logo





اول ماه مه : به یاد " لوسی پارسونز"،
بیوه ای از شهدای شیکاگو!

دوشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۴ مه ۲۰۱۵

حسن نادری

منشاء پیدایش و رسمیت بخشیدن روز اول ماه مه بنام روز کار و کارگری در سراسر جهان و چالشهای پس از آن مورد توجه و موضوع و انگیزه ای شد تا صدها مقاله و میلیونها اعلامیه به رشته تحریر درآیند. غم انگیزتر از آن پس از به رسمیت شناخته شدن این روز،هر ساله در آستانه برگزاری این روز خجسته که حاصل جانفشانی کارگران بود،در کشورهای دیکتاتوری و دست نشانده با سرکوب و زندان و ترور فعالین کارگری همراه بوده و میباشد. امروزه، گرچه این روز کم و بیش در همه جهان جشن گرفته میشود،اما در مواجه با جهانی سازی و رقابت گرداندن نیروی کار توسط نیروهای سرمایه، شرایط زندگی زحمتکشان با چالشهای نوینی روبرو اند که میتوانند بنوبه خود بر روابط تا کنونی همبستگی بین المللی کارگران خدشه وارد کرده و در کشورهای غربی حس تبعیض کارگری را دامن زند. این در حالیستکه نیروهای پیشگام در مطالبات به حق کارگران در شیکاگو، در سال 1886 اغلب از "مهاجران" بودند. از جمله: آلبرت پارسونز(1887ــ1848) وی در آمریکا (آلاباما) متولد شد.اما خانواده اش از مهاجران قدیمی منطقه ی انگلستان جدید آمریکا بود. اگوست اسپایز(1886 ــ1855) ،او در آلمان متولدشده بود. ساموئل فیلدن(1922 ــ1847) در انگلستان متولد شد و در سال 1868 به آمریکا مهاجرت کرد. لوئی لینگ (1886 ــ 1864) او در آلمان از مادر و پدری فقیر متولد شد. آدولف فیشر (1886 ــ 1861) در آلمان متولد شد و در پانزده سالگی به آمریکا مهاجرت کرد.... .
اول ماه مه 1886 اعتصابات شیکاگو را فرا گرفت و در 4 مه پلیس با سرکوب شدید اعتصاب کنندگان وارد میدان شد. چهار تن از فعالین شناخته شده از جمله آلبرت پارسونز پس از محاکمه به دار آویخته شدند. همسر او، لوسی، مبارزه خود را تا مرگ ادامه داد. پلیس آمریکا، لوسی را حتی در سن 88 سالگی بعنوان عنصری خطرناکتر" ازهزار شورشی" می دانست.
به پاس احترام به پنج شهدای شیکاگو، کنگره کارگران سوسیالیست در پاریس در سال 1889، روزاول ماه مه را به عنوان روز بین المللی کارگران نام نهاد. در سال بعد، این روز برای اولین بار جشن گرفته شد.
از میان مبارزان آنزمان، زن پر شجاعتی بنام لوسی گونزالس در تاریخ مبارزاتی کارگران به چشم میخورد. مسیر زندگی او مملو از مشقت و همراه شجاعت است . اواینک بنام لوسی پارسونز به عنوان "بیوه مکزیکی شهدای شیکاگو" شناخته میشود. لوسی گونزالس دختری از"برده گان" از تبار بومیان هندی آلاباما و یک زن سیاه پوست مکزیکی هست که در سال 1853، در یک دهکده تگزاس بدنیا آمد. دهکده ای که پنج سال پیش از آن، بخشی از مکزیک بود. لوسی در سه سالگی یتیم و به محض آنکه قادر به کار شد به مزارع پنبه فرستاده شد.
در نوزده سالگی با آلبرت پارسونز ازدواج کرد. ازدواج آنها تقریبا بعنوان یک زوج غیر قانونی به حساب میآمد. زیرا ازدواج با تنوع نژادی عملا در ایالت های جنوبی آمریکا ممنوع بود. علاوه بر این "تخطی" در ازدواج، آنها بخش کوچکی از فعالان دفاع از حقوق سیاهان را تشکیل میدادند. به این دو دلیل و بر اثر تهدیدات به مرگ،آنها در سال 1873، مجبور به ترک دهکده خود در تگزاس شدند و به شیکاگو رفتند. برای تامین معاش، لوسی برای زنان لباس می دوخت. و آلبرت هم در یک چاپ خانه کار می کرد. لوسی برای روزنامه ها و مجلات سندیکا های کارگری در باره موضوعاتی مانند بیکاری، نژادپرستی، یا نقش زنان در سازمان های سیاسی مقاله می نوشت.
لوسی بمثابه یک فعال سندیکائی و بویژه در کارخانه های نساجی که میزان استثمار فوق العاده شدید بود، مورد استقبال قرار میگرفت. با حمایت آلبرت، لوسی "اتحادیه زنان کارگر شیکاگو" را بوجود آورد. این اتحادیه در سال 1882 توسط " انجمن نشان اشرافیت کار" به رسمیت شناخته شد. این یک پیروزی بزرگ بود،زیرا تا آن زمان، فعالیت "جنبش زنان" به رسمیت شناخته نشده بود. اینک مبارزه برای هشت ساعت کار در روزبه یک خواسته اصلی ملی تبدیل شد. کارگران برای اعتصاب در اول ماه مه فراخوان میدهند. لوسی و آلبرت با دو فرزندان خود به راهپیمایی میروند. آنها مغشوش و مظطرب اما با احتیاط بودند. زیرا در سرمقاله "شیکاگو میل"، آلبرت ودیگر همرزمانش بعنوان "اراذل و اوباش خطرناک برای آزادي" متهم شده بودند.این روزنامه در حملاتش علیه آنها تیتر میزد که :"امروز آنها را معرفی کنید، آنها را زیر نظر داشته باشید.هر جائی که هستند گزارش دهید زیرا آنها شخصا مسئول هر گونه مشکلاتی که ممکن است در آینده بوجودآیند،میباشند." در شیکاگو اما تظاهرات و اعتصابات، بخاطرشرایط کار بدتر از دیگرشهرها، ادامه داشتند.
در تاریخ 4 مه در جریان تجمع سازمان داده شده در میدان "های مارکت"، آلبرت پارسونز سخنرانی نمود. زمانیکه هنوز در این میدان حدود دو یست تن از معترضان حضور داشتند، پلیس به آنها حمله کرد. یک بمب دست ساز منفجر و بر اثر آن یک افسر پلیس کشته شد. نیروهای امنیتی به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند. اما هرگز تعداد دقیق کشته شدگان معلوم نشد. وضعیت اضطراری و حکومت نظامی اعلام شد. در روز بعد، صدها نفر از کارگران دستگیر شدند. برخی از آنها تحت شکنجه قرار گرفتند. از سی و یک نفر از افراد تحت تعقیب در ارتباط با انفجار بمب، هشت تن بازداشت شدند. در روز 21 ژوئن محاکمه آنها آغاز می شود. آلبرت بعد از مشورت با لوسی، ایستاده در مقابل دادگاه اعلام میدارد : "عالیجنابان من اینجا آمده ام تا من و همراهان بیگناه ام را قضاوت کنید." محاکمه یک نمایش مسخره ای بیش نبود زیرا بواسطه تبلیغات سوء از طرف مطبوعات، شرایط محاکمه وخیمتر شدند. این محاکمه در واقع محاکمه ای خارج از روند قانونی بود. هیئت منصفه هشت تن را متهم اعلام نمود. از این میان پنج تن از جمله پارسونز، محکوم به مرگ و حلق آویز شدند.
خوزه مارتی، که بعدها رهبر استقلال کوبا شد، در محاکمه حضور داشت. او در 21 اکتبر همان سال، در مقاله ای که در روزنامه آرژانتینی "ناسیون" انتشار یافت، رفتار و واکنش لوسی را بعد از حکم صادره توسط دادگاه را اینطور توصیف میکند: " این زن دو رگه پارسونز، انعطاف ناپذیر و هوشمند مانند او(آلبرت) در اینجاست ،زنی که در بدترین شرایط پلکهای چشمش بسته نمیشوند . زنی که با انرژی پر جنب و جوش در تجمعات عمومی صحبت می کند و مانند دیگران بیهوش نمیشود. او با شنیدن حکم دادگاه، هیچ تغییری در چهره اش پیدا نمیشود.(...). او گونه اش را بر مشت بسته خود تکیه میدهد. او نگاه نمیکند،پاسخی نمیدهد؛ ما متوجه افزایش لرزش مشت او هستیم... ."
تقریبا به مدت یک سال، لوسی، با کودکان خود، به اقصی نقاط کشور سفر میکند تا حقیقت را بازگو نماید. این کار او منجر به جنبش همبستگی گسترده شد. اما در 11 نوامبر 1887، حکم اعدام باجرا درآمد. آلبرت قبل از مردن به لوسی مینویسد که: "تو یک زن از این مردم هستی و من این مردم را به تو میسپارم.. ."
گرچه کارفرمایان هشت ساعت کار در روز راباجرا درآوردند. اما فداکاری ای شهدا بیهوده نبود. پس از مرگ شوهرش، لوسی به سازماندهی کارگران ادامه داد. در ماه ژوئن سال 1905، در هنگام تشکیل " سازمان جهانی کار کارگران" در شیکاگو، از میان دوازده زن حاضر درهمایش، لوسی تنها زنی بود که سخنرانی کرد. لوسی در این سخنرانی خطاب به حضار میگوید :" ما زنان این کشور، حق رای نداریم. تنها راه این است که یک مردی بگیریم تا از ما نمایندگی کند(...). و اینکار عجیبی است که از یک مرد بخواهم تا از طرف من نمایندگی کند(...). ما بردهِ بردگان هستیم ... ".
او همیشه تکرار میکرد که آزادی زنان زمانی بدست میآید که همراه مردان برای رهایی طبقه کارگر مبارزه کنند .
لوسی در هشتاد سالگی، همچنان به فعالیت و توصیه و آموزش ادامه میداد. در فوریه سال 1941، در هشتاد و هشت سالگی، برای آخرین بار در میان مردم ظاهر شد. و در سال بعد(1942)، در حالیکه نابینا بود، دریک آتش سوزی ناگهانی در خانه خود جان سپرد.
حتی پس از مرگ اش، پلیس لوسی را به عنوان یک تهدید خطرناک و بیش از هزار شورشی ارزیابی میکرد. و هزاران اسناد و کتابهایش توسط پلیس ضبط شدند.

حسن نادری
5 مه 2015
__________________________________

یاد داشت فوق بر گرفته از کتاب زیبا و شورشی، نویسنده هرناندو کالوو اوسپینا میباشد. انتشارات "عصر گیلاسها" فرانسه .2015 Hernando calvo ospina auteur belle et rebelle, aux Editions le temps des cerises. 2015 .


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد