logo





آقاى مسعود بهنود، "انشاالله گربه است"

دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ - ۰۱ دسامبر ۲۰۱۴

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami2.jpg
آرى آقاى بهنود، سخنان شما راجع به روشنفكر شيعى و همچنين نوزاد تازه متولد يافته اش "روشنفكر دينى"، "انشاالله گربه است" ما كه بخيل نيستيم اما توضيحى را در خصوص روشنفكرى مغتنم شمرده تا سنجش و قضاوت در تمايز ميان سره و ناسره در اين زمينه مبهم نماند.

مصاحبه كامبيز حسينى مجرى برنامه پولتيك با مسعود بهنود در خصوص برخى موضوعات از جمله روشنفكر در فرهنگ شيعى، عكس العمل ها و نقد به آرا ايشان را از پى آورد. هر چه در مقالات منتشر شده از سوى منتقدان ايشان از جمله اشاره كوتاه من در يك مقدمه از نوشته ام با عنوان "اخلاق روشنفكرى و اخلاق يك نوانديش دينى" گشتم، نتوانستم واژه اى بيابم كه حمل بر "بد دهان"ى منتقدان ايشان بوده باشد آنگونه كه ايشان از اين بابت فغان سر داد. كه البته فغانش به زعم من در خنثى كردن منتقدين از طريق كند كردن تيزى نقد شان كه حدس مى زند مؤثر افتاد، بوده است به همين دليل بدون نشان دادن حتى يك مورد از اين "بد دهان"ى در نوشته اش، كوشش كرده است تا از بار و مايه انتقادات بكاهند.

در هر صورت، مسعود بهنود مى نويسد: "من طبعا در مقامی نیستم که معیار روشنفکری تعیین کنم، آن هم در شهری که این معنا چنان مخدوش و مغشوش است که اصلا پیدا نیست از چه کسان می گوییم. نه من که هیچ کس دیگری بزرگ تر از من هم نمی تواند برای روشنفکری قید بسازد. بلکه من گزارشی در آن مصاحبه خدمتتان دادم و از قضا تصور می کنم که معترضان بددهان معنای سخنم را در یافته اند، پذیرشش سخت است"، از نامه منتشر شده در ايران گلوبال خطاب به ف.م.سخن

١-اگر مسعود بهنود راست مى گويد كه نمى توان "براى روشنفكرى قيد" ساخت، با صراحت لهجه اعلام كند كه اعضاء "اطاق فكر" اصلاح طلبان اسلامى خارج از كشور از جمله عبدالكريم سروش و عطاالله مهاجرانى كه خود را "روشنفكر دينى" مى نامند به دليل "قيد" بودنشان به "دينى"، روشنفكران به قيد دين هستند.

٢- از سوى ديگر مسعود بهنود در مصاحبه خويش با كامبيز حسينى كه پرسيد: آقاى خاتمى روشنفكر ايرانى بود يا عربستان؟
بهنود پاسخ مى دهد:"آقای خاتمی روشن‌فکر ايرانی است به دليل اين‌که اصولاً روشن‌فکر ايرانی بدون فرهنگ شيعی معنی ندارد"

مسعود بهنود "قيد" بر روشنفكرى را نفى مى كند اما از سوى ديگر خويش را در حد و سطحى نمى بيند كه "معيار روشنفكرى تعيين" كنند در حالى كه با بيان بى "قيد" بودن روشنفكر عملاً تعريفى از "معيار روشنفكرى" ارائه مى كنند و مهمتر از همه در پاسخ به پرسش كاميز حسينى، خاتمى را "روشنفكر ايرانى" اعلام مى دارد. بنابراين وقتى ايشان در پاسخ به مقاله اى كه مى گويد در "مقامى" نيست كه " معيار روشنفكرى تعيين" كنند، سفسطه ايست كه مى خواهد طرف منتقد را سرجايش بنشاند كه چه حرف ها، من و تو كى و در كدام "مقامى" هستيم كه بخواهيم "معيار روشنفكرى تعيين" كنيم منتها "به در مى گويد كه ديوار بشنود". گذشته از اين، وقتى ايشان "روشنفكر ايرانى" بدون فرهنگ شيعى را بى "معنى" مى داند، خود ارائه توضيحى از "معيار روشنفكرى" است. همانطور كه گفته شد، ايشان خود را در "مقامى" نمى يابد تا از "معيار روشنفكرى" سخن بگويد اما مى گويد و برايش"معيار تعيين" مى كند آنگاه كه مى گويد "خاتمى روشنفكر" است و يا روشنفكرى را بى "قيد" معرفى مى كند. ايشان از اين كارش به واقع مى خواهد جو را مغشوش و صلاحيت ديگران را از تبيين روشنفكرى و تعريف آن بى كفايت جلوه دهد به همين خاطر چند سطر فوقانىِ اين نوشته كه سخن ايشان است راجع به موضوع روشنفكرى، تضادى آشكار دارند، گو اينكه در پاسخ به پرسش كامبيز حسينى مبنى بر اينكه "آقاى خاتمى روشنفكر ايرانى بوده يا عربستان؟" با "قيد" شيعى روشنفكرى، مى گويد " خاتمى روشنفكر ايرانى است" يعنى از يك سو "قيد" را از روشنفكرى نفى مى كند اما همزمان "شيعى" را بر "روشنفكرى" مى چسباند، به همين خاطر ما هم به آقاى بهنود مى گوييم شيعى روشنفكرى، "انشاالله گربه است" اما روشنفكرى معيارش هم بالحاظ تعريف و هم بالحاظ آزمون تاريخى غربيان، مشخص و معلوم است. براستى روشنفكر كيست و روشنفكرى چيست كه آقاى بهنود از تعريف و توضيح جامع آن مى هراسد؟

روشنفكر به كسى گويند كه خارج از قيد و بند هاى ارزشى چه در شكل رفتار فردى و چه از طريق فرهنگ رفتار جمعى، در انديشيدن و پرسش كردن توانمند باشد و بواسطه روش نقد به آنچه بعنوان ارزشهاى فكرى و اعتقادى توليد شده انسان است، بتواند به آن ارزشها كنكاش كرده و بدانها پرداخته و از آنها مفهوم بسازد. چنين روشنفكرى را روشنفكر بى "قيد" گويند.
انديشيدن، پرسا بودن كه لازمه اش شك كردن به موضوعات است، روش نقد و نيز مفهوم ساختن تنها اصول نامتغيرند كه هستى روشنفكر را مى سازند و اين يعنى بى "قيد" بودن روشنفكر به هر ملجا و مركزى.

بارى، روشنفكر و روشنفكرى بر اين اساس از تعريف ، الزاماً در بازانديشى به ارزشها، بازتوليد ارزشى مى كند و از هر محدوديتى همچون "دينى" بر كنار است اما آقاى بهنود براى ايز گم كردن، تعريف و توضيح جامع از روشنفكرى را نه در مقام خود و نه بزرگتر از خود مى داند و اين فضا را "مخدوش" و "مغشوق" القاء مى كند تا با مسموم كردن جو و فضا از موضوع روشنفكرى، خود بتواند "روشنفكر دينى" كه نوزاد تازه به دوران رسيدهء روشنفكر شيعى است را از بى محتوايى نجات دهد و آن را به حلقوم حوزه روشنفكرى بدون پسوند و پيشوند فرو كند. به همين خاطر از روشنفكر شيعى حرف به ميان مى آورد و محمد خاتمى را "روشنفكر ايرانى" القاء مى كند و نيز از مقيد نبودن روشنفكر مى گويد كه همه اينها بينش اوست راجع به روشنفكرى اما همزمان خود را در بيان "معيار روشنفكرى" در مضيقه مى انگارد تا در واقع ديگران را در مراجعه و تلاش به تبيين روشنفكرى در مضيقه نهد و از اين راه به مقصود خويش كه همانا جاانداختن روشنفكر شيعى و فرزند خلفش "روشنفكردينى" است را جا بياندازد.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

تعریف روشنفکر
مازیار کرباسی
2014-12-02 02:47:08
"روشنفکر کسی ست که فکر و عملش، نفی ِ خرافه باشد"

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد