logo





وزیر بهداشت و طرح تحول سلامت

يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۱ ژانويه ۲۰۱۵

س. حمیدی

در مجموعه‌ای از هزاران هزار بیل‌بورد شهری، بِنر، اِستاند‌، تراکت‌، کتابچه‌‌‌‌ و بروشور تبلیغی وزارت بهداشت، ضمن اشاره به رهنمود رهبر بر نکته‌ای تأکید می‌گردد که گویا در "طرح تحول سلامت" تمامی هزینه‌های بیماران کشور کاهش یافته است. حتا در همین راستا جدول‌هایی هم ترسیم می‌شود تا مردم ضمن آن به مقایسه‌ی گذشته با حال روی آورند. اما شهروندان ایرانی از آنچه که در مراکز درمانی کشور می‌بینند مثل همیشه به نتایجی غیر از این دست می‌یابند.
دولت تدبیر و امید حسن روحانی به جای پاسخ‌گویی به نیازهای رفاهی و بهداشتی مردم از سر یأس و ناامیدی به تبلیغ و دروغ رو آورده است. تا آنجا که توی چشم مردم نگاه می‌کنند و برای جبران حقارت خویش تنها و تنها دروغ تحویلشان می‌دهند. دروغ‌هایی که آشکارا انسان را به یاد تبلیغات بی اصل و ریشه‌ی حزب رستاخیز می‌اندازد. چنانکه هم اکنون حسن هاشمی وزیر بهداشتِ وجیه‌الولایه‌ی حکومت، صدها تُن اقلام بی محتوای تبلیغی فراهم دیده تا بین ارباب رجوع بیمارستان‌های دولتی در سطح کشور توزیع گردد. در نتیجه دیوار تمامی بیمارستان‌های کشور را با اقلامی از همین کالاهای رنگارنگ و پر زرق و برق تبلیغی آراسته‌اند. چون مراکز درمانی دولت به جای مداوای بیماران فقط به ارایه‌ی تبلیغ و اشاعه‌ی دروغ روی آورده‌اند.
در مجموعه‌ای از هزاران هزار بیل‌بورد شهری، بِنر، اِستاند‌، تراکت‌، کتابچه‌‌‌‌ و بروشور تبلیغی وزارت بهداشت، ضمن اشاره به رهنمود رهبر بر نکته‌ای تأکید می‌گردد که گویا در "طرح تحول سلامت" تمامی هزینه‌های بیماران کشور کاهش یافته است. حتا در همین راستا جدول‌هایی هم ترسیم می‌شود تا مردم ضمن آن به مقایسه‌ی گذشته با حال روی آورند. اما شهروندان ایرانی از آنچه که در مراکز درمانی کشور می‌بینند مثل همیشه به نتایجی غیر از این دست می‌یابند.
به منظور روشنگری یادآور می‌شود که راهرو و هال اکثر بیمارستان‌های دولتی تهران در ابعاد تقریبی دو متر پارتیشن‌بندی شده‌اند و مدیران مراکز بهداشتی نیز از همین فضا جهت بستری شدن بیمار سود می‌جویند. با تمامی این احوال فضای پارتیشن‌ها هم پاسخ‌گوی حجم بیماران نیست. چنانکه در صف‌های طویل و طولانی عده‌ای را هم در راهروها روی تخت خوابانده‌اند تا ایشان پس از ترخیص‌ بیمارانِ پارتیشنی بتوانند در این حجره‌های بی در و پیکر به جایی برای بستری شدن دست یابند. گفتنی است که در همین صف‌های عریض و طویل، بیماران عفونی و آلوده به انواع ویروس‌های مسری در کنار دیگر بیماران به سر می‌برند. صحنه‌هایی از این دست دیگر برای خود مردم هم عادی شده است و مردم از سر ناچاری برای مداوا و بهبود بیمار خویش به صف‌کشی و صف‌بندی در بیمارستان‌های دولتی رضایت داده‌اند.
ضمن آنکه مدیران بیمارستان‌ها به منظور مراقبت از بیماران تا حد امکان از پرستار و پرسنل بیمارستان بهره نمی‌گیرند. تا جایی که بیماران بستری شده موظف می‌شوند جهت پرستاری و مراقبت، فردی از افراد خانواده‌ی خود را به عنوان پرستار همراه داشته باشند. با این اوصاف اتاق‌های بیمارستان‌های تهران بیش از همه به قهوه‌خانه‌های عمومی و بازارهای سنتی کشور شباهت یافته است. چون هرکسی می‌تواند با هر حال و وضعی به این اتاق‌ها پای گذارد و با بیمار مورد نظر خود مرتبط گردد. همراهان بیمار هم در صحنه‌هایی دیدنی به منظور خوابیدن و استراحت خود به ناچار از کف راهروها سود می‌جویند.
در عین حال گاهی اوقات این کار شکل رسمی‌تری به خود می‌گیرد. چنانکه زیلو و زیراندازی از اینجا و آنجا فراهم می‌گردد تا راهروی بیمارستان به اتاق خوابی تمام عیار برای همراهان بیمار تبدیل شود. ایکاش مدیران دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که ضمن فضل فروشی، انواع و اقسام طرح‌های تفکیک جنسیتی و عفاف و حجاب به جامعه عرضه می‌کنند، اینجا باشند و ببینند که چه‌گونه در این صف‌ها بنا به اضطرار و ضرورت، زن و مرد در کنار هم غنوده‌اند. ولی کارگزاران حاکمیت به نیکی یاد گرفته‌اند در فضاهایی این‌گونه، چشمان خود را به آنچه که در جامعه می‌گذرد، فرو بندند. چون زنان از سر حجب و حیا مجبور می‌شوند جدای از درد جسمی به رنج‌های دیگری نیز گردن گذارند. به طور طبیعی این موضوع که زنی چشم در چشم مردی بیگانه بدوزد و خود را مقابل چشمان او ولو کند، در عرف جامعه‌ی ما رسمی خوش‌آیندی به نظر نمی‌آید.
در صف‌هایی از ارباب رجوع که در بیمارستان‌های تهران شکل می‌گیرد، گروه‌هایی از همه‌ی اقوام کشور به چشم می‌آیند. چون وابستگی قومی آنان را به راحتی می‌توان از پوشش و لباسشان متوجه شد. لر، کرد، ترکمن، بلوچ، بختیاری و خراسانی. انگار در دیارشان پزشک و درمانگاهی نیست که به معالجه و درمان بیماری‌شان اقدام ورزد. چون آنان در دنیایی از فقر و فلاکت هزاران کیلومتر راه پر رنج و مشقت را طی می‌کنند و جهت مداوای بیماری خویش به تهران روی می‌آورند. اما در تهران نیز مسؤولان غیر مسؤول دولتی بنا به حرفه‌ی خویش صف عریض و طویلی از بطالت و لاقیدی برایشان گسترده‌اند.
بیماران شهرستانی چه بسا شب را پشت دیوارهای بیمارستان اُتراق می‌کنند تا شاید بتوانند پس از برآمدن روز به حریم این بیمارستان‌ها راه یابند. چنین صحنه‌های ناشاسیتی در فضای شبانه‌ی بیمارستان‌های میلاد، امام حسین، شریعتی، ولی‌ عصر و فارابی دیدنی و رقت‌آور است. در عین حال مراجعان شهرستانی پس از راهیابی به فضای بیمارستان نمازخانه‌ها را به محل مناسبی جهت استقرار خود تبدیل می‌کنند. چون آنان به این نتیجه رسیده‌اند که در نمازخانه‌ها به‌تر از هر جای دیگری می‌توان دراز کشید و استراحت کرد. حتا سفره‌ای گسترد و به صرف صبحانه و ناهار اشتغال ورزید.
در اورژانس بیمارستان‌های تهران هم بلااستثنا صف‌های طویلی از بیماران تشکیل می‌گردد تا به نوبت جهت پذیرش ایشان اقدام شود. این بیمارانِ اورژانسی هم چه بسا چندین ساعت‌ از درد و ناراحتی به خود می‌پیچند تا شاید پس از گذشت زمانی طولانی بتوانند به اتاق پزشک اورژانس راه یابند. ضمن آنکه بیماران پس از دستیابی به پزشک اوراژانس، همچنان می‌باید همین صف‌ها را در رادیولوژی و یا آزمایشگاه بیمارستان نیز ادامه دهند.
به طبع مدیران ارشد جمهوری اسلامی خودگردانی بیمارستان‌های دولتی را بهانه می‌گذارند تا در نهایت هزینه‌های بیماران به خود ایشان تحمیل گردد. در این فرآیند دفترچه‌های بیمه‌ی همگانی و حتا بیمه‌های تکمیلی هم از تأمین هزینه‌های بیماران بازمی‌مانند. تا جایی که خود بیمار مجبور می‌شود از سر ناچاری هزینه‌های مضاعفی را جهت دارو و درمان خویش پرداخت نماید. در نتیجه مراکز بهداشتی برای دولت کارکردی همانند بنگاه‌های تجاری به اجرا می‌گذارند.
همچنین دولت با تبدیل بیمارستان‌ها به مراکز آموزشی، سیاستی را دنبال می‌کند تا به منظور صرفه‌جویی در هزینه‌ها، بخش اصلی نیروی انسانی متخصص ییمارستان‌ها از دانشجویان پزشکی تأمین گردد. در نتیجه دسترسی به پزشک متخصص در بیمارستان‌های دولتی امری مشکل و یا ناممکن به نظر می‌رسد. حتا همان متخصصان انگشت شمار هم از ظهر پنج‌شنبه الی صبح شنبه در مرخصی آخر هفته به سر می‌برند. چنانکه تمامی خدمات تخصصی بیمارستان‌ها در این ایام به شروع کار اداری در روز شنبه احاله می‌گردد.
با مجموعه‌ای از همین زمینه‌چینی‌ها، بیمارستان‌های دولتی به آسانی بیماران را راهی بیمارستان‌های خصوصی می‌کنند. به طبع در این بیمارستان‌ها پول به عنوان حلال مشکلات گره از کار فروبسته می‌گشاید. چنانکه بیمارستان‌های خصوصی در طول سال‌های اخیر به طور چشم‌گیری در شهر تهران گسترش یافته‌اند. چون گردش سرمایه در عرصه‌ی بهداشت و درمان بیش از هر پهنه‌ای می‌تواند برای سوداگران خویش سود به همراه داشته باشد. همچنان که دولت تدبیر و امید به بهانه‌ی تعقیب رویکردهای سیاسی خود در بخش خصوصی، وزیر خود را نیز از سرمایه‌گذاران مراکز درمانی پر رونق در بخش خصوصی برمی‌گزیند. به طبع اگر بیمارستان دولتی پاسخگوی نیازهای مردم باشد، مغازه‌ای را که وزیر بخش خصوصی جهت خود و همکارانش گشوده، برای همیشه بسته خواهد ماند.
بیمارستان‌های لوکس و مدرن هم در تهران کم نیستند. ولی تنها آخوندها و سپاهیان نوکیسه‌ی حکومتی و همچنین بوروکرات‌ جمهوری اسلامی به فضای این بیمارستان‌ها راه می‌یابند. چون طبقه‌ی جدیدی که در حاکمیت شکل گرفته با سرکیسه کردن بودجه‌های همگانی تنها برای رفاه و درمان اختصاصی خود این بیمارستان‌ها سامان بخشیده‌اند. بیمارستان بقیة‌الله‌الاعظم در شمال تهران از جمله‌ی همین بیمارستان‌ها به شمار می‌آید که درهایش فقط به روی "روحانیت معظم"، سرداران سپاه و مدیران ارشد حاکمیت باز می‌ماند. در همین بیمارستان است که به عنوان تظاهر به دین دولتی، زنان را مجبور می‌کنند که چادر به سر کنند. تا جایی که در نگهبانی بیمارستان برای استفاده‌ی خانوم‌های ملاقات‌کننده و ارباب رجوع هم به حد کافی چادر پیش‌بینی نموده‌اند.
آیا فکر می‌کنید آنانی که در بیمارستان بقیة‌الله بستری می‌شوند برای درمان خود هزینه‌ای هم می‌پردازند؟/


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد