logo





این سه نفر را محاکمه کنید!

چهار شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴

س. حمیدی

بعد از ظهر یکی از همین پنج‌شنبه‌ها از مترو وارد خیابان طالقانی شدم، تا به منظور رسیدن به مقصد طول پیاده‌روی جنوبی سفارت امریکا را از شرق به غرب طی کنم. عده‌ای جلوی درب جنوبی سفارت به دور هم حلقه زده‌ بودند، که کنجکاوی هر عابر و رهگذری را بر می‌انگیخت. وقتی نزدیک شدم، وسط حلقه‌ی جمعیت چشمم به محمد نوری‌زاد بر ‌خورد که به منظور پی‌گیری مطالباتش بِنِری را به خود آویخته بود. گفتنی است که در ایران امروزی از این شگرد تنها مراکز تجاری برای بازاریابی و تبلیغ کالای خویش بهره می‌گیرند. چون با عنایت به فضای رعب و وحشتی که جمهوری اسلامی برای شهروندان خود فراهم دیده است، استفاده‌ی از آن در ساز و کارهای سیاسی ناممکن به نظر می‌رسد.
قسمت بالای بنر نوشته شده بود: "سپاه، اموال مرا به من پس بدهید". اما پایین‌تر از آن همراه با تصویری از رهنورد، موسوی و کروبی جمله‌ی "این سه نفر را محاکمه کنید"، نقش بسته بود. رهگذران هم هر یک به سهم خود واکنشی نشان می‌دادند. بازار ماچ و بوس حسابی رونق گرفته بود. عده‌ای در کنارش می‌ایستادند و با او عکس یادگاری می‌انداختند. گروهی هم تشویقش می‌کردند که همچنان به برآوردن خواست‌هایش ادامه بدهد. در همین راستا یادآور می‌شدند که سایت‌اش را هر چه بیش‌تر فعال کند. حتا افرادی شکوه و گلایه‌ی خود را از حاکمیت با او در میان می‌گذاشتند و صمیمانه از او می‌خواستند تا مطالباتشان را از حاکمیت در سایت‌اش بنویسد. نوری‌زاد هم با خون‌سردی از آنچه که گفته می‌شد یادداشت بر می‌داشت.
جوانکی می‌گفت که در دور پیشین انتخاباتِ مجلس، شبی "بذرپاش" به مسجدشان آمد و به منظور تبلیغ انتخاباتی از بسیجی‌های مسجد خواست که اگر چنانچه جویای کار هستند به سایپا مراجعه کنند تا استخدام شوند. او نیز با همین توصیه در سایپا استخدام شد اما پس از آنکه دوران بی رمق بذرپاش در سایپا به سر آمد، او را هم از کارخانه اخراج کردند. جوان بی‌کار اینک امیدوار بود که شاید موقعیتی فراهم شود تا او دو باره بتواند به کار خود در شرکت سایپا باز گردد.
خانومی چادری و محجبه، ولی هتاک و بی‌شرم از راه رسید. خانوم حلقه‌ی جمعیت را شکافت و خود را به نوری‌زاد رساند. او بر نکاتی اصرار می‌ورزید که بتواند نوری‌زاد را به رویارویی و فعالیت علیه حاکمیت متهم نماید. اما نوری‌زاد به آسانی از پذیرش اتهام‌های او طفره رفت و با خون سردی گفت: من فقط اموال خودم را می‌خواهم. شما هم اگر این‌ آقایان را می‌شناسید، لطف کنید به ایشان بفرمایید تا این وسایل را به من پس بدهند. جمعیت نیز ضمن همدلی با نوری‌زاد به اجرای بی‌کم و کاست خواست او از سوی حاکمیت پای می‌فشردند. تا جایی که خانوم محجبه به دلیل تنهایی، اتحاد عمل جمعیت مخالف را تاب نیاورد و بین مردم گم شد.
سپس عده‌ای دیگر از راه رسیدند که چند تایی از آنان در کمال صمیمیت با نوری‌زاد به گپ و گفت مشغول شدند. نوری‌زاد فردی از آنان را به عنوان همبند خویش در زندان اوین به مردم معرفی کرد. جمعیت هم با شوری ویژه به افتخار زندانی آزاد شده کف ‌زدند و حضور او را در جمع خود ارج نهادند. دو باره دوربین‌ها به حرکت در آمدند و عکس انداختند تا مستندات تصویری خوبی برای افراد جمع فراهم گردد.
این بار سه نفر با هیأت بسیجی از راه رسیدند. هر سه گوشی‌های همراه خود را بالا گرفته‌ بودند تا از آنچه که در این جمع خیابانی می‌گذرد مستندسازی صوتی و تصویری صورت پذیرد. ایشان نوری‌زاد را متهم می‌کردند که علیه نظام موضع گرفته است. ولی او ضمن نفی این اتهام بر خواست خویش تأکید می‌ورزید که اموالش را به او باز گردانند و حاکمیت به محاکمه‌ی رهنورد، کروبی و موسوی تن در دهد. جوانک‌های بسیجی می‌پرسیدند: چه شد تو که بسیجی بودی اینک از این افراد فتنه‌گر دفاع می‌کنی؟ اما نوری‌زاد به راحتی گذشته‌اش را در همسویی با حاکمیت نفی می‌کرد. او همچنان خون‌سردانه می‌گفت که روزی از نخستین بسیجیان این شهر بوده است، حتا زمانی که شماها به دنیا نیامده بودید. اما اینک او بسیج و بسیجی را برای همیشه وانهاده است، چون "بسیج و بسیجی یعنی جهالت و جنگ با عقلانیت".
خانومی هم با جسارت کامل علیه‌ رژیم سخن ‌گفت و به دفاع جانب‌دارانه از نوری‌زاد برخاست. ولی جوانان بسیجی به اتفاق این خانوم را به دلیل موهای آشکار و ناخن‌های لاک‌زده‌اش به بدحجابی و ول‌انگاری متهم می‌کردند. با این همه خانوم جا نزد و این بار با جسارتی بیش‌تر روسری خود را به طور کامل از سر برداشت. واکنش و نطق خانوم حسابی کوبنده و آتشین بود. چون او ادعا داشت که همین سه نفر بسیجی هفته‌ی قبل در خیابان ولی عصر به بهانه‌ی بدحجابی به او حمله کردند و حتا در پوشش مبارزه با بدحجابی گردن‌بندش را نیز به سرقت بردند. با جسارت خانوم وقاحت بسیجیان جهت میدان‌داری ته کشید. همچنان که نوری‌زاد عرصه را مناسب یافت و به آنان یادآور شد که شما نیم ساعت است از من عکس و فیلم می‌گیرید، حال بگذارید من عکسی از شما به یادگار داشته باشم. به همین منظور گوشی‌اش را هم از کیفش بیرون آورد. بسیجی‌ها که برخلاف رفتارهای گستاخانه‌ی خود از مستندسازی نوری‌زاد واهمه داشتند، همگی به او پشت کردند و پا به فرار گذاشتند تا عکسی از آنان گرفته نشود. این بار نوری‌زاد به دنبالشان دوید تا بتواند از رو به رو عکسی از آنان بگیرد. اما بسیجیان فرار بزدلانه را بر قرار ترجیح دادند و از معرکه گریختند.
اتومبیل پلیس در گشت و گذار خیابانی خویش بدون آنکه پا به میدان بگذارد از دور ماجرا را می‌پایید. در نهایت چهار نفر پلیس نیروی انتظامی سوار بر دو دستگاه موتور سیکلت در محل حاضر شدند. آنان بدون آنکه مزاحمتی برای نوری‌زاد به عمل آورند با آرامش لازم از مردم خواستند که متفرق شوند. عده‌ای پذیرفتند و گروهی نیز به مقابله‌ی با پلیس برخاستند. پلیس که اوضاع را اینچنین دید به سراغ موتور سیکلت‌هایی که در حاشیه‌ی خیابان پارک شده بودند، شتافت. این موتورها به افرادی تعلق داشت که با پارک موتور خویش در حاشیه‌ی خیابان، به جمع نوری‌زاد پیوسته بودند. در نهایت پلیس تعدادی از صاحبان موتور را با تحکم بر موتورشان سوار کرد و با خود برد.
اما جمع نوری‌زاد همچنان می‌بالید و به رونق خویش پای می‌فشرد. نوری‌زاد هم بی اعتنا به آمد- شد پلیس به برآوردن مطالباتش از سوی حاکمیت اصرار می‌ورزید. مطالباتی که هر چند به ظاهر شخصی و فردی به نظر می‌رسید ولی با خواست عمومی مردم پیوندی ناگسستنی داشت. چون گروه‌های رنگارنگ و جور واجور پلیس حکومت، در دست‌گیری و بازداشت متهمان به راحتی اموال شخصی آنان را به یغما می‌برند. همچنان که تا کنون شنیده نشده که ضابطان بی‌ضابطه‌ی جمهوری اسلامی اموال متهمی را به او باز گردانند. بازداشت‌های بی محاکمه هم ذاتی حاکمیت ولایی جمهوری اسلامی به شمار می‌آید. زیرا جمهوری اسلامی به خود حق می‌دهد تا شهروندانش را بدون محاکمه سالیان سال در بازداشتگاه‌های شناخته و ناشناخته‌اش زندانی نماید.
جمهوري اسلامي که به زور سرنیزه و باتوم مردم را از طرح مطالبات عمومی و همگانی باز می‌دارد، به حتم از اعتراض‌های موضعی آنان نمی‌تواند در امان بماند. چنانکه این روزها صحنه‌هایی از این دست را به فراوان می‌توان در کوی و برزن شهر تهران به تماشا نشست. چون ورزشگاه‌ها، میدان‌های میوه و تره‌بار، ثبت نام مدارس و دانشگاه‌ها، صف دادگاه‌ها، مراجعان ادارات مالیات و شهرداری هر کدام به سهم خود زمینه‌های روشنی از نارضایتی‌های مردم فراهم می‌بینند تا این حلقه‌های اعتراضی هر چه بیش‌تر ببالند و رشد گیرند. به طبع با این‌گونه نمایش‌های اعتراضی ترس مردم هم از چماق و سرنیزه‌ی حاکمیت فرومی‌ریزد. ضمن آنکه آنان در اتحاد عمل با هم به درستی یاد می‌گیرند تا مطالبات همگانی خود را پیرامون حقوق شهروندی به‌تر بشناسند و حتا به برآوردن درست و دقیق آن پای فشارند.
تا جایی که در درون حاکمیت هم گروه‌هایی از معترضان از گذشته‌ی خویش می‌بُرند و آزادانه خود را به سیلابِ توده‌های مردم مخالف می‌سپارند./

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد