این بیشهها از آنِ كیست، به گمانم میدانم.
گو كه، خانهاش در روستاست،
مرا نخواهد دید كه این جا ایستادهام
تا بیشههایش را بنگرم كه از برف سرشار میشود.
*
بیگمان اسبكم فكر میکند كار غریبی است ایستادن
در جایی به دور از کلبهای روستایی
در میان بیشهها و دریاچهی فسرده
در تاریکترین شامگاه سال.
*
او با تكانی به زنگولههای ستام خود
میپرسد آیا اشتباهی پیش نیامده؟
یگانه نوای دیگر، نوای وزش بادی آرام
و برف دانههاست.
*
بیشهها دلكش، تاریك و ژرفاند
ولی من پیمانهایی دارم كه وفا كنم
و فرسنگها راه كه پیش از غنودن بپیمایم
و فرسنگها راه كه پیش از غنودن بپیمایم.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد