logo





اپوزیسیون شارلی هبدوی ایران

دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۲ فوريه ۲۰۱۵

ف. آگاه

از آنجایی که تجربه و منطق تنها با پدیده ها و احکام محدود و مقیّد سرو کار دارند و در نظامهای دموکراتیک آزادیهای اجتماعی مقید به رعایت قوانین دموکراسی ها هستند. لذا حمایت "بی قید و شرط" قلمزنان اپوزیسیون ایران از روش کار نشریۀ سطحی شارلی هبدو که به نظر صاحبنظران فرانسوی هم روشی توام با تبعیض نژادی بوده است، نماد بارز تسلط بینش سطحی و اندیشۀ غیر منطقی بر این اپوزیسیون است. کمااینکه تنها عوام فرانسه "شارلی شدند"، اما اندیشمندان فرانسوی نیز نشان دادند که هیچ ضرورتی در "شارلی شدن" بابت تاکید بر محکومیت جنایت مذکور نیست!

این حمایت اما نشان می دهد که اکثریت اپوزیسیون ایران فاقد دقت در مسائل تبعیض نژادی، تبعیض قومی و تبعیضات فرهنگی است. یعنی یا عقلش به تشخیص این تبعیضات قد نمی دهد، یا اهمیتی برای این تبعیضات قائل نیست و یا حتی وجودشان را برای تامین اهداف اجتماعی اش مناسب می بیند. رفتار بسیاری از اپوزیسیون ایران در مقابل تبعیضات فرهنگی نسبت به اقوام ایرانی، حاکی از کوته بینی اپوزیسیون نسبت به تبعیضات اجتماعی بطور کلی است. کمااینکه تصور طرفداران ایرانی شارلی هبدو از دموکراسی، سکولاریسم و لائیسیته نیز، تصوری سطحی از مقولاتی است؛ که حتی متخصصین مباحث مربوطه نیز در تعریف و تعیینشان مطابق شرایط دموکراسی های موجود، مشکوک و درمانده اند. تجارب تاریخی در اروپا نیز نشان می دهند که موضوعات اجتماعی غیر قابل تعیین تجربی و لذا غیر قابل تعریف منطقی، همواره مورد سوء استفاده به نفع اهداف مخبطی نظیر تبعیضات نژادی و ناسیونالیسم قرار می گیرند.

نظری به تاریخ اخیر حتی پیشرفته ترین کشورهای جهان مویّد این حقیقت است که مخاطرات اجتماعی ناشی از غیر عقلانی بودن ناسیونالیسم (که میان اپوزیسیون مهاجر ایران نیز رایج است) کمتر از مخاطرات ایراسیونالیسم دینی محسوب نمی شود. ناسیونالیسمی که در قرون اخیر بعنوان یک عقیدۀ غیر عقلانی (ایراسیونال) نه تنها توانست در بعضی جوامع به جای دین بنشیند، بلکه از فرط تحجر عملأ به دین تبدیل شده است. کمااینکه آبشخور ناسیونالیسم را اسطوره های ماقبل دینی جوامع بشری تشکیل می دهند. لذا ناسیونالیسم همچنانکه در اروپا شاهد بودیم، در عین تاثّر از دین، نسبت به آن، قدمی به عقب محسوب می شود.

از اینرو پذیرش بحث مسائل پیچیدۀ اجتماعی وسیلۀ بیان اندیشۀ خلاصه شده در یک تصویر یا یک شعر همانقدر کوته بینانه است که انحصار علل عقب ماندگی یک جامعه به دین. کمااینکه برخلاف تصورات سطحی بسیاری، سابقه و اعتبار تاثیر جهانی علم و فلسفۀ بعد از اسلام ایران نشان می دهد که سهم شعرزدگی فرهنگ ایرانی در عقب ماندن فرهنگ ایران، بیشتر از عوارض دینی آن می باشد. مخصوصأ اگر که از یکسو تدیّن سطحی و اندیشه های غیر دینی زعمای فرهنگی ایران از ابن سینا تا صدرا، و ضدیت مراجع دینی را با آنان؛ و از سوی دیگر شعر زدگی رایج میان آنان، از مولوی تا هادی سبزواری را در نظر آوریم. کمااینکه متخصصین غربی ای که در تاثیر جهانی علم و فلسفۀ علمی ابن سینا بر پیشرفت و علمی کردن (تجربی ساختن) علوم جهان تاکید کرده و می کنند، هیچ اعتنایی به عقاید اسلامی ظاهری ابن سینا نداشته اند. اما قلمزنان نژادپرست ضد عرب مربوط با انشعابات مذهبی ایران نظیر آرامش دوستدار که از سر بیسوادی فلسفی از درک علم و فلسفۀ علمی ابن سینا قاصر بوده اند، نظرات نیمه دینی و نیمه عرفانی ابن سینای شرابخوار را، "پیراهن عثمان" کرده اند. در حالیکه اگر علم و فلسفۀ ایران بعد از اسلام را از فرهنگ ایران برداریم، هیچ محتوای معقولی در آن باقی نخواهد ماند! در نتیجه اپوزیسیونی که از ابتدای کار میدان به چنین "شلنگ اندازی" بیخردانه ای بدهد، ارزش و اعتبار منطقی خودرا از همان ابتدا از دست داده است.

باتوجه به این پیشینۀ رواج نظرات سطحی میان اپوزیسیون ایران در خارج است که حمایت اخیر آن از مناسک سطحی دموکراسی بدون اعتنا به مناسبات اجتماعی ای که اندیشمندان فرانسوی دقت به آن ها را توصیه می کنند، نشان از دوام بینش سطحی در آن دارد. کمااینکه تاکنون بعد از چهل سال هنوز هیچ تجدید نظر و انتقاد اساسی از جانب اکثریت اپوزیسیون ناسیونالیست و یا چپ ایران نسبت به بینش ها و روش های شکست خورده شان مشاهده نشده است. و هیچکدام قلمزنان اپوزیسیون نیز انتقادی روشن از اشتباهات مشخص خود در گذشته نکرده اند. لذا در شارلی هبدو بودن این چنین اپوزیسیونی "به معنی" تکیه بر بینش و روش سطحی، شکی نمی توان داشت.

نگرش یک جانبۀ ضد اسلامی اپوزیسیون ایران به ناروایی های فرهنگی و اجتماعی ایران، عدم توجه آن به اشکالات اساسی عملکرد درونی دموکراسی های مسیحی در عین حمایت دائمی این دموکراسی ها از سیاست دینی حکومت اسرائیل، حاکی از کورچشمی اپوزیسیون نسبت به معضلات اساسی ایران و عملکرد دینی دموکراسی های مذکور است. اشتباه نکنید، همچنانکه جنایات اخیر مسیحیان، جنایات سیاست دینی حکومت اسرائیل در خاور میانه نیز بسیار گرانتر و بیشتر از جنایاتی است که اسلامیسم رادیکال تا کنون مرتکب شده است. خصوصأ که مطابق تحقیقات متخصصینی نظیر سیمور هرش این اسلامیسم رادیکال سنّی وسیلۀ آمریکا تسلیح، تقویت و آموزش داده شده است (1). کمااینکه برخلاف یکجانبه نگرانِ اپوزیسیون ایران، بنظر فرزانگان متخصصی نظیر ریچارد داوکینز یا گور ویدال نیز "از نظر جنبه های مورد انتقاد، ادیان تک خدایی (زرتشتی)، یهودی، مسیحی و اسلام تفاوتی با هم ندارند" (2). داوکینز یاد آوری می کند که "دین یهود یک دین قبیله ای حول محور یک خدای نامطبوع ... بود" و "دین مسیحی نیز با شمشیر توسعه یافته است". او در موخرۀ اضافه شده بر چاپ اخیر کتابش که ناظر بر بحثهای بعد از انتشار اولیۀ آن می شود، در رابطه با مخالفین نظراتش، زیر عنوانی دارد که مناسب بعضی از اپوزیسیون شارلی هبدوی ایران نیز بنظر می رسد: "شما دقیقأ عین بنیادگرایان (اسلامی) هستید که از آنان انتقاد می کنید" (2).

لذا اگر که قصد دفاع از آزادی بیان و انتقاد از ادیان در دموکراسی هاست، می بایستی بصورت منطقی و حداقل مطابق قوانین دموکراسی ها، عمل کرد و نه با تایید و تاکید بر توهین، تحقیر و تمسخر نسبت به اقلیت های مورد تبعیض (بنصّ نخست وزیر فرانسه). تا فشار غیر قابل تحمل این تحقیر، توهین و تبعیض، موجد انفجار فجایع اجتماعی ای که در سالهای اخیر شاهدشان هستیم، نگردد. ایرانی ای که در جهان گلوبالیزه معاصر در دموکراسی فرانسه از آزادی بیان بعنوان یک حق جهانی دفاع می کند، باید که از عملکرد درونی و جهانی این دموکراسی هم، که مورد انتقاد اندیشمندان فرانسوی و حتی دولت فرانسه نیز هست، انتقاد کند.

اپوزیسیون ایرانی باید عادت کند که بعد از سی، چهل سال اقامت مثلأ در فرانسه، نه اینکه در رابطه با فاجعۀ پاریس، شارلی هبدو را نماد خود قرار دهد، بلکه نوشته های ژیل کپل استاد اینستیتوی مطالعات سیاسی پاریس را مطالعه کند، که در «بانلیوی جمهوری» از خطاهای "جبران ناپذیر" دموکراسی فرانسه نسبت به اقلیت مسلمان آن نوشته است. بنظر وی مشکلات اجتماعی معاصر مشخصأ متوجه «اسلامیسم فرانسوی» متاثر از سابقۀ استعماری این کشور است و نه اسلام بطور کلی و یا اسلام مستعمرات سابق. همچنانکه رابطۀ تنگاتنگ و منافع دموکراسی فرانسه در استبداد سرنگون شدۀ تونس، و حمایت دموکراسی های غربی از استبداد ماوراء ارتجاعی عربستان سعودی، که ایدئولوژی و عملکرد ضد بشری حکومت داعش کپیۀ عملکرد روزانۀ آن محسوب می شود، نشان از عدم تعادل اساسی رفتار این دموکراسی ها نسبت به آزادی و اسلام است. صرف مخالفت با جمهوری اسلامی نباید بهانۀ عدم دقت منطقی در ارزیابی مسائل اجتماعی و تحقیق عملکرد مخبط دموکراسی های واقعأ موجود بشود.


از یاد نرود که اپوزیسیون شارلی هبدوی ایران بعد از اعلام حقایق ابوقریب و باگرام و یا انتشار گذارش سنای آمریکا (گذارش فاینستین) در مورد جنایات و شکنجه در زندانهای سیا، اعلامیه ای در مخالفت با شکنجه و حمایت از بی گناهانی که با وجود نداشتن جرم، بیش از دهسال بدون محاکمه زندانی مانده اند، نداد. چگونه است که وجدان ناآگاه همین اپوزیسیون از قتل عام صد ها هزار انسان بعنوان «صدمات جنبی» جنگهای افغانستان و عراق بدست دموکراسی های غرب معذب نشد و اعلامیه ای نداد. اما از قتل دوازده نفر بعنوان «صدمات جنبی» همان جنگها معذب شده است. آیا تفاوت امر برای اپوزیسیون شارلی هبدوی ایران در دوری آن جنایات و نزدیکی این جنایت نیست. تا جائیکه وسعت آن جنایات دور هم نتوانست حدّت این جنایت نزدیک را در وجدان اپوزیسیون جبران کند.

یاد آوری می کنم که همچنانکه تعذیر ناپذیری جنایت، سبب معافیت طنزپرداز از وظیفه اش در اندیشه نسبت به اهداف کارش نمی شود؛ به همان ترتیب نیز قناعت به مناسک دموکراتیک سبب معافیت اپوزیسیون ایران از انتقاد از خود و جدیّت منطقی در کارش، و بجای آن توسلّ به مناسک ظاهری دموکراسی نمی گردد.

حواشی و توضیحات:

(1) رجوع کنید به منابع مقالات سابق من در این رابطه در همین سایت:

«قید (نه آزادی)، تفاوت (نه برابری)، تنفر (نه برادری)»، "ارزیابی منطقی بعضی ریشه های سیاسی فاجعۀ پاریس» و «نقد عقل دموکراتیک: از فاجعۀ دموکراسی برده دار آتن تا فاجعۀ دموکراسی نئولیبرال فرانسه».

ـ شفق ترزی خبرنگار و نویسنده «روزنامه آیدینلیک» ترکیه در مصاحبه ای با سناتور آمریکایی ریچارد بلک نوشته است:” آمریکا هرماه 250 جهادی را در ترکیه تعلیم داده و به جبهه سوریه اعزام می کند.”

New Yorker: Seymour M. Hersh, “The Redirection”,
Is the Administration’s new policy benefitting our enemies in the war on terrorism?
“To undermine Iran, which is predominantly Shiite, the Bush Administration has decided, in effect, to reconfigure its priorities in the Middle East. In Lebanon, the Administration has cooeperated with Saudi Arabia’s government, which is Sunni, in clandestine operations that are intended to weaken Hezbollah, the Shiite organization that is backed by Iran. The U.S. has also taken part in clandestine operations aimed at Iran and its ally Syria. A by-product of these activities has been the bolstering of Sunni extremist groups that espouse a militant vision of Islam and are hostile to America and sympathetic to Al Qaeda.” ...

(2) R. Dawkins, „The God Delusion“, Bantam Press, 2006 ; Black Swan/Transworld, London, 2007. German translation, Ulstein Verlag, 2007 – 2014, (2014), S. 53/54.


ـ پرانتز ها از راقم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد