مصاحبه کننده: سام ابو اصبع
دو ماه است که نیروی عمدتا هوائی "ائتلاف عرب" به رهبری عربستان سعودی علاوه بر مراکز اصلی نظامی، اغلب مراکز و زیرساختهای اقتصادی کم توان کشور یمن را درهم می کوبند. بهانۀ این یورش جنایتکارانه، ظاهراً، تقاضای هادی منصور رئیس جمهور موقت "قانونی" یمن، برای مقابله با اقدامات کودتاگرانۀ "حوثی"ها و ارتش تحت رهبری علی صالح، رئیس جمهور برکنار شدۀ پیشین است. این اقدام نظامی مداخله جویانه، تاکنون نتیجه ای جز تشدید بحران و گسترش دامنۀ جنگ داخلی و افزودن بر شمار قربانیان مردم بیچاره و فقیر یمن نداشته است، به علاوه منجر به افزایش انبوه ویرانی و عقب ماندگی در سایۀ شعله ورتر شدن جنگهای تعصب آمیز مذهبی و قبیله ای شده است. کشور یمن اکنون به یکی از کانونهای اصلی جنگهای نیابتی برای تقسیم و بازتقسیم منافع استراتژیک و سیاسی دول ارتجاعی منطقه و نیروهای سلطه جو و چپاولگر بین المللی تبدیل شده است تا همزمان توده ها و کنشگران "بهار عرب" نیز متنبه و مجازات شوند. و درعین حال از تعمیق جنبش موسوم به بهار عرب، در خدمت تحقق آرزوهای توده های شرکت کننده در آن، یعنی حرکت به سوی تحقق عدالت اجتماعی و بسط دمکراسی جلوگیری شود. در این میان جمهوری اسلامی هم با اعمال سیاستهای توسعه طلبانۀ خود به دنبال گسترش دایرۀ نفوذ موسوم به هلال شیعه و یافتن متحدان جیره خواری است که به جای اقدام در جهت منافع ملی مردم خود، حاضرند نیرویشان را بصورت لشکر اجاره ای در اختیار گردانندگان جنگ نیابتی و طمع ورزی سیاست بازانۀ جمهوری اسلامی قرردهند.
س - چهار سال پیش، هنگام انقلاب خلقی فوریه، باورکرده بودیم که این جنبش به یک دولت مطلوب فرا خواهد روئید. این باور پیش از مرحله ای وجود داشت که از کابوس رژیم گذشته رهایی یابیم و درگیر این جنگ داخلی خانمان براندازی شویم که آتش آن تر و خشک ما را می سوزاند. شما این انقلاب و سرنوشتی را که به آن دچار شد چگونه می بیند.
عبدالحمید الشرجبی - انقلاب بنا به ماهیتش، کردار اجتماعی خلاقانه ای است که ریشه در ساختار جامعه داشته و بحرانی را به وجود می آورد که در بالاترین نقطۀ تحول خود به انفجار اجتماعی منجر می گردد. درعین حال بیانگر ناتوانی نظام حاکم در مهار و یا سرکوب مردمی است که اعتمادشان را از دست داده اند و دیگر آن دولت را نمایندۀ منافع ملی و طبقاتی خود نمی دانند و در برابرش به قیام متوسل می شوند. در چنین شرایطی مردم راه انقلاب را برمیگزینند. این گزینش ناشی از وضع موجود است، وضع موجود نیز ناچار باید آن موقعیت را که ناشی از یک شرایط تاریخی است، از سر بگذراند. چگونگی این گذار وابسته است به سطح رشد آگاهی و سازمانی کنشگران سیاسی. به این ترتیب پیروزی روند انقلابی به ماهیت نیروهای اجتماعی غالب در این روند و قوام ساختارهای انقلابی و رهبرسیاسی آن بستگی دارد و نیز متکی است به ائتلافهای تشکیل دهنده، منشور این ائتلاف، چه در نگاه به نیروهای داخلی کشور و چه با توجه به معادلات خارجی و جهانی.
انقلاب فوریه قرار بوده و هست که به معضلی تحت عنوان پروژۀ تشکیل دولت ملی پاسخ گوید. اما این روند انقلابی که همه را غافلگیر کرد، از نبود یک تشکیلات منسجم و به تبع آن غیاب یک رهبری انقلابی و ساختار سیاسی متناسب برای هدایت و به سرانجام رساندن پروژه رنج می برد. منظور چنان ساختاری است که قادر باشد قدرت سیاسی جدید و شالودۀ نوینی برای نظام اجتماعی یمن پی ریزی کند. نظامی که بیانگر و نگهبان منافع طبقات انقلابی باشد. بخش مهمی از این عدم توانائی و شکست در تحقق این الزامات، دقیقاً به ماهیت اصلاح طلبانۀ نیروهای سیاسی موجود در صحنه برمی گردد. نیروئی که برای کوتاه کردن مسیر، سازش سیاسی با حاکمیت در حال زوال را انتخاب کرد. این جریان به جای جستجوی نیروهای مدافع تغییر و انقلاب برای حمایت و پشتیبانی از روند آن، و درست در شرایطی که ضد انقلاب داخلی از طرف نیروهای غیرانقلابی و ضدانقلابی در منطقه و جهان بسیج شده بودند، غرق در بی عملی شد و به نقشۀ راهی تسلیم شد که هدف آن نجات رژیم از فروپاشی و پاسداری از ساختارهای اساسی تشکیل دهندۀ نظم قدیم بود. به این ترتیب ابتکار عمل به دست نیروهای ضدانقلابی افتاد که از همان نخستین مرحلۀ فوران انقلابی در کمین آن نشسته بود. این جریان ضدانقلابی تحرک خود را شدت داد و با ائتلاف عمیق میان علی صالح و میلیشیای وابسته به حوتی ها برمبنای منافع خود و اتکا به لایه های انگلی محرومان جامعه تکوین یافت، نیروهایی که طی سی سال گذشته، به عنوان جیره خوار حاتم بخشیها و نیز روابط بعضا عشیره ای و بعضا قبیله ای و مذهبی پیرامون نظام حاکم نگهداشته شده بودند. این ساختار به ضدانقلاب فرصت داد تا به کودتای شوم سپتامبر در پوشش دروغین انقلاب دست بزند و آتش جنگ داخلی را گسترده تر سازد. جنگ داخلی دقیقا تنها و مؤثرترین راهی بود که ضدانقلاب برای به شکست کشاندن و در بن بست قراردادن پروژۀ انقلاب اجتماعی انتخاب کرد. با اینهمه، به رغم وضعیت اسفبار ناشی از قطع شدن جریان خروشان انقلاب، تمامی شواهد این واقعیت را نشان می دهد که تضادها و همۀ عواملی که شرایط انقلابی را بوجود آورد دست نخورده و حل نشده سر جای خود باقی مانده است. بنابراین طبقات مختلف توده های مردم یمن هراینه بخواهند آیندۀ مطمئنی برای خود رقم بزنند، ناگزیرند نیروی خود را بازسازی کنند و در مسیر انقلاب پیش روی خود گام بردارند. این سرنوشت راه مقاومت توده ای به مثابۀ بن مایۀ جنبش انقلابی است که باید از حالت خود بخودی و شرایط ناشی از بی سازمانی وعدم انسجام بیرون آید و برای معضل بی برنامگی هم کاربردی در سطح ملی با نگاهی فراکشوری -عربی - مبتنی بر یک افق روشن اجتماعی جستجو کند.
س - به تظر شما آنهمه تجمعات وسیع توده ای در میدانها و صحنه های انقلاب طی یک سال اول کجا رفت. چطور توانستند آن خیل مردم را ناامید کنند و آرزوی تحقق پیروزیهای بزرگ را بر باد دهند.
ع.ا. - پاسخ شما را ابتدا با استفاده از جملۀ مفید، کوتاه و درخشان دوستمان "معن دماج " شروع کنم که می گوید: "هم انقلاب و هم ضد انقلاب، هردو، با اتکا به توده ها پیروز می شوند.". نبود سازماندهی انقلابی در جریان انقلاب فوریه موجب شد تا آن فوران و جوشش عظیم انقلابی به یک جنبش خود بخودی بی هدف و شکست خورده تبدیل شود و بخشی از آن گرفتار یأس و دودلی شود و خود را کنار بکشد. این همان بخش مهمی است که تا این لحظه اهمیتی به ادعاهای دروغین کودتاچیان انقلابی نما و فرقه گرا نداده و به آنها اعتماد نکرده است. بخش دیگرف یعنی نیروی فعال انقلاب، به شدت در جبهۀ وسیع مقاومت درگیر است و که البته متأسفانه هنوز فاقد تشکل و ساختاری است که آن را با درایت رهبری کند. با این اوصاف، به نظر می رسد که توده های انقلابی، با وجود ضرباتی که در اثر فاجعۀ موسوم به طرح صلح خلیج، متحمل شدند، همچنان روحیۀ خود را حفظ کرده اند. نمونۀ این پایداری، تظاهراتی است که علیه کودتای ۲۱ سپتامبر و در نفی سیاست برادرکشی و جنگ داخلی در اغلب مناطق کشور بروز کرد. در حالی که از نظر ساز و کار ملی، این نیرو، از فقدان نهادی پوینده رنج می برد که توانائی جذب و ساماندهی آن را برای یک مبارزۀ توده ای، دمکراتیک و ملی در سراسر یمن، داشته باشد. مبارزه و مقاومتی که در برابر خود ائتلاف ارتجاعی و ضدانقلابی را دارد که نیروهایش را درجبهه ای از صعده (مرکز حوثی ها) تا المهره در جنوب، متحد کرده است. ضمنا نباید این حقیقت را فراموش کنیم که بخشی از همان توده های جنبش انقلابی فوریه به صفوف ضدانقلاب و از جمله به صف حوثی ها پیوستند. این بخش هیچ دلبستگی به مسایل و مشکلات تحولات اجتماعی و ملی نداشت و فقط در جریان تضعیف قدرت مسلط حاکم، در جستجوی منافع خویش در لحظه های مناسب بود. این دسته ابائی از بازگردادن شرایط به وضع پیش از قیام ندارد. و بالاخره باید دانست که بخش دیگری از همان مردم حاضر در صحنۀ انقلاب، ناآگاهانه و بدلیل فقدان یک درک روشن و درست از حقیقت به صفوف ضد انقلاب پیوسته اند. جریان انقلابی می تواند و باید این بخش را به صفوف خود برگرداند.
س - جنبش ملی نسبت به حوادث جاری، کجا ایستاده و چه موضعی باید داشته باشد؟چه فاصله ای با این اتفاقات دارد؟ مرزهایش کدام است؟ بویژه در شرایطی که می بینیم نه فقط می خواهند تاریخ این جنبش را در خدمت منافع خود مصادره کنند. یعنی نه فقط آینده را، که حتی قصد دارند گذشتۀ مبارزاتی را نیز بنفع خود جا بزنند.
ع.ا. - از ویژگی های برجستۀ کشاکش امروز در کشور، غیبت پدیدۀ مهمی است بنام جنبش ملی یمن. یعنی آن چیزی که در چهارچوب مبارزه برای تأسیس دولت ملی برپایه هویت مشترک یمنی ها و بمثابه پروژۀ سیاسی مدرن در دهۀ سوم قرن بیستم شکل گرفت. سالهای آخر دهۀ پنجاه تا پایان دهۀ شصت، دوران نضج آن نهضت است. در آن سالها مبارزۀ سراسری و مشترک مردم توسط نیروهای ملی، قومی و چپ در خدمت ایجاد یک یمن دمکرات و یکپارچه رهبری می شد. درست در این برهه بود که نخستین ضربه توسط کودتای ارتجاعی فوریه در صنعا ۱۹۶۷ به جنبش ملی وارد شد. واقعه ای که به حق باید کودتای سپتامبر ۲۰۱۴ را مکمل و ادامه دهندۀ هدفهای آن بشمار آورد. حوادث خونین ژانویه ۱۹۸۶ عدن دومین ضربۀ هولناکی بود که بر پیکر جنبش ملی یمن وارد شد که آثار مخرب آن تا همین امروز باقی است (منظور درگیریهای درونی دستگاه رهبری جمهوری دمکراتیک خلق یمن است که با کشتار اعضای رهبری حزب توسط رئیس جمهور و رهبر اصلی حزب و کشور با حمله به شرکت کنندگان در اجلاس مصالحه شروع و به قیمت نابودی ۱۲۰۰۰ کادر آموزش دیدۀ حزب، مردم عادی و بالاخره کل کشور منجر شد). و بالاخره همین جنگ حاد داخلی کنونی است که از تابستان گذشته شروع شده و به روشنترین شکل ممکن تداوم خصلت جنگهای اشغالگرانۀ داخلی را نشان می دهد. آری مفهوم هویت یکپارچۀ ملی در یمن بکلی درهم شکسته شده است. آنچه موضوع را سخت تر و پیچیده ترمی کند ناتوانی احزاب سیاسی این جنبش ملی است در تدوین یک برنامۀ سیاسی مبارزاتی و مردمی و همه گیر، برنامه ای که قدرت مقابله با آثار مخرب جنگی را داشته باشد که علیه طرحهای اجتماعی- ملی و مردمی جریان پیدا کرده است، جنگی که توسط باندهای متحد نظامی و جنگ سالاران قبیله ای و دار و دسته های انگلی فاسد و وارثان تبهکار اقتصاد رانتی بر کشور تحمیل شده است.
س - به نظر شما اگر بخواهیم به جریان چپ، بمثابۀ یک عامل مؤثر یا مهمترین عامل مؤثر در جریان جنبش ملی نگاه کنیم، بحران چپ در چه چیزهایی خلاصه می شود و چپ چه راهی برای خلاصی از این بحران دارد.
ع.ا. - چپ یمن از سه ویژگی یا بحران در رنج است. فکری - سیاسی و تشکیلاتی. گفتمانی در چپ وجود دارد که درک خود را از واقعیتهای اجتماعی در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیان می دارد .این گفتمان می کوشد تا ضمن نشان دادن ماهیت این ابعاد سه گانه، پیوند و تأثیرگذاری آنها با یکدیگر را طوری منعکس کند که به درک علمی تضادهای اجتماعی و ماهیت این تضادها پی برده شود. این گفتمان همچنین می کوشد تا تصویر روشنی از ماهیت نیروهای تشکیل دهندۀ ترکیب اجتماعی و روند مبارزۀ اجتماعی به دست دهد. این دیدگاه وقتی به میدان سیاست وارد می شود، با تنگنا روبروست، چون زبان دیالوگ و فرهنگ گفتگو و امکان پیوند با پایه های توده ای وسیع طبقات اجتماعی مورد نظر خود را ندارد. به همین دلیل برغم ایده های جذابش مبنی بر دمکراسی و تأکید بر حقوق بشر، گفتمان ناقصی دارد. در رابطه با سومین مشکل یا بحران تشکیلاتی، جریان چپ یمن فاقد پایۀ وسیع توده ای و سامانۀ قانونمند و منضبط است. درست همین نقیصه، تصویر یک جریان نخبه و دور از توده مردم را از آن می سازد. پایگاهی که در واقع اساس هر نوع پروژۀ چپ بشمار می رود. چپ برای گذر ازاین بحرانها، نیازمند بازنگری در انتخابهای خود در زمینه های نظری، سیاسی و تشکیلاتی است. و این بازنگری باید بر مبنای سمت گیری عمیق در جهت انقلاب اجتماعی در خدمت طبقات خلق، برای ایجاد یک دولت ملی- دمکراتیک با مضمون اجتماعی و مردمی صورت گیرد. برای این مهم سازمانی انقلابی، مدرن و روزآمد لازم است که از پس نیازهای شرایط تاریخی کنونی برآید.
س - در میان این همه ویرانی وآشوب که ائتلاف ارتجاعی حوثی ها و دار و دستۀ صالح برای جامعه و کشور به بار آورده اند و در موقعیت ماقبل ملت - دولتی که یمن بدان مبتلا است . فکر می کنید این جامعه می تواند از چنین مرحله ای عبور کند. بویژه در شرایطی که این همه برای احزاب سیاسی ابهام وجود دارد و خود آنها هم در هالۀ مه آلودی پیچیده شده اند . چه راهی وجود دارد.
ع.ا. - می گویند هر مشکلی راه حلی دارد. ائتلاف ارتجاعی دار و دستۀ حوثی و صالح بحرانی با ویژگیهای دوران ماقبل ملت ـ دولت ایجاد کرده اند. از این مشکل باید گذار کرد . اما چارۀ کار توسل به همان شیوه ها نیست. درست به عکس و با انتخاب راهی مغایر و در تضاد با آن باید عمل شود. این یعنی از راه یک برنامۀ ملی و دمکراتیک که بیانگر مطالبات طبقاتی مردم یمن و متکی به مبارزۀ مشترک آنان باشد می توان پیروز شد. برای رسیدن به این هدف به یک ساختار تشکیلاتی انقلابی نوین بر پایۀ منشوری احتیاج داریم که مردم را از شر تضادهای اجتماعی کنونی، که هستۀ اصلی تکرار بحرانهای اجتماعی را تشکیل می دهد، برهاند. چرا که در نبود تشکل سیاسی که مستقلاً و در صفی جدا از دشمنان، منافع طبقات و لایه های خواستار تغییر را نمایندگی کند، (این انبوه عظیم آمادۀ فداکاری) همیشه برای قربانی شدن حضور دارند در حالی که موقع تقسیم دستاوردها - که تماماً به کیسۀ رهبران سلطه گر سرازیر می شود ـ نادیده گرفته می شوند و بی نصیب می مانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* نشریه اینترنتی "انقلابی" اخیرا با آقای عبدالحمید الشرجبی یکی از نظریه پردازان و کنشگران سیاسی یمن و عضو کمیتۀ مرکزی حزب سوسیالیست این کشور، مصاحبه ای انجام داده است.
متن اصلی درارگان حزب سوسیالیست یمن درج شده است :
http://aleshteraky.com/