logo





«انتخابات» و رنج انتخاب

يکشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۸ - ۲۴ مه ۲۰۰۹

رضا اکرمی

reza-akrami.jpg
دو سه هفته ایست به « کافه نادری » مجازی ( فیس بوک ) رفته ام و گوشه ای از آن را انتخاب کرده ام که تنش بیشتر به سیاست می خورد. البته از سیاست هم این جا می بایست درک متفاوتی بیابیم و همین طور دوستانی جدید. چون از قدیمی تر ها تقریبا خبری نیست یا به ندرت حضوری فعال دارند. بر عکس در میان نسل جدید، جوانان بسیاری را می بینید که فرز و فعال با گرایشات گوناگون اجتماعی و سیاسی در گردشند.
در چنین فضائی سر صحبت باز کردن، به ویژه اگر قرار باشد برای داخل و خارج از کشوری ها به یکسان قابل تحمل باشد، کار ساده ای نیست. اما چه کنم که نه می توانم دست از عادت چهل ساله بشویم و نه اگر ما با سیاست کاری نداشته باشیم سیاست دست از سر ما برمی دارد. و از آن جا که این روز ها بازار بحث انتخابات داغ است، سر درد و دل را در همین زمینه باز می کنم و دوستانی محبت کرده به گفتگو می پیوندند. هرچند این تبادل نظر مخفی و محرمانه نیست، شاید به رسم گذشته بهتر باشد از ذکر اسامی دوستان به پرهیزم. به ویژه این که بازگوئی اش، تصمیمی است فردی و بی پرسش از آن ها.
رضا اکرمیakrami_r@yahoo.com 24.05.2009
می نویسم :« پیش شرط انتخابات آزاد و جود مطبوعات آزاد، آزادی احزاب سیاسی، فقدان زندانی سیاسی و...می باشد انتخاباتی آزاد است که در فرآیند آن رژیم اجازه دستکاری نداشته باشد و نتایج آن به رسمیت شناخته شود. پس مفاهیم و ارزش ها را وارونه نسازیم. بگوئید راهی جز انتخاب بین بد و بدتر نداریم و پا ها خسته و نفس ها گرفته است تا لااقل تا ابد به دور خود نچرخیم.
از این انتخابات هم گذشت اما بدانیم از سال ها پیش. بیش از دو دهه است که انتخابات آزاد رایج ترین وسیله کنار زدن رژیم های دیکتاتوری با ماهیت و ترکیب های متفاوت بوده است اما در هیچ یک از آن ها انتخابات آزاد بی مبارزه و تلاش حاصل نشده است. در هیچ کجا حکومت ها به دلخواه میدان را بر مخالفین و منتقدین خود نخواهند گشود.»

دوست اول می نویسد :اگر روی سخن شما با حکومتی هاست که هیچ! اما در این فضای فیس بوک من ندیدم کسی ادعا کند که انتخابات حاضر، آزاد و کاملا دمکراتیک است. حاميان اين و آن هم اتفاقا دعوايشان بر سر رفتن احمدي نژاد است. من كه رای نمي دهم را به دفاع از سيستم محكوم نكنيد، من مدافع واقع بيني هستم از همين الان مايی كه راي نمی دهيم پيشا پيش متهم شده ايم كه آمدن دوباره احمدی نژاد تقصير ماست. بگذريم مساله اين است كه. عرصه سياست عرصه تخيل نيست، پرسش اين است كه در اين دور باطل راه حل چيست؟
در جواب می گویم «آقای .... گرامی من نظرم متوجه شخص خاصی، آن هم شما که ارادت ویژه دارم نیست. البته در فیس بوک هستند کسانی که از آزاد بودن این انتخابات صحبت می کنند و البته حق آن هاست از آن چه می پسندند دفاع کنند. اما من یک درد مشترک را البته از فرسنگ ها دور از میهنم فریاد می کنم و آن هم این است که انسان های دمکرات اعم از این که چه اعتقاد ایدئولوژیکی داشته باشند باید نه گفتن را یاد بگیرند و در دام هائی که بر سر راهشان می گذارند و یکی هم همین است که چون در انتخابات پیشین شرکت نکردید، احمدی نژادآمد، نترسند. شما و من بهتر می دانیم احمدی نژاد چرا آمد.
دوست اول: ورود احمدی نژاد به قدرت اجرايي به طور قطع دليل شكست اصلاحات در ايران است. مصيبت اين جاست كه دوستان از ترس و لرزی كه به جانشان افتاده و كم كم احساس مي كنند كه موسوي ممكن است با اقبال توده ها مواجه نشود دست پيش را گرفته اندو می گويند شما كه مخالف رای دادن هستيد و رای هم نمی دهيد سبب ابقاي احمدی نژاد مي شويد.
می گویم :دقیقا. از قدیم گفته اند طلب کار اگر یاد طلبش نکرد بدهکار می شود. این آقایون به اصطلاح اصلاح طلب یک بار هم شده از حقوق بی حق تر از خودشان دفاع کنند که از شما ئی که خون دل خورده اید تا اثری از مدنیت در فرهنگ سیاسی امروز شکل بگیر د می خواهند که تنور انتخابا تشان را گرم کنید منظورم ما و شمای نوعی ست ؟ امیدوارم حوصله شما و دیگر عزیزان را سر نبرده باشم.
دوست دوم: این سیاست را آقای ابراهیم نبوی در اتاق های گفتگویشان باب کردند و به همفکرانشان نیز دستور دادند دو کار را سرلوحه کار خود قرار دهید. یک این که رای ندادن برابر است با انتخاب احمدی نژاد و دیگر ان که تا می توانید هیاهو کنید که موسوی کاندیدای اصلاحات است. ایشان که از طنز نویسی به سردمداری باند موسوی در فیس بوک انتخاب شده اند، می خواهند با یک تیر چند تا نشان بزنند.
دوست سوم: دوست عزیز من فکر می کنم به جای کنار زدن و یکی دیگر را آوردن که نیاز به انقلاب دارد ، همین وضع موجود را کمی بهتر و قابل تحمل تر کنیم. به جای بحث های کلی در مورد ماهیت دولت ها و حکومت ها هر جا که هستیم گامی کوچک، حتی خیلی کوچک در جهت بهتر شدن امور برداریم. آدم ها و جریان ها با ایده های بزرگ اما غیر عملی فراموش می شوند و مردم از آن ها عبور می کنند.
دوست دوم درجواب ایشان: همان راهی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ مردم پیش گرفتند. شاه قوام را نخست وزیر کرد و مردم به خیابان ها آمدند و مصدق را ابقا کردند. این که ما عقب نشینی کنیم همان کاری که خاتمی از خرداد ۷۶ آعاز کرد و شرایط را برا ی روی کار آوردن احمدی نژاد مهیا کرد را، نباید بار دیگر امتحان کرد. ما باید اصرار کنیم که زیر بار خواسته ولی فقیه نمی رویم. ما نباید با التزام دادن به ولی فقیه عقب نشینی کنیم، بلکه باید با خواست منطقی خود کاندیدای مورد نظر مردم را به حکومت تحمیل کنیم و نه بر عکس بر ما تحمیل کنند. اگر توجه کنید حکومت و نه احمدی نژاد، برای رأی دارد پول تقسیم می کند و این یعنی این که مردم در موضع قدرت قرار گرفته اند.
و من نیز در تأ ئید همین دوست در جواب دوست سوم می نویسم: آقای ..... گرامی مردم حق دارند از انقلاب زده شده باشند با توجه به آن چه دیدند. برای من هم نه تنها انقلاب مقدس نیست بلکه در شرایط فعلی که هنوز هزار دسته ایم، نه شدنی ست و نه مطلوب. من از تمام تلاش هائی که در جنبش سیاسی،اجتماعی و مدنی مستقل می شود جانبداری می کنم و با این هم موافقم که احمدی نژاد بهتر سیاست حاکم را تدارکات چی بود و بهتر است کمی ساز ناهمگون در بالا هم وجود داشته یاشد، تا یک دفعه هم سر نرود و هم کلاه، که مملکت فلک زده ما باشد. اما حرفم این است که گربه را به قول فرانسو یها گربه بنامیم و از آن جه در پیش است به نام انتخابات یاد نکنیم و به چشم مردم برای همیشه خاک نپاشیم.
فرصت دیالوگ در این میدان مجازی محدود است و همزمان انبوهی از مباحث فلسفی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی، هنری و غیره و لو با نک زدنی از پیش چشم شما رد می شود. اما همین گفتگوی مختصر که در فضائی بسیار سالم و دوستانه شکل می گیرد افکار مرا ساعت ها به خود مشغول می کند و از جمله می بینم حتی یک نفر پیدا نمی شود صریح، روشن و به قول معروف از ته دل مدافع این انتخابات باشد و یا این که بدون لرزش دست، به خواهد رأی خود را به نام یکی از چهار کاندیدای گذشته از فیلتر «شورای نگهبان»در ۲۲ خرداد به صندوق بی اندازد. اما همگی بر این نکته انگشت می گذارند که ادامه روند موجود بن بست است و قرار گرفتن سر نوشت کشور در هاله ای از ابهام.
از این فضای مجازی بیرون می آیم و همچ ون ماه های گذشته به سراغ مطبوعات و سیت های انتر نتی داخل و خارج می روم. می بینم این جا هم نویسندگان، تحلیل گران و مفسرین حرف متفاوتی ندارند. دسته بزرگی بعد از صغرا و کبرا های بسیار، نهایتأ به انتخاب بد از بد تر می اندیشند و در میان دلایل آن ها، باز هم پای دولت چهار ساله محمود احمدی نژاد در میان است و کم تر نشانی از امید به تحول و دگرگونی در سیاست و رفتار کل حاکمیت جمهوری اسلامی و ارائه طریقی هدفمند جهت خروج از ساختار ضد دمکراتیک آن.
در این جاست که بار دیگر سئوال دوست اول پیش رویم قرار می گیرد که «عرصه سياست عرصه تخيل نيست، پرسش اين است كه در اين دور باطل راه حل چيست؟» و می بینم که دست کم ۱۲ سال است، از دوم خرداد ۷۶ تاکنون،این بخش از احزاب، سازمان ها و فعالین سیاسی دمکرات و مستقل و نیمه مستقل از خود و یا منتقدین خود کرده اند و باز در لحظه انتخاب یا کنار «بد» قرار گرفته اند و یا نظاره گر صحنه بوده اند.
آیا برای برون رفت از این دو راهی بی سرانجام راهی جز گفتگوی جدی و مبتنی بر شناخت عمیق ارزش های دمکراتیک و راه تحقق آن در جامعه امروز ایران می تواند وجود داشته باشد؟ آیا سیاست «برداشتن گام های کوچک»، نقش اپوزیسیون این رژیم را روز به روز در تحول مورد نیاز کوچک تر نکرده است؟ آیا تکرار این رفتار سیاسی در این دوره ۱۲ ساله، نمی رود به یک واقعیت رفتار اجتماعی و سیاسی جا خوش کرده تبدیل شود؟ آیا اگر چنین انتخابی هدف استراتژیک گذار به دمکراسی در ایران است بهتر نیست لااقل مدافعین آن کمر همت بالا زده و به جای برخورد سلبی با آن چه نمی خواهند، به اثبات حقانیت راه، برنامه و کاندیدای مورد پشتیبانی خود برخیزند؟
آیا منتقدین این هدف استراتژیک، (هرچند غیر منسجم) نباید سایه روشن مختصات استراتژی گذار مورد نظر خود را پیش بکشند و اگر امروز هم بار دیگر نظاره گر باشند فردائی با چشم اندازتر پیش روی خود و مردم بگشایند؟
من شخصأ معتقدم که طیف مدافع گذار و یا تحول دمکراتیک در ساختار سیاسی بار دیگر فرصتی را از دست داد، فرصتی که قرار نبود به انقلاب بیانجامد اما می توانست صدای سومی باشد در دفاع از پرنسیپ های واقعی دمکراتیک،در فهم و درک متقابل نیرو های دمکرات از همدیگر. در مرجع شدن برای نیروهای اجتماعی در طبقات و اقشار مختلف و بلاخره در بنیانگذاری اپوزیسیونی قابل رویت و محاسبه در فردای این انتخابات.
می گویم از دست رفت برای این که بخش مهمی ازآن ها یا به ستادهای انتخاباتی دو کاندیدای به اصطلاح اصلاح طلب پیوستند یا به احزاب و شخصیتهای حامی آن ها تبدیل شدند و تأسف بار تر آن خواهد شد که به احتمال زیاد از نتیجه این «انتخابات» همان گام کوچک هم بیرون نخواهد آمد. چرا که تمام عناصر و شواهد گواه این واقعیت است که نه تنها دوم خرداد دیگری در راه نیست بلکه استثناء یک دوره ای شدن ریاست جمهوری احمدی نژاد هم در افق دیده نمی شود. چرا؟
احمدی نژاد امروز از چهار سال پیش در میان مردم شناخته شده تر است. پول نفت را بر سر سفره همگان نبرده است اما سبیل بسیاری را چرب کرده است. حزب پادگانی، دست خوش گرفته و از تمام امکانات بازسازی و استحکام موقعیت خود برخودار شده است. غروری موهوم حول پیشرفت های هسته ای در میان برخی از مردم شکل گرفته است و روشنگری پیرامون این سیاست در محدوده «امنیت ملی» است و جناح رقیب هم حرف متفاوتی در این زمینه ندارد و بالاخره تمام فرآیند این رأی گیری به صورت یک دست در کنترل همین جناح است، هرگونه دست کاری در تعداد و نتایج انتخابات ممکن و هیچ نشانی از اینکه جناح بازنده بخواهد خارج از نظام در پی سازمان دادن مقاومت باشد دیده نمی شود.
میزان آراء محسن رضائی هر گاه تا روز انتخابات کناره گیری نکند، نمی تواند به مانعی در جهت ورود احمدی نژاد به دور دوم باشد. در دور دوم بخش مهمی از همین آراء به نفع رئیس جمهور فعلی به صندوق ریخته خواهد شد.
مهدی کروبی علیرغم پشتیبانی سیاسی ترین و پراگماتیست ترین چهره های اصلاح طلب درون نظام در توده مردم شانس چندانی جهت صعود به دور دوم نخواهد داشت. مجموعه آراء وی به شمول شخصیت های پیش گفته یک جا به جیب میر حسین موسوی که احتمالا در دور دوم انتخابات حضور خواهد داشت ریخته نمی شود. در نتیجه فردی به رقابت با احمدی نژاد در دور دوم خواهد رفت که حذف «مهندسی» شده آن برای بیت رهبری و حزب پادگانی ساده تر است.
هر گاه چنین سناریوئی بسیار دور از واقعیت نباشد، باید گفت بازنده اصلی اش همان جنبش دمکراتیکی است که پیش تر نام بردم و متأسفانه تخم مرغ های خود را در دو سبد کروبی و موسوی چیده است.
می دانم که در شرایط دشواری قرار داریم. انتخاب راه پر رنج است اما باید واقع بین بود و دانست که نکاشته را نمی توان درو کرد. این موقعیتی است که برای هر کشوری می تواند پیش بیاید. ۷ سال پیش در فرانسه شرایطی در دور دوم انتخابات پیش آمد که ژاک شیراک راستگرا در مقابل کاندیدای راست افراطی قرار داشت. نیروی چپ فرانسه بعد از قرنی می بایست یا صحنه را ترک کند یا از شیراک که رئیس جمهور وقت هم بود، پشتیبانی نماید. می دانیم که اکثریت قریب به اتفاق، راه دوم را برگزیدند. شرایط دو رژِیم و کاندیداها با ایران کاملا متفاوت بود، اما به یاد دارم یکی از رهبران چپ فرانسه، آقای ژان لوک ملانشون این دشواری انتخاب را چنین خلاصه کرد که دستمالی به روی چشم هایم می بندم و دستکش به دست می کنم تا آلوده نشوم و رأی خودرا به نفع شیراک به صندوق می اندازم. وی امروز برای پیش برد اید ه های خود، از حزب سوسیالیست هم کناره گرفت تا به اتفاق یارانش حزب چپ فرانسه را بنیاد گذارد. اما متأسفانه گویا در میان فعالین سیاسی ما این استثناها دارند به قاعده تبدیل می شوند و پایداری بر ارزش های دمکراتیک استثاء. همه ما می دانیم به میزانی که در پائین و در میان اقشار و طبقات مختلف اجتماعی به ساختن نهاد های سیاسی، سندیکائی، صنفی، فرهنگی و مدافع حقوق ملی، شهروندی و حقوق بشر، که ستون اصلی و عمده دمکراسی هستند، همت کنیم امکان دستیابی به حق حاکمیت خود برسرنوشتمان فراهم تر می گردد و چنان که شاهدیم رژیم نیز این چشم اسفندیار خود را دریافته است و از هیچ کوششی در جهت ضربه زدن به این جنبش ها و سرکوب فعالین آن هاخودداری نمی کند. باز بخش عمده ای از انرژی و توان محدود سیاسی ما مصروف گرم کردن تنور انتخاباتی ست که صحنه گردان آن صرفأ کارگزاران حکومت اند.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

با سپاس
سیاووش نیک پی
2009-05-26 09:23:31
آقای اکرمی عزیز سپا سگزارم ،موفق باشید.
همینطور از مسئولین محترم سایت عصر نو به خاطر درج نظرات .
پیروز باشید.


رضا اکرمی
2009-05-25 20:18:04
جناب نیک پی گرامی قصد پلمیک هم باشد مشکلی نیست .نتیجه کاردر مورد تحریم و شرکت نکردن قطعا یکی است تفاوت در رفتار سیاسی ای است که ما در برخورد با مردم در پیش می گیریم نیرو ،شخص و گروه سیاسی ای که فراخوان تحریم به دیگران می دهد باید به مادیت اجتماعی آن . وزن و موقعیت خود و همچنین میزان تأثیر گذاریش در جامعه وفردای تحریم هم بیندیشد.اگر چنین زوایائی مورد توجه قرار نگیرد جدی گرفته نخواهد شد و سئوالی از این دست که باز هم تحریم همیشگی پیش کشیده شده است سئوال بر حقی خواهد شد.بنا بر این مسئله به نگاه ما به ماهیت حاکمیت و انتخابات آن مربوط نمی شودکه عدم شرکت یا تحریم بنامیم، بلکه به رابطه ما و مردم ارتباط دارد.حتمن این مختصر نمی تواند منظور را بیان کند امیوارم فرصتی دست دهد تا گفتگوی بیشتر داشته باشیم

سوال
ساووش نیک پی
2009-05-24 21:02:38
آقای اکرمی عزیز .قصد پملمیک ندارم ،هدفم از اشاره به نوشته شما بیشتر به خاطر آشنائی با نوشته ها ونقطه نظرات شما ست که بارها در همین سایت عصر نو مطالعه کرده ام .شما میفرماید از واژه و لفظ تحریم استفاده نکرده ایدوگفته اید عدم شرکت یا شرکت نکردن.(کمی دیپلماتیک تر) فکر نمی کنیدنتیجه کار در نهایت یکی است؟


رضا اکرمی
2009-05-24 20:06:30
جناب نیک پی گرامی چنانکه ملاحظه می کنید نظر من بر عدم شرکت در این انتخابات است ضمن اینکه مفید ترین و مسئولانه ترین طریق گذار به دمکراسی را حق انتخاب آزاد و بیان اراده مردم در پای صندوقهای رأی می شناسم از تحریم نام نبردم که برای آنهم باید قدرت تفاهم عمومی و بسیج اجتماعی داشت .هر گاه تمام جریانات دمکرات و جمهوری خواه در داخل و خارج بر سر تحریم متفق می بودند .بلا تردید در معادله سیاسی جایگاه ویژه ای می یافتند و رژیم و اپوزیسیون هر دو در شرایط دیگری قرار می گرفتند .این اتفاق همگانی در میان کوشندگان سیاسی از بین رفت اگر چه می دانیم به صورت سنتی از طرف افراد و سازمانهای مختلف مواضع تحریم هم پیش کشیده خواهد شد.

چه باید کرد
سیاووش نیک پی
2009-05-24 18:06:00
آقای اکرمی عزیز
چه باید کرد، پیشنهاد عملی و قابل تحقق، آن چیزی که در عالم واقعیت وجود دارد و در دنیای سیاست، آن سیاستی که زمینی است نه آن چیزی که آزوی ماست. چه تاکتیک و سیاستی باید انتخاب واتخاذ کرد که به واقعیت های زندگی نزدیکتر است ،چطور می شود از این دور باطل رها شد .چه سیاستی میتواند بسیج گر باشد ،آیا غیر از تحریم یا شرکت در انتخابات راه سومی هم هست.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد