logo





توافق نهائی هسته ای

يکشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۹ ژوييه ۲۰۱۵

مجيد سيادت

majid-siadat.jpg
قبل از هر نکته ای بايد اين توافق را به همه مردم ايران تبريک بگوئيم. دستاورد تاريخی و مهمی است که فصل تازه ای برای همه ما می گشايد . مردم ما هزينه های سنگينی برای برنامه هسته ای ايران پرداخته اند. بيشترين هزينه مردم شمشير داموکلس حمله نظامی امريکا به ايران بود. اين شمشير اکنون غلاف شده است. مناقشه هسته ای بر ای دو طرف درگير، ايران و امريکا، يک بهانه بود. اکنون که اين بهانه به کنار میرود، مسئله واقعی، موضوع واقعی مناقشه، چگونگی تغيير نظم موجود در خاورميانه و سطح نفوذ ايران ، به مسئله آشکار تعاملات و مناقشات تبديل خواهد شد.

برنامه هسته ای ايران به امريکا فرصت داده بود که تحت عنوان احتمال توليد بمب اتمی برای ساليان دراز ، کشور ما را مورد تهديد قرار دهد. ولی خطر توليد بمب اتمی توسط کشورهای کوچکتر هرگز برای امريکا آن اهميت را نداشته است که بخواهد برای جلوگيری از آن اينهمه هزينه کند. اسرائيل بمب اتمی دارد و امريکا – نه تنها مخالفتی ندارد –بلکه برای حفظ امتياز اسرائيل، امريکا هميشه با شعار " منطقه غير اتمی خاورميانه" مخالفت جدی و علنی داشته است. علاوه بر آن پاکستان هم ابمب اتمی توليد می کند. امريکا می داند که هواداران القاعده در سازمانها و موسسات هسته ای پاکستان دست دارند و احتمال اينکه اين نوع سلاحها ، از اين کانال به دست تروريستها بيافتند بسيار زياد است. با تمام اينها امريکا نه تنها دست به جنگ با پاکستان نمی زند بلکه کمکهای نظامی و مالی خود را هم همچنان ادامه می دهد. چه چيزی است که خطر فعاليتهای هسته ای ايران را بيشتر از اسرائيل و پاکستان می کند؟ هر چه بگرديد توجيه قابل قبولی نخواهيد يافت.

برنامه هسته ای ايران فرصتی به امريکا می داد که در حفظ نظم امريکائی خاورميانه بکوشد. همين سياست بود که در دوره آقای بوش (پسر) خطر حمله امريکا به ايران را حاد کرده بود. ولی امريکا در باتلاق افغانستان و سپس عراق درگير شد. امريکا در عراق فاجعه آفريد و بالاخره از آنجا بيرون کشيد. سپس به خاطر رشد داعش مجبور شد دوباره نيروهائی به عراق بفرستد . در افغانستان هم ته مانده نيروهای امريکائی در مخمصه قراردارند و امريکا حاضر به هر نوع معامله ای با طالبان است ولی طالبان در جهت تسلط کامل به افغانستان حرکت می کند. اين دو شکست برای امريکا بسيار تلخ بوده اند. در همين دوره وضع بين المللی امريکا و مخصوصا رشد سريع چين، امريکا را به سياست "نگاه به آسيا" کشانده است که بر طبق آن بايد حداکثر توان خود را به شرق آسيا – ساحل چين – معطوف کند. مسلما حضور اوباما به مثابه رهبری که مذاکره را به جنگ ترجيح می دهد در تغيير سياست امريکا موثر بوده ولی بطور کلی می توان گفت شرايط بين المللی، امريکا را به سياست جديدی در خاورميانه کشانده است. آنها هدف استراتژيک تخليه خاورميانه را پيگيری می کنند. امريکا می خواهد امتيازات خود را در خاورميانه حفظ کند ولی قبول کرده است که بايد سطح انتظارتش را پائين بياورد. توافق هسته ای با ايران در اين چارچوب قابل فهم است. امضای توافق هسته ای با ايران بايد به معنای کوتاه آمدن امريکا و پايان يک دوره تاريخی محسوب شود.

از طرف ديگررهبران جمهوری اسلامی هم به نوبه خود می دانستند که برنامه هسته ای – همراه با عوارض خطرناک آن - فی الواقع برای ما صرف نمی کند. بحث بر سر اين نيست که آيا ما حق داريم صنايع هسته ای داشته باشيم يا نه. هر مسئول معقول گرداندن مملکت می ديد که به خاطر برنامه هسته ای، ما با چه خطرات جدی روبرو بوديم. با تمام اينها شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" در راس قرار می گرفت. چرا اين اولويت به برنامه هسته ای داده می شد؟ چرا تمام صنايع ديگر و در واقع تمام اقتصاد ايران به قمار روی اين برنامه گرو گذاشته می شد؟

تنها دليل قانع کننده، بلندپروازی ماجراجويانه جمهوری اسلامی برای کسب رهبری در دنيای اسلام است. تحريم اقتصادی ايران و مخصوصا محدوديتهای بانکی که برای ايران به وجود آوردند کارامد ترين حمله به ارکان حکومت اسلامی بود و توان ادامه سياست گذشته را از آنها گرفت. امضای اين توافقنامه اذعان سران جمهوری اسلامی به يک سلسله محدوديتها بود و در نتيجه می توان اميدوار بود که از اين پس به بعضی واقعيتهای زمينی توجه بيشتری داشته باشند

فکر می کنم بايد در سه زمينه به نتايج اين توافق نگاه کنيم.

اول – نکته اصلی اين توافق، رفع خطر حمله نظامی امريکا به اير ان است. از اين زاويه اين توافق، بيش از هر قرار قبلی، صلح و آرامش را برای ايران به ارمغان می آورد. اين توافق ماندنی است. ساختار قرارداد به نحوی است که بر هم زدن آن کار مشکلی خواهد بود. نيروهایافراطی دست راستی و جنگ طلب امريکا نمی توانند بدون همکاری فعال و ماجرجويانه دست راستی های ايران طرح کلی آن را بر هم زنند.

توافق نهائی تنها بين ايران و امريکا نيست و به کشورهای پنج به اضافه يک هم خلاصه نمی شود. مطابق اين قرارداد بايد به شورای امنيت سازمان ملل ارجاع شود و در آنجا تحريمهای ايران برداشته شود. بدين دليل حتی اگر هم افراطی ترين سياستمدار جنگ طلب امريکا بر سر کار بيايد او قادر نخواهد بود به گذشته برگردد .مطابق توافق کنونی، تخطی ايران از متن توافق می تواند به بازگشت تحريمها (در ظرف65 روز) منجر شود ولی تعيين تخطی، نيازمند فيلتر شورای امنيت است.

با اين که بحران يونان با کوتاه آمدن دولت سيريزا تا حدودی فروکش کرده است ولی احتمال و خيم شدن دوباره آن جدی است. امر يکا و مخصوصا اروپای غربی نمی توانند دو بحران جدی را همزمان تحمل کنند و بنابراين سناريوئی داير بر جرزدن غربيها ( بر سر توافق اخير با ايران) چندان محتمل نيست. (تغيير برخورد فرانسه که از سنگ اندازی و بهانه گيری های فراوان به موضع دفاع محکم از توافق تبديل شده است در اين چارچوب بيشتر قابل فهم است). اين قرارداد ماندنی است و تنها رفتاری که می تواند آنرا به هم زند ماجراجوئی عامدانه جناحهائی از رژيم ايران است.

دوم – با اين قرارداد فصل تازه ای از سياست بين الملللی در خاورميانه باز می شود. يارگيری های جديدی ظهور خواهند کرد که شالوده آنها در پشت پرده پرداخته شده است. برنامه هسته ای ايران بهانه ای در دست امريکا بود. اکنون با سياست کناره گيری از خاورميانه و در شرايطی که طالبان در شرق خاورميانه و داعش در قلب خاورميانه فراهم آورده اند، امريکا در موقعيتی قرار گرفته که نيازمند همکاری با ايران است. اين همکاری، اگر در حد عادی کردن روابط باقی بماند، نياز منافع ملی دو طرفه است.

سوم – با اين توافق ديگر مسئله خطر حمله امريکا به ايران کنار می رود. در نتيجه حساسيت دست و پا گيری که از طرف اپوزيسيون ( و يا لااقل بخشی ازآن) وجود داشت به کنار می رود. انتقاد از رژيم از اين پس نمی تواند مورد استفاده دشمنان خارجی قرار بگيرد. حالا که خطر حمله نظامی امريکا بشدت کاهش يافته، سه مطلب قابل تذکر و توجه به چشم می خورند.

الف- مربوط به همين سياست هسته ای است. در شرايطی که غرب با ادامه برنامه هسته ای ايران کنار می آيد ما با راحتی بيشتری خواهيم ديد که اين برنامه موضوعی نبود که به اين مخارج عظيم اقتصادی و سياسی بيارزد. بايد راضی باشيم که رهبران جمهوری اسلامی بالاخره از خر شيطان پائين آمدند ولی از اين پس ديگر نبايد به اين برنامه اولويت داده شود..

ب - که باز هم با توجه به اين قرارداد اهميت دارد، مربوط به آزادی ها و رعايت حقوق بشر در ايران است. حالا ديگر اين بهانه جدی از رژيم گرفته می شود و شرايطی که از حمله صدام به ايران تا کنون مورد سوئ استفاده آنها شده بود از دست آنها خارج می شود. مسئله رعايت بهتر حقوق بشر بطور خودبخودی به ما داده نمی شود ولی شرايط برای کسب آن مناسبتر از گذشته خواهد بود.

ج - در مورد وضع اقتصادی ايران است. بيش از صد ميليارد دلار سپرده های بلوکه شده ايران در بانکهای بين المللی آزاد می شوند.( بانک مرکزی رقم بين بيست تا سی ميليارد را به کار برده است). مهمتر از اين سرمايه، باز شدن راه برای سرمايه گذاری های عظيم در ايران است که امکانات فراوانی برای رشد اقتصاد ايران فراهم می کند. بايد روشن باشد که اين امکانات عظيم را نبايد به پای نظامی گری بريزيم. تاکيد بر رشد زيرساختهای اقتصادی و کارآفرينی بايد در ارجحيت قرار بگيرند.

در خاتمه اشاره می کنم که اين توافق تنها به يکی از عوامل جنگ می پردازد. اما خاورميانه در شرايط بحرانی و جنگی قرار دارد و هنوز تا استقرار صلح بر سرتا سر خاورميانه ر اه در ازی در پيش دار يم.

مجيد سيادت
19 ژوئيه

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد