logo





"چرا ما فيلسوف يا جامعه شناس جهانى نداريم؟"

ارتقاء زبان فارسى در بى حضورى موضوعات، انديشيدن و تبيين مفاهيم؟

چهار شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami2.jpg
توضيحاً مى گويم كه من اين نوشته و نقد كوتاه از آراى آقاى داريوش آشورى در خصوص تقدم ارتقاء زبان (بدون پشتوانه موضوعات مرتبط) بر انديشيدن ايرانيان را براى سايت rfi فرانسه همان سايتى كه سخنان و آراى آقاى آشورى در آن درج شده، ارسال داشتم اما از درج نوشته انتقادى من امتناع شده است و من مايل بودم در همين سايت كه آراى ايشان منتشر شد، نقدم منتشر شود اما به نظر مى آيد غبار "نوع رابطه عمل كردن" بر اين سايت نيز سايه افكنده است از اينرو اين نوشته كوتاه را به روال هميشگى براى سايت "عصر نو" كه من نزديك به هشت سال است كه افتخار همكارى با آن را دارم و از نظر من، منش حاكم بر مديريت اين سايت در درج نوشته هاى متنوع و مملو از متضاد نظر، نمونه درخشانى از مجال به تنوع فكر است و دورى گزينى از "نوع رابطه عمل كردن"، در ضمن تصحيحات و اضافات، ارسال مى كنم.

آقاى عليرضا مناف زاده در نوشته اى در سايت rfi فرانسه با عنوان "چرا ما فيلسوف يا جامعه شناس جهانى نداريم؟" به نقل قول از داريوش آشورى مى نويسد: "نخست باید زبان را برای بازگفتن اندیشه‌ها و شکافتن و روشن کردن موضوع‌های فلسفی و اجتماعی به یاری مفاهیم تعریف‌پذیر آماده کرد."

در نقد نظر آقاى آشورى مى گويم: ما در جامعه اى زندگى مى كنيم كه نه "انديشه ها" وجود دارند و نه "موضوع هاى فلسفى و اجتماعى" و نه "مفاهيم تعريف پذير"، فكر كنم آقاى داريوش آشورى نيز تا اينجايش را، كه ما اينها را نداريم موافق هستند، به همين دليل ايشان مى خواهند از طريق زبان فارسى كه زبان فلسفه نيست به "انديشه ها"، "موضوعات فلسفى" و "مفاهيم تعريف پذير" زمينه را براى اينها "آماده" كنند، چگونه؟ با تزريق برخى مفاهيم و واژه هاى غرب به زبان فارسى، يك نمونه اين واژه ها كه به وفور در محافل سياسى ايران بكار گرفته مى شود، واژه "گفتمان" كه معادل واژه ديسكورس غرب است، مى باشد؛ "گفتمان"( ديسكورس) در ميان گذارى انديشه ها در مورد موضوعى را گويند؛ اما مسئله اينجاست كه آيا در نزد ما فارسى زبانان ايرانى اصلاً موضوعاتى مطرح هستند كه بايست بدانها انديشيد تا ازقِبل آنها زبان ارتقاء يابد؟

پيشرفت زبان از راه معادل سازى حاصل نمى شود بلكه پيشرفت هر زبانى به نوع نگرش مردمان به موضوعات خويش بستگى دارد؛ مثلاً هنگامى تبيينى از آزادى براى ما مطرح نباشد و چنين حسى وجود نداشته باشد چگونه مى توان مفهوم زبانى آن را اعلام كرد؟ آزادى قبل از هر چيز نيازمند تبيين است و اين منوط مى شود به حضور حس آزادى كه طبيعت انسان باشد. انديشيدن نسبت به زبان متقدم است يعنى ابتدا بايد موضوع باشد تا بدان انديشيد و سپس با مفهومى كردن آن به مرحله نامگذارى رسيد؛ هنگامى عنوان "دموكراسى آتنى" به حوزه زبان آورده مى شود كه محتوا و مفهومى از حقوق شهروندى وجود دارد، هنگامى عنوان و واژهء روشنگرى براى اروپاييان معنا پيدا مى كند كه مضمونى از آن وجود داشته باشد و قبل از روشنگرى كه رُنسانس است را هيچگاه نمى توان روشنگرى ناميد پس عنوان گرفتن هر چيز حضور مطلق آن چيز است؛ زبان يونانيان باستان زبان فلسفه است زيرا معيار سنجش امور يونانى عقل است، و عقلگرايى از آزادمنشى منشأ مى گيرد(هر كس بر عقل خود امور را بسنجد و بر امور خود سيطره داشته باشد آزاد است)، بنابراين عنوان و واژه فلسفه در زبان يونانى نتيجه محتواى مفاهيمى است كه يونانيان از امور خويش به اين مفاهيم دست مى يافتند(از ارزشهاى زندگى مفاهيم مى ساختند و با غلبه بر آنها مبتكر توليد ارزشها مى شدند )، اما آقاى داريوش آشورى هيچگاه نخواستند و يا نتوانستند توضيح دهند كه از طريق معادل سازى واژه ها و عناوين از زبان غربيان و ايرانيان بدون حضور مضمون و مفهومى از موضوعات همچون چيزى مانند، " انديشه ها"، "موضوعات فلسفى و اجتماعى" و "مفاهيم تعريف پذير" بر بستر فرهنگ ما، چگونه مى توان زبان چنين ارزشهايى را كشف نمود؟

هر چيز كه حضورش براى ما انسان ها مسجل شد آن چيز را صاحب نام مى كنيم يعنى، هر مضمونى كه ساختيم و يا ساخته شد، وقتى حضورش را دريافتيم و بر ما معلوم گشت بر آن نيز نامى مى نهيم، آقاى آشورى اذعان دارند كه ما "انديشه ها"، موضوعات فلسفى و اجتماعى" و " مفاهيم تعريف پذير" تا كنون نداشته ايم از اينرو ايشان مى خواهند تلاش كنند تا زبان را بر اين روند ارزشى "آماده" كنند و آمادگى هر چيزى براى چيزى ديگر معنايش اين است كه تنها "آماده" شدن مطرح است براى روز مبادا كه قرار است آن چيز رخ دهد، و اين خود يك اعتراف است كه ما اين چيزها را تا كنون نداشتيم ، حالا تا آن موقع، بهتر نيست آقاى داريوش آشورى توضيح كنند كه زبان ما كنونى ها بر بستر كدام ارزشها كه قطعاً از منظر ايشان ارزشهايى همانند "انديشه ها"، "موضوعات فلسفى و اجتماعى" و "مفاهيم تعريف پذير" نبودند، منشأ گرفتند؟


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

نوع انديشه
نيكروز
2014-09-23 10:29:33
منظور شما از "نوع انديشه" چيست و مشخصات آن كدام است و نيز توضيح دهيد موضوعات اين "نوع انديشه" كدام است؟

اصل همین تلاش
مجید فلاح راده
2014-09-21 20:29:56
این که سایت ... مطلب شما رانشر ننمود جای تعجب نیست! خودتان دلیل اش را نوشته اید. اما، براستی کم لطفی می فرمائید که می نویسید، در جامعه ی ما نه«اندیشه ها» وجود دارند و نه «چه» و «چه»و «چه»! گذشته از این،اصل همین تلاش آقای «آشوری» برای نو واژه سازی آیا نمی تواند نشانگر وجود نوعی اندیشه در جامعه ی ما باشد؟!

نقد منطقی
عبدی
2014-09-17 20:13:09
سخنان شما کاملاً منطقی است. فکر نمی‌کنم آقای آشوری با آن‌ها مخالف باشند. به نظر من کاری که ایشان می کنند ملت‌های دیگر نیز کرده‌اند و می‌کنند. من در سفرهایی که به ترکیه و کشورهای عربی و هند کرده‌ام متوجه شده‌ام که ترک ها، عرب ها و حتی هندی‌ها هم این کار آقای آشوری را می‌کنند. به هر حال زبان را باید برای انتقال اندیشه های دنیای کنونی آماده کرد، وگرنه اندیشه ها منتقل نمی شوند. البته مسئله فقط اصطلاحات نیستند. خود زبان را نیز باید روشن تر و ساده تر کرد. همین نوشتۀ شما نشان دهندۀ حساسیت شما به ساده نویسی و روشن نویسی است که بی تردید از روشنی ذهن شما سرچشمه می گیرد. در رد نظر آقای آشوری نقد دیگری هم در این سایت چاپ شده است. آن را بخوانید تا ببینید وقتی ذهن نتواند روشن و منطقی فکر کند، چگونه پریشانی زبانی و حتی نفسانی به بار می آورد. فکر می کنم کار آقای آشوری جنبۀ درمانی هم داشته باشد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد