logo





شبکه زبان مغز

سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱ نوامبر ۲۰۱۴

بیژن باران

bijan-baran.jpg
از آنجا كه زبانشناسي علم جهاني ساختار كلامي است، شعرشناسي را بايد جزو مكمل زبانشناسي دانست. ياكوبسن زبانشناس روسی-آمریکایی 1896-1982

در سده 20م با تشریح، میکروسکوپ، فن آوری ضبط امواج مغز گامهای بزرگی در نقشه بندی و کارکردهای ذهنی برداشته شدند. ولی تا سده 21م تاکید بیشتر بر زبان بمثابه ابزار اجتماعی بود. با پیشرفت در عصبشناسی و فن آوری کارکردی رایانه های تصویری fMRI بررسیها روی خود مغز زوم کردند. در این بررسیها، ماهیت 100 کارکرد مغزی مانند خلاقیت، سخنوری، تخیل، حافظه، فکر، انگیزه، محرکات/ هیجانات جهانشمول مانند خشم، ترس، اشمئزاز، شادی، بازی در بخشهای مغز نقشه بندی شدند.

زبان بخشی از پردازش مغز بین حسگرهای محیطی و عضلات اجرایی تن میباشد. در واشکافی مقوله زبان 5 بخش مغز تشریح می شوند:
1-بیان در مثلث بروکا برای تولید عضلانی تکلم و نویسش.
2-فهم در مثلث ورنیکه برای درک محاوره، گوشیدن، خوانش.
3-حافظه با 4نوع عاطفی، حسی، عضلانی، زبانی.
4-فکر در غشائ بیرونی مغز همراه با ادراک، برنامه، فهم زبان تولید می شود.
5-تنظیمگرها در غشاء پیشانی برای یادگیری، برنامه ریزی، ارزیابی مخاطب اند.

زبان بمثابه بخش مهم فرهنگ مردم زنده تابع مناسبات اجتماعی و خلاقیت زبانی آنها بوده؛ با زمان تغییر می کند. در این تغییر گاهی کمینه سازی یا تقلیل انرژی کاربردی در نویسش یا تلفظ حروف کلمه دخیل است. بحث در باره وجود سنت دستوری گذشته درست است. ولی بحث تغییر این سنت بنا به خواست کاربران امروز زبان هم محق است. اگرچه این تغییر گاهی غلط مصطلح قلمداد می شود که مردم بکار می برند.

بسیار نمونه می توان آورد که معنی تصریحی یا تلویحی، املاء، تلفظ واژه ها نسبت به گذشته تغییر یافته؛ یا معناهای جدید به واژه کهن افزوده شده اند. "شیر" و بادیه در بیت مشهور مولوی اکنون در فارسی برای شیرآب بکار می رود که وسیله ای در تنظیم جریان آب لوله کشی است. در سده 21م املای "شیر" در بافتار اینترنت بمعنای سهیم یا اشتراک در یک پرونده نیز می باشد. اگر در جمع مردم امروز تلفظ عتیق کلمه بکار برده شود باعث مزاج جوانان می شود. نمونه: تلفظ کنونی آخَر برای آخِر. نکته پایانی: رودکی و فردوسی هم زبان بومی خود را که از کودکی آموخته بودند؛ بکار می بردند.

این زبان محلی 1000 سال پیش با زبان امروزی در کابل، شیراز، سنندج، آبادان، طالقان در تلفظ، دستور، معنا، ترتیب کلمات در جمله- تفاوتهای بسیار دارد. شاملو در کتاب کوچه زبان رایج فارسی در تهران را گردآوری کرده است. دهخدا در حیطه شاعران و ادیبان سترگ لغتنامه 24 جلدی را نگاشته؛ حیطه گوگل روزنامه نگاری و زبان زنده امروزی رسانه های متنی بنا به بسامد/ فرکانس واژه ها در مقالات منتشره است. پس 2 حیطه محاوره کنونی و سنت ادبی جدا از همند؛ رودکی، فردوسی، حافظ در بازارهای محلی خود بهنگام خرید زبان رایج عامه را بکار می بردند؛ نه زبان ادبی در آثار فناناپذیرشانرا.

علل برایش، تکامل، فرگشت، اولوشن زبان فارسی در سده 20م را می توان در سوادآموزی، گسترش رسانه ها بویژه اینترنت، سفرهای استانی شهروندان جستجو کرد. چند و چون مقوله مطلق/ مجرد زبان را می توان واشکافی کرد. در فرهنگ یک ملت، در کنار آداب و رسوم، زبان واسطه ارتباط گروهی جامعه است. زبان دریچه رابط پندار فرد با سنن اجتماع است که با ترجمه به دیگر فرهنگها ترابری می شود. در بررسی زبان میتوان روندهای مغزی فرد یا قراردادهای اجتماعی مربوط به زبان را مداقه کرد.

در بررسی لغوی می توان لغات را در صورت، شکل، جایگاه مداقه کرد. عمدتا دستور/ قواعد زبان از صرف یعنی اشتقاق واژه ها از یک ریشه و نحو یعنی چینش واژه ها در یک جمله تشکیل شده. در صرف یک کلمه با ریشه واحد مانند فعل یک كلمه‏ بصورتهاى گوناگون با معانى مختلف بدست می آيد. با قواعد صرفى فعل دانستن چنین صرف می شود: دانست، مى‏داند، بدان! مرد با قواعد صرفی بشکل مردان، مردک، مردانه، مردی بکار می رود.

در هر زبانى گروهی از واژه ها از يكديگر گرفته مى‏شوند. نمونه فارسى: گفتم، گفتى، گفت، گفتيم، گفتيد، گفتند، مى‏گفتم، خواهم گفت- از ریشه گفتن گرفته شده‏اند. پس با دانش صرف كلمات می توان معانى آنها زا یافت؛ نیز موازی با آنها کلمات دیگر را صرف کرد. دانش صرف به شناختن، معنى، توان ساختن كلمه کمک می کند.‏ از روی قاعده مفرد- جمع سگ- سگها، می توان گربه-گربه ها، گل-گلها را ساخت.

نحو یا جمله شناسی قواعد نحوه ترکيب واژه ها باهم برای فهم زبان می باشد. بدون قواعد نحوی فهم جمله مبهم می شود. غیرمجاز: مرد به خورد سنگ. درست: مرد به سنگ خورد. البته عروض چینش واژه ها را بنا به بحور در هم می ریزد. خورد به سنگ مرد، مرد خورد به سنگ، به سنگ خورد مرد- هر جمله وزن خاص خود را دارد.

آرایه های بلاغی 200 تا مانند استعاره، کنایه، سجع، قافیه بوده؛ برای فصاحت و بلاغت بکار می روند. نمونه: گاهی فعل در پایان جمله نمی آید: 'چون مدّت عدّت برآمد عقد نکاحش بستند با جوانى تند و ترشروى تهيدست و بدخوي.'سعدی، ص ۱۴۹،ویراست فروغي.

نظریه های زبانشناسی عمدتا صورتگرا و کاربردگرا یند.
1- ساختارگرایی، نشانه شناسی- در پس پدیده های ظاهری ساختار در ژرفا، باطنی، ناملموس را می جوید.
2- زایشی-گشتاری چامسکی- اصول زبان در انسان ذاتی، ارثی، برنامه ریزی شده است؛ محیط نقش محرک برای یادگیری زبان مادری است. آفرینش جملات فراوان از تعدادی قواعد و لغت محدود انجام می شود. پوزتیویزم ذهن را چون صفحه سفید برای ضبط/ اکتساب زبان از محیطی می انگارند.
3-سوسور: زبان بخش اصلی قوه ناطقه؛ با قراردادهای اجتماعی همراه است. قوه ناطقه 2 بخش زبان و گفتار را در بر میگیرد. زبان اجتماعی و مستقل از خرد فرد است. گفتار عمل فردی، ارادی است. هجاها امواج صوتی اند که از گوش به مغز میرسند. مفهوم با صدا تولید شده تا معنا را برساند.

واژه واحد اصلی معناست که می تواند معنا داشته باشد. نشانه شامل دال و مدلول است. دال تصوير واژه در ذهن است، چه آوايی چه بصری؛ مدلول مفهوم ذهنی آن. زبان می تواند صوتی برای عامه و علامتی برای کر و لالها باشد. سوسور از يک نام برای يک شئ به تصوير واژه و مفهوم آن در ذهن می رسد.

نظريه زبانشناسی 1916 سوسور 3 بخش دارد: 1- لانگ langue / پارول parole یا تکامل زبان/ گفتار. 2-هم زمانی و در زمانی. 3-همنشيني و جانشيني. زبان سامانه نشانه هاست؛ گفتار عمل فردی بوده؛ زبان بمثابه تبلور اجتماعی آن است. گفتار تکلم فکر یا کلام ذهنی در صدا یا تلفظ دهانی است. نشانه Sign یا سمیون به یونانی ترکیب یک مفهوم یا مدلول Signified و یک تصویر صوتی یا دال signifier بوده؛ هر 3 قراردادی اند. دال تصویر صوتی م-ی-ز و مدلول مفهوم میز است. نشانه میز واقعی است.

زبان تنها يک روند نام گذاری ساده اشياء و مفاهيم نبوده؛ اشیاء واقعی با معنای مستقل، هستی از پيش موجود، دارند. زبان ها دال های متفاوتی داشته؛ ادراکات را بطور ویژه رده بندی می کنند. زبان سامانه ای از تمايزها ست؛ در آن هر واژه تنها با توجه به آن چه نيست معنا دارد. نیز برای هر واژه معادل دقيق معنايی در زبان های مختلف نیست. مانند: غذا- غير غذا، نظام تقابل های ثنوی. تمايز بين لانگ/ زبان و پارول/ سخن است. گفتارها گوناگون و متعدد ند.

در هر زبان 2نوع تصویر صوتی وجود داشته که تابع فرهنگ بوده؛ پس جهانشمول نیستند. نخست- آوای طبیعی Onomatopoeia مانند صدای سگ به انگلیسی bow-wow به فارسی واق-واق به فرانسه oua-oua به گجراتی bow-bow نوشته/ گفته می شود. نمونه های دیگر: صدای شرشر آب، فس فس نفس تنگی، زر زر گلایه، پر پر زدن مرغ. نیما گفت: قوقولی قو قوقولی قو خروس می خواند. دوم- ندا Interjection بهنگام حادثه ای با معنی خاص بیان می شود. مانند سوختن انگشت بهنگام پختن به فرانسه aÏe به انگلیسی ouch به فارسی آخ. نیما با آی ندا گفت: آی آدمها که برساحل نشسته، شاد و خندانید!

2-هم زمانی و در زمانی. اگر هر دال در یک نقطه بر محور زمان در اقصا نقاط یک کشور بررسی شود- حوزه بررسی هم زمانی ایستا synchronic نامیده میشود. در قواعد شطرنج می توان آنها را از زمان پیدایش/ ورود به ایران بررسی درزمانی کرد که چگونه قواعد در تاریخ تغییر کردند. می توان خود قواعد را در سده 20م بررسی همزمانی کرد که هر مهره بر نطع چگونه حرکت می کند.

هم زمانی ساختار زبان را می کاود؛ یعنی سامانه لغوی در يک زمان خاص. نمونه: با کاربرد همزمانی واژه کندک عهد ساسانی و خندق عربی همان عهد می توان دید: تبدیل حرف آغاز ک به خ و حرف پایان ک به ق. می توان اسناد، کتب سده 6-7م را در ایران و عربستان بررسی کرد تا اطلاعات بیشتر در باره این داد و ستد زبانی تهیه کرد.

برای نمونه دید که این تبدیل ک به خ و ق در واژه های دیگر مانند واژه ساسانی خرفستر به خرفت مصطلح فارسی کنونی یا شاید حشره هم اتفاق افتاده. در هزاره اول میلادی حاشیه خلیج فارس با ایران در داد و ستد کالایی و فرهنگی مانند اکنون بودند.

در زمانی به تاريخ زبان پرداخته؛ یعنی به بررسی تغييرات در طول زمان در قواعد زبانی می پردازد. پس هدف زبان شناسی جنبه ی هم زمانی لانگ است. دال شنیداریست؛ پس تغییراتش در محور زمان پژوهش شده؛ تکامل پویا diachronic هر دال در تاریخ هر زبان، واکاوی می شود. چگونه دال اوستایی دَاوَ یا میثرا از هزاره ی 2 ق.م. به دیو و میترا/ مهر در فارسی کنونی تکامل یافت- حوزه درزمانی است.

3-همنشيني و جانشيني. مناسبات واژه های زبان در تفاوت یک نشانه با دیگری تبلور می یابند. این مناسبات 2 نوعند. گروه نشانه ها مانند دار، بار، سار، کار، خار- القایی جانشيني paradigmatic اند. روشن است که قافیه در شعر عروضی از رابطه پذیرش شکل جانشيني است که غالباً بنا بر الگوهاي صرفي بوده. نمونه قافیه با صرف فعل آمدن در غزل حافظ: مژده اى دل كه مسیحا نفسى مى‏آید/ كه ز انفاس خوشش بوى كسى مى‏آید.

در رابطه همنشينی syntagmatic رابطه بین نشانه ها غالباً بنا بر الگوهاي نحوي رخ می‌دهد. نمونه همنشینی گروه نشانه های دیگر مانند اندیشه، اندیشمند، اندیشه ها، اندیشیدن است. برای نمونه گربه، گربه ها در ذهن یک مفهوم را القا می کنند.

آوا و ‌انديشه بي شكل در ذهن، در بیان شکل عینی می گیرند. مناسبات فوق به آواشناسی phonology، تکواژ شناسی/ صرف morphology، بررسی واژه سازی یا همنشینی آنها در قالب نحوی syntax، معنا semantics می انجامد. زبان از کلمات، دستور، تجربه فردی تشکیل شده. انواع زبان: ادبی، تخصصی، کاری، روزمره، رسانه ایند.

هر گوینده می تواند تعداد کلمات فعال خود را افزایش دهد. کلمات فعال بخشی از زبان است که با آنها فکر زبانی، تکلم، نویسش/ خوانش انجام می شود. این تعداد را می توان با کاربرد واژه های حوزه های دیگر گسترش داد. این حوزه ها شامل زبانهای کلاسیک، قومی/ شهرستانی، غربی، تخصصی میباشند. گاهی خلاقیت، هم اصطلاحات نوین ترکیبی در یک زبان می سازد. نمونه: برآیش=تکامل، همآیش=کنفرانس، بزن بچاک=فرار کن. دشپا=ضدپا مانند دشمن= ضد من متضاد همپا.

نمونه های کلاسیک: پگاه=سحر، شهرستانی: ورزو=گاونر، غربی: سوتیان=سینه بند. تخصصی مانند آخوندی، مهندسی، طبی، جامعه شناسی، اقتصاد، روانشناسی، قانون، حسابداری می باشد. گاهی این واژه های تخصصی مترادف مفاهیم نزدیک به آنها در زبان روزمره ندارند. نمونه ها: انشالله، محصنه، فیدبک، اینترنت، ویتامین، هورمون، نورون، ایگو، لیبیدو. گاهی هم برابر در ترحمه دارند: عرضه- تقاضا، مدنی، حسابداری.

ساختار زبان 2نوع است: 1- دستور زبان در چینش واژه ها بنا به قواعد دستور زبان. 2- ترتیب فکرها، عبارات، جملات، برای ارایه یک مفهوم/ موضوع بنا به شرح موضوع، اوزان عروضی، ضرورت وزن ترانه، وضع روحی/ عاطفی. چینش کلمات بنا به دستور زبان فارسی فاعل- مفعول- فعل است. ساختار امروزی عبارت سازی، جمله بندی، پاراگراف/ مفصل بندی- در زنجیره کلی مبتدا- خبر دارای آغاز، میانه، پایان می باشد.

ارائه فکر نیاز به یک نظام نشانه ای مانند خط زبانی، نت موسیقی، اشکال هندسی دارد. فکر صوتی را می توان با نت یا حروف نشان داد. نمونه فکر صوتی با حروف: لالا لالا- لالا لالا، مصرعی از لالاییهاست. خاطره: آموزگاری از کودکی خواست که جدول ضرب را از بر بخواند. کودک گفت: نانای نای، نای نای. نانای نای، نای نای. آموزگار گفت این چیه میگی؟ کودک گفت من فقط آهنگ جدول ضرب خوانی را از بر کرده ام! در این خاطره زبان از آهنگ تفکیک شده. بجای 2 ، 2 تا 4 تا؛ آهنگ آن در فکر بیان صوتی می شود.

فکر میتواند حسی بصری، صوتی، پوستی، بویایی، چشایی، عاطفی، زبانی، حرکتی، پوستی فشار/ دما مانند نرم- زبر-گرم-سرد بوده که 2 گونه ارادی، کتره ای دارد. فکر صوتی را با سوت زدن، بصری را با نقاشی، زبانی را با جمله سازی، حرکتی را با جهیدن می توان بیان کرد. دیگر فکرهای حسی چشایی مانند ترش آبغوره یا آبلیمو، بویایی مانند گلاب و پیاز داغ، جنسی مانند بوسه و نوازش اند. جانوران فکر زبانی نداشته؛ ولی انواع فکرهای حسی، حرکتی، غریزی دارند. گربه، خرس، سگ، شیسر توله ها و زوج خود را لیسیده؛ بغل می کنند.

فکر در کل ارادی یا کتره ای است. تفاوت شان در داشتن انگیزه است. فکر ارادی هدفمند است؛ در حالیکه فکر کتره ای یک کارکرد خودبخودی حافظه است تا محتوای شبکه های مربوطه را تازه نگهدارد. فکر میتواند: 1-در عصب با محتوای محرکه ای، حسی، کلامی باشد. 2- عضلانی با اندام دهان، صورت، دست، سینه- زیر کنترل بروکا برای محاوره/ نویسش باشد. 3- تحت تاثیر قواعد ادبی کلاسیک، معاصر، گویشی، نمایش، اپرا، آواز باشد.

فکر ارادی فعالیت شبکه عصب و کابلهای ربط حافظه کاری مشعر با بخشهای دیگر مغز است. فکر روی عمل اثر گذارده؛ پس رفتار تابع اندیشه است. نیز در فکر فرد می تواند جسم را چرخش داده؛ رسیدن به مقصد را پیش بینی کند. فکر می تواند انتزاعی مانند عدد 3 یا واقعی مانند سگ باشد.

فکر توان ذهنی دانستن مناسبات اشیاء بوده؛ مشتمل بر 3 فعالیت ذهنی تشکیل ایده ها، داوری مناسبات ایده ها، استدلال برای مناسبات داوریها با هم می باشد. فکر برای تفهیم انتزاعات ضروری است. انتزاع/ تجرید چیزی در اندیشه یا تئوری و نه در مادیت یا واقعیت می باشد. فکر عمل پیچیده ایست که آن را می توان از محسوسات percepts یا اثرات شئی بر حواس، از مفاهیم concepts و تعمیمات جدا کرد که با استقراء و استنتاج مشروط به روندهایی چون رده بندی و تشکیل نظریه مربوط اند.

در جبر وقتی ایکس یک متغیر است؛ این چیز از ارزشها جدا شده؛ تمام اعداد را در بر می گیرد. ریاضیات انتزاعات/ ابسترکشن است که جهان واقعی را بررسی نکرده؛ بلکه یک مدل انتزاعی آن را بررسی می کند. تجرید شکل، رنگ، مقیاس، جرم ندارد. موسیقی تجرید است زیرا جرم، رنگ، شکل، اندازه ندارد.

ساختار یک قطعه شعر 2 نوع تسبیحی/ منطقی و اشراقی/ کتره ای دارد:
1-تسبیحی procedural گام به گام، روایی، عقلایی، منطقی، استنتاجی. این نوع شعر درحافظه بهتر می ماند. نمونه روایی- شاملو: در اینجا 4 زندان است/ بهر زندان 2چندان نقب/ در هر نقب چندین حجره/ در هر حجره چندین مرد/ در زنجیر..
2-اشراقی declarative مکاشفه ای، اعلانی، حکمی، فتوایی، کلی. فکرهای کتره ای گاهی بصورت حکمی سرهم بندی شده اند. نمونه- هوشنگ ایرانی 1304-1352 در شعر زیر دستور زبان را رعایت کرده. ولی جملات معنی نامتعارف دارند. سطر 6 با آغاز غار ایستا فعل دویدن را می آورد. در سطر 11 با آغاز کاه بی دندان جویدن را می آورد. این شعر غیرروایی، آوایی، با ترکیبات آشنازدا برای مخاطب خاص است:
کبود
هیماهورای !
گیل ویگولی
...
نیبون .. نیبون
غار کبود میدود
دست به گوش و فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
می کشد
گوش - سیاهی ز پشت ظلمت تابوت
کاه - درون شیر را
می جود
هوم بوم
هوم بوم
وی یو هو هی ی ی ی ی
هی یا یا یا ا ا ا

موقعیت فرد در بیان نوشتاری یا گفتاری فکر اثر گذار است. در فارسی محاوره ای؛ التهاب راوی روی چینش، پس و پیشی کلمات در جمله اثرگذار است. خاطره: می خوام برم تو آفتابه! چه جوری میری تو آفتابه؟ اینجوری میرم تو آفتابه. این مکالمه در نمایش ساده ای بین یک مرد/ زن چاقی در مقابل آفتابه با حضار انجام می شود. این نمایش پس از صرف نهار در 13 بدر اتفاق می افتاد. برای کودکان شگفتی هیکل عظیم فرد با کوچکی آفتابه و برای بزرگسالان تفریح و خنده در برداشت.

اگر به چینش کلمات در این مکالمه توجه شود؛ میتوان دید که که به هنجار/نورم زبان انگلیسی I want to go inside the pitcher نزدیکتر است تا به هنجار زبان کتبی فارسی- میخواهم تو آفتابه بروم. چرا؟ چون این مکالمه به فکر خام و نه گفتاری نزدیکتر است. ضبط مکالمه یک شیره ای یا مست نشان می دهد: زبان او به فکر خام نزدیکتر است تا به زبان رسمی با پیروی از دستور زبان در مغز چپ و آرایه های ادبی در مغز راست.

بیان فکر خام با الویت ترتیب فاعل + مفعول + فعل می باشد. در دستور زبان فارسی در شبکه های مغزی نخست ترکیب 2 مقوله و سپس فعل که بستگی به زمان دارد انجام می شود؛ در نونهالان هم این ترکیب دیده میشود یعنی فاعل+ مفعول بدون فعل. نمونه: من بستنی = من بستنی میخوام. در نوشتار بخشی از فکر، زبانی نبوده؛ باید فکر از حسی، هیجانی، محرکه ای به فکر زبانی ترابری شود. نمونه: آخ درد، وای بمعنای شگفتی.

این استحاله حس به زبان بنحو درخشانی در اشعار فروغ دیده میشود. وقتی فکر به زبان تبدیل شد؛ در چهارچوب زبان و فرهنگ قرار می گیرد. در ترجمه انگلیسی ضمیر اشاره مذکر/ مونث/ خنثی بفارسی او دگرگون می شود. اگر چینش کلمات بنا به دستور زبان کتبی ردیف شود؛ ممیزی فرهنگی شده؛ بیان با فکر خام تفاوت پیدا می کند. در ادبیات جریان سیال ذهنی فکر خام بر بیان رسمی/ ادبی اولویت دارد.

لایه دیگر در بیان حجب و ممیزی اجتماعی است. فکر از این ممیزی آزاد است؛ ولی بیان تابع ممیزی اجتماعی است. شبکه تنظیم بیان در غشائ نرمه پیشانی است. کارکرد آن سنجش موقعیت فاصله، طرف، موضوع، موازین است که چینش و ارایه بیان را تنظیم می کند. نمونه: در موقعیت مغازله نجوا عاشقانه است. در موقعیت تجارت بیان سنجیده/ حسابشده است.

در موقعیت قدرت یا ضعف بیان جسور یا محتاط می شود. سنت، آداب، رسوم، فرهنگ در ممیزی قواعد زبانی/ اجتماعی دخیل اند. نمونه: فکر، تن لخت فرد در خانه است؛ زبان تن ملبس فرد در اجتماع است. پس زبان اجتماعی بوده؛ فکر فردی است. فکر چینش مقوله هاست که مانند شیارهای سرانگشت فردیست. فکر کوتاه است مرکب از چند مقوله در چند ثانیه.

فکر میتواند مرکب از مجموعه چندین فکر باشد که معمولن نیتی را در بر دارد. در حالیکه فکر ساده فعال شدن شبکه عصب برای چند ثانیه است- بطور خود بخود، کتره ای، نامربوط به فکرهای پس و پیش آن. فعالیت چند شبکه عصب موازی منجر به چند فکر همزمان در ذهن می شود. دیگر این که فکر ارادی با نیت همراه است؛ فکر کتره ای فعالیت یک کلاف عصب است که حافظه مربوط به فکر تازه/فعال می شود.

چون تجربه زندگی هر انسان منحصر بفرد است؛ پس فکر او هم فردیست. ولی بیان تابع هنجار/ نورم های دستوری، دامنه واژگانی، حجب اجتماعی است. بویژه بیان اجتماعی یا روزنامه نگاری با پیآمد قانونی محتاطانه است. ادبیات بویژه شعر فردیت تخیل یا فکر را آشکار میکند. از اینرو نمی توان 2 اثر ادبی را شبیه بهم یافت. در دهه 60 سده گذشته، رایانه با برنامه الگویابی pattern recognition ادبی رشد فراوان کرد. این برنامه در یافتن نویسنده یک قطعه ادبی مظنون بدون نام نویسنده با مقایسه با آثار ادبی مولف مشهوری بکار رفت.

نمونه: برای آثار شکسپیر پژوهش ادبی-رایانه ای در دهه 60م متداول بود تا اثبات شود که آثار شکسپیر مال یک فرد است یا نویسنده های دیگر از قبیل مارلو، جانسون یا مجهول در آن سهم داشتند. این پژوهش در سطح طرح ماند؛ اجرا نشد. ولی در 2014 پژوهشهایی در انگلستان در زمینه تداخل آثار دیگران در کلیات شکسپیر انجام شد. نشان داده شد که بخشهایی از آثار شکسپیر را فرد جوانی نوشته با سبک بیان متفاوت از شکسپیر.

گویا هدایت در آثارش 5 یا 20 هزار واژه بکار برده. زبان محاوره ای بیش از 5 هزار تا واژه را بکار نمی برد. در حالیکه زبان انگیسی از 600 هزار تا 1 میلیون واژه دارد- بستگی به زمان در 1960 یا 2014. یک دانشجوی سال دوم تا 200 هزار واژه انگلیسی را می فهمد. هر اثر ادبی را میتوان تبدیل به متن الکترونیک کرد؛ آنرا ایندکس کرد؛ سپس تعداد واژه های بکار رفته در آنرا یافت؛ البته پس از حذف واژه های تکراری. میانسالان تنها 7% آنچه را می خوانند بیاد می سپرند.

منابع. 08/11/2014
سوسور: درس‌هايي از زبان شناسي همگاني.
Saussure, F. de. 1983. Course in General Linguistics. Harris, R. tran. London: Duckworth.
آنه ماري دينه سن: درآمدي بر نشانه شناسي، نشر پرسش، چاپ سوم 1385.
کورش صفوی: از زبان‌شناسی به ادبیات -ج1-نظم، ج2-شعر، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
دکتر شفیعی کدکنی: موسیقی شعر، نشر آگه.
سیبویه: کتاب نحو http://fa.wikipedia.org/wiki/
جاناتان کالر: فردینان دوسوسور- کورش صفوی، نشر هرمس.
ساختارگرایی در ادبیات، رابرت اسکولز، فرزانه طاهری، نشر آگه.
باطنی، محمدرضا، 1387، نگاهی تازه به دستور زبان، تهران: انتشارات آگه.
چامسکی، نوام، 1380، دانش زبان، ماهیت، منشا و کاربرد آن، ترجمه ع درزی، تهران: نشر نی.
Weinland, http://www.cerebromente.org.br/n12/opiniao/pensamento_i.htm

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد