرم بیشتری می گیرد. چرا؟ چون زنان به مراتب بیشتر از مردان دارو مصرف می کنند و اکثر این داروها در کم کردن بذاق دهان و به وجود آمدن جرم تأثیر می گذارند.

نگاه جنسیت گرایانه به امر پزشکی و سلامتی می بایست حاکم شود
برخی از کشورهای جهان مثل آمریکا، انگلیس، ژاپن و سوئد در این زمینه پیش رفته تر از کشور آلمان هستند. در بسیاری از بیمارستان های این کشورها، گروه بزرگی از پزشکان بررسی تفاوت های جنسیت در چگونگی بروز بیماری و نشانه های آن را آغاز کرده اند. برای مثال اکنون ژاپن در رابطه با این که هورمون استروژن چه نقشی در کارکرد قلب و عروق دارد فوکوس کرده و با یک تحقیقات گسترده نقش کم شدن این هورمون در دوران یائسگی زنان را بررسی می کند.

واقعیت این است که در بسیاری از آزمایشات و تحقیقات پزشکی و داروئی، بدن مرد نورم به حساب آمده و بدن زن اساسا حضوری در این آزمایشات ندارد. تحقیقات نشان می دهد که در مورد بسیاری از بیماری های "زنانه"، حتی آمارگیری و بررسی دقیقی نیز انجام نمی گیرد. از آن جمله هستند، آنورکسیا (اختلال در خوردن)، بیماری های مربوط به رحم و تخم دان که تاکنون جایگاهی در گزارش های مربوط به تندرستی نداشته است.

گزارشی که پژوهش های تندرستی زنان ارائه دادند، تنها بر بیماری و نشانه های آن متمرکز نشده، بلکه با نگاهی همه جانبه ، شرایطی را که موجب به وجود آمدن بیماری می گردد، نیز مورد بررسی قرار داده است. برای مثال، پرستاری از نزدیکان و سالمندان خانواده که اساسا بر عهده زنان است، به شدت سنگین بوده و باعث بیماری های مختلف در زنان می گردد. هم چنین پدیده بیکاری و خانه نشینی، زنان را به شدت دچار افسردگی و سایر بیماری های روحی- روانی می کند و از همه مهم تر، خشونت و تجاوز به زنان است. بسیاری از زنان با بهانه هایی از قبیل افتادن از پله ها، ضربه سر به دیوار و غیره به دکتر مراجعه کرده و دکتر نیز این بهانه ها را پذیرفته و همین عبارات را در گزارش خود می نویسد. درنتیجه، عواقب چنین خشونت هایی که اساسا درون خانواده اتفاق می افتد، یعنی ترس، سردرد، بی خوابی، افسردگی و هم چنین بیماری هایی از قبیل آسم، دردهای زیر دل تا حتی خودکشی و غیره نادیده گرفته شده و از جانب پزشک نیز گزارش نمی شود. داروهایی که در این گونه موارد برای زن آسیب دیده تجویز می شود، غالبا داروی خواب آور و آرام بخش است. در حالی که خشونت بر زنان و نتایج اسفناکی که از آن به بار می آید، تنها به خانه های امن و تلفن های اورژانس زنان مربوط نمی شود، بلکه پزشکان و بیمارستان ها نیز مسئولیت بالایی در این قبیل موارد بر عهده شان است.

پژوهش تندرستی زنان در گزارش خود شکایتی را در همین رابطه تنظیم کرده و اعلام می دارد که با وجود خشونت بارز بر زنان، تاکنون هیچ گونه گزارش پزشکی مبنی بر صدمات و بیماری های ناشی از خشونت و تجاوز بر زنان ارائه نشده است.

مطالعاتی که مرکز پژوهش های تندرستی زنان از سال های 1970 پی گیر آن بودند، اکنون کم کم به بار می نشیند.
نگاه جنسیت گرایانه به بیماری ها و درمان، قدم مثبتی در توجه به تفاوت های زنان و مردان در پیش گیری از بیماری و هم چنین وقوع بیماری و درمان آنان است. در این رابطه سئوالات و مسائلی عدیده ای مطرح می شود.

آیا میزان بالای مرگ و میر زنان به علت سکته قلبی، ناشی از عدم توجه پزشک به نشانه های آن در زنان است؟
آیا بیماری های ناشی از غده تیروئید در زنان علل هورمونی دارد؟
چرا زنان بیشتر از مردان دچار ام اس و یا آر ای می شوند؟
چرا 90 درصد بیماران پوستی زنان هستند؟

بیماری های روحی- روانی چطور؟ در شرایطی که پزشکان در این موارد به سرعت داروی آرام بخش برای زنان تجویز می کنند، به مردان بی توجهی کامل می شود. گویا مردان دچار بیماری های روحی نخواهند شد.

وقتی به بیماری ها و نشانه های آن در مردان و زنان توجه دقیق انجام می گیرد، معلوم می شود که تفاوت ها نه تنها به لحاظ بیولوژیکی، بلکه به لحاظ شرایط زندگی و محیط زیست زنان و مردان نیز هست. این تفاوت نه تنها در کشورهای مختلف خود را نشان می دهد، حتی در یک کشور نیز تفاوت شرایط زیست در بیماری های مردان و زنان نقش زیادی دارد. این امر را می توان در تفاوت مرگ و میر زنان و مردان و هم چنین در میانگین طول عمر آنان در کشورهای مختلف دید. در کشورهایی مثل سوئد یا هلند که استقلال زنان در آن ها قوی تر است، تفاوت میانگین طول عمر زنان و مردان 3سال می باشد، این تفاوت در آلمان 5 سال و در روسیه 12 سال است. نتیجه این که در کشورهایی که مردان نقش سنتی خود را ایفا می کنند، مسئولیت خانواده را بر عهده داشته وعملا حاضر نیستند به بیماری و ضعف خود اعتراف کنند، کمتر به پزشک مراجعه می کنند و بی توجه به سلامتی خود هستند و دقیقا به همین علت جان خود را نیز زودتر از زنان ازدست می دهند. اما در کشورهایی که زنان نیز در بازار کار مشغول بوده و بار مسئولیت زندگی و درآمد خانواده را مشترکا با همسر خود بر دوش می کشند، فاصله مرگ و میر بین زنان و مردان نیز کمتر می شود. این فاصله به طور متوسط 6 سال است.مردان دو برابر زنان از بیماری های مزمن رنج می برند، آن ها بسیار بیشتر از زنان از نیروی جسمی و روحی خود استفاده می کنند و زمانی به مشکلات خود توجه می کنند که در شغل خود نارسایی پیدا کنند. در بسیاری از خانواده ها این زن هست که مسئولیت سلامتی همسر و فرزندانش را به عهده دارد.

مرکز تندرستی مردان در سال 2006 در آلمان تأسیس شد و ابتدا 4 سال بعد از آن توانست اولین گزارش خود را در مورد سلامتی مردان ارائه کند. کشور اطریش در این رابطه از تمام کشورهای اروپایی جلوتر بوده و در در سال 2002 چنین مرکزی را سازمان داده و 2 سال بعد از آن گزارش خود را به اتمام رساند. در این گزارش تأکید شده که روش زندگی مردان، ریسک بالاتری را نسبت به زنان دربرداشته و در مجموع نه تنها توجه کمتری به سلامتی خود نشان می دهند، بلکه آگاهی کمتری نیز نسبت به زنان در امر زیست سالم دارند.

در گزارش آمده است که مردان بیشتر از زنان به بیماری سرطان ریه و کبد دچار شده و جان خود را از دست می دهند، زیرا نسبت به زنان بیشتر سیگار می کشند و بیشتر الکل می نوشند. در تصادفات تعداد کشته شدن مردان بیشتر از زنان است، زیرا عاشق سرعت و خطر بوده و در این راه جان خود را از دست می دهند. خوردن گوشت زیاد نیز باعث به خطر افتادن سلامتی شان می شود. میزان خودکشی در مردان سه برابر زنان است. چرا؟ چون بیماری افسردگی در زنان به علت مراجعه به پزشک و درمان و دارو متوقف شده اما مردان با بی اعتنایی به آن و یا به علت شرمندگی حاضر به اعتراف به آن نیستند و در نتیجه به مراحل بالایی افسردگی رسیده و زندگی خود را از بین می برند. زنان به خاطر نقش مادری و مسئولیتی که در جامعه بر دوش آنان گذارده شده، نسبت به فرزندان خود احساس مسئولیت کرده و کمتر دست به خودکشی می زنند. به علاوه پیش گیری های معمول که زنان به طور منظم پی گیری می کنند، از جانب اکثریت مردان با بی توجهی روبرو می شود. آن ها یاد نگرفته اند که به علائم و واکنش های بدن شان توجه نشان داده و در آن رابطه صحبت کرده و یا از کسی تقاضای مشورت و کمک کنند. ترس از ناتوانی جسمی، جنسی و روحی، آن ها را در خود فرو می برد. تمام این فاکتورها به تقسیم نقش زن و مرد در جامعه و انتظاراتی که از دو جنس وجود دارد، مربوط است.

مردان می بایست بر سر کار عمل کرد قابل توجهی نشان دهند، در بستر و معاشقه نیز همین طور. در جمع دوستان نباید ضعف نشان داده و زود از میدان در بروند. هنگام رانندگی نباید اجازه دهند دیگری سبقت بگیرد. در همه مواقع باید خون سرد باقی مانده و احساسات خود را نشان ندهند. هنگام انجام کارها نباید دچار ضعف شوند و نباید کار را رها کرده و استراحت کنند، نباید دچار استرس شوند......... مردان باید "مردانه" رفتار کنند. آن ها در ادامه، خود را به قهقرا کشانده و نه تنها زندگی خود، بلکه زندگی کل خانواده، چه پدر و مادر و چه همسر و فرزندان خود را خراب و به نابودی می کشانند. چنین شرایطی برای مردان، در ابتدای جوانی و بعد در سنین 50 به بعد که هورمون ها در حال تغییر هستند، خطری جدی محسوب می شود. به ویژه زمانی که با از دست دادن کار، یا فشار کار زیاد و فشرده، جدایی از همسر و غیره مواجه می شوند، دچار بحران های عمیق شده و به علت بی اعتنایی به آن، بحران را عمیق تر و غیرقابل جبران می کنند.

این ها همه کلیشه ایست که هم چنان در جوامع حاکم است. انتظاراتی که از بدو تولد به پسربچه ها تلقین می شود، در جامعه تقویت شده و تا آخر عمر همراه مرد باقی می ماند. (تنها زن نیست که "زن" می شود، مرد نیز در جامعه تبدیل به "مرد" می شود. م). آمار نشان می دهد، میزان مرگ و میر اجتناب پذیر در مردان قبل از 65 سالگی بسیار بیشتر از زنان است.

آری مردان خود را سالم تر از آن حدی که واقعیت دارد، می دانند. آن ها در لحظه درد، چه جسمی و چه روحی ترجیح می دهند دندان ها را به هم به فشارند اما به پزشک مراجعه نکنند.

در سال 2003 برای اولین بار نمودهای بیماری قلب در زنان، در یکی از دانشگاه های پزشکی برلین تدریس شد. سوئیس از سال 2007 رشته جنسیت در پزشکی را به یکی از واحدهای اجباری دانشگاه تبدیل کرد و همین رشته از سال 2010 در وین به دانشگاه راه یافت. هم اکنون در سطح اروپا بحث بر سر وارد کردن این رشته در دانشگاه ها جریان دارد. با این وجود نمی توان ادعا کرد که در عمل و در پروسه درمان یا در پروسه تحقیقات، تفاوت جنسیت ها جایگاه واقعی خود را پیدا کرده است. داروها هم چنان اکثرا بر روی بدن مردان آزمایش شده و اثرات آن در بروشورها نوشته می شود. دلیلی که در این رابطه مطرح می شود، احتمال باردار بودن زنان است که طبیعتا با یک تست کوچک می توان این شک را برطرف کرد. به علاوه اکثر این داروها می بایست بر روی انسان های مسن تر آزمایش شود تا نتیجه دقیق تری به دست آید و احتمال بارداری زنان نیر در سنین بالا به صفر می رسد.

واقعیت این است که مقوله انسان مساوی مرد، یک سنت قدیمی ست که می بایست در امر پزشکی و سلامتی نیز زیر علامت سئوال برود. روشن است که مردان برای حل این معضل می بایست سبک زندگی و تفکر و تقش سنتی خود را در جامعه تغییر داده و به زیست سالم روی بیاورند تا به عمر بیشتری دست یابند. آن ها می بایست از تحقیر زنان و "زنانه" بودن دست برداشته و نقش "مردانه" خود را در جامعه و خانواده عوض کنند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد