logo





آتش هستی (۲)

نگاهی به حکایت شیرین وخسرو نظامی

سه شنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۴ آپريل ۲۰۱۵

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
شیرین وقتی به مدائن رسیدکه خسرو آنجا را ترک کرده بود اما از پیش به خدمتگزارانش خبر داده بود که از میهمان جدید مدتی پذیرایی کنند تا باز گردد . اما آنان از سر حسادت کوشک شیرین را در محلی کوهستانی و گرم که ده فرسنگ تا کرمانشاه فاصله داشت بنا می کنند . ولی خسرو مورد لطف مهین بانو قرار گرفته اسبی رهوار هدیه می گیرد وبه شاپور می سپارد تا خود را به شیرین رسانده وی را نزد مهین بانو بازگرداند . در این میانه خبر می رسد که مخالفان، پدرش را از سلطنت برداشته اند. وی بی درنگ خود را به پایتخت می رساند و گرچه اعلام  جانشینی پدر می کند .می بیند مخالفان فراوانند و بهرام با سپاهی گران در راه .برای کمک گرفتن از قیصر روم روی به آن جانب می آورد و باز در میانۀ راه در دیار ارمن اقامت می کند، بلکه شیرین را ببیند . این بار تیرش بههدف می خورد و دیداری در جمع دست می دهد .مهین بانو شیرین را سفارش فراوان می کند جز از راه ازدواج رسمی با خسرو در نیامیزد و با اوجایی تنها نماند . شیرین هم که خود را هیچ کمتر از شاه ایران نمی بیند قسم می خورد چنین کند تا در شمار معشوقان مجالس عشرت خسرو در نیاید . بنا بر این در قبال خواهش خسرو مقاومت کرده او را به رفع فتنۀ دشمنان بجای عشقباری با معشوقان می خواند . خسرو ازاین مقاومت سخت آزرده گشته و ارمن را ترک کرد ه و عزم دیار روم می کند و می گوید:

مرا گر شور تودر سر نبودی
سر شوریده بی افسر نبودی
نخستم باده دادی مست کردی
به مستی در مرا پابست کردی
چو گشتم مست می گویی که برخیز
به بدخواهان هشیار اندر آویز
به گرد عالم آوارم تو کردی
چنین بد روز و بی چارم تو کردی

در روم مورد استقبال گرم قیصر قرار می گیرد و با سپاهی گران راهی نبرد با بهرام می شود؛ اما برای سوزاندن دل شیرین با کمال میل پیشنهاد قیصر روم را اجابت کرده با دخترش مریم اردواج می کند . آه از نهاد شیرین بر می آید.در ادب کهن جای سخن از حال و هوای زنان بشدت خالی ست . زیرا هم جامعه مرد مدار بود و برای بیان شخصیت زنانه فضایی وجود نداشت یا اندک بود و هم اکثریت قریب به اتفاق شعرا مرد بودند و دانش قرون جدید را در باره شناخت زنان نداشتند . با همه این احوال چیره دستی حکیم نظامی در شناخت و بیان روحیۀ زنانه هویداست :

بسان گوسپند ِ کشته بر جای
فرو افتاد ومی زد دست بر پای
گهی از پای می افتاد چون مست
گه اژ بیداد می زد دست بر دست
دهان خشک و لب از گفتار بسته
ز دیده بر سر گوهر نشسته
گهی چون گوی هر سو، می دویدی
گهی بر جای چون چوگان خمیدی
شبیخون ِ غم آمد بر ره  دل
شکست افتاد بر لشکرگه ِ دل
گهی دل را به نفرین یاد کردی
ز دل چون بی دلان فریاد کردی
گهی با بخت گفتی کای ستمکار
نکردی تا تویی زاین زشت تر کار

مهین بانو دلداریش می دهد و به صبر فرامی خواندش . چندی بعد ملکۀ ارمن بیمار شده می میرد و شیرین بر جایش می نشیند اما هنوز دل در گرو عشق خسرو دارد. بالاخره دلش طاقت نمی آورد و پس از سالی ملک را به معتمدی می دهد خود راهی مدائن می گردد .خسرو خوشحال می شود و بوسیله شاپور  پیام می فرستد، پنهانی با یکدیگر عشق بورزند تا شرایطی فراهم شود که آشکارا با هم ازدواج کنند و او را در کنار مریم هر دو داشته باشد :

شفاعت کرد روزی شه به شاپور
که تا کی باشم از دلدار خود دور
بیار آن ماه را یک شب در این برج
که پنهان دارمش چون لعل در درج
که ترسم مریم از بس ناشکیبی
چو عیسی بر کشد خود را صلیبی
همان بهتر که با آن ماه دلدار
نهفته دوستی ورزم پری وار
گر این شوخ آن پریرخ را ببیند
شود دیوی به دیوی بر نشیند

پاسخ تلخ شیرین به راستی دندان شکن است و بربالای بزرگ زاده ای چون او که خود را هیچ کمتر از خسرو نمی داند می زیبد :

به تندی بر زد آوازی به شاپور
که از خود شرم دار ای از خدا دور
نه هر گوهر که پیش آید توان سفت
نه هر چ آن بر زبان آید توان گفت
کسادی چون کشم گوهر نژادم
نخوانده چون روم آخر نه بادم
نیفتاد آن رفیق بی وفا را 
که بفرستد سلامی خشک ما را 
شوم پیش سگ اندازم دلی را
که خواهد سگ دل بی حاصلی را
وگر با جوش گرمم بر ستیزد
چنان جوشم کز او جوشن بریزد
زمینم من به قدر او آسمان وار
زمین را کی بود با آسمان کار
کند هم جنس با همجنس پرواز 
کبوتر با کبوتر باز با باز

 ادامه مطلب در آتش هستی (3)
http://zibarooz.blogfa.com/


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

تشکر
فرامرز
2015-04-18 09:58:43
با تشکر از نویسنده عزیز این توضیح را بدهم که ادبیات قدیمی ما در شعاع تصوف و عرفان تا حدی حق شاعران غیر صوفی را نادیده گرفته است .وتلاش شما در باره شناساندن نظامی در واقع قابل ارج می باشد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد