خانهی اميربهادر را به عنوان استقرار انجمن آثار و مفاخر فرهنگی كشور بر گزيدهاند. خانه و يا كاخی كه در خيابان شرقی پل اميربهادر قرار دارد ولی اكنون برخلاف خانه، از پل ديگر نشانی در كار نيست. اميربهادر وزير دربار مظفرالدين شاه بود. او همان كسی است كه به دسيسهی عينالدوله داستان آشتیكنان بستنشينان شاه عبدالعظيم را با دربار پی میگرفت. اما در حرم شاه عبدالعظيم با مشاهدهی سنگ و كلوخ زنان متحصن از حال رفت. اكنون صد و هشت سال پس از آن واقعه، خانهای از او بر جای مانده است كه عدهای را با هدف ارج نهادن از "مفاخر" به دور هم جمع میآورد. در گزينش اين مفاخر چنان كه رسم جمهوری اسلامی است دوغ و دوشاب را به هم میآميزند. همان سياستی كه در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا نيز به نحو احسن آن را به كار میبندند.
در حياط انجمن سه پيكره از كمالالدين بهزاد، كمال خجندی و دهخدا جانمايی شدهاند كه ساخت آنها به پيش از انقلاب باز میگردد. پيكرهی سوم را در اصل برای محمدعلی فروغی ساخته بودند كه پس از انقلاب كارگزاران جمهوری اسلامی از نمايش آن امتناع ورزيدند تا آنكه مبتكرانه سرديسی از دهخدا ساختند و آن را در همان پيكره به جای سر فروغی نشاندند.
در فضای طبقهی دوم خانه بالانشينی قرار دارد كه گچكاری و آيينهكاری سقف و ديوارهای بلند آن در زيبايی خود چشمان هر بينندهای را مینوازد. مراسمهای عمومی نيز هم اينك در همين بالانشين بر پا ميگردد. چنانكه دوشنبه هفتم مهرماه در همين محل بزرگداشت محمدابراهيم باستانی پاريزی برگزار گرديد. گفتنی است كه پاريزی پنجم فروردين ماه سال جاری زندگی را برای هميشه بدرود گفت. ولی دنيای پربار نويسندگی باستانی پاريزی با ماندگاری آثارش پيوند میخورد كه زندگانی دوبارهای را برايش رقم خواهد زد. چون بيش از 135اثر ماندگار برای او بر شمردهاند و مقالات و مصاحبههای او هم از70 عنوان فراتر میرود. به همين اعتبار در مكان بزرگداشت نمايشگاهی نيز از آثار او ترتيب داده بودند، كه به سهم خود از نظر كمی و كيفی كتابخانهای تخصصی به شمار میآمد.
مراسم با سخنرانی مهدی محقق رييس انجمن آغاز گرديد. او به استناد نوشتهای از باستانی پاريزی بر مجعول بودن نامهای اصرار میورزيد كه گويا پيامبر اسلام، علی را به نوشتن آن ترغيب نموده بود. چون پيامبر اسلام با انشای اين نامه اصل را بر آن میگذارد كه كليميان هم از حقوقی طبيعی و انسانی سود جويند. سخنران بنا به رسم زمانه در كلِ نوشتههای باستانی پاريزی گشته بود تا چنيين مطلبی را بيابد. همان چيزی كه در ساز و كارهای جمهوری اسلامی برای گويندهاش وجاهتی اداری و نه علمی در بر خواهد داشت. چنانكه در گفتار مهدی محقق پژوهشهای عالمانهی زندهياد پاريزی دستمايهای سياسی برای توجيه يهودستيزی سنتی رهبران جمهوری اسلامی قرار میگيرد.
سپس محمدجواد حجتی كرمانی همشهری باستانی پاريزی به منظور تقدير از او پشت تريبون قرار گرفت. سخنان او هم بيش از همه حديث نفس بود تا آنكه در آن نكتهی ناگفتهای از زندگانی استاد پاريزی بازتاب يابد. ضمن آنكه در سخنان حجتی به آشكار شرمندگیاش از مذهب رايج انعكاس میيافت. در همين راستا او از پدرش سخن میگفت كه از آيين زردشتی دست كشيد و به اسلام روی آورد. حجتی میگفت كه در مرگ پدرش گروههايی از تمامی مذاهب حضور داشتند. او از قول باستانی پاريزی نقل میكرد كه پس از اين ماجرا مسلمانان شهر از عموی ايشان كه همچنان زردشتی باقی مانده بود خواستند تا همانند برادر خويش به اسلام روی آورد كه نام نيكی از او بر جای بماند! ولی عموی ايشان در پاسخ به اصرار و ابرام مردم يادآور شد: "اگر قرار است مثل شما مسلمان بشوم، زردشتی بمانم بهتر است".
توضيح اينكه هر چند در گزارش فوق نيكنفسی و آزادانديشی انسانها مورد تحسين قرار میگيرد ولی حجتی كرمانی همانند تمامی روحانيان حاكميت تنها در مجلسی روشنفكرانه از چنين رويكردی دم میزند. در همين راستا يادآور میشود كه چاپ دوم كتاب حجتی به نام "آموزگار من، نواب" به تازگی از سوی انتشارات اطلاعات نشر يافته است. چنانكه او با نوشتن همين كتاب ضمن الگونهادن نواب صفوی، آموزگاری و معلمی را با ترور و دست به كلت بردن اشتباه میگيرد. كلتهايی كه چه بسا نشانههای خود را خوب نمیشناسند و در سويههايی از قشریگری و واپسگرايی به دست اين و آن سپرده میشوند تا آشوب بيافرينند.
سخنران بعدی محمود دعايی مدير مسؤول روزنامه اطلاعات بود كه به عنوان مدير روزنامهی اطلاعات از نخستين آشنايیهای خود با باستانی پاريزی سخن گفت. چون در اين آشنايی، زندهياد باستانی پاريزی بنا به ذهنيتی كه از سياستمداران زمانه داشت، از او نيز پرهيز مینمود. اما بر پايهی گفتهی محمود دعايی اين پرهيز و برائت از كارگزاران جمهوری اسلامی لااقل در خصوص او به مرور به دوستی و صميميت مبدل گشت. چنانكه حسب گفتهی محمود دعايی، زندهياد پاريزی همواره با واسطه گرفتن ايشان خواستهای خود را از مديران اجرايی كشور پیگيری مینمود. متأسفانه در سخنان دعايی تنگناهايی كه زمامداران جمهوری اسلامی برای نويسندگانی همچون پاريزی فراهم میبينند، ناگفته باقی ماند. چون در متن اكثر كتابهای باستانی پاريزی كه پس از انقلاب منتشر شدهاند، از آفت دولتی حذف و سانسور شكوه میگردد. چيزی كه به شوخی و طنز آشكارا در متن منتشر شدهی همين كتابها انعكاس میيابد. ایكاش محمود دعايی به صراحت میگفت كه مميزان غير مميز وزارت ارشاد چهگونه بر بستری از عوامیگری بزرگانی چون باستانی پاريزی را پای درس خويش مینشانند تا شايد به ظاهر "ارشاد" شوند و در راستای اهداف سياسی حاكميت قدم بردارند.
همچنين محمود دعايی در خصوص برائت و دوری جستن باستانی پاريزی از رژيم پيشين نمونههای روشنی را برشمرد. در نمونهای از آنها، زندهياد پاريزی بنا به خواست فرح پهلوی به عنوان يكی از اعضای هيأت امنای مؤسسهی آرشام كرمان منصوب میگردد. ولی استاد از اين گزينش كه بدون مشورت با او به عمل آمده بود، برآشفت. در نتيجه از سردبير روزنامه اطلاعات خواست كه به تكذيب نوشتهی خويش اقدام ورزد. اما ترس از رژيم، سردبير را از اين عمل بازداشت. تا آنكه زندهياد باستانی پاريزی جهت تكذيب خبر به هزينهی شخصی خود در روزنامه اطلاعات آگهی داد.
در همين راستا دعايی نمونههای ديگری را نيز برشمرد. چنانكه زندهياد باستانی در مقالهای ضمن تعريض به حسين نصر نوشت: بعضیها با هواپيمای درجه يك به خارج از كشور میروند و در هتل سه ستاره اقامت میكنند تا در خصوص "فقر در مثنوی معنوی" سخنرانی كنند. اما حسين نصر پس از بازگشت از سفر او را فراخواند و به شوخی يادآور گرديد كه موضوع شما را خواندم، ولی بايد بگويم كه آن هتل پنج ستاره بود، نه سه ستاره.
اين مراسم را انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همكاری دانشگاه تهران بر پا داشته بود و به منظور تجليل از زندهياد باستانی پاريزی كتابی هم به نام "از پاريز تا پرديس" (پرديس!) در 460صفحه از سوی گروه تاريخ دانشگاه تهران انتشار يافت. در كتاب يادشده، اعضای اين گروهِ تاريخی را به ترتيب قد ميايستانند تا هر يك در تجليل از استاد خاطرهای بنويسند. نوشتههايی كه بنا به ساز و كارهای دولتی دانشگاه، تنها برای نويسندگان خويش وجاهتی اداری فراهم میبيند. تا جايی كه در پس اين گفتهها و نوشتهها همچنان گفتنیها ناگفته باقی میماند. انجمن نيز در همين راستا كتابی را در 256صفحه فراهم ديده بود. با اين همه علیرغم تشابه بیكم و كاست مطالب اين دو كتاب، مستندات تصويری خوبی در آنها انعكاس يافته است كه میتوان از همين مستندات تصويری در بازنويسی زندگی استاد و يا جهت بازتاب گوشههای ناگفتهای از جريانهای فرهنگی معاصر بهره گرفت.
مناسب خواهد بود تا از آنچه كه در اين مراسم گذشت به نكتهی ديگری نيز از محمود دعايی در خصوص ويژگی شخصيتی زندهياد باستانی پاريزی اشاره شود. او گفت: "ايشان بیادعا بود. در مقابل هيچ قدرتی نه در رژيم گذشته و نه در دوران ما كُرنش نكرد." نكتهی اخلاقی ارزشمندی كه ایكاش برگزاركنندگان مجلس هم در الگوگذاری از آرمانهای انسانی و اخلاقی زندهياد پاريزی به برآوردن تمام و كمال آن پای میفشردند./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد