بر سفید ملافه تخت
تن نحیف بیمار
با آرمانهای بزرگ گذشته
با عطر عیادت حضور در اعتصاب میدان،
ترجمه و نشر آثار مترقی جهان،
بسته های دارو برای رزمندگان عدالت بر زمین بیمرز.
اکنون بدون روزنامه و خبر؛
روزها با درد
شبها با رویای گذشته.
بیرون پرندگان می خوانند.
گلها می شکفند.
باران بر سبز دشت می نشیند.
جو جاری می شود.
کودک بستنی می خورد.
جفت جوان دست در دست-
نجوای عشق هوا را معطر کند.
بهار شمعدانی داخل اتاق
پشت پنجره در پرتو آفتاب گرم
گل قرمز خواهد داد.
از من خبر خواستی از جهان بیرون.
ای رفیق فقیران!
پزشگ گرسنگان بیمار-
اکنون خانوارهای آواره سوری
با جنگهای کلنگی در سرزمینشان
در ردیف چادرهای مرزی اردوگاه سازمان ملل
اسکان دارند- بدون مدرسه برای کودکان،
بدون کلینیک برای پیران.
با نگاه حسرت بر رایانه کتابی بیسیم
می بینند: خانه های خود را ویران
از بمباران هوایی دوستان،
خمپاره زمینی دشمنان.
اکنون در فصل جنگ
عشق مبارزه است
برای دفاع میهنی
061214
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد