لاله زار ویرانگی اش را هنگامی که شاهد ترور علی محمد خان تربیت به دست اعتدالیون بود، حس کرد. شانزه لیزۀ ما در آئینه ی ترور مدیر تماشاخانۀ تهران، چوب و چماق کشی سیاسیون علیه یکدیگر، عربده های جاهلیسم سیاسی و خطابه های آخوندیسمِ خمینی پرور، ریزش خود را دید.
حیات باغ لاله زار با فرهنگ وسیاست گره خورده بود، باغی که در آغاز فقط شاهان و درباریان و وابستگان و مهمانان شان حق گردش درآن، ولذت بردن از هوا وزیبائی ها و مُحسنات اش را داشتند، باغی که محل اقامت و رایزنی قَدَرترین سیاستمداران کشوربود. شکل گیریِ "شانزه لیزه تهران"دراین باغ با نگاه واقع بینانه و درک و فهم برخی از رجال سیاسی از زیبائی شناسی و خوش فکری غربیان درعرصه های فرهنگی و هنری صورت گرفت. خیابان لاله زارحاصلِ پذیرش و تن دادن برخی از شاهان قَجَربه برخی مظاهر فرهنگ و تمدن غرب بود، خیابانی که بیش ازیک قرن یکی از مهمترین مراکز فرهنگی، هنری، سیاسی وتفریحی میهنمان بود، وحتی نحوه عرضه و نوع کالا و ارائه خدمات در مغازه ها و پاساژها و تجارت خانه های اش بیانِ نوعی فرهنگ و سیاست، و تجدد می نمودند. دراین خیابان سیاست گاه لُخت و عور و گاه با پوشش فرهنگ و هنرعرضِ اندام می کرد. قمروعشقی وعارف ودهقان ونوشین و...نمونه های چنین حضوری بودند. این راه و روش اما همیشه غالب نبود، گاه خیابان لاله زار به فضای باغ لاله زار بر می گشت و خُلَص سیاسی می شد.
خیابان لاله زار طی بیش از یک قرن گوشه هائی از تاریخ روشنفکری سیاسی و فرهنگی، مونارشیسم، چپ گرائی، آخوندیسم و جاهلیسم را رقم زد.
لاله زاری که ترورشد.
سیاست ورزی و سیاست بازیِ قبیله ای با شانزه لیزه و دلدادگان اش بازی ها کردند تا آن حد که صحن لاله زاررا بَدَل به صحنه ی ترور و درگیری های خونین کردند.
"...روز 28 رجب 1328، چهارنفراز دیوارخانه بهبهانی بالارفته واورا در اتاقش ترور می کنند...سیدعبدالله بهبهانی از رهبران انقلاب مشروطه حامی حزب اعتدالیون بود...اعتدالیون این ترور را به حزب دموکرات – تقی زاده – نسبت دادند. اعتدالیون از تروربهبهانی بر می آشوبند و چند روز بعدعلی محمد خان تربیت و سیّد عبدالرزاق خان، از اعضای حزب دموکرات را در خیابان لاله زار ترور می کنند. عبدالرزاق خان کلیشه ساز بود و کلیشه معروف به " عدل مظفر" با شیر و خورشیدوتاریخ امضای فرمان مشروطه، که به عنوان آرم مشروطه ایران بر سردرمجلس شورای ملی نصب شده بود از کارهای اوست ...در این ترور حسین نورازوف و آقا بالا به عنوان قاتلین نام برده می شوند. همان روز ها رسول زاده در سرمقاله خود در " ایران نو" به اعتراض به این ترور با تیموراز منسوبان عمواوغلی یاد کرد، که به دست آدم های مشهدی صادق کشته شد، و همچنین از کسانی چون نصر الملله، امین الملک و حجت الاسلام سیّد عبدالله نام می برد که آن روزها ترور شده بودند...."(1)
دفتر تئاتر( تماشاخانه) تهران درخیابان لاله زارنیزدر 6 خردادماه 1329 صحنه تروراحمد دهقان، مدیر 42 ساله ی این تماشاخانه بود. " تمرين نمايشنامه خسيس... در تماشاخانه تهران... ادامه داشت، حدود ساعت ۳۰:۱۷... صداى شليك گلوله اى از فاصله كم همراه با صداى يك مرد كه مى گفت: "دهقان را كشتند" فرد فرد ما را به سختى تكان داد... خود را به سرعت به دفتر رسانديم، جوانى سفيدرو، زيبا، خوش پوش وتناسب اندام وسط اتاق در حالى كه يك قبضه اسلحه كوچك در دست داشت در كمال خونسردى رو در روى احمد دهقان كه رنگ پريده به نظر مى رسيد ايستاده بود. دهقان با قامتى خميده دست راست خود را به لبه ميز تحرير تكيه داده و با دست چپ به روى شكم خود فشار مى داد" ..." و درحالى كه با دست، جاى گلوله روى شكمش را گرفته بود به طرف راهرويى كه به خارج از ساختمان تماشاخانه منتهى مى شد به راه افتاد...عباس تفكرى زير بازوى او را گرفت، اما او دست عباس را كنار زد و گفت: "من حالم خوبه، خودم مى رم"... (در پياده روى جلوى تماشاخانه) سه نفر جوان... با كمى خشونت او را از ما جدا كردند... دهقان با ديدن آن سه نفر با نگرانى بيش از حد فرياد كشيد: "منو به بيمارستان ارتش نبريد" مثل اينكه از قبل همه چيز براى او روشن بود..."(2)
احمد دهقان از اصفهان به تهران آمد و به گروه تئاتر فردوسی پیوست. وی در روزنامه اطلاعات نیزبه عنوان عکاس خبری مشغول کار شد. " سید علی نصر در سال ۱۳۱۹ بخشی از گراندهتل را به تماشاخانه تبدیل کرد و نام تئاتر تهران بر آن گذاشت، ودهقان مدیر داخلی آن شد...". احمد دهقان روزنامه نگار و اهل سیاست نیزبود و بارها نماینده مجلس شد. دهقان مجله ی تهران مصور را منتشر می کرد که " به عنوان نشريه اى عامه پسند و ضد حزب توده، با اتكا به اخبارى كه از دربار به دست مى آورد رشد كرد و محبوب شد". دو روايت در مورد تروردهقان مطرح شده است. یک روایت حسن جعفرى ضارب احمد دهقان، که کارمند شرکت نفت انگلستان معرفی شد راعضو حزب توده و گروه كيانورى - روزبه در این حزب دانسته است، روایت ديگراما رزم آرا را آمر این ترور می داند. رزم آرا و كيانورى هر دو دست داشتن در قتل دهقان را رد كرده اند.حسن جعفرى در فروردين ۱۳۳۰ اعدام شد..."(3)
نه فقط جریان های سیاسیِ" اپوزیسیون"، حکام و حکومت های شان نیزصحن لاله زاررا به روش ها و شکل های گوناگون آلوده کردند.
جذب جاهل ها و لات هائی که لاله زار و"کافه های سازضربی" پاتوق شان بود وکمتر شبی بدون دعوا و چاقوکشی می گذراندند،ازراه های سوء استفاده ی حکومتیان ازلاله زار بود. یکی از معروف ترین یارگیری های حکومت محمد رضا شاه پهلوی از میان جاهل ها و لات ها، ماجرای " شلوغ راه انداختن " شعبان جعفری در تئاتر فردوسی بود:
" ...یه شب که پنج سیری رو با سیراب خورده بودیم کله مون گرم بود گفتیم بریم تماشاخونه فردوسی...رفتیم تو. اون یارو ممیزه که بلیط پاره می کنه بلند شد که ببینه ما چرا اومدیم تو، ما نشستیم سر جای اون، یاروگفت بلند شین، گفتیم " بلند نمیشیم"...خلاصه درد سرتون ندم ما دیدیم باید یه دعوائی به پا کنیم. زدیم تو سر یارو کنترلیه و گفتیم : " مرتیکه پدر سوخته چرا دست تو جیب ما میکنی؟ و شلوغ راه انداختیم، چه شلوغی، حالا نگو اونشب....حکیم الملک و محمدعلی مسعودی ویه عده دیگه دوروبرش اومده بودن تماشاخونه ...فهمیدن سربازم گفت " بریم دژبان" ...دررفتم، گمونم به اون سربازا که دنبالم بودن گفته بودن منو ول کنن...خلاصه اونروزم از طرف اداره آگاهی یه سرگردی در زد اومد خونه پیش ما...گفت کارخوبی کردین - تماشاخونه رو رینتین بهم- اینا داشتن نمایش " مردم" میدادن علیه شاه ، تو یه چند ئقتی خودتو نشون نده ..کجا دوست داری بفرستیمت؟" گفتیم: رشت و لاهیجان ...پونصد تومن به من دادن- اونوقتا پونصد تومن خیلی پول بود- ما گفتیم برادر پونصد تومن خرج چارروز کله پاچه مام نمیشه. کردنش دو هزار تومن.." ، " بچه ها یه روزنامه اطلاعات یا کیهان آوردن دیدم با خط درشت اون بالا نوشته که شعبان بی مخ دیشب تماشا خونه فردوسی رو بهم زده ، عبدالحسین نوشین و عبدالکریم عموئی ام داشتن اونجا نمایش " مردم" رو میدادن، منم اطلا روحم اطلاع نداشت که این نمایش علیه شاهه".(4)
".......شعبون خان کنار خیابان لاله زار و نادری یک سلمانی اجیر کرد که ریش و سبیل و موی مردم - به ویژه سبیل های استالینی توده ای ها- را بزند.....بیشتر نوچه های شعبون بچه های اطراف لاله زار بودند... بعد ار 28 مرداد حسن نصیری ، سنگ تراش به جرم پائین آوردن مجسمه شاه و رضا شاه اول لاله زار دستگیرشد...حسن نصیری متولد عین الدوله واز برو بچه های لاله زار بود" (5)
لاله زار صحنه ی درگیری خونین برخی ازجریان های سیاسی با یکدیگر نیز بود:
"... امروز صبح زد و خورد شدیدی بین پان ایرانیست ها و افراد حزب زحمتکشان و توده ای ها روی داد که طی آن یک نفر مقتول و عده زیادی مجروح شدند . سبیل 6 نفر توده ای ها را قیچی کردند، و در خیابان لاله زار و استانبول و شاه آباد و میدان مخبر الدوله اضطراب و ناراحتی حکم فرما بود...."(6)
از اوائل سال های دهه 40 در کنارکافه های قدیمی تر درلاله زار، ساختن و رونق گرفتن کافه های زیرزمینی و سالن های بازی بیلیارد درلاله زارنو؛ جاهل ها و لات ها، و جوانان بیشتری را به سمت لاله زار کشاند. قماردرسالن های بیلیارد، وانواع قمار با ورق ، (و حتی شرط بندی روی پلاک ماشین ها ی عبوری..) در لاله زار شایع شد. بازار نمایش فیلم های جاهلی و کلاه مخملی و وسترن های امریکائی درلاله زارفضای لاله زار را " جاهلی" تر کرد، " عباس رشتی تا 12 شب کار میکرد، چون مدل موی قیصر و خیلی قشنگ درست می کرد."(7)
آخوندها و آخوندیسم نیزلاله زاررا فراموش نکردند، و تلاش کردند ازشهرت و محبوبیت لاله زاربهره برداری مذهبی ومسلکی کنند. اینان که مساجد و پاتوق های بیشتری برای تبلیغ و ترویج ، وهیئت انداختن بر پا کردند، دو دسته بودند: برخی شنوندگان شان را علیه صاحبان و امکانات فرهنگی، هنری، سیاسی ، تفریحی و تجاری ِ لاله زار تحریک می کردند، و دسته هائی دیگر کاری به دیگران نداشتند، و راه خود می رفتند. کافه ها وکاباره نيز درروزهای سوگواری مذهبی تعطیل می کردند، و گاه خرج و افطاری هم می دادند.
ازمطرح ترین مساجد، مسجد لاله زاری بود که سیّد مهدی لاله زاری آن رادرلاله زار برپا کرد، مسجد هدایت، مسجد نواندیشان دینی بود ، که بازار گرم تری داشت.
شیخ حسین انصاریان نقل کرده است که : "...چهار – پنج سالی بود که در مسجد لاله زار منبر می رفتم. امام در اعلامیه ها به روحانیون سفارش کرده بود تا می توانند مردم را از خواب غفلت بیدارکنند...بعضی از دست اندرکاران مسجد با من صحبت می کردند و می گفتند، اینجا لاله زار تهران است، ممکن است بریزند و مسجد را خراب کنند، اسباب و اثاثیه را خرد کنند... خودم نیز متعقد بودم به صلاح است طوری حرف بزنم که مجلس را تعطیل نکنند، زیرا لازم بود که آن جلسات ادامه یابد تا بلکه سرانجام روزی با کمک مردم، آن سینماها و کاباره ها را درآن محل براندازیم ...کار دیگری که بچه های انقلابی انجام می دادند، پخش اعلامیه، آن هم در سطح وسیع بود...من از جوانان خواستم مقداری از اعلامیه ها را هم برای مجلس ظهر بیاورند و در مسجد لاله زار پخش کنند..."(8)
مسجد هدايت (مسجد استانبول) درحد فاصل لاله زارکهنه و نو، درخیابان جمهوری، بین چهار راه فردوسی(استانبول) و چهار راه لاله زار، درکوچه باریکی به نام پارک قرار داشت، کوچه ای که نام اش را ازسینما پارکِ انتهای کوچه گرفته بود. سیّد محمود طالقانی آخوند وواعظ و مفسر قران وامام این مسجد، از سال 1327 بود، با پا منبری هائی که رجال سیاسی بودند، از سردار فاخر حکمت، مظفر بقائی، حسين مکی، بازرگان، سحابی گرفته تا مصطفی چمران و شمس آل احمد...و بسیارانی دیگرکه اکثرا" از فعالین نهضت آزادی بودند(9).
شمس آل احمد، درمطلبی با عنوان "رثای سردار طالقان" می نویسد: " اواخر دهه 1320، خیابان های لاله زار و استامبول از خیابان های معروف و پررفت و آمد تهران بود. خیابان های پررفت و آمد لاله زار و استامبول، پر بود از سینماها و تئاترها و کاباره های مدرن، صندلی های بلند واکسی ها در مدخل پاساژها، داروخانه های آلمانی، سازمان های بیمه روسی، پیاله فروشی ها و چایخانه های مدرنی مثل کافه فردوسی که پاتوق روشنفکران و اهل ادبی چون صادق هدایت و سایر هنرمندان بود.... در خیابان استامبول، مسجد نوسازی دایر بود به نام مسجد هدایت... به امامت سید جوانی به نام سید محمود طالقانی، که سجاده اش را در این بازار کفر پهن کرده بود...پدرم به مرحوم طالقانی نظر خوشی نداشت. چرا که رفته بود و امام مسجد اسلامبول شده بود،مسجدی در محله بدنام اسلامبول که جای کافه ها بود و جای فسق و فجور...طالقانی ابایی نداشت که برای اقامت نماز جماعت به راسته و محلی برود که یک در میان مغازه هایش، مشروب فروشی بود. خاچیک و سلمان پاتوق هایی بودند سالیان درازی که خود من به کنجکاوی آنجا ها می رفتم تا صادق هدایت و رحمت الهی و رجال آن روز ادب را ببینم که پاتوق هایشان آنجا بود...."
"..آن زمان در خیابان استامبول، مسجد کوچکی با یک مقبره بود. علاقه مندان با کمک اصناف متدین خیابان استامبول و چند تن از دانشجویان و جوانان پرشور آمدند، مسجد را ساختند و آن را توسعه دادند و این مسجد هدایت که امروز هست، همان است ..." (10) و بالاخره سیّد محمود طالقانی امام جمعه مسجد هدايت زندانی شد.
روشنفکری فرهنگی و لاله زار
سال های30- 1320 لاله زار هنوز پاتوق روشنفکران فرهنگی و هنری ، وکافه ها و تئاترها و کتابفروشی ها و سینماهای اش محل هائی برای بحث و گپ و گفت، و ارائه کارها وآثارشان بود.از کافه قنادی ها تا کافه "حسین بشکه" اول زاله زار نو و ...با کمی فاصله کافه فردوسی، پاتوق جماعتی شاعر و نویسنده ، از جمله صادق هدایت بود. و از دفاترمجله ها و روزنامه ها و کتابفروشی های لاله زار، به ویژه کتابفروشی معرفت، که پاتوق احمد شاملو بود، تا انتشارات فرخی (جارچی) در لاله زار جنوبی که به محل انتشار و فروش کتاب های مخفی شهره بود.( مادر اثر ماکسیم گورکی،برمی گردیم گل نسترن بچینیم اثر زان لافیت، تئاتر اثر عبدالحسین نوشین از نمونه کارهای این ناشر است) (11). کافه نادری ( کافه خاچیک) نیزبه یکی از بزرگ ترین پاتوق ها بَدَل شد که آن هم با فاصله از لاله زار قرار داشت ( خیابان نادری – جمهوری فعلی)، کافه ای که پاتوق آل احمد و هدایت و نیما بود. برخی ازاهل قلم که امکاناتی درلاله زار و لاله زارنو داشتند تا مدت ها محفل ادبی خود را درلاله زار حفظ کردند، خانه نادرنادر پور، محل تجمع جمعی از جوانان هنرمند و سياسی، یک نمونه از آنها بود. حتی از سالن های سینماها نیز برای ارائه آثار واجرای کارهای هنری نمی گذشتند: "در سالن سینما رکس جمعیت صلح برنامه ای ترتیب داده بود، صبا ویلون می زد و تهرانی ضرب .."( 12).
پس ازکودتای 28 مرداد فضای فرهنگی و سیاسی خیابان لاله زارتغییر کرد، تئاترها و تماشاخانه ها و کافهها که سابقاً محل تجمع روشنفکران و فعالان فرهنگی وهنری بودند بتدریج تبدیل به مکانهایی برای حذب افرادعادی شدند. تغییر تدریجی در شکل ومضامین، و ویژگی های کارهای فرهنگی و هنری ارائه شده در لاله زار، گسترش شهرتهران و تشدید فعالیت های تئاتری و سینمائی در اطراف دانشگاه ها ، و ساخت کاباره های لوکس در مناطق مختلف، وبی توجهی به مرمت و مراقبت و بازسازی های ضرور خیابان و ساختمان های لاله زاراز سوی شهرداری و صاحبان این مکان ها این جابجایی ها را تسریع کرد. کوچ جمع های روشنفکری فرهنگی - به ویژه هنرمندان و اهل قلم- به محل های تجمع و پاتوق های جدید درشهرتهران ادامه یافت. تئاتری های سیاسی به محل ها وگروه های تئاتری دانشگاه ها و مدارس عالی نزدیک شدند وسالن های تئاترحول وحوش دانشگاه ها وسالن های نوساز محل اجرای کارهای آنها شد. رشد سینما سازی و نمایش فیلم های سیاسی، تماشاچیان فیلم های" روشنفکری" را به سینماهای بیرون از لاله زار، به ویژه محدوده ی خیابان انقلاب و پهلوی سابق کشاند.
لاله زار بیگانه با انقلاب
در انقلاب بهمن لاله زار در سکوت و اضطراب به سر می برد. آموخته از تاریخ و زندگی انگار می خواست با زبان بی زبانی بگوید، طاعونی درراه است. نشانه های انقلاب نه فقط درلاله زار،حتی درخيابان های ومیدان های اطراف لاله زار که مراکزمهم بسیاری از جنبش های سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر میهنمان بودند، دیده نمی شدند. حتی میدان بهارستان و خيابان اسلامبول و مخبرالدوله و شاه آباد انگاری سکوتی معنادار پیشه کرده بودند. هیاهای انقلاب در خیابان شاهرضا از مفت آباد و مسجدالهادی تا میدان آزادی، و خیابان ها و میدان های اطراف همین محور شنیده می شد، به ویژه در اطراف دانشگاه تهران. انقلاب که آغاز شد موج ویرانگرش به لاله زار رسید. کافه ها و کاباره ها مصادره و تئاترها و سينماها تک و توکی آتش زده شدند. آنان که برجا ماندند بتدریج تعطیل و درهم شکسته شدند و بعد به سازمان تبليغات اسلامی تحويل داده شدند. آيت الله طالقانی امام مسجد هدایت امام جمعه تهران شد. چنین ترفیع هائی شامل حال گردانندگان سایر مساجد لاله زار و اطراف اش نیز شد.
طی 37 سال گذشته درکناراز بین بردن، واز بین رفتن نشانه های حیات فرهنگی و هنری لاله زار، تلاش های ستایش برانگیز در راستای حفظ حیات فرهنگی و هنری لاله زارو بازسازی آن ها صورت گرفته است که متاسفانه جز درمواردی انگشت شمار، راه به جائی نبردند.(13)
لاله زاری که آغاز ویرانگی اش را هنگامی که شاهد ترور دموکرات ها به دست اعتدالیون بود، ونیزهنگامی که تماشاگرِ ترور مدیر تماشاخانۀ تهران و پاره آجرپرت کردن و چماق کشی سیاسیون به روی یکدیگر بودند، حس کرده بود، ریزش و تخریب کامل اش را درصدای گام های انقلاب شنید. آخوندهای جاهل و لات، و جاهل ها و لات های متدین هم مولودی خوانانِ سوگِ شانزه لیزۀ تهران شدند، و کاری نیز از دعای " شهریار" و " خدای عشق"اش برنیامد:
" خوشا تهران و طرف لالهزارش/ خرامان شاهدان گلعذارش
ديار عشق و شهر آشنايی است/ خدای عشق دارد پايدارش ".
*****
منابع:
1- ترور در ایران، شلیک به اصلاحات، شهرام رفیع زاده و نیما تمدن، انتشارات اکنون و گلپونه، بهار 1379 ، ص 17
2- خاطرات مرتضى احمدى، من و زندگی، انتشارات ققنوس، سال 1391
3- احمد دهقان- نماینده مجلس ( ویکیپیدیای فارسی)
4- شعبان جعفری، هما سرشار، نشرناب ( لُس آنجلس)، چاپ دوم، بهار 1381
5- محمد رضا پولادوند، لاله زار، سی سال محکومیت، نشر جمهوری اسلامی، چاپ اول ، سال 1389( از این کتاب نقل قول های بیشتری آورده ام که با گیومه مشخص شده اند)
6- منبع شماره 6
7- محمد رضا پولادوند، لاله زار، سی سال محکومیت، نشر جمهوری اسلامی، چاپ اول ، سال 1389
8- حسین انصاریان در مسجد لاله زار
http://www.erfan.ir/farsi/15013.html
9- مسجد هدایت: ویکیپیدای فارسی و " خبر آنلاین، مسجدی که از بساطی ورق فروش تا چهره های نهضت آزادی به آن می آمدند" . چهارشنبه 19 شهریور 1393" .
www.khabaronline.ir
نقل کرده اند که «طالقانی در سردر ورودی این مسجد (سمت سینما) تابلوی کوچکی نصب کرده بود با این بیت شعر:
متاع کفر و دین بی مشتری نیست گروهی این، گروهی آن پسندند
طالقانی موجب جذب جوانان به مسجد و کسادی سینما شد. برخی آخوندها این مسجد را، مرکزتارک الصلوه ها خواندند، ومرکز فکل کراواتی ها، و مرکز سنی ها ». " طالقانی در اطراف این مسجد طرفداران و پشتیبانان بزن بهادری مثل " عزیز خان که فروشنده ی "ورق – پاسور" بود، نیز داشت .
10-یدالله سحابی، یادنامه، محمد ترکمان، سال 1377
11و 12 - بنگرید به یاد مانده ها، نصرت الله نوح، جلد اول ، سال 1380، انتشارات کاوه سن خوزه –امریکا، ص 170
13- یکی از کارهای ارجمند بر پائی "کافه کتاب لاله زار" در لاله زار است، که به مدیریت حجتا شریفی و ایمان براتیان در تیرماه ۱۳۹۱ افتتاح شد:".... این کافه همین طور که از اسمش معلومه تو خیابان لاله زار و بین اون همه لوازم برقی و هیاهو واقع شده . نکته جالب تو این کافه اینه که میزها رو به نام بزرگان ادب و موسیقی و هنر نامگذاری کردن مثل میز شماره ۲۳ کافه که به نام فروغ فرخ زاده و همچنین محیط کافه رو بر اساس تهران قدیم طراحی کردن .در ضمن تو این کافه هر چند وقت یک بار کلاس های نمایش نامه نویسی، داستان نویسی و داستان خوانی، بزرگداشت فرهنگی هنر، شب شعر، گالری های گوناگون، نشست های ادبی، هنری و نقد کتاب هم برگزار میشه . کافه لاله زار تقریبا منوی متفاوتی هم داره مخصوصا تو نوشیدنیها. فقط با ماشین شخصی نرین که پیدا کردن جای پارک کار راحتی نیست ..."
http://lalehzarbookcafe.blogfa.com/
منابع مرتبط:
1- بی گناهی که به دار آویخته شد، ابوالقاسم تفضلی از وکلای مدافع حسن جعفری .
2- ادعا شده است که قاتل اصلی احمددهقان " قبادی ازافسران تودهای شهربانی، با نام مستعار جاوید، و دهقان نائینی بوده اند ." اما در حد اطلاعات نگارنده، مورد تائید منبع موثقی قرار نگرفت. ترور شاهدان عینی داشت که ادعا کرده اند قاتل را در حین ارتکاب جنایت دیدند. بنابراین برشمردن چندین متهم برای این جنایت چندان دقیق نخواهد بود.
3- مهمترین روزنامه نگاران عصر پهلوی دوم: خبر آنلاین، مرداد ماه 1390
4- قتل احمد دهقان، خبرنامه ویستا.
www.vista.ir
5- ترور احمد دهقان، فرارو به نقل از روزنامه شرق، ۱۳۸۹/۰۳/۶
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد