متن خرنامههای ضبط شده در روزنامه خاطرات عینالسلطنه چه شعر و چه نثر به طنز و شوخی است. چنانکه در نمونهای از آنها در نفی طنزآمیز قانون مطبوعات که به تصویب مجلس اول رسیده بود، آوردهاند: «قانون انطباعات بر خلاف میل و مقصود مدیر مساوات بعضی فصول درج کرده و مظنون است. وکلای دارالشورای کبری را به محکمه جلب نمایند والا قانون رسماً توقیف و به جزا خواهد رسید.» چنانکه دیده میشود به جای آنکه روزنامهای توقیف و مسؤول آن به جزای اعمالش برسد، نویسندگان خرنامه به شوخی و طنز، قانون مطبوعات مصوب مجلس اول را توقیف و به جزای اعمالش میرسانند. | |
اعتمادالسلطنه در روزنامهی خاطرات خود به منظور شرح وقایع یکشنبه چهارم شوال 1304هجری قمری ( 1887میلادی) مینویسد: «به سلامتی شروع بترجمة کتاب "حمار یحملالاسفار" نمودم. تا کی تمام شود.»1 کتابی که طنزنویس فرانسوی کنتس دوسگور (1799-1874م.) آن را نوشته بود. ولی در نظر و نگاه اعتمادالسلطنه برای نامگذاری ترجمهی کتاب بیش از همه آیهای از قرآن انعکاس مییابد. آنجا که گفته میشود: کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفاراً.2 به واقع قرآن مخالفان یهود خود را که از تورات پیروی مینمودند، خرهایی میبیند که اَسفار عهد عتیق را با خود به همراه میبرند.
اما اعتمادالسلطنه خود نیز به این نامگذاری چندان وفادار نماند. چون پس از شش ماه که او ترجمهی کتاب را به انجام رساند، از سر خوشحالی در روزنامهی خاطرات نوشت:«"سرگذشت خر" را که سرا پا حکمت است تمام کردم.»3 ترجمهی یاد شده دو سال بعد با هماهنگی اعتمادالسلطنه توسط شخصی به نام اخترشناس با عنوان منطقالوحش نشر یافت. در عین حال زندهیاد فریدون آدمیت ضمن روشنگری از موضوع اصرار میورزد که اثر یاد شده را پیش از اعتمادالسلطنه در سال 1300هجری قمری «میرزاعلی خان عینالدوله به عنوان "حماریه" از ترجمة عربی محمدحسین جمال مصری به فارسی درآورد.»4
ضمن آنکه ناصرالدین شاه پس از چاپ و نشر ترجمهی اعتمادالسلطنه از این کتاب، متن آن را برای خویش کنایهآمیز یافت و توقیف آن را از اعتمادالسلطنه خواستار شد. ولی دیگر کار از کار گذشته بود و این توقیف راه به جایی نبرد. چون نسخههای آن بین مردم همچنان دست به دست میگشت.
از سویی دیگر ترجمهی اعتمادالسلطنه با عنوانهای منطقالوحش، منطقالحمار، سرگذشت یک خر و الحمار یحمل اسفاراً نشر یافته است، اما جایی دیده نشده که این ترجمه را با عنوان خرنامه به چاپ برسانند. اشتباه پیشآمده از آنجا سرچشمه میگیرد که در سال 1326هجری قمری در جنگ و گریز مشروطهخواهان با مستبدین عدهای نشریهای را با عنوان خرنامه پخش میکردند. گفتنی است که چاپ و توزیع این نشریه مخفیانه صورت میپذیرفت و به طور طبیعی بخش روشنی از ادبیات زیر زمینی عصر مشروطه به شمار میآید. سپس اشعار و نوشتههای طنزآمیز خرنامه که با اقبال تودههای مردم مواجه گردید، به نویسندگان و شاعرانی همچون دهخدا، جهانگیرخان صور اسرافیل، میرزادهی عشقی و دیگران منتسب گشت که به درستی از همسویی و همنوایی رزم و پیکار خرنامهنویسان با نامآوران یاد شده حکایت داشت.
در همین راستا عینالسلطنه در خاطرات خود پیرامون نسخهای از خرنامه مینویسد: «"خرنامة" خیلی خندهداری سپهبد داشت خواندیم. الحق تمام را صحیح نوشته بود.»5 خاطرات روزانهی عینالسلطنه در این خصوص به سال 1326هجری قمری باز میگردد. همچنان که عینالسلطنه همان سال، چند ماه بعد "دو نمره" از خرنامه را منضم به خاطرات خود نموده است.
متن خرنامههای ضبط شده در روزنامه خاطرات عینالسلطنه چه شعر و چه نثر به طنز و شوخی است. چنانکه در نمونهای از آنها در نفی طنزآمیز قانون مطبوعات که به تصویب مجلس اول رسیده بود، آوردهاند: «قانون انطباعات بر خلاف میل و مقصود مدیر مساوات بعضی فصول درج کرده و مظنون است. وکلای دارالشورای کبری را به محکمه جلب نمایند والا قانون رسماً توقیف و به جزا خواهد رسید.»6 چنانکه دیده میشود به جای آنکه روزنامهای توقیف و مسؤول آن به جزای اعمالش برسد، نویسندگان خرنامه به شوخی و طنز، قانون مطبوعات مصوب مجلس اول را توقیف و به جزای اعمالش میرسانند.
در سالهای اخیر نسخهای برگرفته از ترجمهی اعتمادالسلطنه در کتابخانه ملی را به دفعات در تهران به چاپ رساندهاند.7 اما در این فرآوری و بازنشر عنوان اصلی کتابِ منطقالحمار، دانسته و آگاهانه به فراموشی سپرده میشود تا آن را با عنوان خرنامه بشناسانند؛ عنوانی که پیش از آن سابقه نداشته است. ضمن آنکه در مقدمهی کتاب حاضر، تصویرِ روی جلدِ چاپی دیگر از همین ترجمه را آوردهاند که مُهر ثبت کتابخانهی مجلس شورا را به همراه دارد. حتا در همین تصویر نام الحمار یحمل اسفاراً به عنوان نامی برای اثر به نمایش درمیآید. کوششگر کتاب حتا قسمتی از یادداشتهای زندهیاد فریدون آدمیت را پیرامون معرفی ترجمهی اعتمادالسلطنه در آغاز آورده که به منظور تسهیلگری در عنوانبخشی اثر، بر آن مقدمه نیز خرنامه نام نهادهاند. در حالی که در موضوع روشنگرانهی آدمیت هیچ نام و نشانی از خرنامه در کار نیست.
همچنین چاپ دیگری از همین کتاب بدون تاریخ نشر به یادگار مانده که ناشر آن "مرکز انتشارات ملی ایران" معرفی میگردد. در این چاپ از کتاب که عنوان "بیوگرافی و خاطرات یک خر" روی جلد آن نقش بسته، نویسندهی اثر را همان کنتس دوسگور نوشتهاند. با این همه علیرغم اینکه روی جلد کتاب از اعتمادالسلطنه به عنوان مترجم نام میبرند، ولی در برگ نخست کتاب که شاید بتوان آن را شناسنامهای برای اثر به شمار آورد، مترجم کتاب عمادالسلطنه نام میگیرد.
به نظر میرسد در ذکر نام عمادالسلطنه (حسینقلی میرزا سالور) به عنوان مترجم خاطرات یک خر اشتباهی پیش آمده باشد. همچنان که جایی مشاهده نشده ترجمهای از این اثر به او منسوب گردد. در عین حال متن یادشده علیرغم بیشی و کمی فراوان به خصوص در آغاز و پایان کتاب به تمامی با چاپهایی که از ترجمهی اعتمادالسلطنه برجای ماندهاند، همخوانی دارد.
اعتمادالسلطنه در ترجمهی خویش از این کتاب، ضمن ابتکاری ویژه به بازسازی متن با فضای روستاهای ایران همت میگمارد. چنانکه روستاهای داستان دوسگور نام ایرانی بر خود میگیرند و برای قهرمانان داستان نیز نامهای روستانشینان ایران را بر میگزیند. همچنین او در انتخاب زبانی مناسب برای ترجمهی داستان به شگرد و شیوهای ابداعی روی میآورد. چون به واقع در راهی گام میزد که برای او نیز تازگی داشت. در همین راستا چه بسا در ترجمهی آزادانهی خویش از این اثر با سودجویی از سجع و آرایههای ادبی متن کتاب را به زبان فارسی برمیگرداند که بی اختیار انسان را به یاد گلستان سعدی میاندازد.
در سالهای اخیر از کتاب مذکور دو ترجمه به زبان فارسی به چاپ رسیده است که هر دو "خاطرات یک الاغ" نام می گیرند. یک از این ترجمهها نام محمدحسین سروری را بر خود دارد که از سوی انتشارت مهاجر راهی بازار کتاب شد. ولی ترجمهی دیگر از سوی سهیلا صفوی صورت گرفت که انتشارات سورهی مهر وابسته به حوزهی هنری بیش از هشت بار آن را به چاپ رسانده است.
گفتنی است که پیش از این مترجمان دیگری نیز برخی از آثار کنتس دوسگور را به فارسی برگرداندهاند. غلامرضا رشید یاسمی از جملهی نخستین مترجمان آثار اوست که در همین راستا ترجمهی فلیسی را در کارنامهی ترجمههای خود دارد. اثری که به سال 1334خورشیدی نشر یافت. دو اثر از دوسگور هم به نامهای "تلخکامیهای سُفی" و "ژانِ غُرغُرو و ژانِ خندهرو" با ترجمهی اسماعیل سعادت در بازار نشر مشاهده میشود. ضمن آنکه ایرج پورباقر "فرانسوا گوژپشت" او را به فارسی ترجمه نمودهاند و محمدتقی دانیا هم کتابی را از او به نام "کودک قهرمان" ترجمه و به چاپ سپردهاند. همچنین کانون پرورش فکری و کودکان و نوجوانان هم کتاب "پایان شب سیه" کنتس دوسگور را با ترجمهی جلیل گادانی در سیاههی انتشارات خود به همراه دارد.
با این اوصاف کنتس دوسگور نویسندهای نام آشنا برای همهی نویسندگان و کودکان کتابخوان ایرانی به شمار میآید. همچنان که در 1889میلادی که هنوز پانزده سال از مرگ او گذشته بود، اثری از او با ترجمهی اعتمادالسلطنه به زبان فارسی راه یافت. این کتاب (منطقالوحش) یکی از نخستین کتابهایی بود که سانسور دربار ناصری را تجربه کرد. تا جایی که مترجم اثر از جایگاه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه به توقیف و جمع آوری کتابی که خود انتشار داده بود، اقدام ورزید. در واقع ناصرالدین شاه که حقههای سانسور را از اعتمادالسلطنه آموخته بود، آن را رندانه علیه خود او به کار میبست./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد