logo





فیلسوف وشیخ

پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۲۱ مه ۲۰۰۹

مسعود نقره کار

noghrekar.jpg
فیلسوفی که به جای نقد و نفی قدرتی مطلقه به مشروعیت بخشیدن و اثبات آن برخیزد , و به جای نقد خطای خویش به توجیه آن بنشیند فیلسوفی نگران کننده خواهد بود!

تصور من این بود که آقای دکتر عبدالکریم سروش معلم و فیلسوف سرشناس حکومت اسلامی , به عنوان یک فیلسوف روشنفکر, از انگشت شمار فیلسوفان مسلمان منادی آزادی, و تلاشگر طرد و نفی خشونت و حذف است. گمان می کردم که ایشان یکی از " نیلوفران آبی مرداب" حکومت اسلامی خواهند بود . بنای این تصور هم مطالعه ی آثار ایشان بود و یافتن نشانه هایی که شاید ایشان بتواند سنگ بزرگ ناسازگاری ایمان و خرد(عقل) و مقوله هایی از این دست را از پیش پای روشنفکران دینی بردارد!
آقای سروش طی دو سه هفته ی اخیر اما در دو فقره از کردارشان نشان دادند که برای قضاوت در باره تفکر ایشان تعجیل نکو نیست .دو فقره حکایت از این دارند که آقای سروش حتی با آموزش های فلسفی خود فاصله گرفته , و ندایی غیر دموکراتیک , خشن و حذف کننده سر داده است.
1- اقای سروش که خود را یک مسلمان دموکراسی خواه خوانده اند از انتخابات غیر دموکراتیکی که هدف فقیه این انتخابات چیزی جز دست و پا کردن مشروعیت برای نظام مطلقه اش نیست , حمایت کرده اند. ایشان به روشنی با پدیده هایی مثل " ولایت مطلقه فقیه " , " شورای نگهبان " , " نظارت استصوابی " , " شورای مصلحت نظام " , " انتخابات شیعی – اسلامی " , " کاندیدا های خودی " و... آشنا هستند, اما چرا این فیلسوف دموکراسی خواه بر پدیده های اشاره شده چشم بسته و در معرکه ای که " دعوا بر سر لحاف ملا " ست ,شرکت می کند, نا روشن است!. در این انتخابات آقای سروش از میان بد و بد تر و بدترین ,بد را انتخاب کرده است, یعنی آقای کروبی , یکی از کاندیدا های ریاست جمهوری حکومت اسلامی را برگزیده و مورد حمایت قرار داده است. در باره محاسن و معایب آقای کروبی به وفور نوشته شده است , تنها به یک مورد از درک عملی شیخ مورد قبول آقای سروش از " حقوق بشر " و " حقوق انسانی " بسنده می کنم تا دیده شود فیلسوف برجسته ی عالم اسلام علاوه بر شرکت و حمایت اش از یک انتخابات غیر دموکراتیک حامی چگونه کاندیدا یی ست .
آقای سروش ازوقوع 5 کشتار بزرگی که حکومت اسلامی طی سی سال گذشته مرتکب شده است اطلاع دارد. بزرگ ترین این کشتار ها به سال 1367 رخ داد , کشتاری که با فتوی جنایتکارانه و جنون آمیز امام خمینی به وقوع پیوست , و در آن هزاران دگراندیش قتل عام شدند. این نامه ی آقای کروبی به آقای خمینی ست تا برای جلاد نیری ,یکی از بزرگ جلادان این کشتار بزرگ و ننگین ارتقاء مقام بگیرد :
«[.. . با سلام و تحیات خالصانه و اظهار تشكر از اعتمادی كه نسبت به اینجانبان ابراز فرموده اید معروض می‌دارد، در اجرای فرمان مبارك مورخ 6/2/68 آن حضرت نسبت به اموالی كه در اختیار ولی فقیه است حسب اظهار نظر مطلعین ، پرونده های زیادی در رابطه با موضوع حكم حضرتعالی مربوط به غارتگران بیت المال و وابستگان به رژیم طاغوت در محاكم وجود دارد كه صرف نظر از مشكلات دست و پاگیر رسیدگی عادی به آنها چندین سال به طول می انجامد و این امر موجب اضرار بیت المال وحقوق محرومین و مستضعفین جامعه می شود. علیهذا از محضرتان استدعا می‌شود در صورت صوابدید جهت پیشرفت امور و ضایع نشدن حق فقرا و مستمندان به مسئولین قضایی مربوطه دستورفرمایید تا بدین پرونده ها خارج از ضوابط دست و پاگیر حاكم بر دادگاهها طبق موازین شرع انور رسیدگی شود و فردی را برای این كار انتخاب نمایند. و از آنجا كه جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای نیری فردی وارسته، قاطع و مورد توجه حضرتعالی است و نیز مورد توجه قضای كشور است برای مسئولیت این امر پیشنهاد می‌شود. والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته . مهدی كروبی - حسن صانعی ]»( از صحیفه نور مجموعه پیام‌ها و اطلاعیه‌های خمینی ونیز نگاه کنید به مقاله های آقای مصداقی در سایت ایشان )
2- آقای سروش بار دیگر , اما این بار با کلام و ژستی به غایت متفرعنانه به توجیه " شناعت و سخافت "ی بنام " انقلاب فرهنگی " پرداخته است , تلاشی تاسف بار و سفسطه گرانه برای گریز از نقد و بررسی خطای خویش.
پاسخ آقای سروش به نویسنده سرشناس ایران آقای محمود دولت آبادی , که مسؤلیت و شرکت ایشان در انقلاب فرهنگی اسلامی را " شناعت و سخافت " خواندند, متاسفانه سند خشونت و حذف طلبی , تعصب , تکبر و توهم این فیلسوف مسلمان است. سخن آقای محمود دولت آبادی , سخن تازه ای نبود , آقای سروش با استناد به انبوهی از اسناد وشواهد , نه فقط در انقلاب فرهنگی که در شکل گیری و قوام حکومت اسلامی , با آن مباحثه های جانانه ی فلسفی, ایفای نقش کردند, حال چرا ایشان به جای پذیرش خطای خویش و عذر خواهی از ملت ایران و به ویژه دانشجویان و اساتید دانشگاه ها و اهل فرهنگ , به توجیه و سفسطه روی آورده اند حکایتی ست که انتظار نمی رفت در کشکول فیلسوفی مدعی آزاد اندیشی و آزاد یخواهی یافت شود . آقای سروش در پاسخی پر از اطناب و حشو و افزونه به گذشته استالینی آقای دولت آبادی اشاره دارند.( البته آقای سروش فراموش می کنند که نسنجیده و عصبی از گذشته ی کسی می گوید که درآغاز پاسخ به خطابه او ادعا کرد ه است با نام اش آشنایی نداشته است !). آقای سروش بی شک اطلاع دارند که این" غار نشین" بارها تفکر سیاسی گذشته خود را نقد و نفی کرده است , اینکه فیلسوف شهروند و آپارتمان نشین و فرنگ دیده ای چون ایشان دست به کار پسندیده نقد خویش نمی برد و از یک " غارنشین " هم عقب مانده تر می نماید , جای سؤال و شگفتی ندارد ؟!

*****
آقای سروش متاسفانه به جای تلاش روشنفکرانه و روشنگرانه برای شناخت بهتر واقعیت , و یافتن حقیقت , و هر آنچه که از متن و بطن جامعه ی ما بتواند جامعه را دچار تطور و تحول کند با پنداشتن خود به عنوان " صاحب فلسفه حق" نه در نقد قدرت خودکامه و نقد خویش , در مشارکت با قدرت خودکامه و حذف سیاسی, فرهنگی و اخلاقی منتقدان و مخالفان خود گام بر داشته است, امری که با ذات روشنفکری و روشنگری فلسفی خوانایی ندارد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد