logo





خوشه ی سه پستان

دوشنبه ۸ تير ۱۳۹۴ - ۲۹ ژوين ۲۰۱۵

مجید خرمی

ا ند یشه ا م
برفرازم
پاره ابری می شود .
قطره قطره
لحظه لحظه
هجا می بارد بر سپیده دمِ دفترم .
واژه واژه آبگینه ی شعر
جیوه می بندد برپوست ِ کاغذم .
مثل خُرمای بِریم مومیین
آب بندی می کنم
نازک اندام ِسخن ام .
آن چه می بارد مُذاب
می نگارم با التیاب .
خواهش ِجان است
این که می چکد ازنوکِ قلم
شعرمن با من همدم است
این همه آرزوی دلبند ِمن است .
آنچه ازابرِسگالش می بارد
جرقه ی واکنشی
شررِشوری درتو می دماند .
این پژواک ِکلام من
درنوبت ِدمای هستی توست .
اینجا را همه آسان می گیرم ،
بازدَمی می آید .
سرسیگارم را
با نفسی فارغ
نزدیکِ شعله ی آبی فَندک می گیرم .
پُک می زنم به سیگارم ،
انگارهمچون چتربازی
ازآن فرازِ اندیشه
کنارِساقه ی گلِ تو
روی ستاره ی زمین
به فرود بازمی گردم .
دَ می به مزه
ازفنجانِ شیر می نوشم
یادِ میوه ی درخت ِسه پستان
دربزاقم گَس می ماسد .
آی بی بی جان !
ازخیابانِ امیری آبادان
چقدرنزدیک
مرا شادمانه می بوسد .
آه بی بی جان ،آبادان !
با نگاه تو بس دور
اینک یک سبد
خوشه خوشه
سه پستان دارم .
مثلِ یک درخت پیر
هنوز بار دارم ...

مجید خرّمی
بیست ونُهم ماه یونی،دوهزاروپانزده
فرانکفورت .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد